واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: بهرام بيضايي در خانه سينما: تكرار خود، مرگ هنر پيشه است
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز: بهرام بيضايي گفت : ما به عنوان بازيگر در هر سطح و مكاني كه قرار داريم نبايد فكر كنيم كه پايان حرفه است چرا كه با آغاز اين فكر تكرار شروع مي شود و تكرار خود به معناي مرگ هنر پيشه است.
به گزارش خبرنگار تئاتر باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز"، از سخنراني بهرام بيضايي كارگردان كه شب گذشته با حضور اعضاي خانه سينما و جمعي از دانشجويان و علاقه مندان عرصه تئاتر و سينما در سالن كنفرانس خانه سينما برگزار شد، بهرام بيضايي در خصوص موضوع سخنراني «بازيگر درون» گفت: اين عنوان مقدمه اي است براي آغاز آنچه كه مي خواهم بگويم. هر كسي كه به دنيا مي آيد درون خود بازيگري دارد ، همه ما از بچگي براي بدست آوردن چيزي كه به دنبال آن هستيم دست به اعمال و رفتارهاي گوناگوني ا ز جمله قهر، گريه و ... مي زنيم تا بتوانيم آن را بدست آوريم. وظيفه بازيگر درون كمك كردن به ما براي رساندنمان به هدف مورد نظر است اينگونه است كه ما به گونه اي رفتار مي كنيم كه خوش آيند ديگران است. اين نقش بازي كردن ها در مدرسه، اداره و ... ادامه مي يابد و ما همچنان نقش هاي نانوشته را براي رسيدن به اهدافمان بازي مي كنيم.
وي افزود: به اين ترتيب استعداد ما در طول زندگي براي بازي در صحنه زندگي پرورده مي شود ولي براي بازي روي صحنه نمايش نياز داريم، استعدادهاي ديگري را در خود پرورش دهيم تا بتوانيم در نقش خود فرو رويم .
بيضايي اظهار داشت:بسياري از افراد معتقدند كه نبايد بازيگري را ياد گرفت شايد اين عقيده درست باشد ولي بايد اصول كار را در خود پروراند. بازيگر بايد شكل هاي گوناگون بازيگري، معنا، خواستگاه، چرايي، چگونگي و ... انواع بازي ها را در كشورها و تمدن ها ي مختلف ياد گيرد.
اين كارگردان سينما در خصوص آنچه كه امروز بازي و بازيگري مي ناميم و اينكه در گذشته چگونه بوده گفت: در دروه ساسانيان تمامي سرگرمي هاي نمايشي را «واچيك» مي ناميدند در طول زمان به «بازي» تغيير پيدا كرد. در آن دروه به تمام شكل هاي رقص بازي مي گفتند مانند پاي بازي، دست بازي، آستين بازي ( آستين افشاني)، نقالي و ... كه رقص همراه با موسيقي بود .
وي اظهار داشت: تا 50 سال پيش به بازيگر در بخش فكاهي مقلد مي گفتند همانا كه امروزه هم بازگير را تقليد كننده رفتار ديگران مي دانند. در بخش جدي به بازيگر شبيه خوان مي گفتند در واقع بازيگر كسي است كه بايد مانند كس ديگري شود.مگر آنكه شكل ديگري از بازي مد نظر باشد كه آن هم بازي «خود» است كه به آن بازيگر درون گفته مي شود.
بيضايي در خصوص ويژگي هاي بازيگر گفت: هيچ چيز جز با تلاش ما رشد پيدا نمي كند بازگير بايد داراي ذخيره هاي ذهني، گسترش و پرورش زبان و ... باشد هر چقدر ذهن پرورده باشد با توجه به تجربه بازيگر مي تواند در فهم نقش و... بازيگر را ياري دهد چرا كه در غير اين صورت تبديل به بازيگر نفهميده مي شود كه به دليل عدم توانايي خود در اجراي نقش كارگردان و پروژه را به سمت نابلدي و يا بلدي محدود خود مي كشاند ما بايد به عنوان بازيگر آن قدر توانايي هايمان را گسترش دهيم تا بتوانيم در صحنه بازي آنچه را كه بايد اجرا كنيم.
وي اظهار داشت: ما به عنوان بازيگر در هر سطح و مكاني كه قرار داريم نبايد فكر كنيم كه پايان حرفه است چرا كه با آغاز اين فكر تكرار شروع مي شود و تكرار خود به معناي مرگ هنر پيشه است.
اين كارگردان تصريح كرد : بازيگر بايد پهنه بازي را از شرق تا غرب و ... بداند و فلسفه تئاتر و بازي شرق را تحليل كرده باشد به دليل عدم آگاهي بازيگران ما از اين اصول هنگام آغاز كار او حرف هاي ما را نمي شناسد و در ذهن خود به دنبال تقليد قسمت هاي مختلف از افراد مختلف است. اين بازي ، بازي درستي نيست. بازيگر بايد در هر بازي شخص جديدي شود. بازيگر با تقليد آدم هاي ديگر به خود اهانت مي كند چرا كه اين تصور پديد مي آيد كه او قادر نيست با استفاده از خلاقيت خود شخص جديدي را پديد آورد.
بيضايي در خصوص زبان و بيان بازي در مقاطع و دوره هاي مختلف تاريخ گفت: يك بازيگر بايد براي بازي در هر عرصه و نقشي آمادگي داشته باشد چراكه هر مقطع تاريخي و هر صحنه اي زبان خود را مي طلبد مثلا بيان و زبان بازي تخته حوزي و تعزيه مناسب سينماي امروز ما نيست و هر يك در دوره خود براي بيان آن دوره مناسب بود. امروز بازيگر و كارگردان ،بازيگر و محيطي كه در آن بازي مي كند و... در نشان دادن بازيگر موثر است.خلاقيت بازي آن است كه بودن و نبودن را به گونه اي بازي كنيد كه گويا از آن خودت است.
بيضايي تصريح كرد: در بازيگري «خود» كس مد نظر نيست نقش و بازي او است كه مهم است. هر كسي كه صحنه اي را از حد معمول آن كمي بالاتر يا پايين تر بازي كند بازيگر است. بازيگر وظيفه دارد چيزهايي را كه در زندگي ديده نمي شوند بازي كند. او مي تواند آرزوي نزديك شدن به واقعيت و حقيقت را داشته باشد ولي دست يابي به واقعيت امكان پذير نيست. ما زماني مي توانيم واقعيت نمايي كنيم كه آن چرا كه ديده نمي شود را به نمايش بگذاريم مثلا عاطفه ممكن است ديده نشود ولي در سينما و تئاتر مي توان آن را به گونه اي زير ذره بين برد كه ديده شود. ما براي دستيابي به قلمرو واقعيت وارد عرصه بازيگري شديم و در واقع آنچه را كه ديده نمي شود، ديدني مي كنيم. در اين بين گاهي عناصري در جاي يكديگر قرار مي گيرند، گاهي بازي احساسي مي كنيم و گاهي هم بازي احساسي را به نمايش مي گذاريم.
بيضايي در ادامه ضمن پاسخ به پرسش هاي مطرح شده در پاسخ به يك سوال گفت: امروزه عصر خوب يا بد بودن مطلق به پايان رسيده و قانون كلي در تئاتر و سينما براي جواب به اين قضيه وجود ندارد حتي يكي از آرزوهاي من اين است كه صحنه لباس پوشيدن شمر را اگر بازيگر بودم بازي مي كردم و هميشه بخشي از زياده خواهي و بدي و بخشي از خوبي در همه ما وجود دارد كه نمي توان آن ها را از هم جدا كرد./120
سه شنبه 30 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 153]