واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: تاریخ - این مطلب از سخنرانی آیت الله مجتبی تهرانی در تاریخ 15/01/1380 با موضوع تعاون گلچین شده است. " من یک قضیه را نقل میکنم که شنیدنی است. دو سه ماه قبل از آنکه امام(ره) به پاریس بروند من رفتم نجف خدمت ایشان؛ هر روز هم آنجا خدمت ایشان بودم ـگاهی یک ساعت یا بیشترـ و خصوصاً راجع به ایران صحبت میکردیم. یک روز که من خدمتشان بودم ـ دوتایی هم بودیم؛ در اندرونی من بودم و ایشانـ به تعبیر خودمان داشتم مسائل را تحلیل میکردم. اعتصابها در ایران شروع شده بود؛ من به ایشان عرض کردم که اعتصابها در ایران شروع شده و خلاصه اگر این وضع بخواهد ادامه پیدا کند ممکن است خدای نکرده مردم از پا درآیند. امّا یکی از این دو چیز میتواند پشتوانه نهضت باشد: اوّل اینکه وضع اقتصادی مردم خوب باشد تا بتوانند دوام بیاورند و شش ماه و یک سال ادامه دهند تا ریشه آنها را بکنند؛ ولی شما خودتان میدانید که وضع اقتصادی مردم خوب نیست؛ پس این را میگذاریمش کنار. دوم اینکه سطح بینش فرهنگی و ایمانی مردم به قدری قوی باشد که هر نوع فشار اقتصادی را تحمل کنند؛ که این دومی را هم میدانید که رضا خان و پسرش پنجاه سال، نیم قرن، در ایران علیه اسلام کوبیدند و تلاش کردند که جامعه را به سوی لائیک ببرند. پس این را هم میدانید که الآن جامعه از لحاظ بیدینی در چه وضعی است؛ شما برای این مشکل فکری کردهاید؟ امام(ره) رو کرد به من و گفت فلانی، ـعین تعبیرش را میگویمـ گفت: «فلانی، رضا خان و پسرش پنجاه سال کوبیدند تا مردم را بیدین کنند ولی نتوانستند». شما دیدید که هر چه این مرد گفت، شد. چه بینشی داشت! حالا ممکن است شما بگویید که من غلّو میکنم، امّا والله در میان علماء مردِ بینظیرِ تاریخ است. من به دشمنان اسلام و آنهایی که فکر میکنند میتوانند این مردم را بیدین کنند میخواهم بگویم که اشتباه میکنید. این مردم بیدین نمیشوند. آنها که شمشیر را از رو بسته بودند و پنجاه سال کار کردند آن هم آنطور، نتوانستند؛ چه رسد به این دشمنها که حالا میخواهند مُحتاطانه و دست به عصا جامعه را به سمت لائیک بکشانند. اینها کفِ روی آب هستند و میروند. البته شما باید به تکلیف شرعیتان عمل کنید. تکلیف شرعی این است که تأیید این خط و این حرکت ضدّ اسلام و ضدّ قرآن حرام است مُسلّماً؛ امّا این را هم بدانید که اینها نخواهند توانست به هدفشان برسند. «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً». کفِ روی آب میرود. امّا سرش چیست؟ سرّش همین مجالس است؛ سرّش حُبّ حسین(ع) است. مادرم من را از بچگی به این جلسهها آورده است؛ با حسینحسین گفتن شیر داده است. حُبّ علی(ع) و حسین(ع) در دل این مردم است. اینها از این جهت بیمهاند؛ عِرض خود میبری و زحمتِ ما میداری؛ ممکن است چهار صباحی جَوَلانی بدهید، ولی نمیتوانید این مردم را بیدین کنید." /6262
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 147]