واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - محمد علی علومی معتقد است: ما از اسطورهها و بزرگان علمی و فرهنگی مان غافل مانده ایم و امروز بار سنگینی بر شانههای ناتوان ما قلم به دستان است تا کارهایی که مدیران نمی کنند ما انجام دهیم. در این میان طبیعی است که آزمون و خطا صورت گیرد. به گزارش خبرآنلاین، چهارمین نشست از سری نشستهای نقد آموت بعدازظهر روز گذشته (پنجشنبه 19 اسفند) برگزار شد. در این نشست رمان «سوگ مغان» با حضور بلقیس سلیمانی، نویسنده و منتقد و دکتر امیرعلی نجومیان، استاد دانشگاه و منتقد و نویسنده کتاب در دفتر نشر آموت برگزار شد. رمان «سوگ مغان» نوشته محمدعلی علومی، ماه گذشته در 245 صفحه و قیمت 5000 تومان به وسیله نشر آموت منتشر شد. راوی «سوگ مغان» که به نظر میآید دچار ناراحتیهای شدید روانی شده است، به توصیه روانکاو به شهرش «بم» میرود تا شاید در آنجا به آرامش برسد. همزمان با سفر، تعدادی از نشانههای رمزی ترسناک شروع میشوند. یک درویش بیابانگرد و مارگیر حضور پیدا میکنند که در کوزه قدیمی خود دست بریدهای را حمل میکند. راوی داستان در سفر خود به مکانی ماقبل تاریخ میرسد و در آنجا با موجودی اهریمنی آشنا میشود. در «بم» راوی سوگ مغان با دوستان خود از ستمهای مکرر کسانی مثل اسکندر و آغامحمدخان و اربابان محلی صحبت میکند و هر بار در فاجعههای بزرگ، راوی، مُغان را میبیند که با آدابی خاص و اندوهی فراوان مشغول سوگواری هستند. سرانجام معلوم میشود که راوی داستان ...رمان «سوگ مغان» یک تراژدی اجرا میکند که یک طرف، انسان ایرانی است که از دورترین ایام در سرزمین خشکسالی زندگی میکند و طرف دیگر، رابطه جمعی و طبیعت است و در بیان موضوعهای این رمان، از نمادها و رموز موجود در متون اساطیری و کتابهای استعاری مانند مار (رمز خرد اهریمنی) و عقاب (رمز پرنده مقدس) بهره زیادی گرفته است. بلقیس سلیمانی، نویسنده و منتقد با اشاره به اینکه کتاب «سوگ مغان» یکی از آثاری است که در واقع بن مایههای اسطوره ای یک منطقه را دستمایه کار خود قرار داده است به دلایل رجوع نویسندگان به اسطوره اشاره و تصریح کرد: به نظر میرسد نویسندهها وقتی به این موضوع روی میآورند که بحث بحران هویت یا در مقابل آن تقویت روحیه ملی مطرح باشد. همه صاحب نظران معتقدند که تقویت روحیه ملی پس از حمله اعراب بزرگترین انگیزه فردوسی برای سرایش شاهنامه است. فکر میکنم اگر از علومی یا دیگر نویسندگان بپرسیم که چرا به اساطیر رجوع کرده اند، حتما پاسخی خواهند داد که به مسئله هویت مربوط است. در این رمان نویسنده میخواهد بگوید پشت شهر زلزله زده بم چه تاریخی هست. در ادامه این نشست، سلیمانی با اشاره به اینکه علومی تلاش میکند مؤلفههای یک رمان پست مدرن را در اثرش اعمال کند از جمله ورود خود به اثر و پایان مفتوح؛ یکی از مؤلفههای رمان پست مدرن و همچنین نثر علومی طنز است، درباره سبک و سیاق نوشته علومی ادامه داد: من آقای علومی را به طنز می شناختم ولی این جا علومی اثر پست مدرنی مینویسد که طنز در آن غایب است. این جای تأسف دارد زیرا گمان میکنم محمدعلی علومی خیلی خوب از پس آن بر میآمد. از طرف دیگر وی در هم آمیزی شخصیتها را خیلی خوب از آب در آورده است. وی ادامه داد: همچنین سیری از دوره باستان به دوره جدید در داستان وجود دارد که از خصوصیات مثبت این رمان است. اما در جایی علومی به نام صدام هم گذر میزند که این خیلی خوب در متن ننشسته است. او از اردشیر بابکان و پشنگ و همچنین پیرمرد مار گیر به عنوان شخصیتهای بد در دورههای مختلف میگوید. در جایی هم آقا محمد خان قاجار را به دلیل فجایعی که در کرمان آفریده به زیبایی وارد داستان میکند. اما شخصیت صدام حضور زیبایی ندارد و به سرعت از او میگذرد. صدام اصلا کنش داستانی ندارد. به گفته وی، علومی در رمانش تاریخ را تاریخ وحشت می داند و معتقد است این تاریخ تاریخ جنگ و دریدن است. سراسر کتاب پر از صحنههای وحشتناک و غیر انسانی است. از طرف دیگر البته آدمهای خوب هم هستند. چیز دیگری که به نظرم اضافه آمد صحنه ای است که دست نوشتههای دکتر خوانده میشود و شخصیتها میگویند که او یک انسان دو شخصیتی و مریض بوده است. وقتی تم اصلی داستان بر مبنای نمایش وجوه خیر و شر هر انسان است، این که دکترها نویسنده آن را یک انسان دیوانه و غیر قابل اعتنا بدانند به داستان ضربه میزند. این به خواننده سمت و سو میدهد و باعث میشود ابهام مرزهای خیر و شر در داستان از میان برود. سلیمانی درباره ویژگیهای نثر «سوگ مغان» تأکید کرد: گاهی نثر به روی داستان نمینشیند. مثلا در جایی رمانتیک و در جای دیگر سانتیمانتال است و جهان را یک سره روشنایی میبیند. البته نکته مثبت در این بین این است که حضور شهر کرمان در این داستان آن قدر قوی نیست که آن را تبدیل به یک رمان اقلیمی کند. در حال حاضر عیب بسیار از آثار داستانی این است داستانهای اسطوره ای را میبرند به سمت و سوی اقلیمی که کار زیبایی نیست و رنگ و بوی ایرانی را ازآن می گیرد. اما او ضمن این که از اقلیم بهره میبرد، اثرش در بست در اختیار آن نیست. بلقیس سلیمانی، «سوگ مغان» را از تبار بوف کور دانست و گفت: جد این کتاب و کتابهایی از این دست، رمان «بوف کور» صادق هدایت است. نویسنده ای هست که از جهان اطرافش می نالد و میخواهد آنچه بر سرش گذشته را برای سایه اش تعریف کند. مخصوصا صحنه پیرمرد مارگیر در نظام آباد دقیقا تلاش میکند شخصیت پیرمرد خنزر پنزری بوف کور را باز سازی کند و جالب این جاست که راوی سوگ مغان نیز مانند قهرمان بوف کور از پنجره خانه اش این پیرمرد را نگاه میکند. البته این نشانه بدی نیست چون به قول فوئنتس، هیچ اثری یتیم نیست و با یک رمان پیش از خودش نسبت دارد. این در تاریخ ادبیات چیز تازه ای نیست. محمدعلی علومی، نویسنده رمان «سوگ مغان» نیز در این نشست به بیان نکاتی پرداخت و گفت: ادبیات کرمان در حال شکل گیری است. ما در موسیقی سابقه ای طولانی داریم. رمانهایی که تحت تأثیر دوره رضا خان نوشته می شد، بیشتر تبلیغاتی بود. بنابراین داستان نویسی به شیوه حرفه ای در کرمان مانند سینما یک هنر نو پا است و ادبیات شفاهی در کرمان قالب بوده. به همین خاطر بسیار به جاست که افرادی نظیر «بلقیس سلیمانی» و «محمد شریفی» دارند یک جای خالی در ادبیات ایران را پر می کنند. البته امثال «باستانی پاریزی» و «هوشنگ مرادی کرمانی» را هم نباید نادیده گرفت. این جای خالی که در واقع پاشنه آشیل ادبیات ایران است، نبود نگاه هستی شناسانه است. وی ادامه داد: بسیار از رمانهایی که بزرگان مینویسند، صرف نظر تصویر سازی خوب، نگاه جدیدی به خواننده نمیدهند بنابراین در مقابل این چهرهها که تلاش میکنند خلاهای ادبیات را پر کنند و به مخاطب جهانبینی بدهند، بنده در مقامی نیستم که دفاعی از رمانم داشته باشم. بنده می خواستم در انتهای رمان پرسپکتیوی ارائه دهم که مقداری از زیباییهای دنیا را نیز نشان دهد. ولی با صحبتهای دوستان متوجه شدم این تصویر در رمان به خوبی جا نیافتاده است. به نظرم رسید که نباید در انتها سایه روشن ایجاد میکردم و رمان را با همان قاطعیت جاری در داستان به پایان میبردم. او استفاده از اساطیر برای داستان گویی را تعمدی دانست و گفت: ما در گذشته خود متون و ادبیات فاخری داریم که باید از آن استفاده کنیم. غربیها از داشتههایشان استفاده کرده اند. همین تعبیر سنتی از انسان که میگوید انسان هم زمان هم شر است و هم خیر بسیار مهم است. خود بحران زده انسان که از بیرون مددی به او نمیرسد بی پناه است و شایسته پرداخته شدن. ما از اسطورهها و بزرگان علمی و فرهنگی مان غافل مانده ایم و امروز بار سنگینی بر شانههای ناتوان ما قلم به دستان است تا کارهایی که مدیران نمی کنند ما انجام دهیم. در این میان طبیعی است که آزمون و خطا صورت گیرد. 191/60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]