تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):رسول اكرم صلى الله عليه و آله گروهى را كه كشت و كار نمى كردند، ديدند و فرمودند: شم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816944675




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آئينه داران زندگي را حرمت بداريم سالمندان، پشتوانه هاي فكري خانواده (بخش اول)


واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: آئينه داران زندگي را حرمت بداريم سالمندان، پشتوانه هاي فكري خانواده (بخش اول)
حسن آقايي
نغمه من از جهان ديگر است
اين جرس را كاروان ديگر است
پير گردون با من اين اسرار گفت
ازنديمان رازها نتوان نهفت
زن سالخورده با دقت و به آهستگي از آشپزخانه سيني دو فنجان چاي و ظرف توت خشك را در سكوت سنگين فضاي آپارتمان به ايوان مي برد. مرد روي يك صندلي چوبي نشسته است. رفت و آمد آدم ها و ماشين ها را تماشا مي كند. هرچند لحظه يك بار ته عصاي كهنه اش را به سنگفرش ايوان مي كوبد و زمزمه اي سر مي دهد. جثه تكيده اي دارد. موي سرش هنوز پرپشت است اما يك تار سياه ندارد. زن سيني چاي را روي يك ميز كوچك چوبي مي گذارد. مرد آرام سر بر مي گرداند. پوسته آويزه زير چانه اش چين مي خورد. به سيني روي ميز نگاه مي كند. به مزاح مي گويد: «چه عجب نصف چايي رو توي سيني نريختي!...» همسرش لحظه اي به چهره مينياتوري او مي نگرد. مژه بر هم مي زند و نرم و كشيده زمزمه مي كند: «به قول خودت كهولت است و صدها علت.» در همين اثنا آيفون آپارتمان طنين انداز مي شود. مرد شتاب زده مي گويد: «بجنب. بچه ها اومدن.» زن از سر شوق و هيجان مي رفت سكندري نقش زمين شود...
... در اتاق كه باز مي شود شور و شعف خانوادگي ديوار سكوت چند لايه فضاي خانه ترك مي خورد. پسر و دختر و عروس و داماد و بچه هاشان دور پدر و مادر بزرگ حلقه مي زنند. هلهله شادماني حضور و ديدار، در مستطيل اتاق پذيرايي موج مي زند. نوه هاي دوقلوي خردسال، خوشه وار آويزه پدر و مادر بزرگ مي شوند. مادرشان يك لحظه چشم غره مي رود. مي گويد: بابا و مامانو اذيت نكنين. بعد مي گويد: «بابا چرا عصا به دست نگرفتي؟.» پدر به بچه ها اشاره مي كند: -«اين ها عصاي دست ما هستن.»
دلبستگي در تمام فصول زندگي
زيره را من سوي كرمان آورم
گر به پيش تو دل و جان آورم
وابستگي ژرف عاطفي، باورهاي ديني و محبت خالصانه ايرانيان زبانزد خاص و عام است. پدر و مادر با شيره جان و جميع استطاعت مادي و معنوي بچه ها را بزرگ مي كنند. هر يك به سوي كار و زندگي مستقل خود مي روند. داراي فرزند و نوه مي شوند. در تمام اين مراحل حياتي، پدر و مادر همچون سال هاي گذشته محوريت فكر و ذكرشان در چگونگي وضع حال و روزگار فرزندان است. اين دلبستگي و عطوفت با دل و جان شان پيوندي ناگسستني دارد. اما زندگي همواره جاده يك طرفه نيست. ميان بر و پيچ و شيب هم دارد؛ سالمندي كه به نقلي دوران آسايش و آرامش و برخورداري از هر آنچه كه اندوخته از راه مي رسد.
اما چه بسا سالمنداني در اين مقطع سني دچار ناملايمات جسماني، فكري ناشي از ضعف تحركي مي شوند. چه بسا در اثر دوري از متن جامعه و كار، احساس دلتنگي مي كنند، يا در تنهايي ها، همواره زماني را مرور و در ذهن خود تجسم مي كنند كه محيط خانوادگي شان سرشار از همصحبتي و همنشيني بود، حالا در سال هاي سالخوردگي ديگر از شلوغي خانوادگي خبري نيست. اين خلاء مي تواند موجب اندوه و نگراني فرد سالمند شود و حتي از اشتهاي غذايي بيفتد. آمدن فرزندان، اقوام و دوستان، به مانند جرعه آب گوارا روح و حتي جسمش را طراوت مي بخشد. اين اتفاق عاطفي در اكثر خانواده ها به نيكي صورت مي گيرد چرا كه احساس وظيفه و قدرشناسي در ادبيات تربيتي، فرهنگي، اخلاقي و باورهاي ديني ما از مؤثرترين محرك هاي ديدار سالمندان خانواده و حمايت هاي فكري و ملاحظات انساني نزديكان است. احوالپرسي و سرزدن ها در اولين فرصت هاي كاري و زندگي شخصي و گوش به خواست و انتظارات والدين سالمند دادن همانند گشودن دريچه اي به باغ گلستاني است كه هوا و محيط مسكوني و روحيه آنان را تازه، دلپذير و شادمان مي كند. پاي صحبت آنان نشستن، لذتبخش است؛ دنيايي از تجربه، رهنمون هاي با قدر و مفيد و سرشار از آموزندگي است. حيف است يادگارها در خيال و سكوت بمانند. امام علي(ع) پيرامون رأي سالمند و مقام او در مقايسه با جوانان، چنين فرموده است: «انديشه پيرمرد را -در جنگ و هر كار- از توانايي و دلاوري جوانان، بيشتر دوست دارم زيرا جوان بر اثر كمي آزمايش ممكن است مغرور شده، خود و يارانش را تباه كند. رأي و انديشه پير را بيشتر دوست دارم.»
سالمندان در تقويم زندگي خانواده ها
قدرشناسي عاطفي- معنوي و مادي از سالمندان در خانواده يا ديدار مشتاقانه سالمند در مراكز ذي ربط دولتي و غيردولتي به مفهوم ديگر مي تواند نماد سپاس وابستگان به آنان به خاطر تمام زحمات، حمايت ها، رهنمون ها، صبوري ها، همراهي ها و... مادران و پدران طي سال هاي كودكي تا بزرگسالي باشد و حالا ثمره همه آن نيكي ها بي مثال -در حوزه خانوادگي ها- كه قطعا به صورت دارندگي ها و توانايي هايي هر آنچه در اختيار داريم را با زيبنده ترين و والاترين تقدير انساني تقديم به آنان بنماييم؛ براي شان «زمان» ويژه در متن كش و قوس ها و مشغلات روزمره، در تقويم ذهنمان تعيين كنيم.
خشونت در جوامع
موقعيت عمومي سالمندان در جوامع ديگر به چگونگي روابط فرهنگي، تربيتي و اجتماعي هر جامعه بستگي دارد. اين وضعيت در تغيير و تحولات رويكرد به توسعه يابي در كشورها موجب بدرفتاري و حرمت شكني ها عليه سالمندان مي شود. اين اتفاق از يك سو متأثر از رويكرد به توسعه جوامع و از طرف ديگر ناشي از افزوني جمعيت است. در اين حال، ناسازگاري عليه سالخوردگاني كه در جمع خانواده است آن قدر گسترش يافته كه پژوهشگران مسايل انساني- اجتماعي زنگ خطر پديده اي به نام «خشونت اطرافيان خانواده نسبت به سالمند» را به صدا درآورده اند. تحقيقات انجمن پزشكان آمريكا حاكي از آن است كه حدود هشت ميليون نفر از جامعه سالمندان در آن كشور مورد بي حرمتي و تندخويي خلاف انساني قرارگيرد و اين روند رو به گسترش است.
نمونه هاي آنچه كه به عنوان خشونت و بي حرمتي نسبت به سالمندان در برخي جوامع ديگر؛ پيشرفته و در حال توسعه اتفاق مي افتد، در جامعه اسلامي ايراني به ندرت صورت مي گيرد. حرمتمداري سالخوردگان چه در محيط خانوادگي و چه در سطوح جامعه همچنان به عنوان وظيفه انساني رعايت مي شود. در عين حال نيز مي شود گفت هر ميزان هرقدر كم كم مهري نسبت به سالمندي رخ دهد، شايد يك دليلش وضعيت اقتصادي باشد كه اين خود مي تواند تابع دو علت باشد كمبود استطاعت مالي در رسيدگي جامع به نيازهاي جسمي و رواني و بعضا درماني بعضي از سالخوردگان و ديگر آن كه برخي به واسطه تحول و موقعيت مالي فراوان، نسبت به موقعيت سالمند خانواده، بي توجه مي شوند و كارهاي او را در قسمتي از خانه به پرستار خانگي يا درنهايت با انتقال سالمند به يكي از خانه هاي سالمندان نگهداري او را به پرستاران آنجا مي سپارند. اما جدا از موقعيت اقتصادي، يكي ديگر از علل، كمبود مباحث فرهنگ سازي به ويژه در چگونگي رفتار و كردار و كنار آمدن با خلق و خوي افراد مسن است. خلأ شناخت اطرافيان فرد سالمند و ريشه يابي ناآرامي ها، افسردگي و بي ميلي يا بي ارادگي حتي در انجام كارهاي ابتدايي خود، تحمل ناپذيري اطرافيان در برخي خانواده ها را سبب مي شود. اما از سوي ديگر، سالمند چه مادر و چه پدر، چه در سلامت و چه دردمند را هرگز نبايد فراموش كرد كه آنان گرامي ترين انسان هاي يگانه در متن خانواده و مردمان ديگر هستند آنان با شكيبايي، وظيفه بندي و تحمل ناملايمات در ساماندهي زندگي خانوادگي، توسعه بخشي از امور جامعه و كشور نقش داشته و سهيم بوده اند. حال، در دوران فارغ از فعاليت هاي متداول گذشته، نياز به آرامش و احترام و لذت بردن از هر نوع ثمرات طول عمر گذشته خود دارند.
سالمند نگين انگشتر خانواده
«رضا بختياري» مديريت منابع انساني خوانده است. او سخن كساني را كه سالمندي در خانه دارند و مي گويند در محيط خانه و خانواده نمي شود پرستاري كرد، نمي پذيرد. تأكيد دارد شخص سالخورده- دردمند و ناآرام- همچنان در آغوش خانواده و مورد رسيدگي قرار بگيرد. وي در عين حال نظر ديگري هم دارد و آن اين كه چنانچه امكانات اقتصادي خانواده اي مناسب نباشد، لازم است فرد سالمند به يكي از مراكز نگهداري داراي شرايط كافي براي سالمندان برده شود با اين تأكيد كه نزديكان- همسر، فرزندان و... همواره به ديدارش بروند، دلجويي اش كنند و حتي هديه اي به او بدهند. طوري رفتار كنند كه آن بزرگ خانواده احساس «فراموش شده» نكند.
وي ضمن آن كه اعتقاد دارد خانه سالمندان جاي مناسبي است، مي گويد: اگر شرايط مناسب براي نگهداري و پرستاري سالمند در خانه شخص باشد نخست مي بايد او در آغوش اهل خانواده تحت نظر و مورد رسيدگي اولاد قرار بگيرد. ليكن چنانچه خانواده اي وسع مالي براي سالمند- دردمند- نداشته باشد، او را به مركز نگهداري سالمندان ببرند. بعد در فرصت هاي لازم و مناسب به ديدارش بروند. دست مهر و حمايت بر سرش بكشند. هديه برايش ببرند. هديه دادن اصولا كار زيبا و شوق انگيزي است. سعي شود سالمند در آن محيط غيرخانه و خانواده احساس غربت نكند. هميشه بايد- در تمام دوران زندگي- كاري كنيم كه بعد از انجام آن كار دست روي دست نزديم و «اي كاش» نگوييم.»
اين كارشناس منابع انساني، در بين صحبت هايش مي گويد خانه سالمندان را به تنهايي جاي مناسبي مي بيند. وي مي گويد: اصولا معتقدم انسان ها موجوداتي هستند كه اگر بگويند ناتوان هستند، باورم نمي شود و درست نمي گويند. چنانچه به نوعي مي شنويم يا ديده شده كه دختري نابينا، روستايي و بي سواد قله هاي كوهي را فتح كرده است من به آن فكر مي كنم كه اين قله در چه زمان فتح شد؟، آيا كسي او را كمك كرد؟، عوامل مهم در فتح و انگيزش آن دختر چه بوده؟، وسايل توانمندسازي و زمان رسيد به قله و هدف چه بوده است؟... لذا كساني كه مي گويند نمي شود پدر سالمند- ناتوان- را نگهداشت، افرادي هستند كه نمي خواهند پدر و يا مادر سالمند را در جمع خانواده نگهداري كنند.
وقتي عاطفه شكوفه مي زند
اين روايت نيز خواندني است. مردي سالمند و دردمند پس از درگذشت همسرش دچار افسردگي و بيماري مي شود، پسر وي براي نگهداري و خدمت به پدر، پرستاري به خانه مي آورد و پس از مدتي متوجه برخوردهاي تلخ و آزارنده پرستار با پدر مي شود، ناچار پدر را به يك خانه سالمندان منتقل مي كند ولي فرداي آن روز به خاطر دلبستگي هاي پدر و علاقه خود به عطر حضور او، پدر را به خانه بازمي گرداند بقيه ماجرا را به نقل از يك خانم كه در همسايگي چندين ساله خانواده است و رفت و آمد خانوادگي دارد، مي خوانيم. اين خانم كه بازنشسته سازمان بهزيستي است و تمايل دارد به نام «سيده» معرفي شود، تعريف مي كند پدر آن خانواده كه هنگام اشتغال سمت رئيس يك اداره در شهرستاني داشته است، پس از خاتمه كار خانه نشين مي شود. چند سال پيش همسرش را از دست مي دهد. اين اتفاق جبران ناپذير به مرور زمان باعث انزوا، افسردگي و حتي «بي ارادگي» وي مي شود. فرزند پسر كه در يك طبقه خانه پدري زندگي مي كند، شخصي را براي پرستاري پدر به خانه مي آورد. مدتي مي گذرد متوجه مي شود پرستار با پدر از كارافتاده اش بدرفتاري و خشونت مي كند. ناچار پرستار راجواب مي كند. با مشورت با اين خانم همسايه درصدد يافتن يك مركز- خانه- سالمندان غيردولتي برمي آيد. خانم سيده، يك مركز سالمندان در شمال شهر را معرفي مي كند. پسر در اولين فرصت، پدر را به محل مورد نظر مي برد تا از او پرستاري و نگهداري شود. وضعيت جسمي و روحي پدر را تشريح مي كند. خيالش از اين بابت راحت مي شود. فرداي همان روز پسر به همان محل سالمندان مي رود تا حال و روحيه پدرش را بداند، نزد او كه مي رسد مي بيند پدرش گريه مي كند. با نگراني علت را از او مي پرسد. او مي گويد بدرفتاري كرده اند. پسر با اعتراض و عصبانيت، بلادرنگ پدر را سوار ماشينش مي كند و به خانه بازمي گرداند. شرايط بچه هاي آن خانواده طوري نبوده كه بتوانند هر روز به خانه پدر بيايند و از او مراقبت كنند. پسر ناچار مي بايد پرستار ديگري را به خانه مي آورد. اين بار دو پرستار براي پدر به خانه مي آورد، يكي براي تهيه خورد و خوراك و ديگري براي شستشو و نظافت و «بي ارادگي» پدر... اضطراب، افسردگي و بي اشتهايي و... پدر همچنان ادامه مي يابد تا آن كه سرانجام او هم به رحمت خدا مي رود...»
 دوشنبه 8 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن