واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: تفاوت کروموزمی باعث ایجاد دو جنس مرد و زن و حالت دو جنسی در بین انسان ها می شود . زن ها دو کروموزوم
x و مردها دارای دو کروموزوم x و y هستند . و نوع جنس را مرد تعیین می کند چون زن در سلولهای جنسی خود همواره دارای کروموزوم x است و مرد است که با ارائه کروموزومx یا y جنسیت فرزند را تعیین می کند .
تفاوت های جنسی را به دو دسته اولیه و ثانویه می توان تقسیم کرد :
- تفاوت های اولیه مانند اندام های تولید مثل .
- تفاوت های ثانویه مانند شکل سینه ها ، صدا و توزیع مو در بدن و قدرت جسمانی و قد و وزن هر چند که در اغلب فرهنگ ها مردها دارای رفتار تعارضی قوی نسبت به زن ها بوده اند ولی در عین حال مشخص شده که رفتارهای متفاوت آنها متأثر از فرهنگ بوده و عوامل زیست شناختی می توانسته دخالتی در آنها نداشته باشد .
تفاوت های جنسی (Sex difference) جنبه زیست شناختی دارد ولی تفاوت های جنسیتی (Gender difference) جنبه فرهنگی دارند. به عبارت دیگر این فرهنگ است که نقشها را برای دو جنس رقم می زند. اما تفاوت بین زن ها و مردها محدود به همین مسائل زیستی نمی شود بلکه مهمترین مسأله ، مسأله توزیع قدرت و قشر بندی جنسیتی است در واقع تساوی حقوق و قدرت هیچگاه و در هیچ جا بین زن و مرد دیده نمی شود و در اکثر جوامع زن تحت سلطه مرد است ، زن ها از استقلال کمتری بر خورداند از فرصت کمتری برای حضور در عرصه و پیشرفت در عرصه های اجتماعی بر خوردارند قوانین سخت گیرانه ای در مورد زنان وجود دارد و حضور آنها در عرصه های سیاسی و علمی و اقتصادی و ... بسیار کمتر از مردان بوده است . شواهدی دال بر اینکه زنها کنترل ، تسلط و یا تصاحب منابع استراتژیک از قبیل غذا و آب را در دست داشته و یا اینکه فعالیت زنها پر وجهه ترین کارها و فعالیت ها باشد هرگز به دست نیامده است . البته در بسیاری از جوامع تولید غذا بر عهده زنان بوده است ولی این موضوع که چه کسی محصول را به بار می نشاند و یا چه کسی غذا را تهیه می کند مطرح نیست کسی که آن را توزیع می کند مطرح است چون او با این عمل در بین دیگران تعهد و اتحاد به وجود می آورد و این همان چیزی است که سنگ بنای روابط سیاسی را تشکیل می دهد و این مسأله قدرت و به ویژه قدرت سیاسی را در اختیار مرد قرار می دهد . برای وجود همین اختلافات است که امروزه شاهد جنبش های فمینیستی هستیم که خواهان رسیدگی به امور زنان و توجه به حقوق آنان هستند در حالی که مکتب و جنبشی برای احیای حقوق مردان وجود ندارد و این خود نشانگر این قضیه است که زن ها خود متوجه موقعیت فرو دست خود شده اند و خود را به عنوان جنسی که جنس دوم است باز شناخته اند . در واقع ظهور فمینیسم و جنبش های طرفدار زن خود ، زن را به عنوان موجودی مطرح می کند که نیاز به کمک دارد و همواره ضعف زنان را یاد آوری می کند و به نظر می رسد این تفکر که زن موجودی ضعیف است که باید به او کمک شود خود از فضایی مردانه بر آمده است .
حال مسأله این است که بتوانیم از شرایطی که در طی آن مرد به دو وجه قدرت و سلطه می رسد در بیاوریم و بتوانیم شرایط فرهنگی و اجتماعی را که باعث می شود تا هر دو جنس در آن مساوی نباشد را درک کنیم .
اینکه قدرت همواره در اختیار مردان قرار می گیرد شاید به خاطر وجهه اجتماعی و بر اساس ارزش های مثبت فرهنگی بعضی از کارها باشد مثلاً یکی از ارزش های مثبت که انسان برای آن ارزش و احترام خاصی قائل است ، ماجراهای مربوط به سفر و تجارت کسب شده در مورد آن است ، هر چه فرد دنیا دیده تر و به محیط خود آگاه تر باشد دارای وجهه بهتری است و یا همان طور که ذکر کردیم مسأله توزیع می کند و به دست انسان می دهد شأن و منزلت خاصی برای او ایفاء می کند مثلاً اینکه پول تو جیبی را چه کسی به فرزندان بدهد ناخود آگاه او را در موقعیت برتری از منزلت قرار می دهد و همان طوری که می دانیم این کار های پر منزلت و مورد احترام مختص مردان است و در کتاب اول دبستان می خوانیم که بابا نان داد و یا آن مرد با اسب آمد حال سؤال مهم مطرح می شود و آن این است که آیا انجام کارهای پر وجهه و با منزلت مردان را بر مسند قدرت قرار می دهد و یا منشأ قدرت را باید در جای دیگری جستجو کنیم و بگوئیم به این دلیل که مردان دارای قدرت می شوند پس می توانند کارهای پر وجهه و با منزلت را به خود اختصاص می دهند نه بالعکس.
برای توضیح و همچنین پیدا کدن راه حل برای این مسأله مکاتب مختلف فمینیستی پدید آمده اند که می توانیم آنها را به چهار گروه فمینیسم لیبرال ، فمینیسم مارکسیستی ، فمینیسم رادیکال و فمینیسم سوسیالیستی تقسیم کرد .
الف ) فمینیست لیبرال ها دلیل این وضعیت را در ایدئولوژی جنس گرایی می دانند که تفاوت های موجود بین زن و مرد را شبیه به نظریه نژاد پرستی می داند . در ایدئولوژی جنس گرایی پیش داوری های خوار کننده ای نسبت به زن وجود دارد که بسیار طبیعی و بدیهی شمرده می شوند از همان عنفوان کودکی جنس مؤنث را موجودی محدود و احمق می دانند و او را چنان بار می آورند که در بزرگسالی قادر به قبول نقش ویژه جنسی خود به عنوان موجودی که متکی است تبدیل می شود .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]