واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: نگذاريم نماد تاريخ و فرهنگ ايرانى به تاراج رود
سعيد كاكاآقازاده - وقتى در خبرها آمده بود در كشور تاجيكستان تصوير ابو على سينا روى اسكناس20 سامانى (واحد پول تاجيكستان) آن كشور به چاپ رسيده و حتى دراين بين عيد نوروز يكى از آئينهاى ايرانيان را نيزدر يونسكو به نام خود به ثبت رساندهاند. تنها نكته اى كه به ذهن مىرسد آن است كه چرا بعضى از كشورهاى همسايه ما بدون توجه به تاريخ كشورمان چنين ادعايى مىكنند و نبايد فراموش كرد كشورهاى مانند تاجيكستان و... زمانى نه چندان دور در حوزه تمدن ايران قرار داشته اند. از سوى ديگر دولت تركيه به دليل آنكه مقبره مولانا در آن كشور مىباشد مدعى هستند كه مولانا نيز ترك بوده است ولى آنچه كه بيشتر باعث تعجب گرديد اين بود كه چرا سازمان ميراث فرهنگى هيچ گونه واكنشى دراعتراض به چنين ادعاهايى نشان نداده است در حالى كه اين سازمان در مورد موضوعات مرتبط با ميراث فرهنگي،صنايع دستى و گردشگرى هميشه حساسيتهاى خاصى داشته است. در واقع اين سكوت چه معنايى مىتواند داشته باشد و آيا همچنان مىبايست در مورد چنين ادعاهايى كه به حيثيت تاريخ و فرهنگ كشورمان لطمه وارد مىكند بى تفاوت بود؟ از اين رو بايد منتظر و شاهد باشيم تا در آينده ديگر مفاخرهاى فرهنگى وعلمىايران مدعىهاى تازه اى برايشان پيدا شود.
آرامگاه ابو على سينا
اين آرامگاه درميدانى به همين نام در مركز شهر همدان و در فضايى زيبا واقع شده است به طورى كه يكى از مهمترين جاذبههاى گردشگرى استان و نماد اين شهر محسوب مىشود. شيخ الرئيس ابن سينا از بزرگترين دانشمندان و حكيمان ايران بوده كه در سال هجرى قمرى در بخارا متولد شده است.ابوعلى سينا وقتى به هجده سالگى رسيد از تعليم همه علوم زمان خود فارغ شده بود بهطورى كه به دانستن همه علوم مشهور و زبانزد هم بوده است.
نام او حسين و نام پدرش عبدالله بود كه در برخى منابع نام كامل او با ذكر القاب چنين آمده است؛ حجهالحق شرفالملك شيخ الرئيس ابو على حسين بن عبدالله بن حسن ابن على بن سينا البخاري. از ابو على سينا در حدود238 كتاب و رساله باقى مانده است. كه از جمله مهمترين كتابهاى وى عبارتند از شفا در فلسفه، منطق، قانون در پزشكى و طب. وى همچنين از شاگردان دانشمندان آن زمان مانند ابوعبيد جوزجاني، ابوالحسن بهمنيار، ابو منصور طاهر اصفهانى و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومىنيز بوده است. از سوى ديگر در بخشى از زندگينامه او آمده است؛ پدرش عبدالله از مردم بلخ بود كه در روزگار نوح پسر منصور سامانى به بخارا رفت و در روستاى خرميثن به عنوان مامور دريافت ماليات مشغول كارشد. بخارا در آن زمان از شهرهاى بزرگ ايران بود. در آنجا با زنى به نام ستاره ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج دو پسر بود كه ابوعلى پسر بزرگ آنهاست. وى در ماه صفر سال متولد شد نام او را حسين گذاشتند. و در آنجا بود كه پدرش ابو على را به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بياموزد. در آن هنگام مردى به نام ابو عبدالله به بخارا آمد. او از دانشهاى روزگار خود چيزهايى مىدانست؛ به همين دليل پدر ابو على او را به خانه آورد تا شايد بتواند دانش بيشترى به فرزندش بياموزد. ابو عبدالله بعداز مدتى به پدرم سفارش كرد كه مبادا او را جز به كسب علم به كارى ديگر وادار سازد و توانست منطق را نزد او به پايان برساند و در اين فن حتى از استاد خود برترى يافته بود. چون ناتلى از بخارا رفت، ابو على به تحقيق و مطالعه در علم الهى و طبيعى پرداخت و اندكى بعد به علم طب علاقهمند شد بهطورى كه آنچه را پزشكان قديم نوشته بودند همه را به دقت خواند و درآن دوران علم طب از علوم مشكل به شمار نمىرفت از اين رو در كوتاهترين زمان در اين رشته موفقيتهاى بزرگ به دست آوردم تا آنجا كه دانشمندان بزرگ علم طب به پيش ابوعلى مىرفتند و در نزد او به تحصيل مشغول مىشدند.در همان دوران در كنار درمان بيماران از علوم ديگر غافل نبود و به فلسفه بيشتر پرداخت و يك سال و نيم در اين كار وقت صرف كرد. بعد از آن به الهيات رو آورد و به مطالعه كتاب مابعدالطبيعه ارسطو پرداخت.ابوعلى در سال وقتى كه تازه سن سالگى را پشت سر مىگذاشت از اينكه توفيق بزرگى درعلم پيداكرده بسيار شادمان بود. گفته شده وقتى به سن 18سالگى رسيد، نوح پسر منصور سخت بيمار شد. اطبا از درمان وى درماندند و چون ابوعلى در پزشكى آوازه و نام يافته بود او را به درگاه بردند تا نوح را درمان كندو بعد از آنكه وى را توانست درمان كند به ابوعلى اجازه دادند تا در كتابخانه به مطالعه پردازد و اين فرصتى مناسبى براى او محسوب مىشد زيرا در آنجا كتابهاى بسيارى وجود داشت كه اغلب مردم حتى نام آنها را نمىدانستند و ابوعلى از مطالعه آنها استفاده بسيار كرد. چندى بعد پدرش درگذشت و تاثير بدى بر او گذاشت بهطورى كه روزگار و احوال ابو على را دگرگون ساخت. وى از بخارا به گرگانج خوارزم رفت و چند سالى در آنجا زندگى كرد و در آن مدت به تاليف تعدادى كتاب پرداخت. در آن زمان اوضاع به دليل جنگهايى كه اتفاق افتاده بود شرايط براى ابو على سخت شده بود از اين رو ناچار شد از گرگانج برود و مدتى همچون آوارهاى در شهرها مىگشت تا به گرگان رسيد و از آنجا به دهستان رفت و بعد از مدتى دوباره به گرگان بازگشت و طى سالهايى كه درآن شهر بود كتابهايى نيز نوشت. سخن آخراين كه كسانى كه با ابوعلى از نزديك آشنا بودند او را در حكمت و علم فرد دانشمند ودانايى مىدانستند و حتى اشخاصى همچون شيخ ابوالحسن خرقانى و شيخ ابو سعيد كه با ابو على بارها به بحث و مراوده پرداخته بودند به شاگردان خود گفته اند ( آنچه ما مىبينيم او مىداند). وى سالها در همدان زندگى كرد و به وزارت شمس الدوله ديلمىفرماندار همدان رسيد و كتاب قانون را در آنجا نوشت. بعداز مرگ فرماندار همدان به دلايلى به اصفهان رفت و در اين شهر كتاب شفا را تكميل كرد و به سال 428 در سفرى كه به همدان مىرفت بيمارشد و عاقبت در آن شهر در گذشت و به خاك سپرده شود.
يکشنبه 5 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]