واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: در حاشيه اتفاقات اخير در حوزه موسيقي تعريف قاعده بازي
امير بهاري
پيش درآمد؛ جشن خانه موسيقي، مرگ ريچارد رايت و ماجراي موسيقي شيطاني هر سه يك سويه دردناك مشترك دارند؛ مسوولان فرهنگي و حتي خود هنرمندان موسيقي ذائقه بخش عمده يي از علاقه مندان موسيقي در ايران را ناديده مي گيرند. در واقع به جاي برخورد ايجابي و تشريح چارچوب هاي اين مساله با آن برخورد سلبي مي كنند.
يك؛ «موسيقي شيطان پرستي» عنواني است كه در هيچ كجاي دنيا معنا ندارد. تنها گروه خاصي از گروه هاي متال بودند كه با اين صفت در جست وجوي جلب مخاطبي بودند كه مي خواست موسيقي متفاوتي بشنود، و آنها از راه هاي موسيقايي بر اين امر فائق نشده بودند و اين يكي از راه هاي جلب مخاطب بود. همان طور كه يكي از موزيسين هاي مشهور متال در مصاحبه يي دليل يكي از كارهاي زشتي كه در اجراي زنده انجام داده بود را جواني و نياز به مخاطب عنوان كرده و خود او در حال حاضر صرفاً مشغول به موسيقي است و در اجراهايش جز نواختن و خواندن كار ديگري نمي كند. در اين ميان گروه هايي هم بودند كه درگير مهمل بافي هاي خود شدند و به زوال رفتند اما اين بخش كوچكي از جريان موسيقي را دربر مي گيرد كه در جهان موسيقي تاثير بسيار محدودي داشتند. ريشه ماجراي شيطان و موسيقي در قرن 20 هم بازمي گردد به زندگي رازآلود «رابرت جانسون» اسطوره دست نيافتني موسيقي بلوز كه هيچ مدركي از دوران كوتاه زندگي او در دسترس نيست و گروهي داستان فاوست را به او نسبت دادند كه او يك روز روحش را به شيطان فروخت تا بتواند نوازنده خوبي باشد. دليل اين ماجرا هم نبوغ حيرت انگيز و بدون منطق جانسون بود. در نهايت اين ماجراها هيچ ربطي به عناصر سبك شناسانه در موسيقي راك و متال ندارد. از سوي ديگر بديهي است كه اگر كسي در جامعه ما به دنبال رواج فرقه هاي شيطاني است بايد در چارچوب قانون با او برخورد شود و اتفاقاً برخورد باتحكمي هم با او شود چون باعث بدنامي گروهي مي شود كه هيچ ربطي به اين ماجراها ندارند. به واسطه چند شبه هنرمند آماتور كه سعي در جلب نظرها به سوي خود دارند، نمي توان پرونده سبكي از موسيقي را بست. متال ها سهم مهمي در اعتراض به شرايط اجتماعي و سياسي دهه 1980 ايالات متحده و غرب داشتند. بي انصافي است كه فقط دكوري كه رسانه هاي غربي از آنها ساخته اند را ببينيم. در مورد موسيقي رپ هم همين مساله صدق مي كند؛ موسيقي رپي كه در حال حاضر تلويزيون هاي غربي مدام آن را پوشش مي دهند جداي از آن موسيقي اعتراضي است كه بيانگر درد و رنج سياهان مهجور در سيطره نظام اجتماعي نژادپرستانه امريكا بوده است. چندي پيش مطلبي در همين روزنامه چاپ شد مبني بر اينكه بر اساس يك نظرسنجي روانشناسانه علاقه مندان موسيقي متال خويي آرام و مهربان تر در قياس با علاقه مندان به انواع ديگر موسيقي دارند. اينكه در ايران به واسطه خبط گروهي جوان كليت هنري يك سبك هنري را ناديده بگيريم كه پتانسيل بالقوه عجيبي دارند به لحاظ فرهنگي كار درستي به نظر نمي آيد. وزارت ارشاد در شهريور سال 1386 در فرهنگسراي هنر جلسه يي خصوصي با بخش عمده يي از هنرمندان جوان موسيقي رپ برگزار كرد و ظاهراً قرار بود در آن جلسه شرايط كار براي آنها بازگو شود تا بتوانند به طور قانوني فعاليت كنند. بالطبع بحث عمده اين جلسه در مورد ادبيات آنها بوده است. اين رويكرد منطقي تري است كه در عين حال از هرز رفتن استعداد گروهي نوجوان و جوان جلوگيري مي كند.
دو؛ وقتي ريچارد رايت يكي از اعضاي گروه پينك فلويد درگذشت، بسياري پيش از انتشار خبر در روزنامه ها از طريق پيامك هاي دوستان شان از اين خبر مطلع شدند حتي گروهي پيام تسليت به يكديگر ارسال كردند، پينك فلويد اگر محبوب ترين گروه موسيقي راك در ايران نباشد، يكي از محبوب ترين هاست كه اوج شهرتش مربوط به اواخر دهه هاي 1960 و 1970 مي شود.
بازتاب مرگ رايت (و مرگ سيد برت) در ايران نشان دهنده اين است كه اين نوع موسيقي هنوز در ايران طرفدار دارد. البته جداي از اين مرگ ها مسافرت هاي جوانان ايراني به كشورهاي همسايه براي كنسرت هاي چهره هاي مشابه بيانگر اين نكته هست. پوشش خبري اين اتفاق در مطبوعات ايران هم دليل ديگري است چراكه همين چند ماه پيش اسطوره نوازندگي پيانو جاز، اسكار پترسون، درگذشت و حتي رئيس جمهور فرانسه در پيام تسليتي درباره مرگ اين چهره بزرگ موسيقي جاز گفت؛ «يكي از چراغ هاي درخشان دنياي جاز براي هميشه خاموش شد.» در صورتي كه مرگ پترسون چندان بازتابي در ايران نداشت. در هر صورت مرگ رايت اگر براي موسيقي جهان ناراحت كننده است از اين بابت كه يك هنرمند در گذشته، در ايران تاسف بار است از اين بابت كه بخش مهمي از ذائقه موسيقي گروه كثيري از علاقه مندان به سادگي ناديده گرفته مي شود. اين همه نشانه و اين همه انكار.
سه؛ اوضاع در مورد جشن خانه موسيقي دردناك تر است. چون دوست دشمن است شكايت به كجا برم. جشن خانه موسيقي نهمين دوره خود را سپري كرد. و در آن تنها گروه هاي موسيقي ايراني اجرا داشتند و تنها آثار موسيقي سنتي داوري شدند. آيا واقعاً ما در ايران بيشترين طيف علاقه مندان به موسيقي و بيشترين مولفان موسيقي را در حوزه موسيقي سنتي و ايراني داريم؟ آيا اين دليل قانع كننده يي است كه به دليل كمبود وقت تنها آثار اين گونه يي داوري شدند. پس اجراها به چه دليل تنها به اين گروه ها تعلق دارد آيا در تقويم جهاني نوشته شده روز 25 مهر روز جهاني موسيقي سنتي است؟ آثاري در حيطه موسيقي تلفيقي، كلاسيك و ... به دبيرخانه جشن خانه موسيقي رسيده است. هيچ كدام از اين آثار آنقدر ارزشمند نبودند كه مولفان شان با گروه خود بتوانند اجرا داشته باشند؟ حالا موسيقي راك و مابقي به كنار. اين بي توجهي و برتر دانستن يك سبك هنري به سبكي ديگر آينده خوشي را پيش روي موسيقي ما نخواهد گذاشت. اين حركت خانه موسيقي هم نشان دهنده اين است كه حتي آنها هم نمي خواهند به گروه كثيري از علاقه مندان و مولفان موسيقي احترام بگذارند.
پيوست؛ سبك موسيقي خوب و بد نداريم اما موسيقي خوب و بد چرا. اين خوب و بد هم تا حدود زيادي در عصري كه ما زندگي مي كنيم، معنا ندارد ولي اگر قرار است رويكردي وجود داشته باشد و بد و خوبي تعيين شود بايد بر اساس اصول خود موسيقي باشد. اگر هم قرار است محتوايي برخورد شود كه در جامعه هنري ما بي سابقه نيست، بهتر است مثل همه هنرهاي ديگر براي اين سبك ها هم قواعد و اصولي تبيين شود. ترانه شيطاني معناي شيطاني مي دهد و ترانه الهي، معناي الهي. همان طوري كه تلويزيون مي تواند مواضع شيطاني داشته باشد و هم مي تواند رواج دهنده انديشه الهي. و به همان اندازه كه برخي از شبكه هاي تلويزيوني غربي جانبدار مواضع ديكتاتوري خود هستند صدا و سيماي جمهوري اسلامي رواج دهنده انديشه نجات بخش اسلام است.
سه شنبه 30 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]