واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي آشتي اسلام ، دموكراسي و غرب
منافع غربي، مثل هميشه، روي نيازهاي معدني خود و جايگاه سياست خارجي ضد كمونيستي به زيان مردم كنگو متمركز شده است.
من دربارة يك قرن و نيم تاريخ آزمايش و تجربة دموكراسي در جهان اسلام صحبت كردم. جستجوي الگوهاي رفتاري كه ممكن است به توضيح توسعه - يا اغلب عدم توسعه ـ سازمانها، جريانها و حاكميت دموكراتيك در كشورهايي كه اكثر جمعيت آنها را مسلمانان تشكيل ميدهد كمك كند، نسبتاً پيچيده و حيرت انگيز است. بدون شك اين پيشينهاي مختلط از آغازها و توقفها، پيشرفت و پس رفت فرصتهاي از دست رفته و مسيرهايي است كه هرگز به مقصد نرسيدهاند و هيچ چيزي در اين برگردان تاريخي وجود ندارد كه از اين مفهوم كه ارزشهاي اسلامي و تجربة دموكراتيك به طور ذاتي با هم متناقض هستند، حمايت كند. تحت شرايط مناسب، با پشتيباني مناسب و مديريت زمان، ما توسعة قابل ملاحظة زيربنا و سازمانهاي دموكراتيك را در كشورهايي با اكثريت مسلمان شاهده بودهايم. اما اين شرايط مناسب اغلب خيلي كم فراهم شدهاند، و حمايت خارجي، اغلب بسياراندك يا خيلي دير صورت گرفته است، اغلب آن قدر دير كه نتوانسته از توسعة دموكراسيهاي نوپا در مقابل فروپاشيهاي داخلي كه توسط نيروهاي سركوبگر درون جوامع خودشان صورت گرفته است، پشتيباني كند.
به همين دليل بود كه من در سخنراني جشن پايان تحصيلات خود و در جمع فارغ التحصيلانهاروارد در 1989 پيشنهاد تشكيل انجمن كشورهاي دموكراتيك را دادم. اين مفهوم كه در قالب جامعة كشورهاي دموكراتيك توسعه يافت، تلاش ميكند تا دموكراسيهاي جوان و آسيب پذير را از تهديدهاي داخلي و خارجي به زيربناي دموكراتيك در حال رشدشان حفظ و آنها را قدرتمند كند. اين سازمان بايستي تقويت شود.
افراد كمي ميتوانند استدلال كنند كه تجربة استعماري اثر بازدارندهاي بر توسعة اقدامات، انتخابات و حاكميت دموكراتيك در سراسر جهان اسلام نداشته است. قدرتهاي استعمارگر مانند بريتانياي كبير، فرانسه، پرتغال و هلند به ندرت دست به انجام آنچه در مستعمرات خود تبليغ ميكردند، ميزدند. بنا به تعريف خود، استعمارگري و امپرياليسم مغاير ارزشهاي دموكراسي، آزادي و اختيار هستند. استعمار بر پاية فرمانبرداري است. كشورهايي كه بر پاية قوانين دموكراتيك، احزاب سياسي رقيب، انتخابات پر شور رقابتي، رسانة آزاد و صريح، نظام قضايي مستقل، سازمانهاي غيردولتي (NGO) مهم و مستقل، پايبندي به جريانها و هنجارهاي پارلماني، تقسيم قدرت، و حمايت از حقوق اقليت و حقوق بشر رشد و ترقي ميكنند، آشكاراست كه آن ارزشهاي دموكراتيك را در مستعمرههايي كه اشغال كردهاند و مورد بهرهبرداري قرار ميدهند، به كار نميبرند.
بر عكس، اگر چه منابع انساني و منابع طبيعي اين مستعمرهها تحليل رفتهاند، تلاشاندكي براي القاي ارزشهاي دموكراسي كه ميتواند زيربناي استقلال دموكراتيك را بنا كند، صورت نپذيرفته است. علاوه بر شكست محض در القا و اشاعة ارزشهاي دموكراتيك، آشكار است كه قدرتهاي استعمارگر از گسترش هنجارهاي دموكراتيك كه نسبتاً به طور مستقيم به جنبشهاي ملي گرا و درخواست براي استقلال منجر ميشود، نرسيدهاند. كشورهايي كه از نظر اقتصادي به منابع كشورهاي مستعمرة خود وابسته بودند، تصور ميكردند كه نمي توانند خطر و پيامدهاي اشاعة دموكراسي را در مستعمرات خود تحميل كنند.
اين مسئله از جوامعي كه اكثر جمعيت آنها را مسلمانان تشكيل ميدهند سلب مسئوليت نميكند تا بر آرمانهاي دموكراتيك پافشاري كنند و سازمانهاي دموكراتيك را وقف ارزشهاي دموكراتيك در جوامع خود كنند. كودكي كه به درستي از او مراقبت نميشود و پدر و مادري بد زبان وي را تربيت ميكنند، بايد در مرحلهاي از زندگي خود، به عنوان يك فرد بزرگسال مسئوليت اعمال و آيندة خويش را به عهده بگيرد. به نفع هيچكس نيست كه همة تقصيرها و مسئوليتها براي عدم توسعة دموكراتيك در جهان اسلام را به گردن استعمار و سياست ابرقدرتها در زمان جنگ سرد بياندازيم. آيا اين بخشي از مشكل بود؟ بدون شك. آيا اين مسئله به تنهايي علت ضعف دموكراتيك در جوامع اسلامي بوده است؟ مطمئناً خير. در ازاي هر اپريشن آژاكسي، يك شاه و يك ارتش وجود داشته است كه ابزار ظلم و ستم سياسي و سوءاستفاده از حقوق بشر شوند. سازمان سيا براي طراحي نبرد جايگزين عليه شوروي در افغانستان به همكاري ISI در پاكستان نياز داشته است. اما اين ژنرال ضياء الحق و متحدان افراطياش در ارتش، سازمان اطلاعات و جوامع مذهبي بودند كه مرتكب اعمال خشونتآميز عليه مردم كشور من شدند.
حتي اگر غرب بخش قابل ملاحظهاي از مسئوليت عدم توسعة سياسي دموكراتيك در جهان اسلام را بر عهده گيرد، در نقطهاي مسئوليت و پاسخ گويي بر عهدة خود ما ميباشد. اگر قرار است دموكراسي در ميان ميلياردها مسلمان روي كره زمين پا برجا بماند، اين جنبش بايد از ميان مردم ما و با مقاومت و ايستادگي آنها در مقابل نيروهاي افراط گرايي، تندروي و استبداد درون جوامع خودمان آغاز شود. البته فصل مشترك تاريخي قدرتهاي غربي و دموكراسيهاي اسلامي نوظهور تنها عمل سوء استفادة اقتصادي در عصر استعمار نيست. مشكل با غرب تنها به قصور و كوتاهيهاي احتمالي مربوط نميشود بلكه به وظيفه نيز ارتباط پيدا ميكند.
يکشنبه 28 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]