محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827898276
نويسنده: نصرتالله تاجيك سرزمين بيتالمقدس و امام خميني«ره» (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: نصرتالله تاجيك سرزمين بيتالمقدس و امام خميني«ره» (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: هدف اين مقاله نگرش به قدس از ديدگاه مذكور با تمامي ويژگيهاي جغرافياي سياسي اين منطقه خاص از خاورميانه و ابعاد ديگري كه به آن خاصيت ژئوپلتيك بخشيده است، ميباشد.
اولين كنگره افراد و جمعيتهاي مبارز فلسطيني در سال 1919 در شهر بيتالمقدس تشكيل شد، در قطعنامه اين كنگره مواردي از جمله تقاضاي جلوگيري از مهاجرت، شكستن وعده بالفور، پايان دادن به حكومت سرپرستي و وحدت با سوريه با در نظر گرفتن اينكه فلسطين هم جزء سوريه به نام "سوريه جنوبي" باشد، گنجانده شده بود. كنگره چهارم در ژوئن 1921 در شهر بيتالمقدس به دنبال كنگرههاي معمولي دوم و سوم تشكيل شد و تمام مواد قطعنامههاي كنگرههاي قبلي را تأكيد و تثبيت نمود. همچنين در روزهاي چهارم تا هشتم آوريل 1920 در شهر بيتالمقدس، در محل "موسم النبي"، اولين شورش و اعتراضات فلسطين روي داد. مراسم مذهبي "موسم النبي" تبديل به يك صحنه شورش و تظاهرات ملي شديدي عليه صهيونيسم و استعمار بريتانيا شد. در جريان اين شورش مردم به يهوديان حمله كردند و در اثر تصادم شديدي كه بين اعراب و يهوديان و افراد پليس كه از يهوديان دفاع ميكردند رخ داد، عدهاي از يهوديان و عربها كشته و مجروح شدند. در 1921 نيز شورشهايي عليه يهوديها به وقوع پيوست و عربهاي ساير كشورها به روشني مخالفت خود را با طرح صهيونيستها مبتني بر تبديل كردن فلسطين به منطقه يهودينشين اعلام كردند. در پارلمان انگلستان، صهيونيستها قدرت فوقالعادهاي داشتند. به همين دليل حكام انگليسي كوشيدند جاهطلبي يهود را تعديل كنند و بدين وسيله آنها را براي عربها پذيرفتني گردانند، زيرا در غيراينصورت ممكن بود عربها براي هميشه يهوديان را از خود جدا نموده و به كلي به صورت بيگانه بنگرند. اين قبيل ملاحظات موجب شد كه انگلستان، به وسيله يادداشت چرچيل كه در سوم ژوئن 1922 منتشر شد، سياست خود را اعلام كند. در اين يادداشت، "اعلاميه بالفور" كه در اصل پذيرفته شده بود، به دقت و بدون كوچكترين اشتباهي مجدداً تفسير شده بود. در اين يادداشت سؤال شده بود كه ماهيت موطني يهوديان چيست؟ و جواب داده شده بود كه: برخلاف تصور عدهاي قصد آن نيست كه فلسطين، همانقدر كه انگلستان، انگليسينشين است، يهودينشين شود، بلكه قصد اين است كه: "جامعه فعلي يهود، به كمك يهوديان سراسر دنيا، توسعه بيشتري پيدا كند تا اينكه جامعه تبديل به مركزي بشود كه بطور كلي يهوديان به دلايل مذهبي و نژادي، بدان علاقه نشان دهند و افتخار كنند" در مورد مهاجرت يهوديان به فلسطين گفته شده بود كه محدوديتهايي در مهاجرت پديدار خواهد شد، به دليل اينكه "ظرفيت اقتصادي اين كشور در حال حاضر قدرت پذيرفتن تازه واردان را ندارد." همچنين تصريح شده بود كه قصد اين نيست كه "جمعيت، زبان و فرهنگ عرب از فلسطين ريشهكن گردد تا تحت انقياد ديگران آورده شود."
دولت انگلستان به سازمان صهيونيستها فهماند كه اگر اين سازمان بخواهد قيموميت بريتانيا بر فلسطين رسميت پيدا كند بايد اين توجيه و تفسير از اعلاميه "بالفور" را رسماً تصويب كند. هيئت مديره سازمان صهيونيسم اين توجيه و تفسير را پذيرفت و تصويب كرد و بدين ترتيب رسماً طرح ايجاد يك دولت يهودي را رد كرد و به قول "وايزمن" اظهار اميدواري كرد كه "طرحي براي ايجاد اكثريت در فلسطين تنظيم شود." موقعي كه چنين اكثريتي در فلسطين بوجود آيد، دولت يهود، به جبر شرايط زمان خودبخود بوجود خواهد آمد. بدين ترتيب پيشنويس قطعنامه مربوط به واگذاري قيموميت فلسطين به بريتانيا با تأييد صهيونيستها از توجيه و تعبير مجدد اعلاميه بالفور و بدون آن ماده مربوط به ايجاد دولت يهود به جامعه ملل تقويم شد و در بيست و دوم ژوئيه 1922 به تصويب رسيد. از اين تاريخ به بعد حكومت سرپرستي فلسطين هر سال سهميه مهاجرين يهودي را اعلام كرد و عده آن پيوسته رو به افزايش نهاد. اين وضعيت خشم اعراب را برانگيخت و اعتراضات ضدصهيونيستي از سال 1928 مجدداً آغاز گرديد و در تابستان 1929 در كنار ديوار براق با ديوار ندبه درگيري خونيني بين اعراب فلسطين و صهيونيستها درگرفت. طبق مندرجات مطبوعات فلسطين، جدال بين يهوديان صهيونيست و اعراب فلسطين در اگوست سال 1929 بوقوع پيوست. طي راهپيماييهايي كه طرفين انجام دادند برخوردي بسيار خونين در روز 23 همان ماه بوجود آمد كه بر اثر تيراندازي شديد صهيونيستها و سربازان بريتانيايي، فلسطينيها خسارات زيادي متحمل شدند، از آن جمله 351 نفر شهيد، 150 نفر زخمي و صدها نفر زنداني شدند. بعد از درگيري ديوار براق به تدريج مبارزات و اعتراضات مردم فلسطين اوج تازهاي گرفت و در سال 1963 قيام شيخ عزالدين قسام به وقوع پيوست. و اين مبارزات همچنان ادامه داشت.
در سال 1939 دولت انگليس ميزگردي
همة احزاب و گروههاي صهيونيستي در رابطه با قدس اعلام كردند، قدس كامل و يكپارچه پايتخت اسرائيل
مي باشد و براي هميشه تحت حاكميت اسرائيل خواهد ماند
از ابتداي اشغال فلسطين توسط بريتانيا در سال 1917، ميزان مالكيت عربي در قدس بيش از 90% از مساحت قدس بوده و مالكيت يهود بيش از 4% را تشكيل نمي داد
از نمايندگان صهيونيست و فلسطين در لندن تشكيل داد كه بر اثر پافشاري طرفين در اعاده حقوق خويش بينتيجه ماند. در 17 ماه مه 1939 دولت انگليس كتاب سفيدي منتشر ساخت و پيشنهاد كرد كه ظرف مدت ده سال دولت مستقلي در فلسطين تشكيل شود كه طبق قرارداد مخصوص ديگري به دولت انگليس مربوط باشد. در اين كتاب سفيد سرزمين فلسطين را به سه منطقه تقسيم ميكرد، منطقهاي كه بطور مجاز به يهوديان واگذار ميشود، منطقهاي كه بطور محدود به يهوديان واگذار ميگردد و منطقه ممنوع براي واگذاري. هر چند كه اعراب پيشنهاد را پذيرفتند، اما صهيونيستها از اين عمل انگليس به شدت خشمگين شدند و گفتند كه دولت انگليس جانب اعراب را گرفته است.
در دوران جنگ بينالمللي دوم تقريباً بر فلسطين آرامش حكمفرما بود. از 28 آوريل تا 15 مه 1947 سازمان ملل متحد جلسات متعددي براي رسيدگي به مسئله فلسطين برگزار كرد و تصميم گرفت كميتهاي به نام كميته مخصوص ملل متحد فلسطين تشكيل شود. اعضاي كميته مزبور كه از فلسطين ديدن كردند شرح بازديد خود را همراه با پيشنهادهايي تقديم سازمان ملل نمودند.
بنا به تصميم و توصيه گروه نفوذ و اعمال فشار امريكا و نهضت صهيونيست اكثريت اعضاي كميته سازمان ملل متحد در 29 نوامبر 1948، رأي به تقسيم سياسي و وحدت اقتصادي فلسطين داد. طبق نظريه مزبور كشور فلسطين به دو منطقه عرب و يهود تقسيم ميشد كه شهر بيتالمقدس به هيچ يك از مناطق تعلق نداشت و تحت اداره سرپرستي شوراي قيموميت سازمان ملل متحد قرار گرفت.
در چهاردهم ماه مه 1948، دولت انگليس به قيموميت خود خاتمه داد و قشون خود را از آن كشور خارج نمود. در همان روز شوراي ملي يهود در تلآويو انعقاد يافت و بنگوريون موجوديت دولت اسرائيل را اعلام و چند ساعت بعد "ترومن" رئيس جمهور وقت امريكا دولت جديدالتأسيس را عملاً به رسميت شناخت.
1ـ 2) بررسي حاكميت و مليت در قدس در ادوار تاريخ
از آنجا كه يكي از مؤلفههاي مهم ژئوپلتيك قدس ناهمگوني مذاهب و فرهنگها بوده و اين امر باعث پيچيدگي ژئوپلتيكي ميگردد ولي آمارنگاري عربي ـ اسلامي بيتالمقدس نشان ميدهد كه اكثر ساكنين شهر در طول تاريخ، عرب بودهاند. در قرون 13 و 14 ميلادي تعداد ساكنان عرب شهر، بالغ بر 40 هزار نفر بوده است و همچنين بعد از آزادي بيتالمقدس در نبرد حطين جمعيت مسلمان شهر قدس بين 70 تا 80 درصد از كل جمعيت شهر بود. منابع تاريخي درباره مسيحيان بيتالمقدس ذكر ميكنند كه اكثر آنها اصليت عربي دارند و بعضي اصليت اروپائي دارند. مهمترين طوائف مسيحي كه در قرن 13 در بيتالمقدس وجود داشتند شامل لاتينها، سوريون (سرياني)، اليعاقبه، ارمني، ارتدوكس، النساطره، الهنود، الاحباش و الجورجيون بودند.
اما حضور يهوديان در قدس در دوران اسلامي بسيار كم بود و آنها به دنبال انعقاد پيمان صلح و دريافت اماننامه در دوران خليفه دوم در اين شهر حضور پيدا كردند. بر اساس اين پيمان يهوديان اجازه اقامت در بيتالمقدس را نداشتند ولي آنها با پوشش خدمت در مسجدالاقصي در اين شهر نفوذ كردند ولي خليفه عمربن عبدالعزيز به وجود يهوديان در اين شهر مقدس پايان داد. به اختصار ميتوان گفت كه اعراب در بيتالمقدس در تمام اعصار قديم و حتي در دوران اشغال اين شهر توسط اروپائيان حضور مستمر داشتهاند بطوري كه تمام آثار تاريخي باقيمانده در قدس عربي بوده و در تمام محلات و مناطق بيتالمقدس اين آثار به چشم ميخورد. در دوران اسلامي شعاع حضور علمي، فرهنگي و تمدني مسلمانان در بيتالمقدس به قدري تابناك بود كه طلاب علم و معرفت از تمام عالم اسلامي در آنجا گرد هم ميآمدند.
با بررسي ادعاهاي متفكران يهودي در اثبات وجودشان در بيتالمقدس متوجه مــيشويم كــه آنها دوران و اعصار تاريخ
قدس را فراموش ميكنند و بر روي آن سرپوش ميگذارند بخصوص دوره طولاني حاكميت عربي ـ اسلامي از قرن هفتم ميلادي تا زمان اشغال كامل قدس در سال 1967 را ناديده ميگيرند. حيات بيتالمقدس تحت حاكميت اسلامي بيش از دوازده و نيم قرن ادامه داشته است. همچنين اين مدت غير از مدت زماني است كه قدس حيات عربي صرف قبل از ظهور اسلام داشته كه اين دوران هم قرون متعددي را شامل ميگردد. به اين دلايل بايد گفت كه ادعاهاي رژيم صهيونيستي براي برگزاري جشنهاي سه هزارمين سال تأسيس بيتالمقدس و ادعايش مبني بر اينكه سه هزار سال بطور متوالي قدس پايتخت يهود بوده است، معتبر و قانوني نبوده است و اين ادعا بر جعل آشكار تاريخ بنا گرديده است.
2ـ2) موضع رژيم صهيونيستي در مورد قدس
پيش از تأسيس حكومت غاصب يهود در فلسطين، رهبران جنبش صهيونيسم آرزو ميكردند كه روزگاري بيتالمقدس را اشغال كنند. مثلاً "آلفرد موند" يكي از رهبران صهيونيسم كه در سال 1922 وزير كار انگلستان بود، در مجمعي به يهوديان چنين وعده داد: "روزي كه هيكل سليمان را تجديد بنا كنيم، خيلي نزديك است و من در آينده حيات خود را وقف تجديد اين بنا، بر ويرانههاي مسجدالاقصي ميكنم"
در هفتم ژوئيه 1920 ژنرال "بولز" انگليسي، فرماندار نظامي فلسطين، به دولت انگليس چنين گزارش داد: "ابراهيم اسحق، خاخام بزرگ يهوديان فلسطين، و شوراي رهبران مذهبي يهود و "اوسيشكن" نائب رئيس جمعيت صهيونيسم، رسماً از حكومت سرپرستي بريتانيايي در فلسطين تقاضا كردهاند كه تمام بيتالمقدس و مسجدالاقصي را به آنان واگذار نمايد".
در دائرةالمعارف يهود، در ذيل ماده "صهيونيسم" مينويسد: "يهوديان در صددند كه نيروهاي خود را متمركز كنند و دشمنان خود را از بيتالمقدس بيرون كنند و آن را مقر فرماندهي خود قرار دهند "كلررنز" رئيس جمعيت "نگهبانان ديوار ندبه" در هفتهنامه "پالستاين" شماره ششم اوت 1939 آشكارا چنين نوشت: "اين مسجدالاقصاي مسلمانان كه بر قدسالاقدس، معبد سليمان بنا شده، متعلق به يهوديان است".
بدين ترتيب كاملاً روشن ميگردد كه يهوديان پيش از تشكيل حكومت غاصب خود در فلسطين هميشه در فكر تجاوز به مسجدالاقصي نخستين قبله مسلمانان بودهاند، زيرا خاخامهاي يهود معتقدند كه بايد بر روي ويرانههاي مسجدالاقصي، معبد سليمان را از نو بنا كنند و توراتي را كه در زير بناي مسجدالاقصي مدفون است بيرون بياورند.
پس از اشغال قدس در سال 1967، دولت "اشكول" (نخستوزير سابق رژيم صهيونيستي) سياستش را در رابطه با قدس مشخص كرد، "اشكول در رابطه با حاكميت اسرائيل بر كل شهر تأكيد كرد و در مقابل گروهي از رهبران ديني اعلام نمود كه قصد ما اين است كه مديريت بينالمللي براي اماكن مقدس قرار دهيم بدين صورت كه در دست رهبران ديني ذينفع باشد. سپس توضيح داد، از خيلي وقت پيش اسرائيل براي رسيدن به ترتيبات متقابل آماده بوده است، بر اين اساس منظورمان مربوط به اماكن مقدس و اداره آن ميشود و هرگز به مسئله حاكميت نميپردازيم. بعد از آن اسحاق رابين نخست وزير سابق رژيم صهيونيستي نيز موضع "اشكول" را پس از امضا توافقنامه اسلو تائيد كرد.
همزمان با شناسايي اسرائيل توسط واتيكان و درخواست پاپ مبني بر به وجود آمدن وضعيت ويژه براي شهر قدس، اسحاق رابين اعلام كرد كه منافع متعدد كليساهاي مسيحي را در حين مذاكرات با سازمان آزاديبخش فلسطين پيرامون قدس مدنظر قرار خواهيم داد و اضافه نمود در آنجا اختلافي بين موضع وي و موضع كشورهاي عربي پيرامون اين موضوع ميباشد و مايل به جدايي حل ديني از حل سياسي قضيه قدس است و وضعيت ديني بدين صورت باقي خواهد ماند. همه كليساها به صورت خودگرداني اداره خواهند شد و نيز كشورهاي اسلامي در رابطـه با چگونگـــي اداره مقدســات
يهوديان پس از مصادرة زمينهاي فلسطينيان سه كمربند از شهركهاي يهودي با هدف محاصره و جداسازي شهر بيت المقدس از كرانة باختري ايجاد كرده اند رژيم صهيونيستي از ابتداي اشغال قدس شريف اقدامهايي در جهت تغيير بافت جمعيت اين شهر مقدس آغاز كرده كه كماكان ادامه دارد
اسلامي مسئول خواهند شد. و موضع ما در خصوص قدس ثابت ميباشد. قدس به صورت پايتخت يكپارچه تحت حاكميت اسرائيل باقي خواهد ماند و مسئله قدس غيرقابل مذاكره ميباشد.
از طرفي موضوع اسرائيليها بر جعل آشكار تاريخ بنا ميگردد. بدينگونه كه بدون پايه و اساس تاريخي، ادعا مينمايند كه حاكميت يهود بر قدس سه هزار سال و بطور متوالي ميباشد. در صورتي كه با مراجعه به تاريخ ميتوان پي به بياساس بودن آن برد. "اشكول" درخصوص ميانگين پيشرفت يكپارچگي قدس از جنبه واقعيتي و حقوقي در بحثي ويژه با مجله "جويش آبزرور" در 20 سپتامبر 1968، در حالي كه حقايق تاريخي را ناديده ميگيرد پاسخ داد، قدس به صورت يكپارچه و بطور دائم پايتخت اسرائيل بوده است به استثناء 19 سال كه بين سالهاي 1948 تا سال 1967 فاصله افتاده است، اضافه بر اين، شهر از يك قرن گذشته تاكنون محل زندگي اكثريت يهودي بوده است، اما دوره 19 ساله (1967 ـ 1948) اين دوره كوتاه بوده است پس به چه حقي اردنيها بر بخش شرقي قدس در اين دوره مسلط بودهاند. بنابراين وضعيت اين شهر به صورت وضعيت سابق آن يعني شهر يكپارچه و تقسيم نشده برگشته است.
بازگشت حزب ليكود به قدرت، موضع حزب كار در خصوص مسئله قدس را رد ميكند و مسئولين اين حزب اظهار ميدارند آنچه كه حزب كار در حين گفتگو با فلسطينيها ارائه نموده خطر امنيتي به وجود آورده و آنچه در مورد قدس در جريان بوده هدفش بازگشت به تقسيم اين شهر ميباشد. لذا شعار "قدس با صلح" يك موقعيت بالائي را در حملات انتخاباتي ليكود عليه حزب كار به همراه داشت و قبل از به قدرت رسيدن، مجموعهاي از شعارها و اهداف حزب ليكود را با مدنظر قرار دادن قدس عرضه مينمودند. از اين رو روزنامه "معاريو" در 5 حزيران 1996 ذكر كرد: معاون شهرداري قدس "شمويل مئير" با آگاهي رئيس شهرداري "اولمرت" و با هماهنگي با سازمان "اتريت كوهانيم" طرحي را براي استيلاي نهايي بر قدس شرقي فراهم نموده كه نكات بارز آن بستن مؤسسات فلسطيني در اين شهر نابودي منازل فلسطينيهايي كه به رغم رژيم اشغالگر به صورت غيرقانوني ساخته شده اند، اخراج فلسطينيهايي كه بصورت غيرقانوني در قدس ميباشند و برپائي شهركهاي جديد يهودينشين ميباشد. در يك جمعبندي كلي از نظر اسرائيليها حكومت نتانياهو براي تقويت موضع صهيونيستها در قدس، ديدگاه خشنتري نسبت به ساير گروهها دارد.
بنابراين موضع اسرائيليها پيرامون قدس، عليرغم امضاي توافقنامه اسلو كه سازمان آزاديبخش فلسطين را به عنوان طرف مذاكرات پيرامون قدس ميشناسد و همچنين عليرغم تعهد اسرائيل نسبت به توافقات اسلو كه موضوع بررسي وضعيت قدس را موكول به مرحله مذاكرات نموده است و صدور قطعنامههاي سازمان ملل در خصوص وضعيت قدس، همچنان ثابت بوده است اما در برنامههاي انتخاباتي احزاب گروههاي داخلي رژيم صهيونيستي قبل از انتخاب پارلماني و نخستوزيري در سال 1996 درخصوص مسئله قدس مسئله به گونه ديگر است:
1. همه احزاب و گروههاي صهيونيستي در رابطه با قدس اعلام كردند، قدس كامل و يكپارچه پايتخت اسرائيل ميباشد و براي هميشه تحت حاكميت اسرائيل خواهد ماند.
2. درخصوص قدس گفتگو با فلسطينيها غيرممكن ميباشد.
3. ساخت و توسعه شهركهاي
يهودي نشين در قدس ادامه خواهد داشت.
4. قدس بصورت يكپارچه و غيرقابل تفكيك پايتخت ابدي در اسرائيل و مركز مردم يهود براي هميشه تحت حاكميت اسرائيل باقي خواهد ماند.
3ـ2) استراتژي يهوديسازي قدس
از زمان تأسيس رژيم صهيونيستي در سال 1948، آن رژيم چند هدف را در خصوص قدس شريف در دستور كار خود قرار داده است كه از جمله اين اهداف تصرف كامل شهر بيتالمقدس، يهوديسازي اين شهر با تغيير چهره و رنگ اسلامي آن و انتقال پايتخت اين رژيم از تلآويو به بيتالمقدس ميباشد. رژيم صهيونيستي براي رسيدن به اين اهداف اقداماتي همچون اشغال و غصب زمينهاي اعراب، تخريب منازل و اماكن اسلامي و عربي و اذيت و آزار ساكنان عرب همراه وارد نمودن فشارهاي سياسي، اقتصادي، حقوقي و اجتماعي، بطوري كه زندگي براي اعراب در اين شهر بسيار مشكل ميباشد و اخراج مردم غيريهودي اين شهر كه به صورتهاي مختلفي مشاهده ميگردد، انجام ميدهد.
نخستين تلاشها براي شهركسازي در بيتالمقدس از اواسط قرن 19 آغاز گرديد. بگونهاي كه طي سالهاي 1843 ـ 1897 تعداد 27 شهرك يهودي در اين شهر و اطراف آن و از سال 1897 تا 1930 تعداد 24 شهرك يهودي ديگر در آن احداث گرديد.
انگليسيها نيز در دوران قيموميت فلسطين 117 هزار دونم (دونم مساوي يك هزار متر مربع) از اراضي حكومتي واقع در فرمانداري بيتالمقدس را به آژانس يهود واگذار نمودند و طي اين مدت از هرگونه ساختمانسازي در بخش شرقي بيتالمقدس ممانعت كردند.
در سال 1945 زماني كه فلسطين تحتالحمايه دولت بريتانيا بود مساحت بيتالمقدس (19331) دونم بود، كه 58% از آن يعني (11191) دونم در مالكيت اعراب و (4835) دونم (25%) در اختيار يهوديان، (3305) دونم را راهها و ميادين تشكيل داده و 17% بقيه نيز به موارد ديگر اختصاص داشت.
پس از تشكيل رژيم صهيونيستي در سال 1948، مطابق قسمت (ب) از ماده پنجم توافقنامه آتشبس امضا شده بين اردن و رژيم صهيونيستي در "رودس" سوم مارس 1949، مرزهاي بيتالمقدس بدين صورت تعيين گردد؛ در مورد منطقه قدس خطوط مرزهاي آتشبس كاملاً طبق مرزهاي تعيين شده در توافقنامه آتش بس امضا شده در تاريخ 20 نوامبر 1948 منطبق ميباشد. به اين ترتيب قدس به دو قسمت تقسيم گرديد.
1. قسمت شرقي تحت حاكميت اعراب كه مساحتي بالغ بر (2220) دونم داشت.
2. قدس غربي تحت حاكميت اسرائيل با مساحت (16261) و علاوه بر آن مناطقي با مساحتي در حدود (850) دونم در حد فاصل اين دو منطقه نيز زير نظر سازمان ملل متحد قرار گرفت.
پس از سال 1967 كه رژيم صهيونيستي شهر بيت المقدس و زمينهاي بسياري از حومه آن را اشغال نمود، اين شهر مساحتي در حدود (108000) دونم پيدا كرد؛ سپس با توسعه دوباره اين شهر بوسيله الحاق زمينهاي از كرانه باختري مساحت اين شهر در سال 1994 به (123000) دونم رسيد. روند مصادره زمينهاي بيتالمقدس به شرح ذيل ميباشد:
ـ حكومت قيموميت فلسطين (117 هزار دونم از اراضي فرمانداري قدس را جدا كرده و به آژانس يهود بخشيد.)
ـ به دنبال اشغال مستقيم قدس در سال 1967، (116) دونم از بخش جنوبي محلههاي شهر قديمي به ظاهر براي مصالح عمومي و در واقع به جهت برپائي محله يهودي جديد مصادره شد.
ـ مرحله بعدي در سال 1968 آغاز شده و (3345) دونم از اراضي منطقه "شيخ جراح و وادي الجوز و ارض السمار" براي ساخت شهركهاي يهودي مصادره شد.
ـ اوايل دهه هشتاد زماني كه (كنيست) مجلس صهيونيستي در 30 جولاي 1980 قانون جديدي به عنوان اينكه قدس پايتخت رژيم صهيونيست ميباشد را تصويب كرد و رژيم صهيونيستي اراضي روستاهاي "بيت حنيفا و شعفاط" كه حدود (440) دونم بود را براي برپائي شهركهاي "بسغات زئيف" و "بسغات أومر" مصادره كرد.
ـــ از سال 1987 مرحله ديگري از روند مصادره زمينهاي قدس و شهركسازي آغاز گرديد كه هنوز ادامه دارد. اين مرحله اولين بار توسط "اريل شارون" تروريست و وزير جنگ سابق رژيم صهيونيستي و وزير مسكن در دولت ائتلافي سال 1987 و وزير امور زير بنائي و مسكن در دولت تندرو نتانياهو، با اشغال يك ساختمان متعلق به اعراب در محلههاي اسلامي اين شهر آغاز شد و به دنبال آن گامهاي مشابهي در روستاها و شهر بيتالمقدس از سوي گروههاي افراطي يهودي انجام گرديد. همچنين نيروهاي اشغالگر در 14/3/1995، (2040) دونم از اراضي روستاي شعفاط و عنانا، العسيويه، نزديك قدس را به دليل انتقال خطوط برق بين شهركهاي "راموت و معاليه ادوميم" مصادره نمودند.
بنابراين بدينگونه مساحت شهر قدس از حدود 5/6 كيلومتر مربع در سال 1948 به 5/70 كيلومتر مربع در طول 20 سال پس از سال 1967گسترش يافت و در اين مدت 32 روستاي عربي اشغال و نابود شد و بر روي آن شهركهاي يهودي ساخته شد. آنچنان كه با اشغالگري يهوديها، بيش از 24 هزار دونم از زمينهاي قدس در طول 28 سال پس از جنگ 1967 مصادره گرديد و در طول اين دوره بيش از (38500) واحد مسكوني يهودي در قدس شرقي ساخته شد و موجب افزايش تعداد يهوديان در اين بخش از شهر، از صفر در سال 1967 به بيش از 165 هزار شهركنشين تا سال 1995 در برابر 160 هزار فلسطيني گرديد.
از ابتداي اشغال فلسطين توسط بريتانيا در سال 1917، ميزان مالكيت عربي در قدس بيش از 90% از مساحت قدس بوده و مالكيت يهود بيش از 4% را تشكيل نميداد. همچنين ساكنان قدس را كه در حدود 40 هزار نفر در آن زمان بودند شامل ميشد و ساكنان يهودي بيش از 35% كل جمعيت، حدود 10 هزار يهودي بودند. غير از اين، نسبت جمعيت و مالكيت يهود و عرب در زمان قيموميت، در آغاز سال 1994 مشاهده گرديد كه نسبت به ساكنان عرب 26% از مجموع ساكنان 587 هزار نفري قدس شريف ميباشد در حالي كه نسبت ساكنان يهود به 74% ميرسد. اما 86% مالكيت اراضي و املاك براي يهوديان و اماكن عمومي و 10% براي عربها ميباشد و براي حفاظت از 4% باقيمانده طرف عربي آن كوشش مينمايد تا اشغالگران صهيونيست مصادره ننمايند.
( جدول زير تغييرات ايجاد شده در نسبت ساكنان و مالكيت يهود و عرب از سال 1917 تا 1994 را نشان ميدهد.)
درصد مالكيت عربي / درصد مالكيت يهودي/ ساكنان عرب/ ساكنان يهود/ مجموع ساكنان
1917/ 90%/ 4%/75%25%40 هزار نفر1994
10% براي اعراب/ و 4% باقيمانده 86% /براي يهوديان و اماكن عمومي26%/ 74%/ 587 هزار نفر
رژيم صهيونيستي در راستاي سياستهاي توسعهطلبانهاش پس از اشغال كرانه باختري و نوار غزه در سال 1967، يكي از برنامههاي يهودي سازي خود را در قالب شهركسازي در قدس آغاز كرد. از اينرو يهوديان پس از مصاره زمينهاي فلسطينيان سه كمربند از شهركهاي يهودي با هدف محاصره و جداسازي شهر بيتالمقدس از كرانه باختري ايجاد كردهاند كه به شرح ذيل ميباشد:
1. كمربند اول دور شهر قديمي و اطراف آن به سوي بخش غربي شهر كشيده شده كه به صورت ايجاد محله يهودي و پارك ملي در درون ديوار تاريخي شهر و بخش شرقي و جنوب آن يك مركز تجاري در داخل اين كمربند ميباشد.
2. كمربند دوم محلههاي عربي بيرون از ديوار شهر، در مناطقي واقع در درون محدوده شهرداري قدس دوران حاكميت اردنيها را از سه طرف در برميگيرد و شهركهايي به صورت كمان، شهر را از محلههاي مسكوني اعراب در شمال و جنوب جدا ميسازد كه تعداد اين شهركها در چارچوب اين كمربند 11 شهرك يهود ميباشد.
3. كمربند سوم با هدف محاصره شهر قدس بر اساس طرحهاي پيشنهادي اسرائيل و يهوديسازي آن ايجاد شده، اين طرح در صدد تهيسازي محلههاي عربي از ساكنين آن و جايگزيني يهود به جاي آنها است.
بنابراين تا سال 1996 حدود 71% از مساحت قدس شرقي مصادره گرديده است كه 31% آن به بهانه مصالح عمومي و 40% ديگر به بهانه مناطق فضاي سبز مصادره شد و اعلام گرديد اين مناطق قابل ساختمانسازي نيست ولي پس از مدتي اجازه ساختمانسازي در آن مناطق به يهوديها داده شد، در حالي كه ساختمان سازي براي عربها منع شده بود.
در دوران اشغال، اسرائيليها 15 شهرك و 17 محله مسكوني در زمينهاي مصادره شده قدس شرقي تا سال 1996 ساختند و 88% از كل واحدهاي مسكوني كه در قدس شرقي بنا گرديده بود براي اقامت يهوديان بود، در حالي كه فقط 12% در محلههاي عربي ساختمانسازي صورت گرفته بود. همچنين هيچ واحد مسكوني براي اعراب از 38500 واحد مسكوني كه در قدس شرقي بر روي زمينهاي مصادره شده عربها ساخته شده بود اختصاص ندادند.
4 ـ2) وضعيت در روند تغيير بافت جمعيت شهر قدس
رژيم صهيونيستي از ابتداي اشغال قدس شريف اقدامهايي در جهت تغيير بافت جمعيت اين شهر مقدس آغاز كرده كه كماكان ادامه دارد. بدون شك كليه اين تلاشها در راستاي طرح تخليه بيت المقدس از ساكنان اصلي آن به صورت كه رهبران رژيم صهيونيستي ميخواهند، يعني هيچگاه ميانگين جمعيت فلسطينيان از 28% كل جمعيت پاي فراتر ننهد. تحقيقاً براي تحقق اين طرح با توجه به رشد جمعيت، وضعيت خاصي براي فلسطينيان ساكن بيتالمقدس بوجود آمده است كه موارد ذيل از جمله اقدامهاي رژيم صهيونيستي در اين خصوص ميباشد:
الف) ابطال اوراق هويت و عدم تجديد اقامت
ب) مصادره زمينهاي فلسطينيان و مسئله ساخت مسكن
ج) انهدام منازل فلسطينيان
د) سعي در عدم اعطاي اجازه ساخت منازل براي فلسطينيان و افزايش وسيع قيد و بندهاي صدور چنين مجوزهايي
ي) عدم اعطاي مجوز ساخت بناهاي بيش از دو طبقه براي فلسطينيان
و) اعطاي اجازه به يهوديان براي داشتن املاك در قدس شرقي، در حالي كه اين امر براي فلسطينيان به كلي ممنوع ميباشد.
3. اسلام و مسئله قدس
مقارن با ظهور اسلام در سال 614 م، بيتالمقدس دو بار در بين دو قدرت بزرگ آن زمان يعني ايران و روم شرقي دست به دست گشت. ابتدا خسروپرويز امپراطور ساساني، قدس را از دست روميان بيرون آورد و صليب حضرت عيسي را به پايتخت ايران منتقل نمود. در اين سال علاوه بر قدس، مصر، سوريه، فنيقيه و فلسطين نيز به تصرف ايرانيان در آمد. سپس در سال 629 ميلادي مجدداً فلسطين و سوريه به دست هراكلي (هراقليوس) امپراطور روم افتاد و صليب حضرت عيسي از پايتخت ايران به بيتالمقدس منتقل گرديد.
با ظهور اسلام، در مدت سيزده سال پس از بعثت پيامبراكرم(ص)، مسجدالاقصي در قدس قبله مسلمانان به شمار ميرفت، در اين سال هنگامي كه حضرت رسول(ص) در مسجد بنيسلمه واقع در مدينه نماز ميخواندند، قبله به فرمان الهي به سوي مكه تعيين شد. آن مسجد را از آن پس ذوقبلتين گفتند. يعني صاحب دو قبله كه يكي رو به سوي مسجدالاقصي و ديگري به سوي مسجدالحرام دارد.
پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) در اواخر عمر، سپاهي عظيم به سرداري جواني به نام "اسامة بن زيد بن حارثه" را مأمور فتح شام نمود. اما همزمان با حركت "اسامة بن زيد" پيامبر اسلام (ص) رحلت فرمودند. در زمان ابوبكر سپاهياني براي فتح شام فرستاده شد و شهرها يكي پس از ديگري بدست مسلمانان افتاد و پس از مرگ ابوبكر عمربن خطاب سپاهياني را به فرماندهي ابوعبيده جراح براي ادامه فتوحات گسيل داشت كه در اثر جنگهايي بين مسلمانان و روميان با فتح مسلمانان و سقوط دمشق از دست روميان پايان يافت و پس از دمشق ساير شهرهاي سوريه به دست مسلمانان افتاد و ابوعبيده پس از فتح حمص و بعلبك راهي شهر بيتالمقدس گرديد. سپاه ابوعبيده جراح در محلي به نام "اجنادين" نزديك بيتالمقدس بقيه سپاه روميان را سركوب ساخت، اما شهر قدس به شكست تن در نداد و به مقاومت ايستاد و ابوعبيده جراح شهر را به محاصره گرفت. عاقبت مردم شهر وادار به مصالحه شدند، مشروط به اينكه خليفه مسلمين با حضور خود در قدس كار مصالحه و شرايط صلح را به انجام رساند. ابوعبيده جراح به خليفه پيغام فرستاد و قضايا را شرح داد.
عمربن خطاب اين شرط را پذيرفت و صلحنامه و قرار دادي منعقد نمودند مشروط بر اينكه نصاري با پرداخت جزيه در امان بوده و در اجراي مناسك ديني آزاد باشند. معابد و كليساهاي آنها را در اختيارشان گذاشت و يهوديان را از ورود به بيتالمقدس و اختلاط با ساير ساكنان منع كرد.
بر طبق مواد قرارداد كه در سال 15 ي .ق منعقد شد، قدس رسماً به تسلط مسلمانان در آمد و نام اين شهر از "ايليا" به بيتالمقدس تغيير يافت. عبدالملك بن مروان در سال 690 ميلادي "قبة صخره" را ساخت و مسجدالاقصي را پي گذاشت. عبدالملك براي اينكه بتواند هزينه اين عمارت را تأمين نمايد، دستور داد خراج و ماليات هفت سال سرزمين مصر را به اين كار اختصاص دهند.
اداره قدس توسط مسلمانان در زمان خلفاي عباسي نيز ادامه يافت. خلفاي عباسي به سهم خود در تعظيم و تكريم قدس و نگهداري اماكن متبركه كوششها كردند. هنگامي كه بر اثر زلزله قسمتي از بناي صخره ويران شد، ابوجعفر منصور دومين خليفه عباسي معروف به دوانيقي فرمان داد طلاي پوشش درهاي قدس را كندند، از آن مسكوك ساختند و هزينه بازسازي آن نمودند.
هنگام وقوع جنگهاي صليبي كه مورخان آن را نه جنگ دانستهاند لكن علاوه بر نه جنگ بزرگ، دفعات جنگ و گريزها و درگيريهاي كوچك از اين تعداد خيلي بيشتر بوده است. در جنگ اول و ششم صليبي، بيت المقدس به اشغال صليبيون در آمد و در بقيه جنگها پيروزي با مسلمانان بود و قدس در دست مسلمانان قرار داشت.
"آلبرماله" و "ژول ايزاك" هدف از لشكركشيهاي مسيحيان به بيتالمقدس و جنگهاي صليبي را تبليغات و موعظه پاپ و كشيشها براي نجات بيتالمقدس و تربت خيالي عيسي(ع) از دست مسلمانان كه برابر با رفتن به بهشت ميدانستند، ذكر كرده و ميگويند؛ از اين رو پاپ "اوربن دوم" با حضور جمع كثيري از روحانيون و امناي دين، مسيحيان را دعوت نمود كه اسلحه بردارند و تربت عيسي(ع) را نجات دهند. پاپ در مركز و جنوب فرانسه به گردش پرداخته، مردم را به جنگ ترغيب ميكرد و ضمناً به عموم اسقفها نامه نوشت و آنها را دعوت نمود كه براي جنگ "صليب" به وعظ پردازند و ديگران را نيز به وعظ وا دارند و وعده داد كه هر كس در لشكركشي شركت كند آمرزيده خواهد شد.
روز حركت قشون صليبيها كه با حكم پاپ تعيين و اعلام گرديد، گوئي تمام اروپا از جا كنده شد. عده افراد قشون به يك ميليون نفر ميرسيد، ولي مرد جنگي بيش از سيصد هزار نفر نبود، قشون صليب سه سال بعد از تاريخ حركت، به بيتالمقدس رسيد. در اين موقع بيش از چهل هزار نفر از افراد قشون باقي نمانده و بقيه در راه تلف شده بودند. تشنگي و گرسنگي، باقيمانده افراد را تهديد ميكرد، لذا ديوانهوار حمله كردند و وارد شهر شدند و خونريزي سختي برپا كردند. "گودفروا" فرمانده نيروهاي صليبي به پاپ نوشت "اگر ميخواهيد بدانيد با دشمناني كه در بيتالمقدس به دست ما افتادند چه معاملهاي شد، همين قدر بدانيد كه كسان ما در رواق سليمان و در معبد، در لجهاي از خون مسلمانان ميتاختند و خون تا زانوي مركبها رسيد، فقط ده هزار مسلمان در معبد قتل عام شد و هر كس در آنجا راه ميرفت تا بند پايش را خون ميگرفت... از كفار (مسلمانان) هيچكس جان سالم به در نبرد و حتي زنان و اطفال خردسال را هم كشتيم. پس از كشتار نوبت به غارت خانه رسيد، كسان ما چون از خونريزي سير شدند به خانه ريختند و هر چه به دستشان افتاد ضبط كردند و هر كس وارد خانهاي ميشد آن را ملك مطلق خود ميشمرد، و اين رسم چنان جاري و ساري بود كه گوئي قانوني بود كه بايد مو به مو رعايت شود.
حمله صليبيون به شهر بيتالمقدس را اگر با ورود عمر خليفه دوم مسلمين مقايسه كنيم كه با كمال سادگي و بدون خونريزي وارد آنجا شد و مسلمانان مدت پنج قرن بدون ريخته شدن يك قطره خون آنجا را اداره كردند، به خوبي به اهميت اين شهر براي اسلام و مسلمانان كه به آن نهايت احترام را ميگذاشتند، واقف خواهيم شد.
صلاح الدين ايوبي بعد از آنكه به قدرت رسيد، طي جنگهاي متوالي به تدريج شهرهاي بيروت، عكا، عسقلان، رمله، غزه، بيت لحم، بيت ابراهيم و چندين شهر ديگر را متصرف شد و آماده حمله به شهر بيتالمقدس و رها سازي آن از دست صليبيون گرديد. سپاه صلاحالدين در پانزدهم رجب سال 583 ي .ق به شهر حمله كرد و پس از يك هفته جنگ نيروهاي صليبي مستقر در شهر تسليم شدند. صلاحالدين و سوارانش ساده و بيتكلف وارد شهر شدند و به هيچوجه صدمه و آزادي به اهل شهر وارد نساختند. برخلاف مسيحيان صليبي كه در سال 429 ي .ق به هنگام فتح قدس جويهاي خون به راه انداختند و هفتاد هزار نفر را قتل عام نمودند، سپاهيان مسلمان كوچكترين گزندي به مردم نزدند و به آنها نزدند و به آنها امان دادند تا هر چه دارند بردارند و از آن شهر بروند و مسجدالاقصي پس از 89 سال كه در دست صليبيون بود به دست مسلمانان افتاد.
جنگهاي صليبي همزمان با سلسله ايوبيان بود. از زماني كه صلاحالدين قدس را فتح نمود جانشينان وي نيز كماكان آن را در دست داشتند و صليبيون در جنگهاي ديگر صليبي كه در سال (1229 ـ 1228) ميلادي مطابق با (627 ـ 626) ي .ق به تحريك پاپ "انوريوس سوم" به وقوع پيوست. فردريك دوم پادشاه آلمان به سوي بيتالمقدس حركت نموده و از اختلاف بين سلاطين ايوبي سود جسته و قدس را اشغال نمود. اما به علت اختلاف پاپ و كشيشها با فردريك، وي به سال 627 ي .ق مطابق با 1229 .م از قدس به كشورش مراجعت كرد و جنگ ششم صليبي را به پايان رسانيد. هشت سال بعد، مسلمانان بار ديگر بيتالمقدس را محاصره و فتح نمودند.
حكمرانان سلسله مماليك با مرگ آخرين پادشاه ايوبي يعني تورانشاه چهارم (648 ي .ق) رسماً در مصر زمام امور را به دست گرفتند. اين مماليك حتي سپاه مغول را كه عازم تسخير بيتالمقدس بود شكست دادند و با نبردهاي فراوان خود با صليبيها در سال 690 (1291 ميلادي) با تصرف شهر عكا، آخرين بازماندگان صليبي را نابود كردند و نفوذ خود را در شهرهاي شام و فلسطين گسترش دادند. در هنگاميكه حكومت شام و فلسطين و مصر به دست مماليك اداره ميگرديد بيتالمقدس نيز زير نظر آنان اداره ميشد. با ظهور سلاطين عثماني تركيه و نفوذ آنان در كشورهاي اسلامي بيتالمقدس نيز به تصرف آن سلاطين درآمد.
ادامه دارد/
چهارشنبه 3 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]
-
گوناگون
پربازدیدترینها