واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: شايد "طالبان" به كرزاي لطف كند!
در جامعه متكثري مثل افغانستان كه از قوميت ها و گروه هاي سياسي متعددي شكل گرفته است، نمي توان صرفا با تكيه بر چند هزار نيروي خارجي ولو بسيار مجهز و مدرن ، به جنگ با تروريست هايي رفت كه متر به متر كوهستان هاي پرفراز و نشيب افغانستان را مانند كف دستشان مي شناسند و جنگاوري مي دانند.
"سفري كه هرگز تمام نمي شود"؛ اين تعبير رييس ستاد ارتش انگليس است درباره سربازان آمريكايي و انگليسي كه عازم عراق و افغانستان مي شوند.
سر "جاك استراپ" در واقع با اين عبارت، به ناكامي بزرگ نيروهاي ائتلاف در رسيدن به پيروزي اشاره مي كند.
او به ويژه درباره افغانستان با نگراني بيشتري سخن مي گويد: ظرف يك سال آينده 4100 نظامي ما از عراق خارج خواهند شد زيرا نيروهاي بومي اين كشور به نقطه اي كه بتوانند به تنهايي اوضاع امنيتي را اداره كنند، بسيار نزديك شده اند اما در افغانستان، راهي "طولاني و دشوار" پيش روي آنهاست.
اين سخنان، پس از آن منتشر مي شود كه هفته گذشته نيز سرتيپ مارك كارلتون اسميت فرمانده نظاميان انگليسي در افغانستان گفته بود: مردم انتظار پيروزي از ما نداشته باشند.
همزمان با اين اظهار نظرهاي مايوس كننده، سياستمداران انگليسي هم دست به كار شده اند تا بلكه بتوانند با مصالحه اي با طرف اصلي درگيري ها- طالبان- داشته باشند.
آنها، البته دستكم از يك و نيم سال پيش به اين نتيجه رسيده اند كه بايد با طالبان و در بياني ديگر با القاعده كنار بيايند.
در اين ميان، سعودي ها نيز كه سروسرشان با طالبان و القاعده، نقل محافل سياسي دنياست، فرصت ها را براي ايفاي نقش ميانجي و ميزباني گفت وگوها مغتنم شمرده اند و تا كنون چند دور گفت و گو ميان نمايندگان دولت كابل و طالبان در عربستان برگزار شده است.
در اين ميان، آنچه باقي مي ماند، نقش رييس جمهور افغانستان است كه گويا نقشي جز اجراي دستورالعمل هاي ابلاغي از سوي واشنگتن، لندن و البته رياض ندارد.
حامد كرزاي، اخيرا پس از آنكه سياست آمريكا و انگليس بر مذاكره و مصالحه با طالبان متمركز شده، به طالبان پيشنهاد داده است در قدرت سهيم شوند1
دعوت از طالبان براي پذيرش پيشنهاد تقسيم قدرت، از يك سو، شكست جنگ هفت ساله در افغانستان را عيان مي كند و از سوي ديگر نشانگر عدول آشكار آمريكا و انگليس از شعار ادعايي مبارزه با تروريسم است.
هر چند از همان ابتدا پيش بيني مي شد كه نيروهاي ائتلاف نتوانند در افغانستان به پيروزي برسند ولي ناگفته نماند كه يكي از دلايل عمده تعميق ناكامي آنها در سرزمين افاغنه، سوءمديريت رييس جمهور اين كشور است.
هنگامي كه دولت كابل به رياست جمهوري "كرزاي" آغاز به كار كرد، بسياري از گروه هاي افغان در تشكيل دولت و اداره حكومت با وي همداستان شدند اما سياست هاي تكروانه و بي تدبيري هاي مستمر كرزاي باعث شد دوستان ديروز او، تبديل به منتقدان و مخالفان امروزش شوند.
بديهي است در جامعه متكثري مثل افغانستان كه از قوميت ها و گروه هاي سياسي متعددي شكل گرفته است، نمي توان صرفا با تكيه بر چند هزار نيروي خارجي ولو بسيار مجهز و مدرن ، به جنگ با تروريست هايي رفت كه متر به متر كوهستان هاي پرفراز و نشيب افغانستان را مانند كف دستشان مي شناسند و جنگاوري مي دانند.
كرزاي اما، اين نكته ساده را درنيافت و متكبرانه تصور كرد كه مي تواند تمام قدرت را در دست بگيرد و به پشتوانه سربازان آمريكا و انگليس بر طالبان فائق آيد و پادشاه بي رقيب اقليم افغانستان شود.
با اين حال، گذشت زمان، روياهاي كرزاي را چنان به هم ريخت كه ناگزير شد در نهايت ذلت، دست دوستي و همكاري به سوي كساني دراز كند كه روزگاري، با خفت از كابل بيرون رانده شده بودند و جالب اينجاست كه طالبان، هنوز جوابي نداده است كه آيا پيشنهاد تقسيم قدرت را مي پذيرد يا خير!
شايد تحليل گران طالبان نيز مانند بسياري ديگر ، ترديد دارند كه كرزاي همچنان قابليت بقا در قدرت را داشته باشد و تاريخ مصرف اش رو به انقضا نباشد.
كرزاي نه تنها توانمندي ملي افغانستان را براي مهار طالبان مغتنم ندانست بلكه فرصت هاي بسياري را در عرصه همكاري هاي منطقه اي از دست داد و اينك، حق اوست كه با شرمساري و ذلت، از طالبان تقاضا كند كه لطف كنند و در قدرت با او سهيم شوند.
دوشنبه 22 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]