واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: كتاب انديشه - ماركسيسم و اخلاق
كتاب انديشه - ماركسيسم و اخلاق
ماركسيسم و اخلاق تاليف يوجين كامنكا به تازگي توسط مجيد مددي ترجمه شده است، اين كتاب بسترهاي گوناگون معرفتي و به خصوص اخلاق در جوامع ماركسيستي را مورد بررسي قرار داده است، در همين رابطه برنامه انديشههاي روبهرو راديو گفتوگو دلايل ترجمه اين كتاب را از دكتر مددي جويا شد، آنچه ميخوانيد بخشي از اين گفتوگو است.
چه دلايلي باعث شد كه شما اين كتاب را براي ترجمه انتخاب كنيد؟
اين كتاب كوچكي از يوجين كامنكا، نويسنده و فيلسوف مطرح كانادايي در زمينه ماركسيسم و به ويژه مسائل اخلاقي است كه جزء آثار كلاسيك شناخته شده است، به همين دليل من اين كتاب را ترجمه كردهام. اين كتاب تاكنون در چاپهاي متعددي به زبانهاي مختلف ترجمه و در كشورهاي اروپايي، آسيايي و... منتشر شده است و اين كتاب، كتاب شناختهشدهاي است.
انگيزه نگارش اين كتاب توسط كامنكا به گمان شما چه بوده است؟
من وقتي خودم اولينبار اين كتاب را خواندم، از محتواي كتاب خيلي خوشم آمد چون شيوه برخورد كامنكا در اين كتاب تاريخي است و اين چيزي است كه من شخصا ميپسندم، نويسنده در اين كتاب به مسئله اخلاق ميپردازد و بعد پاسخي براي افرادي كه به گونهاي معتقد هستند ساختار انديشهاي ماركس يا ماركسيسم به عنوان بخشي از دانش بشر با اخلاقيات كاري ندارد، فراهم ميكند. كامنكا در كتاب «ماركسيسم و اخلاق» از اين ايده دفاع ميكند و ميگويد در ماركسيسم، اخلاقي محور است كه انديشه ماركس حول آن ميگردد و ميخواهد ثابت كند كساني كه ادعا ميكنند در ماركسيسم اخلاق وجود ندارد، اشتباه ميكنند.
نويسنده در اين كتاب به اخلاق به مثابه يك نظريه كاربردي نگاه كرده يا به مثابه يك نظريه صرف؟
دقيقا اخلاق را به صورت محور نگاه كرده، ماركس ميگويد ما ميخواهيم نظام سرمايهداري را از بين برده و آن را با نظام ديگري به نام نظام سوسياليستي جايگزين كنيم، كامنكا معتقد است عدهاي معتقدند ماركسيسم با اخلاقيات كاري ندارد به اين معنا كه سوسياليسم چون نظام بهتري است بايد جايگزين شود با نظامي كه اين برتري را ندارد و انساني هم نيست و به همين دليل است كه ماركس ميگويد براي رسيدن به سوسياليسم بايد تلاش كرد چون اگر به جبر تاريخي باشد چه تلاش كند و چه تلاش نكند به اين خواهد رسيد.
يكي از جنبههاي جالب اين كتاب كه ميتوانم بگويم نقد خيلي كوبندهاي است كه به استفاده ابزاري از اخلاق در ماركسيسم در دوران حكومتهاي شوروي وارد كرده است و اين مرا وادار كرد كه مقاله مفصلي در ابتداي اين كتاب بنويسم. نكته اساسي كه كامنكا به آن اشاره ميكند اين است كه ميگويد حكومت شوروي براي حفظ حاكميت خود مجبور شد ماركسيسم را به صورت يك بسته اخلاقي در آورد و اين را به وسيله دستگاههاي حكومتي در ذهن افراد كشور جا دهد.
در نتيجه اين كتاب گوياي اين واقعيت است كه با اين ايده كه ماركسيسم با اخلاقيات كاري ندارد مخالف، و معتقد است كه اصل اساسي تفكر ماركس اخلاقي بوده و براي همين است كه هر چيزي كه به عنوان جنبههاي غيراخلاقي در نظام سرمايهداري ميبينيم را با توجه به اخلاقيات سوسياليستي آن را نفي ميكند و ميگويد در جامعه بعدي كه جامعه انسانيتر خواهد بود براساس اخلاقياتي كه مورد توجه ماركس بوده برقرار ميشود. در اينجا يكي از جنبههايي كه نويسنده نقد ميكند و اتفاقا جزء انديشههاي ماركس و انگلس است، نسبيت اخلاقي است، به عنوان مثال ما جنبههاي گوناگون اخلاق نظيراخلاق سلطهگر و تحت سلطه داريم و نميتوانيم بگوييم آنچه ما ميگوييم اخلاقي براي تمام دورانها، جوامع، گروهها و طبقات انساني است و بنابراين زماني كه ما راجع به جوامع پارهپاره طبقاتي صحبت ميكنيم، ما اخلاقهاي متفاوت داريم كما اينكه در كتاب جديدي كه آماده چاپ دارم (اخلاق و پيشرفت) نويسنده، پرسشي را مطرح ميكند و ميگويد اگر ما بگوييم كشتن و دزدي بد است، كشتن چه كسي؟ براي چه؟ و چگونه؟ و سعي ميكند به اين پرسشها پاسخ دهد.
آيا كامنكا يك شكل كلي به ماركسيسم ميبخشد و آن را در چارچوب اخلاقيات به بحث ميگذارد؟
نكته جالبي كه ميتوانم بگويم اين است كه ماركس معتقد است، چيزهاي ضداخلاقي بر اخلاقيات ارجحيت دارد، براي اينكه كارهاي غيراخلاقي است كه موجب تحرك مردم و انقلاب ميشود در حاليكه كارهاي اخلاقي از عوامل صلحطلبي است و من در پايان مقدمهام به اين اشاره كردهام. كامنكا از ديد من جزء آن دسته از ماركسيستهايي است كه تلاش ميكنند ماركسيسم را از محتواي انقلابياش تهي كرده و آن را نه به عنوان ابزار تغيير بينادي جامعه بلكه به عنوان چيزي كه بايد در گنجينهها حفظ شود، به حساب بياورند.
ماركس ميگويد دستگاه انديشهاي من از انسان شروع نميكند بلكه از مناسبات اقتصادي شروع ميكند كه جوامع انساني بر پايه آن استوار است. اخلاقياتي كه ماركس قبول ندارد به معناي زيرآب كلي اخلاق را زدن نيست بلكه به معناي اين است كه بورژوازي از آن سوءاستفاده ميكند تا وضع موجود را حفظ كند.
آيا كامنكا در اين كتاب تلاش كرده نگاهي انتقادي به وضع موجود داشته باشد؟
بله ولي در عين حال چون نگاه هگلي به ماركسيسم دارد سعي ميكند جنبههاي اخلاقي ماركسيسم را بالا ببرد و آن چيزي كه براي تغيير بنيادي جامعه از ديد علم ماركسيستي لازم است را پاك كند.
يکشنبه 14 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]