تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836331977
كارگري - گرههاي رنج
واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: كارگري - گرههاي رنج
كارگري - گرههاي رنج
اسماعيل محمدولي:فرش ايراني شعر است، هنر است. اما اينجا كه من هستم، جايي حوالي يزد و اصفهان، توي اين زيرزمين كه پرزهاي معلق در هوا را با هر دمي فرو ميدهم، از شعر و هنر و فرهنگ كه دلالها تبليغ ميكنند، خبري نيست. شعارهاي كاسبكارانه نزد دلالها جا ماندهاند. در كارگاه قاليبافي تنها صداي خسته زنهايي بهگوش ميرسد كه رنگها را آواز كه نه، ناله ميكنند: «دوتا قهوهاي، يكي زرد به زير، دو تا نارنجي...»
شرايط كار
ميپرسم: «روزي 12 ساعت پشت دار قالي مينشيني و گره ميزني، نه بيمه داري و نه قانوني هست كه حمايتت كند... از حقوقت راضي هستي؟» ميگويد: «خدا را شكر كارفرماي ما خيلي خوب است. اگر روزي 12 ساعت كار كنيم سه هزارتومان مزد ميدهد.» كارفرمايش نزديك به ما ايستاده و با دقت همه چيز را زير نظر دارد. گاهي لازم ميداند كه خودش هم وارد بحث شود: «بستگي به كارشان دارد، بعضي روزها مزدشان سه هزار و 500 تومان هم ميشود.» اين كارگران زن حتي به مزد سه هزارتومان در ازاي 12 ساعت كار همچنان محتاجاند كه حضور كارفرما ميترساندشان، مبادا كلامي خلاف ميل او بگويند. عجيب است اما به طرز هولناكي واقعيت دارد. چارهاي براي من نميماند جز اينكه جايي ديگر به سراغشان بروم. زني كه توي كارگاه براي داشتن چنين كارفرماي دلسوزي خدا را شكر ميكرد، اينك در خانهاش كنار شوهرش نشسته است: «دو سال پيش چندتا از خانمهاي قاليباف را جمع كردم و قرار شد خودمان كارگاه راه بيندازيم و كنار هم كار كنيم. برنامه داشتيم كه جفتبافي كنيم و بيشتر وقت بگذاريم كه كار بهتر بشود. توي شهرمان كسي براي ما دارقالي نميزد، نخ نميفروخت. همه وسايل را از واسطهها گرانتر خريديم. طلاهايمان را فروختيم و بعضي از خانمها كه طلا نداشتند وسايل خانهشان را فروختند يا قرض گرفتند و دارها را سرپا كرديم. سه ماه شبانه روز كار كرديم. روزي 18 ساعت حتي... تقريبا كار تمام شده بود. يك روز صبح زود كه آمديم كارگاه ديديم انگار كه مغول حمله كرده باشد. شبانه با چاقو و قيچي افتاده بودند به جان فرشها و ريز ريزشان كرده بودند. هر تكه اندازه يك كف دست. ميدانستيم كار چه كسي است. اما چه كار ميكرديم؟» به ياد لبخند زوركي كارفرمايشان ميافتم؛ وقتي گفت: «اين سرمايهاي كه من براي توليد و كارآفريني گذاشتم، اگر توي بانك خوابانده بودم سود بيشتري نصيبم ميشد.» پرسيدم پس چرا سراغ اين كار آمديد؟ گفت: «فقط به خاطر اين است كه يك ناني سر سفره اين زنهاي بينوا بگذارم.»
زن صاحبخانه ميگويد: «صبحي كارفرما آمد توي كارگاه و گفت تا ظهر يك خبرنگاري از تهران ميآيد اينجا. به من و چندتا از خانمها كه قبلا با او درگيري داشتيم گفت هرچه بوده گذشته. اگر ميخواهيد اينجا بمانيد، مواظب باشيد چه ميگوييد.» زن ميرود سراغ همكارانش. خانههايشان نزديك به هم است. در اين فاصله از شوهرش ميپرسم: «يعني به هيچ طريقي نميشود جلوي اين دارودسته ايستاد؟» ميگويد: «اينها هم نباشند يك دارودسته ديگر. فرش دست اينهاست و دست اينها هم توي دست هم است. شايد بگويي براي يك همچين سرمايهدارهايي چه اهميتي دارد كه يك زن با پول خودش قالي ببافد؟ اما اينها ميدانند كه اگر اولي از راه خودش برود باقي هم دنبالش ميآيند. به خاطر همين همه راههاي قاليبافي شخصي را بستهاند. بالاخره يكجاي كار هميشه لنگ اين دارودستههاست. از زمان برپاكردن دارقالي تا وقت بافتن و خريد نخ و آخر سر هم قيچي زدن و جلا دادن و حتي فروختن، اينها با هماند. در هر كدام از اين مراحل اگر كار پيش اينها گير كند، سرمايه و چندين ماه كار نابود شده است.» زنان كارگر وارد ميشوند و دورتادور اتاق مينشينند. مردهايشان هم ميآيند و گاهي از پشت شيشه نگاهمان ميكنند. مرد صاحبخانه تعارف ميكند و آنها دستي تكان ميدهند و ميروند. ميپرسم: «چرا براي خودتان كار نميكنيد؟ سرمايه اين كار حدود 300 هزارتومان است و سودش هم بد نيست. چرا نيروي كارتان را ارزان ميفروشيد؟» زنها به هم نگاه ميكنند. يكي از آنها ميگويد: «اگر بخواهيم براي خودمان كار كنيم نخ را گران حساب ميكنند. هيچ وقت هم به اندازهاي كه لازم داريم نميفروشند. مثلا چند كيلو ميدهند و بعد ميگويند بباف، نخها كه تمام شد بيا دوباره بخر. وقتي نخ تمام شد ميگويند از اين نخ تمام كردهايم چون ميدانند از جاي ديگري نميشود نخ همرنگ تهيه كرد.» يكي ديگر توضيح ميدهد: «رنگ هر رنگرزي با رنگرزي ديگر فرق دارد. مثلا هيچوقت دوتا «لاكي» عين هم نيستند. يكي سيرتر است و يكي كمرنگتر. لاكيهاي يك قالي حتما بايد از يك رنگرزي باشند و گرنه توي كار نشان ميدهد و قالي را دورنگ ميكند. قالي هم كه دورنگ شد به يك پنجم قيمت ميخرند؛ اگر بخرند.» زن صاحبخانه رو به يكي از زنها ميگويد: «شما بگو!» «شوهرم «مقني» بود. توي چاه ماند و مرد. تا وقتي بود نميگذاشت قالي ببافم. بعد از مرگش براي خرج زندگي چند تكه طلا فروختم و دار قالي زدم. چندماه براي خودم كار ميكردم و وقتي كار به نصفه رسيد يكي از رنگهايم تمام شد. سراغ همان نخفروشي كه نخهايم را از او خريده بودم رفتم اما با اينكه نخها را توي مغازه ديدم، گفت: ندارم. چند وقت كارم را خواباندم و دائم ميرفتم و ميآمدم اما نخ نميفروخت. آخر سر التماس كردم و گفتم من با اين قالي نان دو تا بچه يتيم را ميدهم. گفت من كه با شما دشمني ندارم. اگر به شما نخ بفروشم من را از نان خوردن مياندازند. از روي ناچاري قالي نصفه را به صاحب يكي از شركتها فروختم كه به اندازه پول دار و نخها خريد.» زن ديگري ميگويد: «كارگاهي كه شما ديديد يك بخش كوچكي از كارهاي اين شركتهاي قاليبافي است. اكثر كارگران توي خانه براي اين شركتها كار ميكنند. آنها توي خانههاي ما دار قالي ميزنند و در ازاي هر پود «270» تومان مزد ميدهند. كار كه تمام شد قالي را جمع ميكنند و ميبرند.» خودش ادامه ميدهد: «من و سه تا از دخترهايم توي خانه براي اين شركت قالي ميبافيم. يكي هفت ساله و يكي 10 ساله و يكي هم 11 ساله. وقتي از مدرسه ميآيند پشت دار قالي مينشينند تا وقت غروب. موقع برنامه كودك تلويزيون استراحت ميكنند و بعد از آن دوباره كار ميكنيم تا شب. نوبتي ميروند و مشقهايشان را مينويسند و ميآيند. زن ديگري رو به جمع زنان ميگويد: «فاطمه خانم يادتان هست؟» خودش ميگويد: «شوهرش معتاد بود. كار نميكرد. خرج خانه را اين زن با قاليبافي ميداد. يكبار حال شوهرش خيلي خراب ميشود و شروع ميكند به داد و فرياد و كتك زدن زنش. زنهم فرار ميكند خانه همسايه. چند ساعت بعد كه ميآيد ميبيند شوهرش تارهاي قالي نيمه كاره را قيچي زده و قالي را از دار جدا كرده و برده بفروشد.» با تعجب ميپرسم: «فروخت؟» زنها سرتكان ميدهند. «به قدر يك زيرانداز فروخته بود، 10 هزارتومان.» زنصاحبخانه ميگويد: «صاحب قالي يك شركت بود. فاطمه خانم 500 هزارتومان بدهكار شد. شش ماه مجاني براي شركت كار ميكرد.»
بيماريهاي شغلي زنان قاليباف
در اين گزارش سخنان زنان قاليباف را از دردهاي ناشي از كارشان منعكس نكردم. در عوض به سراغ دكتر مهري خزائي، پزشك متخصص بيماريهاي عفوني رفتم كه تحقيقاتي درباره قاليبافان انجام داده است. او معتقد است: «بهرغم بررسيهاي همهگيرشناسي متعددي كه روي بيماريهاي گوناگون (اعم از مسري يا غير قابل سرايت) در گروههاي مختلف اجتماعي انجام شده؛ اما اين گروه از كارگران يعني دختران و زنان جواني كه تحت شرايط بسيار نامناسب بهداشتي به كاري سنگين و طاقتفرسا همچون قاليبافي مشغول هستند و از قضا به دلايل عديده، در معرض ابتلا به ناهنجاريهاي عفوني و غيرعفوني متعددي قرار دارند، كمتر توجه پژوهشگران بهداشتي را به خود معطوف كردهاند.» اين متخصص بيماريهاي عفوني ميگويد: «بيماريهاي تهديدكننده دختران قاليباف شاغل در كارگاهها را ميتوان به دو گروه عمده تقسيم كرد؛ گروه اول «عفونتهاي قابل سرايت» هستند كه مربوط ميشود به كار در شرايط غيربهداشتي فاقد تهويه مناسب و محيط و فضاي كار آلودهكننده و گروه دوم «بيماريهاي متابوليك، روماتيسمي و استخوانيـ مفصلي غير ارثي» هستند كه بيشتر در ارتباط با نوع تغذيه و شيوه و چگونگي وضعيت كاري كارگران (ساعات يكنواخت بيحركتي، تمركز روي كار و فشار بر مهرههاي كمري، پشتي و گردني و كار سنگين و مداوم با دست و انگشتان) حادث ميشود.» او درباره گروه اول يعني «عفونتهاي قابل سرايت» ميگويد: «دختران نوجوان در حول و حوش سنين بلوغ، در مناطقي از ايران كه آلودگي سل شايع است (همانند فرزندان مادران مبتلا به سل ريوي خلط مثبت) گروه بسيار پرخطري از لحاظ ابتلا به عفونت اوليه سل محسوب ميشوند. شرايط كاري اين گروه از كارگرانــ دختران جواني كه ساعات مستمر در محيطي بدون تهويه مناسب، و در تماس طولانيمدت و مداوم با يكديگر مشغول به كار هستند ــ آنان را بهشدت مستعد ابتلا به عفونت اوليه سل ميكند (كه ممكن است علامتدار باشد و بهصورت تب و تعريق و ضعف و سرفههاي مزمن بروز كند؛ يا به كلي فاقد علائم حاد باشد و آنان را سالها بعد به اشكال مختلف سل ريوي، استخواني، مغزي، مفصلي، شكمي، پريكارد، ادراري تناسلي، و ساير انواع مبتلا كند و مشكلاتي همچون نازايي، تخريب استخواني و حتي فلج اندام تحتاني، عفونت مغزي و در نهايت مرگ را بهدنبال داشته باشد.) دكتر خزائي معتقد است: «اگر در محيطي بسته، فقط يك بيمار مبتلا به سل ريوي وجود داشته باشد، علاوه بر ضرورت استفاده از ماسك مناسب، شش بار تهويه فضاي اتاق به محيط بيرون الزامي است كه چنين شرايطي عملا در اين محيطهاي كاري ممكن نيست. اگر امكان داشت كه گروه پر خطرــ يعني افرادي با سفتي پوستي بيش از 10 ميليمتر بهدنبال تزريق داخل جلدي تست سل، بدون علائم تنفسي و با عكس سينه طبيعيــ شناسايي شوند، تجويز داروي پيشگيرانه ميتوانست آنان را در مقابل عودهاي علامتدار و ديررس و بعضا كشنده انواع سل مقاومت نسبي ببخشد. شناسايي بيماران هم علاوه بر درمان خودشان مانع از سرايت عفونت به ديگران ميباشد كه به بهبود اين شرايط كمك ميكرد.» دكتر مهري خزائي تاكيد ميكند: «سقف كوتاه كارگاه قاليبافي (در موردي كه شما طرح كردهايد: زيرزمين!) عدمتهويه مناسب و كافي فضاي مورد تنفس حين كار، شيوع بالاي عفونت سل در كشور بهخصوص در مناطق با سطح درآمد پايين و امكانات بهداشتي ناكافي، و همچنين تماس نزديك و طولانيمدت كارگران با يكديگر در محيط كار؛ همگي عواملي هستند كه احتمال اين ابتلا را تقويت ميبخشند. حال آنكه پيشگيري يا به حداقل رساندن كسب عفونت از طريق تامين شرايط كاري مناسب، شناسايي بيماران و اقداماتي از اين دست، اين خطر را بشدت كاهش ميدهد. بهخصوص كه اكثر بيماراني كه در چنين محيطهايي، تبدار هستند و سرفه ميكنند؛ بدون بررسي لازم و كافي اوليه، در ابتدا به حساب پنوموني (ذاتالريه) معمول گذاشته ميشوند تا بيماري پيشرفت كند و تازه آنگاهـ و احتمالا پس از آلوده كردن عدهاي از كارگران ديگرـ بيمار به مراكز تخصصي ارجاع ميشود. متأسفانه در چنين مواردي هم طبق دستورالعمل عجيب و غريب كشوري موارد تماس يافته با بيمار مسلول، تنها در صورتي كه كمتر از شش سال داشته باشند، نياز به پيگيري دارند و در سنين بالاتر فقط در صورت بروز علائم مشكوك به ابتلاي سل مورد ارزيابي قرار ميگيرند.» او بار ديگر تاكيد ميكند كه ابتلاي به سل در اين گروه سني لزوما با علائم حاد همراه نيست و در صورت عدمتشخيص و تجويز داروي پيشگيري مناسب ميتواند سالها بعد بهصورت بيماري ناتوانكننده و يا حتي كشنده خود را بروز دهد. دكتر «خزائي» از ديگر بيماريهاي عفوني قابل سرايت در چنين شرايط كاري نامناسبي ذاتالريههاي باكتريال، اسهالهاي عفوني، شپش سر، گال و بيماريهاي انگلي ديگر را نام برد و افزود: «برخي از كارگران قاليباف هم بهدليل نقايص ايمني زمينهاي كه دارندــ و ممكن است خود را تا سنين بلوغ نشان ندهندــ ابتلا به قارچها يا ميكروبهاي ناشايع و عفونتهاي مكرر نامعمول نيست. هرگونه بيماري طول كشنده و مزمن ريوي در اين گروه از كارگران نياز به ارجاع فوري به يك پزشك متخصص در زمينه بيماريهاي ريوي يا عفوني دارد كه معمولا به دليل فقر مالي بافندگان فرش و همچنين فقدان بيمه و حمايتهاي قانوني ديگر، اين كارگران به پزشك متخصص مراجعه نميكنند.» دكتر «مهري خزائي» در ادامه سخنانش به گروه دوم بيماريهاي شايع در ميان زنان قاليباف يعني «بيماريهاي سيستميك يا موضعي، و غير مسري» اشاره كرد و گفت: «تنها بيماريهاي عفوني و قابل سرايت نيستند كه كارگراني را كه در شرايط كاري بسيار نامناسب (از لحاظ تامين نور و تهويه هواي كافي) مشغول به كار هستند، تهديد ميكند. برخي از بيماران، زمينهاي آلرژيك- از جمله آسم يا پنومونيهاي آلرژيك غير آسمي- دارند كه تحت اين شرايط كاري و فقدان تهويه مناسب در معرض استنشاق مكرر (مواد آلرژن يا حساسيتزا، منجمله قارچ آسپرژيلوس) هستند كه ميتواند برايشان بيماريهاي ريوي حاد با علائمي مثل تنگي نفس و خسخس سينه ايجاد كند. گاهي شدت حمله به حدي است كه ميزان هواي ورودي براي تنفس مؤثر كافي نيست. حتي در برخي از بيماران مبتلا به آسم خفيف و بدون علامتي كه تا بهحال بدون تشخيص مانده؛ بروز چنين شرايطي موجب تشديد بيماري زمينهاي ايشان ميشود.» او در ادامه گفت: «از ديگر بيماريهاي غيرعفوني شايع ميان قاليبافان، مشكلات استخوانيـ مفصلي است كه كار مداوم، بيحركتي طولاني در وضعيتي نشسته و فشاري كه بر مهرههاي كمري، پشتي يا گردني وارد ميآيد ميتواند، منجر به ناهنجاريهاي استخوانيـ مفصلي شود كه بيشتر در بزرگسالاني كه به كار قاليبافي اشتغال دارند، انتظار ميرود. دكتر خزائي كه تحقيقاتي در خصوص كارگران قاليباف انجام دادهاست، در پايان ميگويد: «رسيدگي و انعكاس مسائل و مشكلات زنان قاليباف كه هيچ تكيهگاهي ندارند، امري ضروري و حياتي است.»
سه شنبه 16 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[مشاهده در: www.baztabonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]
-
گوناگون
پربازدیدترینها