محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830715894
شرفی:حجازی را همینها کشتند که کنار تختش ایستادند/به بازیکن میگویی کتاب بخوان،فکر میکند فحش دادی
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ورزش > فوتبال ملی - شرفی میگوید: نمیدانم دایی در چه شرایطی بود که سیلی خورد و چیزی نگفت اما خدا آن روز را برای من نیاورد که یک بوقچی بخواهد توی گوشم بزند؛ یا او را میکشم یا خودم را! آرتین زهرابی - امیرعباس واسعی / اصغر شرفی بازیکن و مربی سابق تیمملی، پاس و استقلال در طول چهار دهه اخیر از نامآوران فوتبال ملی ما بوده. شرفی از نسل اول و بزرگان پاس بود و طبیعی است صحبت ما با او وقتی با سقوط این تیم به دسته پایین همراه شود، بیشتر حول همین محور خواهد بود. شرفی بسیار خوشمصاحبه است. ذکر این توضیح ضروری است که این مصاحبه پیش از درگذشت ناصر حجازی انجام شده.... * گفتنی زیاد است، دوست دارید از کجا شروع کنیم؟ از هرجا دوست دارید، من در خدمتم. * پاس سقوط کرد، چرا؟ مجبورم اول یک مقدمه بگویم، الان فوتبال دیگر یک ورزش معمولی نیست، پدیدهای است که دنیا را گرفته و پول، تبلیغات و سیاست در آن هست. در فوتبال امروز دیگر مهم نیست شما از کجا آمدهای و پدرت کیست، این هنر توست که باعث میشود ستاره شوی و میلیونها طرفدار پیدا کنی. پس با پول، اعتبار پدر و... نمیشود در فوتبال برای خودتان شهرت و اعتبار بخرید. تازه همان ستاره هم در کنار هنر فوتبالش باید یکسری چیزها داشته باشد، آداب معاشرت، روابط عمومی، نحوه برخورد درست با مردم و خیلی چیزهای دیگر. حالا در این فوتبال باید هرکس درست سر جای خودش بنشیند که اگر اینطور نشود، همه چیز خراب خواهد شد. * سقوط پاس برای شما باید خیلی دردناک باشد. دقیقاً، عرض میکردم باید هرکس سرجای خودش باشد. مدیر ورزش و فوتبال هم باید مثل همه مشاغل دیگر هویت داشته باشد. هویت من فوتبال من است. مردم اصغر شرفی را به عنوان بازیکن و مربی ملی در چهل سال اخیر میشناسند، کسی نمیگوید پدرت کیست و تا بگویی شرفی، همه یاد فوتبال میافتند. حالا من اگر بروم کارخانه بزنم یا مغازه باز کنم، دیگر هویت شرفی فوتبالیام بهدرد آنجا نمیخورد. آنجا تخصص خودش را لازم دارد و قرار نیست چون من فوتبالیست و مربی خوبی بودم، حتماً بازاری خوبی هم بشوم. این ماجرا در فوتبال ما و برای پاس اتفاق افتاد. کسانی که هویت فوتبالی نداشتند، امروز مدیران باشگاهی ما هستند و طبیعی است که تصمیماتی میگیرند که به نفع فوتبال نیست. *شما و چند پاسی قدیمی همان چهار سال پیش به شدت علیه این انتقال موضع گرفتید، آیا این سرنوشت را پیشبینی میکردید؟ صددرصد، مدرک هم دارم که در برنامه 90 فیلم صحبتهایم هست. فرکی، وحید هاشمیان، مناجاتی و خیلیهای دیگر هم گفتند این کار غلط است، چرا؟ چون همان بحث هویت که در مورد افراد گفتم، در مورد تیمها هم وجود دارد. الان میبینید که باشگاههایی یکشبه ایجاد میشوند و با تزریق پول کلان ستاره میخرند و حتی عنوان هم کسب میکنند اما چرا ماندگار نیستند و پس از چند سال محو میشوند؟ * مثل تجارت و کشاورز در دهه 70 و استیلآذین امروز! چون اینها آنقدر نماندند که در زمین ریشه پیدا کنند. یک درخت یکشبه و یکساله رشد نمیکند، باید پایش عمر تلف کنی تا پس از سی سال ریشه دوانده و شاخه بگستراند و میوه بدهد. یک تیم فوتبال هم مثل درخت، در همان شهری که ایجاد شده، باید بماند و سالهای سال بازی کند، ببرد و ببازد، ستاره تحویل تیمملی بدهد و در طول گذر زمان طرفدار کسب کند. یکی بهخاطر فلان بازیکن و یکی بعد از فلان جام. این ریشه در همان شهر میماند و اگر شما تنه درخت را ببرید تا به جایی دیگر ببرید، معلوم است که درخت خشک میشود. * اتفاقی که با انتقال پاس به همدان افتاد. ریشه پاس که همان امکانات و ورزشگاهش بود، در تهران ماند. هوادارانش هم ماندند، آنها دیگر نمیتوانستند پاس همدان را دوست داشته باشند چون دیگر از سایه و میوه این درخت در تهران استفاده نمیکردند. تیم هم که به همدان رفت چون ریشه نداشت، خشکید. شما یک گل را نگاه کنید؛ زیباست و عطر و بو دارد. اگر گل را چیده و در لیوانی بگذارید و بهجای دیگر ببرید، پس از چند روز خشک میشود و از بین میرود. بازیکنانی که آن سال تحت قرارداد پاس بودند، درست حکم همین گل را داشتند. آنها ریشه و خانه و دلشان در تهران بود، برای تیم تهران قرارداد بسته بودند و برخلاف میلشان یک روز آنها را به اجبار راهی همدان کردند. *منظورتان این نیست که بازیکنان از ته دل بازی نکردند؟ اصلاً، اتفاقاً آنقدر عالی بازی کردند که سال اول پاس در جمع 6 تیم اول قرار گرفت اما بحث ریشه و هویت است. مردم همدان این تیم را دوست نداشتند چون شاهد پا گرفتن و رشد این نهال نبودند. چون با شکست و پیروزیهایش زندگی نکرده بودند. چون پاس در تهران ریشه داشت نه همدان. تمام امکانات، تاریخچه، خاطرات، بزرگان و پیشکسوتان پاس در تهران ماندند. فوتبال با جسم نیست، باید روح آماده باشد و پاس در همدان روح نداشت، پس معلوم بود که میافتد. * بحث را عوض کنیم، این روزها خیلیها میگویند در این فوتبال پولهای کلانی به بازیکنان و مربیانی میدهیم که این بازدهی را ندارند و این پول آنها را خراب هم میکند. ما باید ببینیم اول جنبه این پول را داریم؟ در غرب میلیاردرها وصیت میکنند ثروتشان را پس از 35 سالگی پسرشان، به او بدهند. تا این سن سرنوشت و خمیرمایه انسان معلوم میشود. خب، اگر لاابالی بود که تا 35سالگی در آمریکا میمیرد! و اگر رفت و دکتر و مهندس شد یا فردی مفید برای جامعه که در این صورت در 35 سالگی قدر این ثروت را دانسته و آن را در مسیر درست خرج میکند. حالا اینجا اینطور نیست و در اغلب موارد این ثروت و پول کلان منجر به خودکشی جوانان و استعدادهایمان میشود. شما نگاه کن چند فوتبالیست معتاد داریم؟ * البته مشکلات هست... تا کی میخواهیم آشغال را زیر فرش مخفی کنیم؟ باید ریشهیابی کرد و درست مسئله را حل کرد نه اینکه با پاک کردن صورت مسئله، بخواهیم حقایق را انکار کنیم. فوتبالیست و چهره مشهور به تناسب محبوبیتش خیلی جاها میرود و با خیلی افراد مینشیند اما قرار نیست تن به هر کاری بدهد. اگر رفت دنبال فساد و خلاف، باید شهامت داشته باشد و بگوید من الگوی خوبی برای نسل نو نیستم و نگذاریم جوانانمان از او الگو بگیرند. هرکس که دو تا شوت خوب زد که الگوی مناسبی برای همه نیست، الان به بازیکن میگویی برو دو تا کتاب بخوان، انگار فحش به او دادهای! * متأسفانه سطح سواد بازیکنان ما خیلی پایین است. وقتی معلم به شاگرد درسی نداده، چطور میتواند از او بازخواست کند؟ مربی باید همیشه از بازیکن طلبکار باشد ولی اغلب مربیان ما خودشان چیزی بلد نیستند که به بازیکن یاد بدهند. پس معلوم است که بازیکن، سالار تیم میشود! ما باید به این بچه بیاموزیم با این پول چه کند، بفهمد که خدا به او چه لطفی کرده که میتواند بیشتر از دکتر و مهندس و همه مشاغل پول درآورد. بازیکنی که صدهزار نفر به خاطرش به ورزشگاه میآیند، باید صد نفر را به عنوان مشاور هر روز کنار خودش داشته باشد که به او بگویند کجا برو، چهکار کن، چهچیز بگو یا نگو و... *شما دستیار مهاجرانی در دهه طلایی 70 و المپیک و جامجهانی بودید. چطور ایشان شما را برگزید؟ چون در پاس با هم کار کرده بودیم و تواناییهای مرا میدانست. ضمناً خیلی با هم رفیق و راحت بودیم و دیدگاهمان نسبت به فوتبال شبیه هم بود. * بازیکنان آن تیم طلایی جملگی میگویند بدنسازی شرفی فوقحرفهای بود و ما مقابل تیمهای بزرگ جهان هم کم نمیآوردیم. شما از کجا بدنسازی آموختید؟ ببینید، فوتبال علمی یک چارچوب و اصولی دارد و جزئیات سال به سال تغییر و بهروز میشود. من به عنوان بازیکن به هرجای دنیا میرفتم، به خاطر علاقهام سر تمرین تیمها رفته و از تمرینات مربیان نت برمیداشتم. هنوز هم آن جزوهها را دارم. در المپیک مونیخ و مونترال و بعدها در مربیگری هم همین روش را ادامه دادم. با خرج خودم یا فدراسیون میرفتم یک ماه در انگلستان سر تمرین منچستر و بقیه تیمها و همین یادداشتها خیلی به کارم آمد. همین امسال هم در ایرانجوان ما از دقیقه 70 به بعد همه تیمها را بیچاره میکردیم و به تیم بگوویچ که در 9 بازی 5 گل خورده بود، چهار تا زدیم. * چه شد که ایرانجوان را ترک کردید؟ تیمتان که خوب نتیجه میگرفت. مربیگری عمر گذاشتن است، همینجوری تیم خوب نمیشود. باید شب و روز کار کنی و درون و بیرون زمین با بچهها باشی، من شش ماه در ایرانجوان این تیم را ساختم اما شرایط طوری شد که اگر میماندم، اعتبار و اصولم زیر سؤال میرفت و من کسی نیستم که بهخاطر صد میلیون پول اسمم را خراب کنم. همینقدر بگویم با امتیازاتی که دور رفت من گرفتم، تیم در لیگ یک ماند! * شرایط امروز تیمملی را چطور میبینید؟! کروش میتواند موفق شود؟ فوتبال بخشی از جامعه است و تحت تأثیر متقابل. الان این باختهای تیمملی و ضعف تیمهای باشگاهی باعث سرخوردگی تماشاگران شده که به ورزشگاه نمیآیند. اگر قرار باشد رشد کنیم، باید همه عوامل دست به دست هم دهند. فقط تکنیک و تاکتیک و بدنسازی که نیست، باید بازیکن یاد بگیرد به پیراهنش، همبازیانش و شهری که برای تیمش بازی میکند، عشق بورزد. این هم زبانی نمیشود، باید سالها کار کنی و شبانهروز کنار تیم زندگی کنی، پس شرط اولش ثبات مدیریت و مربیگری است. پرسپولیس و استقلال به این دلیل هوادار پیدا کردند که بازیکن میآمد و چند سال میماند اما در سایر تیمها طرف قرارداد یکساله میبندد و پس از شش ماه به فکر تیم فصل بعدش است! باید بازیکن و مربی بفهمند که در قبال دریافت این دستمزد کلان باید کار هم بکنند. * حرف ناگفتهای دارید؟ نه، از شما ممنونم که این فرصت را به من دادید. خط در میان با شرفی * همه جای دنیا بازیکن خارجی میآورند که دوبرابر ستاره خودشان باشد، ما میرویم خارجی میآوریم و حتی روی نیمکت هم نمینشانیم! خب، معلوم است که ماجرا بودار است! * انگار هرکس پاسپورت برزیلی داشت، فوتبالیست است! آن بنده خدا که این برزیلی را به استقلال داد، همانی که دیپورت شد، خودش را کشت به من بازیکن بدهد، گفتم اول تست، اگر خوب باشد، کل پولش مال تو! * با بازیکنان عرب و عراقی مخالفم، آنها برای ما فوتبال بازی نمیکنند. در عوض آفریقاییها برعکس، اگر بازیاش ندهی، گریه میکند. * در رشت که بودم یکی یک بازیکن به من معرفی کرد و گفت ده سال پیش تو هامبورگ بوده، گفتم من هم ده سال پیش تیمملی بودم! طرف آمد و نمیتوانست راه برود! * ما آن زمان در همین حد میفهمیدیم و فوتبال عشق بود نه شغل. همه مشاغل دیگری داشتیم و با فوتبال زندگی میکردیم نه کسب درآمد. به همین دلیل در یک تیم رابطه جانی و خونی ایجاد میشد، درست مثل دو برادر. * به تمام مصاحبههایم افتخار میکنم! مثل هر انسانی اشتباه کردهام ولی شهامت عذرخواهی و گردن گرفتن خطایم را دارم. * مگر دایی دیوانه است؟ اگر دیوانه بود چطور به اینجا رسید؟! خب اذیتش میکنید که اینطور عصبانی میشود و واکنش نشان میدهد! * چرا حسین شمس را با آن همه افتخار کنار میگذارید؟ مگر چند تا شمس و دایی در ایران داریم که دنیا به آنها احترام میگذارد؟ خب خودمان ضرر میکنیم که امثال شمس و دایی از فوتبال بروند نه آنها! * نمیدانم دایی در چه شرایطی بود که سیلی خورد و چیزی نگفت اما خدا آن روز را برای من نیاورد که یک بوقچی بخواهد توی گوشم بزند؛ یا او را میکشم یا خودم را! * این روزها همه دم از حجازی میزنند و پای تخت او عکس میگیرند، همانها که حجازی را به کشتن دادند! من به اصول و مرام خودم اعتقاد دارم و عقیدهام این بود که باید حجازی را تا وقتی سرحال و روپا بود، درمییافتیم و به دیدنش میرفتیم. * من طرفدار حزب باد نیستم، اختلاف نظر با حجازی داشتم اما او را از نظر فنی هم قبول داشتم، حجازی سرآمد همه در آسیا بود. * هرچه بکاری، همان را درو میکنی. در فوتبال باد کاشتیم که حالا توفان درو میکنیم. * یک روز در ده سال پیش که کسی نمیدانست داور چیست، من در برنامه 90 گفتم حقوق داور را از 20 هزار تومان به 500 هزار تومان برسانید. در یک اداره یا مؤسسه رئیس را نمیتوانید بخرید چون کارش و آبرویش برایش مهم است اما آبدارچی را چرا، چون درآمدش کم است و میرود جای دیگر. داوری که 5 میلیون در ماه درآمد داشته باشد، دوست ندارد کارش را از دست بدهد و نه خطا میکند، نه اشتباه. * مدیران غیرفوتبالی عاشق مربیان کروات هستند، چرا؟! چون طرف از کشوری فقیر آمده و وقتی چندهزار دلار به او میدهی، به تو میگوید «مایپرزیدنت»! طرف هم خیلی خوشش میآید از این تملق و کیف میکند! * در مکتب پاس خیلی چیزها یاد گرفتم، مثلاً اینکه اگر میخواهی یقه کسی را بگیری، یقه گردنکلفت تیم را بگیر! در برق شیراز شیردل و شیری دعوا کردند، اول شیردل را که بزرگتر بود، اخراج کردم. * فوتبال مشکل بزرگ ندارد، مشکلات کوچک و ریز جمع میشوند و یک دردسر بزرگ تولید میکنند. * یک بازیکن به استقلال گل زد، اولش خوشحالی کرد اما بلافاصله یادش آمد سال بعد قرار است برود استقلال! زد توی سرش! این مردانگی است که شما از این باشگاه پول بگیری و دلت با تیم حریف باشد؟ * اصلاً این مرامها در سلولهای بدن ما نبود، این حقهبازیها و سیاهکاریها در این فوتبال مد شده که طرف بازی را میبرد، بعد برابر دوربین گریه میکند که تیم شهرم سقوط کرد! اگر اینقدر تیم شهرت را دوست داشتی، چرا نرفتی برایش بازی کنی؟! 43 43
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]
صفحات پیشنهادی
شرفی:حجازی,را,همینها,کشتند,که,کنار,تختش,ایستادند/به,بازیکن ...
شرفی:حجازی را همینها کشتند که کنار تختش ایستادند/به بازیکن میگویی کتاب بخوان،فکر میکند فحش دادی-ورزش > فوتبال ملی - شرفی میگوید: نمیدانم دایی در چه ...
شرفی:حجازی را همینها کشتند که کنار تختش ایستادند/به بازیکن میگویی کتاب بخوان،فکر میکند فحش دادی-ورزش > فوتبال ملی - شرفی میگوید: نمیدانم دایی در چه ...
ده ویتامین ضروری برای بدنسازی - اضافه به علاقمنديها
شرفی:حجازی را همینها کشتند که کنار تختش ایستادند/به بازیکن میگویی کتاب بخوان،فکر میکند فحش دادی · ده ویتامین ضروری برای بدنسازی ... . گوناگون ...
شرفی:حجازی را همینها کشتند که کنار تختش ایستادند/به بازیکن میگویی کتاب بخوان،فکر میکند فحش دادی · ده ویتامین ضروری برای بدنسازی ... . گوناگون ...
اظهارات ضد و نقیض وستروله درباره فرار مبارک به آلمان
شرفی:حجازی را همینها کشتند که کنار تختش ایستادند/به بازیکن میگویی کتاب بخوان،فکر میکند فحش دادی · اظهارات ضد و نقیض وستروله درباره فرار مبارک به آلمان .
شرفی:حجازی را همینها کشتند که کنار تختش ایستادند/به بازیکن میگویی کتاب بخوان،فکر میکند فحش دادی · اظهارات ضد و نقیض وستروله درباره فرار مبارک به آلمان .
40 نكته در باب افزایش انگیزه دانشآموزان - اضافه به علاقمنديها
40 نكته در باب افزایش انگیزه دانشآموزان · شرفی:حجازی را همینها کشتند که کنار تختش ایستادند/به بازیکن میگویی کتاب بخوان،فکر میکند فحش دادی ... . گوناگون ...
40 نكته در باب افزایش انگیزه دانشآموزان · شرفی:حجازی را همینها کشتند که کنار تختش ایستادند/به بازیکن میگویی کتاب بخوان،فکر میکند فحش دادی ... . گوناگون ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها