واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همه ما پس از طی دوران جوانی و دوره طولانیتر بزرگسالی (از 35 تا 60 سالگی) به بازنشستگی میرسیم اما کمتر پیش میآید که قبل از تجربه این دوران، خودمان را به جای آن فرد سالمند قرار دهیم. شاید برای همین است که درک ما از شرایط روحی و نیازهای عاطفی آنان کمتر میشود. وقتی صحبت از مراقبت و نگهداری از پدر و مادر سالمندمان به میان میآید، گمان میکنیم چون آنها را دوست داریم، این مراقبت بسیار ساده است. برای همین با یک نگرش سنتی با آنها که پا به سن گذاشتهاند، رفتار میکنیم؛ رفتارهایی که گاهی مناسب سن والدین سالمندمان (چه سالم و چه بیمار یا معلول) نیست. گاهی اوقات ما سعی داریم همانطور که از فرزندمان مراقبت میکنیم، با آنها برخورد کنیم و فراموش میکنیم که ما هرگز نمیتوانیم والد پدر و مادر خود باشیم و مراقبت از آنها مهارتهای خاصی نیاز دارد. سالمند نکته مهم این است که این مهارتها که باید در تکتک رفتارهای ما نمود داشته باشد، آموختنی هستند اما بیشترمان این مهارتها را بلد نیستیم و صرفا با مهر و محبت هم نمیتوان این مهارتها را در خود ساخت. شاید اگر به طریقی یاد میگرفتیم که چهطور با فرد سالمند خانواده رفتار کنیم، این همه گلایه و نارضایتی در خانوادهمان به وجود نمیآمد. بخوانیم از زبان دکتر بهرامی دوره سالمندی هم مانند هر دوره دیگری در زندگی خصوصیات و دغدغههای مربوط به خود را دارد و بسته به اینکه ما، در سالمندی اولیه باشیم (بین 60 تا 75 سالگی) و یا در سالخوردگی یا کهنسالی (از 75 سالگی به بالا)، نیازها و شرایط روحی و جسمی ما متفاوت خواهد بود. به طور خلاصه، شاید بتوان تنها یک نکته مهم را در مورد رفتار با سالمندان اشاره کرد. آن نکته مهم این است که ما باید همواره در ذهن خود یادآوری کنیم که این سالمند (پدر، مادر یا هر عضو دیگر خانواده) به دلیل ضعف قوای جسمانی و آسیبپذیری در برابر بیماریها به شدت نگران و مضطرب است که مبادا سلامت او به مخاطره بیفتد. از سوی دیگر و علاوه بر این نگرانی، به خاطر تغییر شرایط زندگی و کممشغلهتر شدن نسبت به گذشتهها، این افراد تا حدی دچار کاهش اعتماد به نفس میشوند. با رفتارمان به او نشان دهیم که هرگز از نظر ما به فردی سربار و غیرموثر تبدیل نشده است بنابراین همواره در تلاشاند و با این درگیری ذهنی میکوشند که به خود و اطرافیان بگویند هنوز هم مانند گذشته فرد موثری هستند. حالا اگر ما خودمان به اشکال مختلف، به فرد سالمند کمک کنیم تا این آرامش را به دست آورد که هنوز جایگاه قبلی، یعنی موثر و مفید بودن را دارد؛ در نتیجه از اضطراب سالمند کم شده، جایگاه خود را در مخاطره نمیبیند و دچار کاهش اعتماد به نفس نمیشود. همانطور که شما و دیگر کسانی که در خانوادهشان فرد سالمندی را دارند، به وضوح مشاهد میکنید وقتی به هر دلیلی جایگاه قبلی والدین شما که در دوران طولانی بزرگسالی آن را به سختی تثبیت کرده بودند، در معرض آسیب قرار میگیرد، فرد سالمند به دنبال به دست آوردن آن جایگاه قبلی، ممکن است به حوزههایی وارد شود که شاید برای شما و یا بعضی از افراد خانواده ورود به این حوزه نوعی دخالت تعبیر شود و یا تا حدی هضمش سخت باشد؛ مثلا مادر شما چنین قصدی ندارد که در امور تربیت فرزند شما و یا روابط خانوادگیتان دخالت کند، بلکه فقط میخواهد نشان دهد که هنوز هم مثل گذشته فردی مفید و توانمند است که دیگران میتوانند به او رجوع کرده و در حوزههای مختلف از او نظر بخواهند. اگر هر کدام از ما برحسب علاقه، توان و تخصص سالمندمان، جایگاهش را به او تقدیم کنیم و با رفتارمان به او نشان دهیم که هرگز از نظر ما به فردی سربار و غیرموثر تبدیل نشده است، بسیاری از مسایل و مشکلاتمان حل خواهد شد. سالمندان هم میتوانند خودشان به فراگیری دانشی مشغول شوند و هم قادرند بخشی از تجربیات ارزشمند خود را به دیگران بیاموزند. حتما الان با خود میگویید که اگر هم قرار باشد برای مادرتان برنامهای مانند شرکت در NGO یا گروه خاصی را پیشنهاد کنید، او ناراحت میشود! بله؛ چون چگونه مطرح کردن این موضوع با کسی که پدر یا مادر شماست، نه فرزند شما، مهارت خاصی میطلبد و اگر آن نکته کلیدی که در ابتدا مطرح کردم، مدنظر قرار دهید، موفق خواهید شد. اگر در کلام، لحن صدا و نوع رفتارتان حالتی باشد که آن عزت نفس و اعتماد به نفس به مخاطره بیفتد و یا حتی تهدید شود، آنها از خودشان دفاع میکنند. پیشنهاد شما باید طوری مطرح شود که انگار از آنها مشورت میخواهید. به تفاوت این دو پیشنهاد دقت کنید: 1- «بابا! ادارهمون کلاس شنا گذاشته، من نمیخواهم بروم ولی ثبتنام کردم تا شما بروید.» 2- «همیشه دوست داشتم به یک کلاس موسیقی یا شنا بروم. به نظر شما بهتر است الان به این کلاسها بروم یا وقتی که همسن شما شدم و فراغت بیشتری داشتم؟ راستی، بابا! اگر خواستید برنامهریزی کنید اداره ما انواع کلاسهای مختلف را دارد؛ از شنا تا موسیقی.» شاید در ادامه این صحبت شما، پدر یا مادرتان پاسخ دهند که: «میخواهم چه کار؟! من که کاری به کسی ندارم و برنامهام از صبح که بیدار میشوم تا شب چنین و چنان است.» اما به مرور که در کلام شما جایگاه خود را تثبیت شده دیدند و تصور نکردند که ضعف جسمانی و سن و سالشان عزت نفس آنها را مخدوش کرده تغییر رویه میدهند. سالمند در پایان صحبتهایم، دو پیشنهاد به شما و دیگر افراد مشابه دارم: 1 اگر پس از اصلاح و تغییر شیوه کلامی خود تغییری در خلق و خو و نشاط او ندیدید، بهتر است با یک مشاور یا روانپزشک تخصصی سالمندان صحبت کنید؛ چون تظاهرات و علایم برخی بیماریها در دوره سالمندی با دیگر زمانها تفاوت دارد و شاید تشخیص و درمان به موقع کمککننده باشد. 2 اگر سالمند شما رفاه نسبی قابل قبولی دارد، در حد یک سقف بالای سر و حقوق بازنشستگی، بسیار خوب است و حتی بهتر است با روشی صحیح متوجه این نیاز شوید که آیا او تمایل دارد برای ارضای عواطف خود و رفع تنهاییاش ازدواج کند یا خیر. قبلا در مورد مزایای ازدواج سالمندان و تاثیر آن بر افزایش اعتماد به نفس و امید به زندگی آنها صحبت کردهایم،( نیاز به ازدواج برای همیشه) بهخصوص مردان سالمند به نسبت بیشتری تمایل دارند همسری بگیرند و با او همکلام شوند و اوضاع خانه آنها سر و سامانی بگیرد. اگر هم رفاه نسبی وجود ندارد و سالمند شما از نظر مالی یا نیروی انسانی در مضیقه است، بهتر است بدانید آنها در این سن تمایل دارند استقلال خود را دوباره بازیابند. پس چه خوب است که در جمع فامیل شبیه به آنچه صندوقهای قرضالحسنه خانوادگی باب شده و خیلی هم کار مطلوبی است، یک سرای سالمندی فامیلی درست کنید. عدهای از پیرمردها و پیرزنها را میبینیم که با هم نسبت فامیلی نزدیک یا دور دارند و در یک خانواده زندگی میکنند. برنامه مسافرتی و زیارتی ترتیب میدهند، هر کدام مسوولیتی دارد و حس همزبانی و هم دلی و اعتماد به نفس بالا موجب میشود امید به زندگی در آنها افزوده شود. با هم مهمانی ترتیب داده و فرزندانشان را دعوت میکنند، صبحها ورزش کرده و سالمندان این خانه افسرده نمیشوند چون مانند جوانی که با همسر و فرزندشان بودند حالا هم خانه و زندگی مستقلی دارند. یادتان نرود مبادا عزت نفس آنها را خدشهدار کنید. تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 802]