واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: هشترودی از نگاه دیگران:
صدای هشترودی رساترین صدای تبلیغ علم و ریاضیات در زمانی بود كه علم جدید در این مملكت هیچ پایگاهی نداشت. شاید بتوان گفت كه هر فرد نسل ما كه به دنبال ریاضیات و فیزیك بله، فیزیك هم رفت، به طور مستقیم یا غیر مستقیم زیر نفوذ هشترودی بود.
«دكتر سیاوش شهشهانی»هشترودی از نادر اندیشمندان زمان ما بود، كه در دوران تخصص ها، همه جانبه بود و از دانش و هنر و فلسفه به عنوان مجموعه واحد و ناگسستنی معرفت انسانی آگاه بود و در دوران دریوزگی و لذت طلبی، در مقام یك انسان وارسته و آزاده باقی ماند.
«استاد پرویز شهریاری»
اشراف دكتر هشترودی در علوم، خصوصا علم ریاضی، او را به صورت یك استاد مرجع درآورده بود كه سر حكمت را فقط می توانستیم از كلام شیوای او دریابیم. حكمت واسعه دكتر هشترودی، محدود به علوم پایه و ریاضیات نبود، بلكه گستره دانش و بینش او شامل ریاضیات، فیزیك، هیئت، نجوم، فلسفه، عرفان، ادبیات و هنر و به طور كلی تمام معرفت بشری می شد.
«عباس صدوقی»
دكتر هشترودی، دانشمندان و علاقه مندان به دانش را در هر كسوتی و با هر مسلكی كه داشتند، گرامی می داشت.
«عبدالحسین مصحفی» سیزدهم شهریور سال ۸۵ سی امین سالمرگ محسن هشترودی، از چهره های برجسته ریاضی كشور است. در این مقاله نگاهی داریم به زندگینامه، تحصیلات و همچنین فعالیت های علمی و فرهنگی وی.
مولوی می گوید: «بر اندیشه گرفت نیست و درون عالم آزادی است.» كانتور می گوید: «جوهر ریاضیات آزادی آن است.»
هشترودی عارفی بود با اندیشه ریاضی یا ریاضیدانی عارف مشرب. او در شرایط اسفناك زمان خویش به لحاظ علمی به بسط دانش و جهان بینی علمی در این سرزمین همت گماشت و اگرچه كم توفیق آن را یافت كه به همیاری تنی چند، علاقه به تفكر علمی را در میان ما برانگیزد. هرازگاهی چنین می نماید كه علم نه از طریق تكنیك بلكه از جهت تغییر اندیشه بشری و دگرگونی جهان بینی انسان، معنی جهان شمول خود را باز یافته است و این ممكن نیست مگر به سودای دانشمندانی كه در وسعت اندیشه خود، دانش را به ابعادی گسترده با فلسفه می پیوندند تا سازنده جهانی روشن تر و مردمی تر باشد. بی شك هشترودی، استاد جامع العلوم، یكی از معدود پیشروان این گروه ارزنده اندیشمندان بوده است. آن تصور محدود از علم كه عالم را به تكنوكرات و عاملی چشم و گوش بسته بدل می سازد برای او هرگز متصور نبود. تموج گسترده افكار وی چنان وسیع بود كه مسائل بسیار فراتر از حوزه علوم و فلسفه را نیز شامل می شد.
دیده نشده است كه ریاضیدان و فیلسوفی این چنین در هنر و ادب متبحر باشد. استاد مدت ها در دانشگاه های مختلف به تدریس دروس غیرریاضی اشتغال داشت و از آن جمله در جایی تاریخ هنر درس می داد. استادی اش در ریاضیات چنان بود كه دانشجویان درباره دانشش افسانه ها ساخته بودند. جهان بینی علمی فلسفی وی حوزه ای چنان گسترده از تفكر در اختیارش می نهاد كه بدون احتیاج به تحصیلات تخصصی وی را قادر می ساخت كه از طریق زیربنای فلسفی منطقی مسائل او با بهره گیری از منطق دقیق ریاضی، موضوعات مختلف را با ارتباطی اساسی تواما تجزیه و تحلیل كرده و در نهایت همچنان كه از طریق فلسفه به حیطه مسائل وارد شده بود، به همان سیاق بررسی را خاتمه بخشد، در حالی كه رشته ای از روابط به ظاهر نامعلوم ولی عمیقا آشكار بین آنها به دست می داد. دانش عمیق او در منطق قاطعیتی سازنده به افكار و سخنانش می بخشید. در سخنرانی چنان مسلط و دقیق سخن می گفت كه نشان دهنده آگاهی عمیق و همه جانبه او بر تمامی موضوعات مورد بحث بود، این قاطعیت و استواری بیان علمی كه با اصطلاح «بی شك» در لفظ وی مشهور بود، نشان دهنده سیمای درخشانی از «علم كلاسیك» است كه استادانش اكثر رخت به سرای دیگر كشیده اند. در كنگره مسائل ریاضی انتگرال های فاینمن كه در اواخر ماه مه سال ۱۹۷۸ برگزار شد، فرهاد قابوسی از پروفسور آندره لیشزوویچ ریاضیدان برجسته فرانسوی در مورد هشترودی پرسید. وی با قطعیت او را یكی از دوستان بزرگ خویش دانست و در موردش گفت: «او یكی از هندسه دانان خوب به شمار می رفت.» آنان مظاهری زنده از دوران طلایی علم اوایل قرن بیستم بودند كه با نزول فرهنگ و انحطاط تمدن در استیلای ماشین سرمایه سالاری در تاریخ دیگر نظیرشان یافت نخواهد شد. استاد هشترودی بی شك در زمره نوابغی بود كه با آمیزش علم و فلسفه در گستردن دامنه انقلاب اندیشه ای تا به امروز مرحله ای متعالی از دستاوردهای انسانی را فراهم ساخته اند. بی گمان مرگ اینان كه تبلور علم انسانی بودند خبر از فاجعه ای می دهد كه همچون سال های پیش از «رنسانس» انسان را به تاریكی فرهنگ و ظلمات تمدن سوق خواهد داد، تا شاید دگربار عالمانی دیگر بشر را از آن خلوت «مرگ فرهنگ» رهایی بخشند و سپیده دمی دیگر بر آنان ارزانی دارند. در مرگش نباید سخن گفت كه همواره زنده است. زندگی اش «انسانیت» او بود و اندیشه هایش كه همیشه جاودانی خواهند ماند. اما این را باید گفت كه در سال های آخر عمرش بسیار رنجیده خاطر می نمود. رنجیده از جهانی كه بر ضد انسان آلوده شده است. یكی از علل رنجیدگی وی در اواخر عمر، خودكشی دخترش بود كه گویا سنگینی آن، مرگ وی را نزدیك تر ساخت. جهانی كه انسان زندگی اش را به ناكامی در آن به سر می برد و در این میان اندیشمند امروز به قول استاد طالب آن ظلمات مغاره ای است تا از فشار این همه نابسامانی راحت شود. مسئولیت او را ثمری نیست، چرا كه جز در حیطه عمل آن هم مرگناك بی شك سخن گفتن را فایده ای نیست، این است كه اندیشمند در كنج كاشانه ای كه آنجا هم از مصایب روزگار گریزی نیست محدود می شود. این جاست كه اعتقاد به نسل دیگر نسلی جوان كه جوش و خروشش حوزه امكانات را در هم می دوزد و از مسئولیت های عادی فراتر می رود در اندیشمندان نسل پیش پیدا می شد. هشترودی نیز در این چند سال اخیر چشم امیدش به جوانان بود و همیشه از افكار و عقاید آنان دفاع می كرد. چندین بار در سخنرانی هایش گفت: «اگر ممكن بود می گفتم تا مرا در همین دانشگاه دفن كنید تا جوانان از روی خاك من بگذرند.» و شاید همین تهور پیرسالانه بود كه شناختنش را مشكل می كرد. استاد هشترودی، جزء معدود «نوابغ شفاهی» بود و گفتارش جوهر جهان بینی و دانش گسترده اش. درك ارتباط اساسی بین گفته هایش و ریشه یابی علمی سخنانش مگر با اطلاعی در زمینه فلسفه و تاریخ علوم مشكل می نمود. چرا كه علمش محدود به درهای بسته دانشگاه نمی شد. از دكتر هوشیار استاد فلسفه دانشگاه تهران روایت می كنند كه گفته اگر در كفه ای از ترازو استاد هشترودی و در كفه ای دیگر همه استادان دانشكده علوم و دانشكده ادبیات به قولی دیگر همه استادان دانشگاه را هم قرار می دادیم، كفه ای كه استاد در آن بود، سنگینی می كرد. شاگردان استاد بهتر از هر كس می دانند كه درس استاد هشترودی شاید تنها مورد درس غیركلاسیك و اساسا تحقیقی بود كه در تمامی سال ها در دانشگاه تهران و بالطبع در ایران درس داده شده است. به خوبی به نابسامانی علم نیز مطلع بود كه در خدمت تكنولوژی از مسیر انسانی خود منحرف شده است. اضطراب ناآگاه بشر از این آلودگی در ذهن فعال وی آگاهانه رشد كرده و همه دیگر مسائل فكری اش را تحت الشعاع قرار داده در سخنرانی ها و صحبت های خصوصی اش همواره از این اضطراب سخن می گفت. اضطرابی كه بیشتر ناآگاهانه و گهگاه آگاهانه در جوامع انسانی نمایان می شد. وی به جریان های تحلیلی طولانی علاقه مند بود و ذهن كاوشگر او چه بسیار استدلال های منطقی كه در این زمینه یافته و تحلیل می كردند و عموما استدلال های زنده و مربوط به انسان نه مجرد پایه اعتباری عقاید وی را در مورد وجوه انسانی علم تشكیل می داد. انسانیتی كه در اندیشه او معبر «علم به هنر» بود و این از خوشبختی های استاد بود كه در دوره دگرگونی علم از صورت قطعیتی آن به صورت واقع گرایانه اش در طلب آن كوشیده و به اوج آن دست یازیده بود. وی قبل از تحصیل ریاضی ابتدا فلسفه و مذهب اسلامی و بعد طب تحصیل كرده بود، در دانشگاه پاریس از شاگردان برجسته الی كارتان بزرگترین هندسه دان قرن و مخترع اسپینورها بوده و مورد احترام بسیاری از ریاضیدانان فعلی بوده است. صورت جدید علم حالتی هنرگونه یافته بود، منطبق با ضرورت های زمانه كه خلجان عمومی بشر را در طرح های گوناگونش نقش می زد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 705]