واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: هراكليت، افلاطون و ارسطو
حميد جعفري: نظريات فلاسفه در باب اقتصاد از ديرباز موردتوجه صاحبان و متوليان اين شاخه از علم (اقتصاد) قرار گرفته است. آنچه در اين مقال به آن پرداخته مي شود، نگاهي است اجمالي به ظهور تفكر فلسفه اقتصادي در ديدگاه انديشمندان و فلاسفه صاحب سبك از آغاز تاكنون. يونان به عنوان مهد فلسفه باستان با حضور هراكليت در سال 535 تا 475 قبل از ميلاد مسيح با نخستين نظريه هاي اقتصادي در پوشش فلسفه مواجه شد. از هراكليت به عنوان قديمي ترين نظريه پرداز در ارتباط با نظام هاي اقتصادي ياد مي شود. او عالم را مانند رودي مي داند كه هميشه در حال جريان است و هيچ ثانيه اي مانند ثانيه ديگر نيست چون همه چيز در حال شدن است. هراكليت همه چيز را در حال تغيير و به اصطلاح شدن مي داند به همين علت او معتقد است امكان ندارد بتوانيم در يك رودخانه دوبار شنا كنيم چرا كه نه آب آن رودخانه همان آب قبلي است و نه ما همان نفر قبلي هستيم. وي در اصل تغييرات لحظه اي مواد را نتيجه جدال اضداد و تضاد سازش دهنده را اجزاي عالم مي داند.
وي اضداد را براي تمام اجزاي عالم لازم مي داند. اين نظريه از اصول پذيرفته شده و تاثيرگذار در مكتب سوسياليسم است. در اواخر عمر هراكليت با ظهور سقراط (399 تا 469 قبل از ميلاد مسيح) يونانيان باستان با هدف زندگي كه سقراط آن را همانا رفاه و سعادت معرفي مي كند، مواجه شدند. سقراط متذكر شد تمركز و تجمع ثروت هرگز راه نيل به هدف زندگي كه همان رفاه و سعادت است، نيست. سقراط اينگونه ثروت را تعريف مي كند كه مفيد بودن آن شرط وجودي آن است. اين نگرش تا به اينجا منتهي مي شود كه امروزه شاهد تمايزاتي در ميان نظام هاي اقتصادي در باب نگرش آنها نسبت به مساله تمركز ثروت هستيم.
در حوزه انديشه هاي اقتصادي مي توان از افلاطون به عنوان شهيرترين فيلسوف يونان باستان در جهت تاثيرگذاري در انديشه هاي اقتصادي از عصر خود تا امروز نام برد. از آن جهت تا امروز كه بسياري از فلاسفه در دوران معاصر تحت تاثير افكار وي به نظريه پردازي در اين حوزه مي پردازند در افكار افلاطون مي توان تصوير يك نظام اشتراكي و سوسياليستي به تمام معنا را مشاهده كرد.
افلاطون در كتاب «جمهوري خود» مدينه فاضله را جامعه اي اشتراكي معرفي مي كند كه مركز ثقل زندگي اجتماعي در آن عدالت اجتماعي است و ثروت به صورت برابر در طبقات اجتماعي(طلايي- نقره اي و مسي) تقسيم مي شود.
بعد از بيان عدالت اجتماعي در نظريات افلاطون، وي به بيان اصالت جمع مي پردازد كه همين اصل به عنوان يكي از اصول پذيرفته شده در نظام هاي سوسياليستي است. نظريه هاي افلاطون در زمينه اقتصاد كه بسيار مورد توجه نظام هاي كمونيستي در قرن 20 قرار گرفته بود، دو فرق اساسي در مبحث اصالت جمع يا جامعه اشتراكي با اين نظام ها دارد؛ اول اينكه نظريه هاي افلاطون بر پايه اصالت معنا (ايده آليسم) استوار است در حالي كه نظام هاي كمونيستي مبتني بر اصالت ماده (ماترياليسم) هستند،دوم اينكه در نظام هاي كمونيستي هدف ايجاد جامعه اي بدون طبقه است و حكومت طبقه كارگر در سوسياليسم زمينه را براي ايجاد جامعه اي بدون طبقه در نظام كمونيستي آماده مي كند.
همين تفاوت در نظام اشتراكي به آنجا منتهي مي شود كه افلاطون بر طبق اريستوكراسي (به معني حكومت اشراف و فرمانروايي برگزيدگان و نخبگان) تشكيل مي شود كه در آن سه طبقه در نظر گرفته شده است؛طبقه اول شامل حكام و دادرسان و فيلسوفان مي شود كه در واقع افلاطون خود را در طبقه اول و برتر از افراد دو طبقه ديگر قرار داده است.
طبقه دوم را سپاهيان و جنگاوران تشكيل مي دهند و در طبقه سوم مولدان كه شامل صنعتگران و بازرگانان و صاحبان شغل هاي يدي حضور دارند كه در عين حال با ديده تحقير نگريسته مي شوند. تقريباً در زماني كه افلاطون نظريه اشتراكي خود را مطرح مي كرد نظريه هاي مخالف وي توسط شاگرد او ارسطو (322 تا 384 قبل از ميلاد مسيح) مطرح شد.
ارسطو برخلاف استادش افلاطون نظريه اصالت فرد را مطرح كرد. وي در كتاب «سياست» اداره منزل و شهرها و ثروت را بررسي مي كند و فرد را اصل مي داند. به نظر او جامعه وجود مستقل از افراد ندارد و بدون به سعادت رسيدن افراد نمي تواند به خودي خود سعادتمند باشد. در واقع يكي از اصول پذيرفته شده نظام هاي اقتصادي سرمايه داري به نام اصالت فرد ريشه در افكار اين فيلسوف يوناني دارد. با توجه به اينكه اصالت فرد و آزادي هاي فردي دو اصل ليبراليسم را تشكيل مي دهند، مالكيت فردي نيز به عنوان يكي از لوازم آزادي هاي فردي و اصالت فرد مطرح مي شود.
تاكيد و توجه ارسطو به مالكيت شخصي نشانگر ارتباط نزديك تر نظريات او و اصول اقتصاد سرمايه داري است. از ديگر نظريه هاي اقتصادي ارسطو تمايز قائل شدن وي ميان ارزش مصرفي و ارزش مبادله اي كالاست. ارزش مصرفي كالا از نظر مفيد بودن آن كالا مشخص مي شود و ارزش مبادله اي كالا ناشي از مقبوليت عام آن كالا در بازار است كه توسط عرضه و تقاضا تعيين مي شود. همچنين ارسطو ميان اقتصاد طبيعي و اقتصاد پولي تمايز قائل مي شود كه در اولي هدف از فعاليت هاي اقتصادي رفع نياز و در دومي هدف، كسب پول است.
منابع:- تاريخ فلسفه غرب برتراند راسل،ترجمه نجف دريابندري، انتشارات اميركبير.
- تاريخ عقايد اقتصادي،تاليف دكتر محمد تفضلي،نشر ني
دوشنبه 29 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 195]