تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816678889
تاخير در ازدواج مُد يا امتياز اجتماعي؟
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: تاخير در ازدواج مُد يا امتياز اجتماعي؟
جام جم آنلاين: سازمان ملي جوانان در تازهترين آمار خود كه اخيرا منتشر شده ازدواج را چهارمين اولويت جوانان اعلام كرده است. بر اساس نتايج بررسيهاي معاونت مطالعات و تحقيقات اين سازمان موضوع ازدواج با 9 درصد اهميت، در رده چهارم مهمترين نگرانيهاي جوانان ايراني قرار دارد.
اين در حالي است كه اشتغال مناسب با 28، مسائل مالي و اقتصادي با 22 و مسائل تحصيلي و كنكور با 17 درصد اهميت درصدر فهرست دغدغهمنديهاي جوانان جاي دارند. ضمن اينكه تنها 7 درصد جوانان ازدواج را به عنوان بزرگترين هدف خود برشمردهاند. معمولا در تحليلهاي آماري كه از تاخير ازدواج يا افزايش تجرد در كشور ارائه ميشود با فرض قرار دادن ازدواج به عنوان يك دغدغه اصلي و اولويت نخست جوانان، عواملي مثل بيكاري و اشتغال، مسائل مالي، مسكن، طولاني شدن زمان تحصيل يا افزايش تجملات و بالا بودن هزينه ازدواج را به عنوان دلايل قطعي اين تاخير معرفي ميكنند و همواره در انواع گزارشهاي خبري چه در صداوسيما و چه در مطبوعات بر آنها تاكيد ميشود. بديهي است بخشي از مشكلات ازدواج در جامعه كنوني ما ريشه در همين نواقص و كمبودها دارد؛ اما محدود كردن عوامل اين پديده اجتماعي به برخي دلايل معين و كليشهاي از منظر جامعهشناسي نوعي تقليلگرايي محسوب ميشود كه مانع شناخت همهجانبه و علمي اين بحران و به عبارت درستتر مساله اجتماعي فردي ميشود و بالطبع دستيابي به راهحلهاي موثر براي برونرفت از اين وضعيت را نيز دچار چالش و محدوديت ميكند..
تاخير ازدواج در ميان جوانان ايراني صرفا يك معضل اقتصادي اجتماعي نيست و بخشي از علل آن را بايد در تحولات فرهنگي و تغيير در سبك زندگي جستجو كرد. به عبارت ديگر تاخير در ازدواج تنها مشكلات سختافزاري ندارد و دلايل نرمافزاري نيز در آن دخيل است. چه بسيار جواناني كه از كمبودها و محدوديتهاي فوقالذكر برخوردار نيستند، اما تن به ازدواج نميدهند. افزايش آمار تجرد در دهه اخير گواه كوچكي بر اين مدعاست. در اين يادداشت سعي شده است برخي از اين عوامل فرهنگي و غيركليشهاي برشمرده شود كه توجه كمتري به آن شده يا تاثير آن در اين مساله، دستكم گرفته شده است، اما هرچه جلوتر ميرويم نقش اين عوامل پررنگتر ميشود و نميتوان آنرا ناديده گرفت و سادهانگارانه از كنار آن گذشت.
تحول در ارتباطات انساني در يك دهه گذشته شاهد توسعه روزافزون ارتباطات و تكنولوژيهاي نوين ارتباطي در كشورمان هستيم كه بنابه تقدير جهاني اين امر، تاثيرات ژرفي بر مناسبتهاي انساني و اجتماعي ما گذاشته و نظام فرهنگي ما را بشدت دگرگون كرده است. گسترش تلفن همراه، اينترنت، ماهواره و ديگر وسايل ارتباطجمعي و بسط آن در اقصي نقاط كشور، به شكلگيري يك جامعه شبكهاي انجاميده است كه در آن انسانها بيش از گذشته به هم نزديك شدهاند و دامنه ارتباطات انساني گسترش يافته است. اين مساله در روابط دختران و پسران در جامعه ما نيز تاثير گذاشته و آن را تسهيل كرده است.
اگرچه در فرهنگ ما اين ارتباط با مخالفتها و موانع زيادي روبهروست، اما به قول مك لوهان رسانه همان پيام است و مناسبتهاي فرهنگي و انساني پيرامون آن نيز بتدريج در جامعه شكل ميگيرد و گسترش مييابد. به واسطه اين شكل جديد از ارتباطات در جامعه ما برخي محدوديتهاي فرهنگي كه در گذشته در اين رابطه وجود داشته برداشته شد و دو جنس مخالف از فرصت و امكان بيشتري براي ارتباط با يكديگر برخوردار شدند. اين مساله بويژه از طريق اينترنت و چت كردن و فيسبوك و امكانات تكنولوژيكي ديگر عمق بيشتري گرفت، طوري كه طبق برخي تحقيقات انجام شده 2 درصد ازدواجها در كشور ما ازدواج اينترنتي است. اما سرانجام همه كساني كه از طريق اين ارتباط مجازي با يكديگر آشنا ميشوند، به ازدواج ختم نميشود و در حد دوستي حتي بدون اينكه همديگر را بشناسند يا ديده باشند باقي ميماند. اين امر به لحاظ روانشناسي بخشي از نيازهاي عاطفي دو طرف را رفع ميكند و تا حدودي عطش ارتباط با جنس مخالف را تعديل ميكند. اگر بپذيريم يكي از انگيزهها و نيازهاي مهمي كه منجر به ازدواج يا تصميم به ازدواج ميشود، پاسخ به حس تنهايي و نيازهاي عاطفي است، با رفع بخشي از اين نياز به واسطه همين روابط مجازي، انگيزه به ازدواج نيز تا حدودي كاهش مييابد. از سوي ديگر در رهگذر اين روابط شناخت دو طرف از ويژگيها و خصلتهاي جنس مخالف بيشتر ميشود و موجب نوعي احتياط و محافظهكاري در انتخاب همسر در آنها ميگردد. بر همين اساس نيز ميتوان به جايگزين شدن روابط مجازي با خطر ريسكپذيري كمتر به جاي روابط واقعي با ريسك بالا اشاره كرد كه در درازمدت به تاخير در ازدواج دامن ميزند و آن را تقويت ميكند.
تغيير در سبك زندگي بسط مدرنيته در 150 سال اخير تنها به مدرنيزاسيون و تجدد در كشور ما ختم نشد و بتدريج محتواي فرهنگي و شيوه زيست غربي نيز در تار و پود نظام اجتماعي ايرانيان رخنه كرد و با گسترش شهرنشيني، فرهنگ جامعه نيز پوست انداخت و متحول شد. تاريخ تحولات اجتماعي در ايران نشان ميدهد كه مهمترين و شايد نخستين نهادي كه كانون اين دگرديسي قرار گرفت خانواده بود. در مسير اين تحول خانوادههاي گسترده و سنتي بتدريج به خانوادههاي هستهاي و مدرني بدل شدند كه التزامي به برخي سنن گذشته نداشتند.
از جمله مهمترين اين سنتها كه دستخوش تغيير شد ازدواج بود كه با جلو رفتن زمان، همواره شكل و شمايل جديدي به خود گرفته و حتي فلسفه آن تغيير كرده است. هر قدر به طبقه متوسط به بالا نزديك ميشويم دامنه اين تغييرات بيشتر ميشود و قالبي مدرنتر به خود ميگيرد. تغيير سبك زندگي در اين فرآيند البته تحت تاثير مسائل مختلف از جمله اشتغال و تحصيل بود كه به مرور ابعاد تازهتري پيدا كرد و اساسا تلقي و نگرش راجع به آن، فارغ از مسائل مالي و تحصيلي، عوض شد. اين تغيير ابتدا با تاخير در زمان ازدواج شروع شد و امروز به تغيير درباره ماهيت و كاركرد آن رسيد. به اين معني كه شكل خطي و كليشهاي ازدواج كه مثلا با رسيدن دختر به سن بلوغ و پايان سربازي براي پسرها ترسيم ميشد، تغيير كرد و نوعي ساختارشكني كه جزو ذات مدرنيته بود در اين حيطه نيز اتفاق افتاد.
ادامه تحصيل و كار مناسب تا يك زماني بهانهاي براي تاخير ازدواج بود، اما امروز شاهد نگرش و ديدگاهي هستيم كه به ازدواج در زندگي معتقد نيست و آنرا مانع استقلال و آزادي انسان ميداند. البته اين رويكرد بيشتر در طبقه مرفه و بالاي جامعه وجود داشت، اما امروزه به ديگر طبقات اجتماعي نيز تسري يافته و در طبقات متوسط و حتي فرودست جامعه نيز مشاهده ميشود. از اين منظر دو ديدگاه عمده در ميان نسل جديد به چشم ميخورد؛ عدهاي كه به كل با ازدواج مخالف بوده و به تجرد اصالت ميدهند و ازدواج را يك سنت كليشهاي و غيرعقلاني تفسير ميكنند كه مانع بزرگي در راه رشد و ترقي فردي آنها به حساب ميآيد و گروه دوم بر اين باورند كه در دوران جواني دستكم تا 30 سال فرد بايد آزادانه به تجربه و لذت بردن از زندگي بپردازد و پس از رفع نيازها و به اصطلاح جواني كردن زير بار مسووليت تشكيل خانواده برود.
تاخير در بلوغ عاطفي رواني همزمان با كوچك شدن نهاد خانواده و تغيير كاركردهاي آن، فرزندسالاري در خانوادههاي ايراني شكل گرفت و والدين آرزوهاي دست نيافته خود را در فرزندانشان جستجو ميكنند. اين مساله موجب شده تا بهترين شرايط را براي بچههايشان فراهم كنند تا آنها فقط به درس و مشق خود بپردازند و از اين طريق، آينده خود را تضمين كنند. لذا بيشتر جوانان امروز تا 25 24 سالگي به تحصيل مشغولند و اغلب آنها زندگي اجتماعي را فراتر از كلاس و مدرسه و دانشگاه تجربه نميكنند؛ در حالي كه والدين آنها از سنين نوجواني وارد بازار كار شدند و فراز و نشيبهاي زندگي را تجربه كردهاند. به دليل همين تاخير در ورود بازار كار و تجربه عملي زندگي، نسل جديد نسبت به نسل گذشته اگرچه كمهوشتر نيست؛ اما كمتجربهتر است.
تاخير جوانان در ازدواج را نميتوان صرفا به محدوديتهاي اقتصادي و مالي نسبت داد
بديهي است اين فاصله اجباري و تاريخي، بلوغ عاطفي و رواني نسل جديد را به تاخير مياندازد؛ به طوري كه مثلا يك دختر 20 ساله يا حتي پسر 25 ساله همچنان به خانواده و والدين خود وابستگي دارد و آمادگي و استقلال رواني آن را پيدا نكرده است كه مستقل شود. امروزه شاهد هستيم كه فرزندان بويژه دختران پس از ازدواج نيز همچنان وابستگي خود را بخصوص به مادر رها نكردهاند و بيش از آنكه به همسر خود تكيه كنند، به والديشان رجوع ميكنند. در واقع يكي از دلايل مهم تاخير ازدواج جوانان را بايد در روانشناسي نسل جديد جستجو كرد.
رواج بياعتمادي اجتماعي همه اجزا و عناصر اجتماعي به هم وابستهاند و روي يكديگر تاثير ميگذارد. ماهيت جامعه همان مصداق سخن سعدي است كه بنيآدم اعضاي يكديگرند. بر همين اساس، گسترش بياعتمادي و دورويي در روابط اقتصادي و گسترش انواع بزهكاريهاي اخلاقي در سطح جامعه به نهاد خانواده و مناسبات انساني هم تسري يافته و اساسا كيفيت ارتباط با ديگران را دچار شك و تزلزل كرده است. افزايش اعتياد، فريبكاري و كلاهبرداري و تجربيات تلخ ديگران در اين موارد كه هر روزه درصفحه حوادث روزنامهها منتشر ميشود، در كنار توسعه كمي شهرنشيني و افزايش جمعيت كه آدمها را با هم بيگانه كرده است، موجب بياعتمادي و حداقل ديراعتمادي افراد به يكديگر ميشود كه نقطه عطف و حساس اين مساله در ازدواج و وصلت با ديگري خود را نشان ميدهد. چه بسيار شكستهاي عاطفي و زناشويي كه به واسطه اعتماد كاذب و خوشبينانه به ديگري رخ ميدهد كه تنها گوشهاي از آن از طريق رسانهها منتشر ميشود.
بديهي است هر قدر اعتماد ميان افراد جامعه بيشتر باشد، ريسك ازدواج بالاتر ميرود و افراد، محتاطتر از پيش اقدام به اين كار ميكنند. البته اين مساله در شهرهاي بزرگي مثل تهران به دلايل تراكم جمعيتي و تفاوت فرهنگي، بيشتر به چشم ميخورد و در شهرستانها شيوع كمتري دارد. لذا يكي از دلايل مهم تاخير ازدواج بويژه در شهرهاي بزرگ همين عدم اعتماد متقابل و شناخت كم طرفين نسبت به يكديگر است. اين مساله از سوي ديگر، نتايج مثبتي هم دارد و ازدواج را با ضرورت تحقيق و انتخاب آگاهانه عجين ميكند و از آسيبهاي احتمالي پيشگيري ميكند. به همين دليل امروز «سالم بودن» به لحاظ اخلاقي و انساني بار ديگر منزلت خود را در انتخاب همسر باز مييابد و بر معيارهاي مالي رجحان دارد.
افزايش آگاهي و تحصيلات زنان نقش تحصيلات و افزايش آگاهي زنان نسبت به حق و حقوق خويش بر تاخير در ازدواج را از 2 منظر ميتوان بررسي كرد. يكي اينكه تحصيلات زنان باعث شده تا آنان نسبت به مطالبات قانوني خود آگاهي بيشتري پيدا كنند و تن به هر ازدواجي ندهند كه مجبور باشند يك عمر ظلم و زور را تجربه كنند و اين شناخت باعث شده تا گاهي سقف آرزوهاي آنان فراتر از ازدواج و شوهر كردن قرار بگيرد و حتي ادامه تحصيل در اولويت بالاتري از ازدواج جاي بگيرد.
اگرچه اين مساله از سوي زنان منجر به تاخير در ازدواج ميشود، اما از آنجا كه ازدواج يك معامله دو طرفه است دامن مردان را نيز ميگيرد و دست كم شانس انتخاب آنها را كمتر ميكند. امروزه حتي شاهد رواج برخي تفكرات تند فمنيستي هستيم كه ازدواج را براي زنان تن دادن به سلطه مردانه قلمداد ميكند و تجرد را به عنوان مبارزه و مقاومت در برابر اين نابرابري، فضيلت ميبخشد. در گذشته به دليل پررنگ بودن برخي باورها و هنجارهاي سنتي فرصت فعاليت اجتماعي زنان كم بود و آنان براي رهايي از محدوديت خانه پدري، تمايل بيشتري به ازدواج داشتند اما امروزه با گسترش فعاليتهاي اجتماعي زنان، ديگر شوهر كردن بهانهاي براي رهايي از اين محدوديتها و كسب استقلال نيست و چه بسا برخي تجرد را شرايط آزادانهتر و مستقلتري براي زندگي ميدانند.
سخن پاياني به هر حال، تاخير در ازدواج را كه كمكم در حال تبديل شدن به يك مد و امتياز اجتماعي است، نميتوان رد كرد و ناديده گرفت، اما نبايد آن را صرفا به محدوديتهاي اقتصادي و مالي نسبت دهيم.
همانطور كه ديديم؛ مسائل فرهنگي و روانشناختي نيز در شكلگيري اين پديده موثر است و روز به روز نيز بر عمق و دامنه آن افزوده ميشود، ولي يك نكته ظريف و مهم در ارتباط با اين مساله را نميتوان نايده گرفت و كوچك شمرد؛ اگر تاخير و بالا رفتن سن ازدواج ميتواند عواقب و آسيبهاي رواني اجتماعي متعددي را به همراه داشته باشد، قطعا شتابزدگي در اين مساله و ازدواج و درس نيز ميتواند سلامت فرد و جامعه را تهديد كند. تازهترين مطالعات نشان داده است كه درصد قابلتوجهي از جوانان اهل خلاف، همانهايي بودهاند كه در سنين پايين، كمتر از 20 سالگي ازدواج كردهاند، به طوري كه تفسير اين نتايج نشان ميدهد نوجواناني كه زودتر از زمان لازم و وقتي كه به بلوغ كامل عاطفي و اجتماعي رسيدهاند، ازدواج ميكنند، بيشتر دچار اختلاف و مشكل با جامعه پيرامونشان ميشوند. بنابرين افراط و تفريط در اين مساله هم ميتواند مضر باشد و تعادل اجتماعي و رواني را از بين ببرد.
سيدرضا صائمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]
-
گوناگون
پربازدیدترینها