واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: مقدمه :
فرهنگ زندگي نهادهاي اجتماعي در دهه هاي اخير، به شدت در حال تحويل بوده است . رشد تصاعدي فن آوري، توسعه سرسام آور ارتباطات، سيطره ي رسانه هاي گروهي و فشارهاي شديد تبليغاتي، فرهنگي، اقتصادي سياسي براي جهاني شدن ،سبک و فرهنگ زندگي را به ويژه در کشورهاي در حال توسعه اي مانند ايران دستخوش تغييرات بسياري کرده است . استرس هاي متنوع و گوناگون جامعه ي مدرن سست شدن ساختار و نظام خانواده ها به ويژه خانواده هاي گسترده و کلان ،پيچيدگي و گسترش روز افزون ارتباطات و نهادهاي اجتماعي باعث شده که دستورالعملهاي سنتي براي مديريت زندگي،(1)ناکافي و گاه ناکارآمد(2)به نظر آيد . و اين در حالي است که نه در خانواده ها، نه در مدارس و دانشگاهها و نه در محيط هاي کار، اين خلاء دانش و مهارت براي سازگاري با اين محيط بسيار پرتنش به افراد داده نمي شود .
زندگي مدرن به سمت رشد «عقلانيت ابزاري » و «هدف مدار » پيشرفت نموده ،در حالي که عقلانيت ارتباطي و ارزش مدار سيري نزولي داشته است و به اعتقاد برخي از متفکرين، پيشرفت اسطوره ايي نوين براي اين دوران است . بدين منظور در بسياري از سازمانها و نهادهاي بين المللي سلامت، برنامه هايي براي ارتقاء سطح سلامت زيستي، رواني ،اجتماعي (3)شهروندان تدوين شده است . اين برنامه ها اغلب با عنوان «اصلاح سبک زندگي (4)»( l.s.m ) ارائه مي گردد .
مطالعات و پژوهش هاي اخير، وضعيت نگران کننده ي سلامت شهروندان مدرنيت که ريشه در ضعف مهارت هاي زندگي، بحران معنويت، سبک زندگي نادرست دارد، را چنين نشان مي دهد :
1)بيش از دو سوم بيماريها و ناتواني ها به واسطه سبک زندگي نادرست است، که اغلب قابل پيشگيري است .
2)نظام مراقبتهاي بهداشتي مدرن به رغم موفقيت در بيماريهاي حاد، توفيق اندکي در درمان و مديريت سبک زندگي بيماران مزمن «همچون فشارخون، آسم و ... »داشته است .
3)در دو دهه اخير، افسردگي ازنهمين علل مرگ و ناتواني به علل اوليه صعود کرده است . که اين تغيير بزرگ همه گير شناختي، ناشي از تحولات سبک زندگي است .
4)بيشترين علت مراجعات به مراکز پزشکي و خدمات مشاور و روان درماني ،مشکلات وابسته به استرس است .
5)عوامل رواني فرهنگي در شکل گيري ،بروز بيان و درمان علايم و نشانه هاي بيماريهاي جسمي و روان شناختي، نقشي تعيين کننده دارد .
6)به دليل بعضي سو گيريهاي اقتصادي و سياسي در الگوي پزشکي مدرن به عوامل رواني، اجتماعي و فرهنگي موثر در درمان بيماريهاي جسمي و روان شناختي اهميت داده نمي شود (جوهري فرد و گلي، 1386 ؛سارافينو 1384 ).
بدين ترتيب اهميت و ضرورت اصلاح سبک زندگي ،به عنوان مداخله ايي جامع و فراگير براي عموم شهروندان احساس مي گردد . سبک زندگي ،(5)سيستمي پويا و هدفمند و شبکه ي پيچيده اي از عوامل زيستي، رواني، اجتماعي و فرهنگي است که مي تواند سلامت ساختاري جسم نظام روان شناختي ( شناختي، هيجاني ،رفتاري ) و روابط بينافردي را متاثر سازد و هر مداخله و تغييري در هر يک از عناصر، بر سبک زندگي فرد اثر مي گذارد (همان منبع).
برنامه هاي اصلاح سبک زندگي و ارتقاءسلامت
هدف برنامه هاي اصلاح سبک زندگي و ارتقاء وضعيت سلامت ،تشويق افراد به انجام رفتارهاي معطوف به سلامت، به وسيله آموزش اين رفتارها و چگونگي صحيح انجام گرفتن آنها و همچنين متقاعد ساختن افراد به تغيير عادت هاي غير بهداشتي است (سارافينو 1384 ).
براي اجراي اين برنامه ها مي توان در سه سطح پيشگيري اوليه، ثانويه و ثالثيه عمل نمود .همچنين، اين برنامه بايد در سطح فردي خانوادگي و اجتماعي اجرا شود .
در سطح فردي ،مي توان از روش «اخطارهاي ترس برانگيز » استفاده نمود .ساتن(1982)و هالت (1988)معتقدند ترس از بيماري مي تواند به عنوان انگيزه اي براي پرداختن به وضع سلامت به کار رود . همچنين مي توان از طريق رسانه هاي گروهي اطلاعات لازم و پيامهاي هشداردهنده را در اختيار افراد قرار داد (فلاي 1987 ).
سطح خانوادگي، يکي از مهمترين عوامل در اصلاح سبک زندگي به حساب مي آيد . زيرا ممکن است هر يک از اعضاي خانواده انگيزه و عادتهاي ويژه خود را داشته باشد . براي مثال ممکن است فردي در سبک زندگي جديد خويش تصميم بگيرد کمتر از غذاهاي پر کلسترول يا پرنمک استفاده کند، اما ساير اعضاء خانواده چنين تمايلي نداشته باشند . همچنين به اعتقاد خانواده درمان گران سيستمي (ن، ک.به شليپه و شواتزر 1380 )، بيماري يک عضو خانواده گاهي مي تواند باعث ثبات خانواده شود زيرا يک سيستم تمايل به ثبات دارد و بنا براين اگر اين فرد بخواهد به سمت رفتارهاي سلامت و اصلاح سبک زندگي خويش گام بردارد به دليل برهم زدن سيستم و ثبات خانواده با واکنش و مقاومت اعضاي خانواده رو به رو خواهد شد و بدين ترتيب مجبور است براي حفظ و ثبات سيستم خانواده همچنان به همان رفتارهاي غير بهداشتي و سبک زندگي ناکارآمد پيشين خويش عمل نمايد (جوهري فرد و گلي، 1386 ). در سطح اجتماعي ،مي توان به برنامه هاي ارتقاء سلامت در مدارس (والتر و همکاران 1985 ) و محل کار (وينت و همکاران، 1989 )پرداخت . پيشينه پژوهش :
سازمان جهاني بهداشت(6) 1999 در جهت رشد مهارتها و اصلاح سبک زندگي ،برنامه ها و مطالعاتي را در اولويت هاي خود قرار داده است . برنامه جهاني شدن اورنيش(7) و نيز سيستم خدمات سلامت جامع آکرون که به توسعه و اصلاح سبک زندگي مي پردازند، نمونه هايي از اين اقدامات است .
همچنين برنامه «زندگي براي زندگي »(8) از جانسون و جانسون «فيلدينگ، 1990 نيتن، 1984 » برنامه «سالم بمان »(9)در يک شرکت توليدي ،از ژوژه و آندرسون(1990)و ناديچ( 1984)نمونه هايي ديگر از برنامه هاي اصلاح سبک زندگي و ارتقاء سلامت هستند .
در ايران، با توجه به رشد مدرنيت ،به ويژه در نقاط دور افتاده، انقلاب جنگ و تحولات ارتباطي مانند اينترنت و ماهواره، سبک زندگي شهروندان به شدت متاثر و متحول شده است . و اين در حالي که تاکنون برنامه هاي جامع براي اصلاح سبک زندگي صورت نگرفته است .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 379]