واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ( لزوم تشکیل انجمن نخبگان روانشناسی کار در مراکز استانها جهت کمک فکری به صاحبان صنایع. )
در فرآیند کار و تولید , برنامه ریزی و اقدام لازم برای برطرف ساختن فاصله و نزدیک کردن عملکرد موجود به عملکرد مورد انتظار تنها توسط پیاده سازی نظام سنجش عملکردی ممکن و میسر میگردد.
خلق تئوریهای مدیریت در همین راستا صورت پذیرفته که این تئوریها به همت دانشمندان مجرب علوم مدیریتی کشور عزیزمان در بهترین چارچوبها و بشکل کاملا بومی شده ترجمه و در تمام سایت های علمی و مدیریتی به سهولت در اختیار نیازمندان قرار گرفته , ولیکن وجود فقر اندیشه در بین مدیران صنعتی و تولیدی باعث شده که آنان حتی اندیشه مطالعه این آثار غنی را هم از سر نگذرانده و همیشه گیج و منگ در جستجوی ذهن خویش که مملو از تجارب بیات شده هست , اسیر و گرفتار شوند و راه به جایی نبرند.
این مدیران متاسفانه از وجود کارشناسان و خبرگان این رشته ها هم در کنار خود و به عنوان مشاور سود نمیبرند و حتی در صورت بکار گیری این افراد قادر نیستند که به آنان اعتماد کنند و مشورت های ذی قیمت آنان را در عملکرد هایشان بکار بگیرند.
صاحبان صنایع در کشور ما نمیدانند که مثلا مهمترین ابزار های متداول بکار گرفته شده در شرکتهای جهانی برای ارتقاء سطح مدیریت و کیفیت و عملکرد چیست و رضایت مدیران نسبت به هر ابزار چقدر است و ......
به همین دلیل , امکان نظرسنجی برای کارشناسان هم ممکن نمیشود و فهرست ابزار هایی که بکار گیری آن ها منجر به افزایش کیفیت میشود هم ناشناخته مانده و هر مدیری ساز خود را مینوازد و تمام مدیریت ها سلیقه ای شده و مسیر توسعه مسدود میگردد.
پر واضح است که شناسایی و بکار گیری ابزار های مدیریتی در صنایع باعث میگردد که طرح ریزی استراتژیک , تهیه بیانیه و چشم انداز شرکت , نحوه تامین منابع از داخل و یا از بیرون , سنجش میزان رضایتمندی مشتریان , استراتزی های رشد , پرداخت مبتنی بر عملکرد و بخش بندی مشتریان و تمام ابعاد توسعه طرح بشکل کاملآ روشن و قطعی تعیین گردیده و امکان بقا و حضور شرکت در میدان رقابت و شرکت در بازار های جهانی به بهترین شکل ممکن فراهم گردیده و راه برای رشد و توسعه هموار و باز باشد.
عادات بی اساس در استفاده از تکنیک های مدیریتی هم که اخیرآ توسط عده ای از مدیران مد شده , خود یک بازی خطرناکی است که تمام فعالیت های شرکت را در هم آمیخته و باعث گیجی کارکنان و دست اندر کاران میگردد و خطر پذیری و افزایش اختلالات بیشتر را دامن میزند.
عدم آشنایی مدیران با دانش های روز مدیریت , انتخاب استفاده از ابزار ها را هم برایشان غیرممکن ساخته و بخش مهم مسئولیت های آنان را که اتخاذ تصمیم های صحیح است را زیر سئوال میبرد.
مدیران صنایع که در موقع دریافت جواز های تآسیس و تولید بخوبی تست نمیشوند و مکانیزمی هم برای انجام این مهم در کشور ما وجود ندارد , خود بزرگترین عامل رکود و محو کننده منابع انسانی و مالی کشور ما هستند و با رفتار های کهنه و سلیقه ای خود شرکت را دچار تلاطم های اقتصادی میکنند , به گونه ای که پس از سالها فعالیت پر فراز و نشیب ناچار میشوند از برنامه های کاری خود دست برداشته و نیروی انسانی خود را اخراج کنند و منابع ملی ما را به خطر بیاندازند و باعث شوند که ما همیشه نیازمند کار و خدمات و محصولات تولیدی بیگانگان بمانیم و یا همیشه از کالا های فاقد کیفیت داخلی استفاده کنیم.
کمتر شرکتی در کشور ما مشاهده شده که برای راه اندازی کار و تولید ابتدا با کارشناسان و منابع سازمانی مرتبط با طرح , مشاوره کرده و پس از حصول اطمینان از سلامت طرح , اقدام به تهیه طرح های جامع نموده و پس از مطالعه آن , با تهیه پروژه های علمی و فنی و پروژه جامع طرح , اقدام به پیاده سازی طرح نموده و در طول اجرای طرح , تمام فعالیت های تعریف شده در پروژه را مطابق نوسانات روز مدیریت کرده و کار را به سلامتی به سامان برساند.
من صاحبان صنایع بسیاری را دیده ام که فکر تاسیس کارخانه را مثلا در یک غذاخوری که از مشتری دیگری شنیده , در خود تقویت کرده و بدون تحقیق اقدام به تهیه زمین و سپس دریافت وام بانکی که حتی تامین کننده چهل در صد نیاز طرح هم نبوده و سپس خرید کورکورانه دستگاهها و استخدام کارکنان بی تخصص و البته خرید یک ماشین آخرین مدل و ساخت یک دفتر شیک و مزین به سنگفرش گرانیتی و کت و شلوار خارجی و شروع طرحی که بعدآ متوجه شده که این طرح فاقد توجیه اقتصادی است و نیازمند سرمایه در گردش کلانی است که این آقا ندارد و تخصص هایی را لازم دارد که هیچیک از کارکنانش آنرا ندارند و سررسید اقساط وامهای بانکی و ناقص ماندن طرح و بقیه اش را هم که میدانید و براستی چقدر متاسف میشوید.
مدیران کم استعداد و با دانش کم باعث میشوند که کارکنان همیشه نگران فردایشان باشند و با این ذهنیت راندمان کار آنان همیشه پایین میماند. همچنین به دلیل اینکه اولویت های ذهنی این مدیران بجای اینکه متوجه منابع انسانی باشد , همیشه متوجه منابع مالی شرکت است , بنابراین حمایت کارکنان را نیز بعنوان پشتیبان در پشت سر خود ندارند و کیفیت بد کار و تولید و نیز انگیزه پایین کارکنان و سرعت تغییرات و عدم استفاده از ابزار های مناسب در چنین شرایطی , باعث سقوط شرکت میگردد.
مدیران کم صلاحیت بجای استفاده از ابزار های نوین مدیریتی فقط ادعای آن را ترویج میکنند و ادعای ابزار چیزی بیش از آن است که در عمل حاصل می شود.
بیش از نود درصد مدیران ما از مزایای اینترنت استفاده نمیکنند و دائمآ اسیر روزمره گی اند و کوچکترین منبع ملی برای ارتقاء دانش سازمانی و دانش فردی کارکنان تعریف نمیکنند و تعداد ابزار استفاده شده توسط آنان هم بدون تغییر و برای سالهای متمادی دست نخورده میماند و ارتباطی بین تعداد نوع ابزار مورد استفاده و میزان رضایت مندی در نتایج مالی و کیفیتی در این شرکتها وجود ندارد.
در شرکتهای صنعتی ما , عمومآ درجه موفقیت ابزار با محاسبه پراکندگی رضایت , مورد مطالعه قرار نمیگیرد و حاصل اختلاف بیشترین و کمترین درصد رضایتمندی از ابزار به هیچ وجه محاسبه نمیگردد , تا طراحان و کارشناسان با مطالعه آن , بتوانند بهترین الگو های توسعه و پیشرفت را برای کار شرکت طراحی و اجرا نمایند.
در شرکتهای موفق , قبل از تصمیم گیری در انتخاب هر ابزار , میزان تخصیص تلاش مورد نظر برای بکار گیری از آن هم مورد بررسی قرار میگیرد و ساز و کار های بکار گری هر ابزاری قبل از شروع به کار , آماده شده و در اختیار کادر استفاده کننده قرار میگیرد , تا در موقع عملکرد , نتایج و بازده های واقعی حاصل گردد.
از نقطه نظر روانشناسی کار , این مثال را جهت جا افتادن کامل مسئله در ذهن شما بیان میکنم , و مطمئن هستم که شما براحتی موارد مشابه ذهنی زیادی برایتان تداعی خواهد شد.
من در اکثر دیدار هایی که با مدیران صنعتی داشتم , وقتی با آنان در مورد وفاداری به مشتری و ارزش بالاتر برای مشتری و نحوه سنجش آن صحبت کرده ام , بلافاصله بعد از تمام شدن صحبت های من و در حالی که من منتظر طرح سئوال و یا موردی در این خصوص از مدیر مربوطه بودم , او با خونسردی و در حالی که انگار توی خواب بوده بلافاصله با من از گران شده زمین و مسکن و یا از مسافرت عید صحبت کرده و من هاج و واج مانده ام که داشتم با دیوار صحبت میکردم و یا با سنگ ؟ البته این حادثه در شرایطی اتفاق افتاده که آن شرکت دچار بحران بوده و دعوت از من برای شرکت در آن جلسه , صرفآ برای مشاوره و بحث در خصوص علل وقوع آن بحران بوده , که بقیه ماجرا را بهتر است خود شما حدس بزنید.
به دلیل نبود اندیشه و توان مدیریتی در اکثر مدیران صنعتی ما , در شرکتهای صنعتی که این آقایان مشغول به اصطلاح مدیریت هستند , بستر سازی های لازم , برای افزایش توان عملکرد در دراز مدت و طرح ریزی استراتژیک و تلاش برای کاهش زمان چرخه تولید وپیاده سازی مدیریت کیفیت جامع و ارزیابی های متوازن و یکپارچه سازی کوششها و خدمات و ایجاد کار گروهی بهتر وجود ندارد و امکان پیاده سازی آن نیز به این راحتی ها میسر نمیشود.
بر اساس تحقیقات وسیعی که بنده از روش کار این مدیران بعمل آورده ام به این نتیجه رسیده ام که این مدیران قادر به درک وقایع نیستند و نمیتوانند استراتژی های تداوم دار را برگزینند . این مدیران از توسل به ابزار ها و تکنیک هایی که دستیابی آنان به اهداف را به صورت برنامه های اجرائی قابل توسعه محقق سازد, عاجزند و از بکارگیری استراتژی هایی که گذر از موانع را برایشان میسر میسازد , بهره نمیبرند.
مدیران بی برنامه و بی تجربه معمولا تلاش میکنند , بجای اینکه ابزار را با سیستم کسب و کار خود منطبق سازند , برعکس , مدام تلاش بیهوده میکنند که سیستم را با ابزار های خود منطبق کنند , که صد البته نشدنی است و باعث انحراف کسب و کار از مسیر اصلی میگردد. اکثریت قریب به اتفاق شرکت های داخلی یا از ابزار های مدیریتی استفاده نمیکنند و یا در صورت استفاده قادر نیستند که از هر ابزاری در جای خود استفاده کنند و همیشه بین ابزار مورد استفاده شرکتهای خارجی و داخلی خلاء و فاصله زیادی وجود دارد. ایجاد فرهنگ استفاده سنجیده از ابزار های مدیریتی در کسب و کار از وظائف اصلی دست اندر کاران و متخصصین عزیز روانشناسی کار هست که امیدوارم با تشکیل انجمن نخبگان روانشناسی کار و گرد هم آیی این کارشناسان و متخصصان ارجمند و برنامه ریزی های مدون در این راستا و پیاده سازی آن بتوانیم کمک شایانی به رشد و توسعه صنعت کشور اسلامی عزیزمان بنماییم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 189]