تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بپرهيز از كارى كه موجب عذرخواهى می ‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826559717




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دام اسمیت


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: دام اسمیت

درآمدي بر کتاب آدام اسميت و ثروت ملل

تهيه کننده: سجاد دهقانی

منبع: کاتوزيان، محمد علي_ آدام اسميت و ثروت ملل

اين مقاله دربرگيرنده يك بيوگرافي مختصر از آدام اسميت و همچنين شرح كوتاهي از تأليفاتش بخصوص كتاب معروف او به نام ثروت ملل است كه با استفاده از كتاب «آدام اسميت و ثروت ملل» نوشته ي دكتر محمدعلي كاتوزيان نگارش شده است.

درابتدا شرحي از زندگي و سرگذشت آدام اسميت:

آدام اسميت درسال 1723 درشهر كركالدي ديده به جهان گشود، اسميت نام پدرش بود، چون چند هفته قبل از متولد شدن، پدرش ازدنيا رفت نام پدرش را براو گذاشتند.

آدام اسميت پدر، حقوق دان بود ودر اسكاتلند به قضاوت ميپرداخت و زماني هم رئيس گمرك شهر كركالدي بود.

آدام اسميت تحصيلات ابتدائي خود را درشهر كركالدي گذراند و پس از آن درسن 14 سالگي به دانشگاه گلاسكو رفت و به مدت سه سال درگلاسكو تحصيل كرد.

اسميت پس از اتمام دوره سه ساله درگلاسكو از يك بورس تحصيلي 11ساله در دانشگاه اكسفورد برخوردار شد، اين بورس موقوفه اي بود از طرف يكي از شاگردان سابق گلاسكو، كسي كه از اين بورس استفاده ميكرد موظف بود كه پس از اتمام تحصيل دراكسفورد به خدمت كليساي اسكاتلند درآيد اما با افكار و اعتقاداتي كه آدام اسميت داشت بيشتر از 6 سال نتوانست دراكسفورد دوام بياورد و به علاوه اصلاَ محيط علمي وآموزشي اكسفورد را قبول نكرد و آن را متفاوت از سيستم آموزش و علمي گلاسكو ميديد و از شيوه ي اداره و روش تدريس و حتي محتواي علمي آن انتقاد ميكرد، حتي در جايي مينويسد: «هركسي كه دراثرمطالعه ي زياد در اكسفورد سلامت خود را به خطر اندازد تقصير از خود اوست، زيرا ما دراينجا كاري جز دوبار اداي نماز در روز و شركت دردوگفتار درهفته نداريم! ».

به هرحال آدام اسميت از باقيمانده بورس چشم پوشي كرد و درسال 1746 به كركالدي بازگشت كه درواقع اين يك ريسك بزرگ يا تغيير جدي در زندگياش بود كه كار هركسي نيست، چرا كه ايجاد تغيير، آن هم از آن شرايط مبسوط به شرايط و آينده اي كه به هيچ وجه مشخص و شفاف نيست، كار سخت و دشواري است و اين كار اسميت حاكي از اعتماد به نفس بالاي او دارد.

اسميت تا دوسال پس از بازگشت به كركالدي بيكار بود؛ ولي اين بيكاري سبب بيكارگي او نشد ودراين مدت رسالات متعددي نوشت كه مهمترين آن تاريخ نجوم است كه به بررسي تحول علوم نجوم از تمدن يوناني تا دوره معاصر پرداخته است و همچنين درسال 1748 به ايراد سخنراني درمورد ادبيات انگليسي درشهرهاي مجاور پرداخت كه باعث افزايش شهرت و معروفيت او شد همچنين اسميت بررسي جامعي از تحول حقوق و فلسفه آن درغرب، از امپراطوري روم تا عصر معاصر به رشته ي تحرير درآورد كه متأسفانه متن كامل گفتارها در دسترس نيست و از نقل قول از افرادي كه درجلساتش حضور داشته اند مي توان به آن پي برد.

آدام اسميت درسال 1751 استاد منطق در دانشگاه گلاسكو شد ودراين دانشگاه فلسفه ي اخلاقي هم تدريس ميكرد كه مهمترين سلسله گفتارهايي كه درزمان استادي داشته گفتارهايي در زمينه كلي اصول است كه دربخش هاي عدالت، در آمد و ارتش و تدبير كشوربيان شده است كه دربخش تدبير كشور به تجزيه و تحليل مسائل اقتصادي روز مي پردازد.

درسال 1764 اسميت از دانشگاه گلاسكو استعفا كرد و به فرانسه عزيمت كرد، اما در زماني كه در گلاسكو مشغول تدريس بود، كتاب نظريه احساسات اخلاقي را تأليف كرد و آن را درسال 1759 انتشارداد.

دليل اصلي و انگيزه اسميت از استعفا از گلاسكو مشخص نيست ولي بلافاصله تدريس خصوصي ومربي كلي يك اشراف زاده فرانسوي را به عهده گرفت، كه البته گمان مي رود اين کار او به اين خاطر بود كه پاريس مركز مناظره افكار و آراء بود و جامعه متحركي به شمار مي رفت و از اين حيث مورد علاقه ي اسميت بود.

آدام اسميت تا سال 1773 با مادر و يكي از خويشانش درخانه اي كه دركركالدي خريده بود زندگي كرد و بيشتر وقت خود را صرف كتاب ثروت ملل كرد و درسال 1776 كتاب ثروت ملل را منتشر كرد كه درجامعه ي آن زمان غوغايي به پاكرد. مهمترين ويژگي كتاب ثروت ملل اين است كه معاني عميق را به زباني ساده و روشن، درچارچوب دانشي وسيع از جامعه و تاريخ با كلامي ساده گردآوري كرده است. او دوسال پس از انتشار كتاب معروف و موفقش، به رياست كل گمركات اسكاتلند منصوب شد، چند سالي هم درادنبورگ با مادرش زندگي كرد و سرانجام درسال 1790 دراثر بيماري دارفاني را وداع گفت.

اما يكي از افرادي كه بيشتر بر تفكرات اسميت اثر گذاشت استادش در دانشگاه گلاسكو به نام فرانسيس هاچسن، استاد فلسفه اخلاقي بود كه از مبلغان پرشور حقوق طبيعي به شمار مي رفت. محور اصلي حقوق طبيعي اين است كه نظمي طبيعي برحيات افراد و جماعات بشري حاكم است، هاچسن ميگفت كه مهمترين اصل اخلاقي، توسعه خوشبختي بشريت است كه اين عقيده درآن زمان يك نظر انقلابي به شمار مي رفت.

هاچسن اعتقاد داشت كه شناخت خوب و بد و خير وشر بدون ادراك ذات باري تعالي امكانپذير است كه اين افكار و عقايد هاچسن براي خشكه مقدسان كليساي اسكاتلند سنگين بود و هاچسن با آنان درتضاد فكري عقيدتي شديدي بود. آثار تفكرات هاچسن را در نوشته هاي آدام اسميت ميتوان مشاهده كرد.

در بررسي محيط اجتماعي زمان اسميت، يعني درقرن هجدهم ميبينيم كه نظام كشاورزي و سياسي انگلستان فئودالي نبود و وقايعي كه درقرن هفدهم و قرن قبل از آن رخ داده بود نظام فئودالي را تضعيف و روبه انحطاط برده بود كه دراين بين طبقات سرمايه دار با كمك استبداد نوظهور كشور در مقابل فئوداليسم ايستادند و اتفاق ديگر انقلاب قرن هفده انگليس بود كه اين بار سرمايه داران نه با كمك استبداد بلكه برعليه استبداد قيام كردند، درواقع بيشترين تأثير درتضعيف فئوداليسم را همين دو عامل داشتند.

درقرن هجدهم درانگليس صنعت نساجي از طرف دولت زياد حمايت ميشد، اما در سال هاي 1719 و دوسال بعد قوانيني تصويب شد كه به موجب آن مصرف كالاهاي پنبه اي ازخارج تحريم شد وطي چند سال و در طي انقلاب صنعتي اختراعات زيادي در اين صنعت رخ داد كه باعث كاهش زياد هزينه توليد و افزايش قدرت رقابت انگليس دراين صنعت شد.

البته آدام اسميت بيشتر درمورد مضرات دخالت دولت در اقتصاد سخن ميگفت و تجزيه تحليش هم ناشي از مشاهده فوايد تقسيم كار بود: « اين اصل مسلم هرخانه سالار بخردي است كه آنچه را كه ميتواند با هزينه ي كمتر از بازار خريداري كند خود درخانه نسازد … چيزي كه در اداره يك خانواده، بخردانه درشمار مي آيد، بعيد است كه دراداره يك كشوربزرگ احمقانه باشد».

در واقع چيزي كه محيط معنوي آدام اسميت را شكل ميداد، نظريات اقتصادي موجود درقرن هجدهم بود كه بخشي از آن را نظريات اقتصاددانان مركانتيليسم (تجارتگر) شكل ميداد.

آدام اسميت نظريات اقتصاددانان مركانتيليسم را قبول ندارد و باطل اعلام مي كند، درون مايه ي سخن آدام اسميت اين است كه رفاه كشور درگردآوري زر و سيم نيست؛ بلكه رفاه كشور درگروي توليدو تقسيم كار است: « تقسيم كار سبب افزايش زياد در رفاه عمومي است و اين متناسب با نيروي توليد مردم است، نه آنچنان كه احمقانه تصور ميشود متناسب با مقدار طلا و نقره است… ».

مهمترين ويژگي مكتب مركانتيليسم توجه و علاقه ي شديد آن به مسائل مربوط به مبادله ي كالاها چه در داخل وچه درخارج كشور است، بويژه دراين مكتب كمتر توجهي به توليد شده است.

در واقع مسائل اصلي مكتب تجارتگري عبارت است از مقدار پول، قيمت و تورم ، ارز و تغييرات آن و تراز پرداخت هاي بارزگاني، پيداست كه اين عوامل همگي به هم بستگي دارند؛ ولي اين مسئله براي مركانتيليست ها كاملاَ روشن نبود و هيچكدام همه اين عوامل را با هم دريك تجزيه و تحليل عمومي به كارنگرفته اند و اغلب اقتصاددانان اين مكتب بيشتر توجه به رابطه بين دو تا از اين عوامل معطوف ميكردند.

تجارتگران سود را ناشي از تفاوت قيمت خريد و قيمت فروش كالا ميدانستند، بنابراين ميگفتند كه تاجر بايد كالا را از ارزان ترين بازار بخرد ودرگران ترين بازار بفروشد. آدام اسميت با انتقادات خود به نظام مركانتيليستي برخي از وجوه آن را براي دوره اي كه درآن زندگي ميكرد بي اعتبار كرد.

اما تأثير محيط معنوي و انديشه هاي اقتصادي درافكار اسميت به انديشه هاي تجارتگران محدود نميشد و درواقع افكار ديگري هم معاصر اسميت درزمينه اقتصاد منتشر ميشد كه به مثابه پلي انديشه هاي اسميت را به تجارتگران ربط ميداد كه آثار "سرويليام پتي" را از آن جمله ميتوان شمرد. از ديگر افرادمعاصر اسميت "ريشار كانتيون" فرانسوي بود كه كتابي به نام رساله اي درماهيت تجارت منتشر كرد كه درآن مباحثي درمورد توليد و ارزش و توزيع و جمعيت ارائه كرده كه نسبت به تحليل هاي قرن هجدهم بسيار پخته است و آدام اسميت دركتاب ثروت ملل به آن اشاره كرده است.

"ديويد هيوم" نيز اقتصاد دان معاصر اسميت است كه درانديشه هاي اسميت تاثير داشته است. متفكران فرانسوي نيز كه به فيزيوكرات ها يا طبيعتگران معروف بودند هم در انديشه هاي اسميت بي تأثير نبوده و اسميت با آنها به مباحثه و گفتگو مي پرداخته است.

فيزيوكرات ها درفلسفه ي خويش به نظمي طبيعي اعتقادداشتند كه درواقع درموازات فلسفه ي عقلي گري قرار داشت. مفهوم محصول خالص را فيزيوكرات ها كشف كردند و به اين معني است كه كشاورزان مقداري بيش از مصرف شخصي خويش را توليد كنند و اسميت نشان داد كه محصول خالص درفعاليت هاي ديگر هم اهميت دارد، فيزيوكرات ها كارگراني را كه مازاد توليد داشتند را كارگر مولد و كارگراني را كه مازاد نداشتند غيرمولد ميشمردند ولي اسميت با اين تقسيم بندي موافق نبود.

هرچند كه دركتاب ثروت ملل ازآنها قدرداني ميكند و آنان را به عنوان مشعل داران آزادي ياد ميكند.

اولين اثر بزرگ آدام اسميت "نظريه احساسات اخلاقي" اوست كه درزماني كه در دانشگاه گلاسكو تدريس ميكرد نگارش كرد، او دراين كتاب به شرح و نقد عقايد افلاطون، ارسطو، رنو، سيسرو هابز، لاك، هيوم و هاچسن پرداخته و همچنين عقيده خود را درمورد هر مسئله بيان ميكند محتواي اين كتاب نشانگر تسلط و احاطه او برتاريخ فلسفه ي نظري و اخلاقي روشن مي سازد. اين كتاب را ميتوان به عنوان پايه فلسفي كتاب ثروت ملل قلمداد كرد.

اسميت عقايد فلاسفه را درباب انگيزه و عواقب احساسات اخلاقي به دوبخش تقسيم ميكند:

بخش اول آن عقايدي است كه پايه احساسات اخلاقي در ذهن بشر است، مطابق اين عقايد كه به شكل هاي مختلفي عنوان شده اند، نيك وبد، خيرو شر، درستي و نادرستي و ديگر مسائل اخلاقي داراي موازين مطلق ذهني ميباشند كه اين موازين يا از ابتدا با انسان بوده اند و با انسان خلق شده اند ويا از ذات باري تعالي به ذهن بشريت القا شده و سينه به سينه منتقل شده اند وبا اين تفاسير، موازين اخلاقي نه عينيت ميپذيرند ونه نسبيت، اگر ما دروغ نميگوييم به اين دليل نيست كه جامعه آن را نميپسندد، بلكه به اين دليل است كه دروغ گفتن مطلقاَ بد است.

اما بخش دوم اعتقادات، صرف نظر از كمي اختلاف درجزئيات، موازين اخلاقي را هم عيني و هم نسبي ميداند و به حسب اينكه كدام جنبه اين عقايد را مدنظر داشته باشيم، آن را عيني گري اخلاقي و نسبي گراي اخلاقي يا فايده گري اخلاقي ميناميم.

برطبق اين عقايد موازين اخلاقي نه از نهاد انسان بلكه از منافع فردي و روابط اجتماعي نشأت ميگيرد و به همين دليل ا ست كه ممكن است از يك مرحله به مرحله ديگر متفاوت باشد و درواقع به نسبت منافع فرد و تحول اجتماع تغيير ميپذيرند.

عقايد فرانسيس هاچسن، استاد اسميت، متعلق به گروه دوم بود و پايه اخلاقي را عيني ودر فوايد فردي و اجتماعي ناشي از آن ميدانست. اما اسميت هر دوي اين نظريات را رد ميكرد و به تركيبي از هر دو عقيده داشت كه اين در واقع نظر اصلي كتاب احساسات اخلاقي اوست و مابقي مباحث درجهت اثبات اين نظريه است.

اما اين قسمت مقاله را به ماندگارترين اثر آدام اسميت يعني كتاب ثروت ملل اختصاص ميدهيم و قسمت هايي از ترجمه اين كتاب را به صورت خلاصه و طبقه بندي شده برحسب مباحث ميآوريم.

بخش اول: تقسيم كار

مثال صنعت سنجاق سازي را در نظر ميگيريم، كارگري كه خود به تنهايي تمام مراحل كار را انجام دهد. روزانه بعيد است كه بتواند يك سنجاق بسازد و ساختن بيست سنجاق در روز از عهده او خارج است ولي با شيوه امروزي درصنعت و با تقسيم كار درطول فرايند، يك نفر سيم را بيرون ميكشد، ديگري آن را صاف ميكند، سومي آن را مي برد.

چهارمي آن را تيز ميكند، پنجمي سر آن را براي كار گذاشتن ته سنجاق آماده ميكند و ساختن ته سنجاق خود متضمن دو يا سه فعاليت شخصي است وكارگذاشتن آن نيز كاري مشخص است و پرداختن سنجاق نيز كار ديگري و حتي فروكردن سنجاق ها دركاغذ هم كار ديگري است و به اين ترتيب كار دشوار سنجاق سازي به 18 فعاليت تقسيم شده است كه هريك به عهده كارگري است، در بعضي كارخانه ها با ده كارگر كار توليد انجام ميشود.

بنابراين بعضي كارگران دو يا سه فعاليت انجام ميدهند، با اين وصف ميتوانند روزانه حداكثر دوازده پاوند (تقريباَ معادل 5 /5 كيلوگرم )سنجاق بسازند، كه در هر پاوند بيش از چهار هزار سنجاق متوسط است، بنابراين آن ده نفر با كمك هم روزانه چهل و هشت هزار سنجاق ميسازند و به طور متوسط هريك چهار هزار و هشتصد سنجاق توليد مي كنند.

تقسيم كار تا آنجا كه ممكن و عملي باشد در هر رشته اي سبب افزايش نسبي بهره وري نيروهاي كارمي گردد. دليل افزايش درميزان توليد در صورت وجود تقسيم كار سه علت دارد: نخست افزايش مهارت و قابليت هريك ازكارگران، صرفه جويي درمدت زماني كه معمولاَ بر اثر پرداختن از يك جنبه توليد به جنبه ديگرتلف ميشود و بالاخره اختراع تعداد زيادي ماشين كه سبب تسهيل و سادگي كار ميشود و انجام كار چندين كارگر را به وسيله ي يك تن ممكن مي سازد.

بخش دوم: پول، ارزش و قيمت

در زمان هاي قديم وسيله مبادله احشام بوده اند و در دوره اي هم نمك در حبشه وسيله معمول مبادله (پول كالايي) بوده است ودرهندوستان صدف و … به قول هومر هزينه زره ديومد فقط برابر9 گاو نر ولي زره گلوكوس برابر با 100گاو نر بوده است كه نشان از وجود احشام به عنوان واسطه مبادله است.

و بالاخره مردم همه ي كشورها بر آن شدند تا فلزات را واسطه مبادله قرار دهند و اين چنين است كه در جرگه ملل متمدن پول وسيله بيرقيب داد و ستد شده است.

بايد دانست كه لغت ارزش داراي دومعناي متفاوت است، به اين معني كه گاهي فايده يك كالاي بخصوص را ميرساند و زماني قدرت خريد كالاهاي ديگري را كه داشتن آن كالا ممكن ميسازد، بيان ميكند و مي توان اولي را ارزش در استعمال و دومي را ارزش درمبادله ناميد.

چيزهايي كه بيشترين ارزش استعمال را دارند ارزش چنداني درمبادله ندارند و برعكس دارايي و نداري هركس با مقدار نيروي كاري كه ميتواند تحت اختيار داشته باشد، يا به عبارت ديگر قدرت خريد آن را داشته باشد سنجيده ميشود.

بنابراين ارزش هركالا براي صاحب آن اگر خود قصد استفاده يا مصرف آن را نداشته باشد.بلكه بخواهد آن را با كالاهاي ديگر مبادله كند برابر با نيروي كاري است كه وي ميتواند با كالاي مزبور خريداري نمايد، به اين ترتيب كار معيار واقعي ارزش مبادله تمامي كالاهاست.

قيمت واقعي هر چيز، يعني هزينه واقعي كه هركس كه خواهان آن چيز است بايد متحمل شود، برابر با رنج و زحمت بدست آورده آن است، ارزش واقعي هر چيز براي كسي كه داراي آن است و ميخواهد آن را بفروشد يا با چيز ديگري مبادله كند، برابر با آن رنج و زحمتي است كه ميتواند متحمل نشود و در مقابل عرضه كالاهاي خويش برعهده ديگران گذارد.

همانطوري كه آنچه ما با رنج جسماني خويش فراهم ميآوريم حاصل نيروي كار ماست، به همان قياس آنچه با پول كالايي خريداري ميشود درواقع با نيروي كار خريداري شده است.

ارزش زر و سيم نيز مانند هر كالاي ديگري تغيير ميكند، به نحوي كه اين دو كالا گاهي ارزان تر و گاهي گران ترند. بنابراين كالايي را كه ارزش خود آن مرتباَ درحال تغيير است هرگز نميتواند معيار دقيقي براي سنجيدن ارزش كالاهاي ديگر بدست دهد، در هر مرحله از زمان و در هر نقطه از جهان آنچه بدست آوردنش مشكل است، يعني آنچه هزينه كار درتوليد آن زياد است، گران ميباشد و آنچه به آساني فراهم ميآيد يعني توليد آن مقدار كار كمي نياز دارد، ارزان، در نتيجه فقط و فقط نيروي كار كه ارزش آن تغيير نميكند معيار واقعي و نهايي است كه هميشه و درهمه جا ارزش كالاها با آن سنجيده ميشود. كار، قيمت واقعي كالاها و پول، بهاي ظاهري آنهاست.

ليكن اگرچه ارزش يك مقدار كار در نظر كارگر پيوسته ثابت است، در نظر كارفرما همان مقدار كار، گاهي گران تر وگاهي ارزان تر مينمايد؛ زيرا كارفرما آن مقداركار را گاهي دربرابر مقدار بيشتر و زماني درعوض مقدار كمتري كالا خريداري ميكند و قيمت كار مانند چيزهاي ديگر متغير جلوه گر مي شود، ولي درحقيقت اين قيمت كالاهاست كه درمورد اول گران تر و درمورد دوم ارزان تر است، بنابراين مطابق با اين برداشت عاميانه ميتوان گفت كه كار نيز مانند كالا داراي قيمتي واقعي و قيمتي ظاهري است؛ قيمت واقعي آن متشكل از مقدار مايحتاج و وسائل معيشتي است كه درعوض آن داده ميشود و قيمت ظاهري آن درمقدار پولي است كه براي آن پرداخت ميشود هركسي كه از دارايي خود درآمدي دارد.

اين درآمد را يا از نيروي كار خود، يا از سرمايه اش و يا از زمينش بدست آورده است. درآمد حاصل از كار، مزد ناميده ميشود. در آمد ناشي از سرمايه براي كسي كه آن را به كار مي اندازد يا اداره مي كند، سود نام دارد.

درآمد سرمايه شخصي كه خود آن را به كار نميگمارد بلكه به ديگري وام ميدهد، بهره يا رنج پول خوانده ميشود، اين درحكم غرامتي است كه بدهكار به خاطر سودي كه وي ميتوانسته از به كارگرفتن آن پول بدست آورد به بستانكار ميپردازد. بخشي از آن سود طبيعتاَ به بدهكار كه خطر و زحمت به كار گماشتن آن را تحمل ميكند تعلق دارد و بخشي ديگر به بستانكار كه فرصت تحصيل سود مزبور را براي وي فراهم ميسازد.

بخش سوم: توزيع درآمد

حاصل كار، پاداش يا مزد طبيعي كارگران را تشكيل ميدهد، درآن مرحله ابتدائي اجتماع كه پيش از مرحلهي مالكيت خصوصي اراضي و تراكم سرمايه قرار داشت همه حاصل كار به كارگران تعلق داشت و درآن مرحله ارباب وكارفرمايي وجود نداشت كه كارگران حاصل كار خود را با آنان تقسيم كنند. به محض آنكه زمين در تملك خصوصي درميآيد، ارباب سهمي را تقريباَ از تمامي محصولي كه كارگران توليد ميكنند خواستار ميشود. بهره ي مالكانه او نخستين بخشي است كه از حاصل توليد كارگران كشاورزي كسر مي شود، سود كارفرما هم دومين بخشي است كه از حاصل توليد كارگران كسر مي شود كارگران ميل دارند كه بيشترين مزد را بگيرند و كارفرمايان علاقمندند كه كمترين مزد را بدهند كارگران سعي ميكنند با تشكيل اتحاديه مزد را افزايش دهند و كارفرمايان سعي ميكنند با همكاري هم از آن بكاهند.

چون تعداد كارفرمايان كمتر است نسبت به كارگران، همكاري بين آنان آسان تر است. البته قانون نيز تشريك مساعي آنان را درمقابله با كارگران به رسميت ميشناسد، يا دست كم منع نميكند.

افزايش مزد كارگران نه به خاطر زياد بودن مطلق ثروت ملي بلكه به خاطر ازدياد دائم اين ثروت است، درواقع حداكثر مزد نه در ثروتمندترين كشور، بلكه دركشوري كه با سرعت بيشتري دارايي خود را افزايش ميدهد پرداخت ميشود.

قيمت پول كار الزاماًَ براساس دو عامل تنظيم مي شود: تقاضا براي كار و قيمت ساز و برگ زندگي. افزايش مزد كارگران الزاماَ قيمت ها را زياد ميكند، ولي همان چيزي كه سبب بالارفتن مزد ميشود يعني توسعه سرمايه، بر بهره وري نيروي توليدي كار ميافزايد.

پنج عامل عمده اي كه در زير ميآيند سبب جبران كمي درآمد دريك فعاليت وزيادي آن درفعاليت ديگر ميشود: اول مطلوب بودن ونامطلوب بودن خود آن فعاليت ها ، دوم آساني و ارزاني، سوم ثبات و عدم ثبات اشتغال درآنها، چهارم كمي يا زيادي مسئوليتي كه برعهده ي مسئولان آنهاست و پنجم احتمال يا عدم احتمال توفيق آنهاست.

بخش چهارم: تراكم سرمايه و توسعه ي اقتصادي

هنگامي كه پس انداز كسي بيش از رفع مايحتاج چند روز يا چند هفته او نيست؛ كمتر به اين فكر ميافتد كه ازآن پس انداز درآمدي بدست آورد، اين شرايطي است كه اغلب فقيران جهان درآن به سر ميبرند ولي وقتي كه پس انداز كسي از نيازمندي هاي چندماهه و چند ساله او بيشتر است، طبيعتاَ سعي ميكند كه از بخش اعظم آن درآمدي حاصل كند، آن بخش كه وي از آن توقع درآمدي دارد سرمايه او ناميده ميشود و بخش ديگر آن مصرف فوري او.

سرمايه ها دوبخش هستند، سرمايه هاي جاري، در فعاليت هاي مختلف سرمايه ثابت و جاري به نسبت هاي گوناگوني به كارگرفته ميشوند، هدف منحصر و نهايي سرمايه هاي ثابت و جاري حفظ و افزايش اندوخته هايي است كه براي مصرف فوري به كاربرده ميشوند، اين اندوخته هاست كه خوراك و پوشاك و مسكن مردم را تآمين ميكند.

سرمايه را ميتوان درچهار شكل مختلف به كار انداخت، اول درفراهم كردن مواد خامي كه درهرسال براي مصرف سالانه اجتماع لازم است، مثل سرمايه كساني كه به بهبود زراعت زمين، بهره برداري از معادن و يا ماهيگيري اشتغال دارند، ثانياَ درصناعت و آماده كردن آن مواد خام براي مصرف فوري مثل سرمايه همه كار فرمايان صنعتي، ثالثاَ درحمل و نقل مواد خام يا توليد مصنوع از محلي كه درآن قراردارند به محلي كه مورد نياز هستند مثل سرمايه عمده فروشان و چهارم در تقسيم كردن، مثل سرمايه خرده فروشان.

كساني كه سرمايه هايشان درهريك از اين چهار شكل بكار افتاده است، خود كارگران مولدند، كارشان در شيئي يا كالاي قابل خريد و فروش متبلور و تثبيت ميشود و دست كم ارزش مايحتاج ومصرف خود آنان را بر قيمت آن ميافزايد.



بخش پنجم: در ظهور نظام فئودالي و تحول آن به نظام سرمايه داري

داد وستد هرجامعه متمدن ناشي از تجارتي است كه بين شهر و روستا انجام ميگيرد، روستائيان درمعامله با شهر مقدار بيشتري كالاي مصنوع را با مقدار كمتري از نيروي كار خود خريداري ميكنند، و شهرها بازاري را براي اضافه توليد روستائيان بوجود ميآورند و روستائيان مايحتاج زندگي شهرنشينان و مواد خام صنعتي را تأمين ميكنند.

هنگامي كه ملل ژرمن و اسكيت بر نواحي غربي امپراطوري روم استيلا يافتند و با عواقب آن شهرها از سكنه خالي شدند و روستاها نا مزروع ماندند و نواحي غربي اروپا كه تحت تأثير امپراطوري درجريان اين نابساماني ها سركردگان و رهبران آن ملل بيشتر اراضي آن كشورها را بدست آورند يا غصب كردند، قانون انحصار وراثت به پسر ارشد از تقسيم اراضي جلوگيري كرد و رويه انحصار تملك از تقسيم و فروش آن به قطعات كوچكتر ممانعت كرد.

به اين ترتيب قطعات بزرگي از اراضي نامزروع درانحصار خانواده هاي معيني درآمد، ولي امكان تقسيم آن تا حدزيادي براي هميشه از ميان رفت. وقت مالكان صرف دفاع از اراضي خود و گسترش تسلط وقدرت بر مالكان اطراف شد و وقت براي كشاورزي وآباد كردن زمين نداشتند.

درآن زمان تقريباَ همه ساكنان زمين برده بودند وآنان مستقيماَ به زمين تعلق داشتند نه به ارباب و ممكن بود به همراه زمين به فروش برسند؛ كه بعداَ اين نظام ارباب و برده به نظام ارباب رعيتي تبديل شد كه مالك، بذر و ابزار كشاورزي را عرضه ميكرد و حاصل توليد پس از تفكيك سرمايه اي كه مالك عرضه كرده بود بين مالك و رعيت تقسيم ميشد.

توسعه و ثروتمندي شهرهاي بازرگاني و صنعتي درپيشرفت كشاورزي كشورهايشان به سه طريق مختلف تاثيرگذاشت، اول با ايجاد يك بازار بزرگ وآماده براي مواد ابتدايي كشور، ثانياَ ثروتي كه ساكنان شهر مياندوختند اغلب درخريداري زميني كه براي فروش بود وبيشتر آن نامزورع بود، به كار انداخته ميشد، ثالثاَ تجارت و صنايع رفته رفته نظم و حكومت مسئول را بوجود آوردند و همراه آن آزادي و امنيت فردي را دربين ساكنان روستاها رواج دادند.



بخش ششم: درانديشه ها و نظام هاي گوناگون اقتصاد سياسي

اين تصور كه ثروت مركب از پول يا زر و سيم است برداشتي عاميانه است كه طبعاَ از نقش دو گانه پول يكي به عنوان وسيله داد و ستد وديگري به عنوان واحد اندازه گيري ارزش ناشي ميشود. زماني كه وسيله ي داد و ستد است ميتوانيم با آن كالاي مورد نيازمان را بخريم و زماني كه واحد اندازه گيري است ارزش بقيه كالاها را با آن ميسنجيم.

جان لاك مي گويد: طلا و نقره مهمترين و اساسي ترين بخش ثروت منقول يك ملت است؛ چرا كه بقيه كالاهاي منقول گرايش مصرفي بيشتري دارند و احتمال مصرف آنان واتلاف آنان زياد است و مي گويد كه تأثيراين فلزات بايد هدف اصلي اقتصاد سياسي باشد، عده اي ديگري اعتقاد دارند كه اگر كشوري با كشورهاي ديگر رابطه نداشته باشد، كمي يا زيادي پول هيچ تاثيري درآن ندارد و فقط مقدار مشخصي كالا با مقدار مشخصي پول معاوضه ميشود. اما آنان ميگويند كه براي كشورهايي كه قراراست در دور دست وارد جنگ شوند و هزينه نگهداري ناوگان و نيروهاي خود را درآنجا بپردازند تنها راهش داشتن پول زياد است.

در پي اين استنباط ها، دولت هاي اروپايي تمام راه هاي ممكن براي انباشتن زر و سيم را دركشورهايشان بررسي كردند مثلاَ اسپانيا و پرتقال كه مالك عمده طلا و نقره بودند با تمام قدرت با صادر كردن آن مخالفت كردند.

كشوري كه خود منابع زر وسيم ندارد بايد طلا و نقره را ازكشورهاي خارج بدست آورد، هيچ كالايي به آساني ودقت طلا و نقره عرضه خود را با ميزان تقاضاي مؤثر براي آن تطبيق نميدهد و هيچ كالايي را نمي توان به آساني طلا و نقره از نقطه اي به نقطه ديگرانتقال داد.

پول بيشك هميشه جزئي از سرمايه ملي را تشكيل ميدهد ولي جزئي كوچك، و هميشه كم سودترين جزء سرمايه ملي است، هميشه لازم نيست كشوري براي آنكه بخواهد درنقاط دوردست وارد جنگ شود طلا و نقره انبار سازد، هزينه ارتش نه با پول، بلكه با كالاهاي قابل مصرف پرداخت ميشود،كشوري كه با توليد داخلي خود توانايي خريد آن كالاهاي مصرفي را درآن نقاط دور دست داشته باشد ميتواند درآن نقاط وارد جنگ شود.

هر فردي سعي ميكند كه سرمايه اش را در ميهن خود بكار اندازد و درنتيجه سبب تقويت صنايع داخلي ميشود و هركسي كه سرمايه اش را در صنايع داخلي به كار بندد؛ ميكوشد كه آن را به صنايعي معطوف كند كه توليد آن داراي بيشترين ارزش باشد، اما درآمد ساليانه هر اجتماع، هميشه برابر با ارزش مبادله توليد ساليانه آن است.

بنابراين چون هر فردي تلاش ميكند كه سرمايه خود را درتقويت صنايع داخلي به كاربرد و هم درصنايعي كه پر ارزش تر است، الزاماَ سبب مي شود كه درآمد ساليانه اجتماع به حداكثر ممكن برسد.

البته معمولاَ افراد نيت تأمين منافع اجتماع را ندارند، اما با تأمين منافع خود، دستي نامرئي آنان را به تامين منافع اجتماع ميكشاند.

در دو مورد تشويق صنايع داخلي به زيان صنايع خارجي معمولاَ مفيد است:

اول: موردي كه يك صناعت خاص براي دفاع از كشور لازم است. مثلاٌ براي دفاع از بريتانيا به تعداد زياد ملوانان وكشتي ها نياز است.

دوم : موردي كه درآن برتوليد كالاي داخلي ماليات تعلق ميگيرد. درچنين موردي منطقي است كه معادل آن ماليات بركالاي خارجي نيز بسته ميشود.

مصرف تنها هدف و مقصود فعاليتهاي توليدي است و از منافع توليد كننده فقط تا آنجا كه نفع مصرف كننده درآن است بايد حمايت شود، ولي درنظام مركانتيليستي منافع مصرف كننده تقريباَ بدون وقفه فداي منافع توليدكننده ميشود و به نظر مي رسد كه اين نظام، توليد را هدف نهايي صنعت تجارت ميشمارد و نه مصرف را.

بخش هفتم: نقش دولت

اولين وظيفه دولت يعني حفظ و حراست اجتماع از قهر و حمله اجتماعات ديگر، كه فقط با نيروي نظامي ممكن ميشود. ولي هزينه آماده كردن نيروي نظامي در زمان صلح و به كاربردن آن در وقت جنگ در حالات و مراحل گوناگون رشد اجتماعي متفاوت است.

وظيفه دوم دولت، حمايت از هر عضو اجتماع دربرابر ظلم و زورگويي هر عضو ديگرآن يعني استقرار يك عدليه دقيق است كه متضمن هزينه هاي گوناگوني است.

سومين وظيفه دولت برپاداشتن و نگهداشتن آن نهادهاي اجتماعي و خدمات عمومي است كه اگرچه ممكن است درنهايت درجه با سود اجتماع باشند، سود ناشي از آن هرگز هزينه سرمايه گذاري آن را جبران نخواهد كرد. لازم نيست كه هزينه اين خدمات عمومي ازمحل درآمد دولت باشد. بخش اعظم آن را ميشود چنان اداره كرد كه بتواند هزينه خود را از راه ايجاد درآمد ويژه اي تأمين سازد، مثلاَ ميتوان با وضع حق عبور مختصري بروسائل نقليه، جاده اي ساخت. درآمدي كه بايد همه ي مخارج دولت را تأمين كند يا اولاَ از زماني كه منحصراَ متعلق به دولت يا اجتماع است تأمين ميشود و يا ثانياَ از درآمد مردم بدست ميآيد.

دولت مانند هر سرمايه دار ديگري ميتواند با به كارانداختن سرمايه خود كسب درآمد كند، قسمت اعظم اين مخارج بايد از انواع ماليات تامين گردد، يعني مردم بايد قسمتي از درآمد خصوصي خود را براي ايجاد درآمد دولت بپردازند.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 197]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن