تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر با اين شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد با من دشمنى نمى كند و اگر هم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829562835




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سردارغلامعلي رشيد در گفتگو با فارس: بچه هاي 52 شهر ايران در خرمشهر مي جنگيدند اما به هزار نفر نمي رسيدند


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سردارغلامعلي رشيد در گفتگو با فارس: بچه هاي 52 شهر ايران در خرمشهر مي جنگيدند اما به هزار نفر نمي رسيدند
خبرگزاري فارس:به نظر من اگر بني صدر مي گفت؛ 50 يا صد هزار بسيجي به كمك بچه هاي ارتش در 2 شهر كرمانشاه و اهواز بروند و يك رزمايش انجام دهند تأثيرگذار بود اما اين كارها را نكرد، مصاحبه كرد كه جنگي رخ نمي دهد و در نتيجه مردم را آماده نكرديم.


*فارس :در ابتدا اگر خودتان را بطور كامل معرفي كنيد؟

* غلامعلي رشيد: بنده متولد 1332 در شهرستان دزفول هستم و در يك خانواده سنتي و مذهبي و بسيار فقير به دنيا آمدم تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در همان شهر ادامه دادم و به ششم متوسطه رسيدم .در اوايل مهر ماه 1350 به همراه دوستانم دستگير شدم و لذا ادامه تحصيلات از من سلب شد . البته بعد از آزادي از زندان در سال 51 موفق به گرفتن ديپلم شدم.
بعد از آزادي از زندان مخفي شدم و به مبارزات ادامه دادم و در سال 55 مجدداً در اصفهان دستگير و به زندان كميته به اصطلاح ضد خرابكاري در تهران منتقل شدم -كه در طي اين مدت بازجو و شكنجه گر من، منوچهري معروف بود- تا اينكه به پيروزي انقلاب و جنگ رسيديم. در سال 69 كنكور دادم و در رشته جغرافياي سياسي در دانشگاه تهران كارشناسي و كارشناسي ارشد را طي كردم و از فرماندهي معظم كل قوا اجازه گرفتم و براي دوره دكترا به دانشگاه تربيت مدرس رفتم و شهريور ماه امسال (سال 1386) موفق به اخذ درجه دكترا شدم.
در طي اين سال ها مسئول اطلاعات و عمليات سپاه دزفول، جانشين ستاد عمليات جنوب، فرمانده قرارگاه فتح در عمليات بيت المقدس، مسئول عمليات قرارگاه مركزي سپاه، معاون اطلاعات و عمليات ستاد كل نيروهاي مسلح و جانشيني رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح را به عهده داشته ام.

*فارس :در افكار عمومي و مناسبت ها آغاز رسمي جنگ روز 31 شهريور 1359 عنوان مي شود نظر شما در اين خصوص چيست؟

* غلامعلي رشيد:اگر بخواهيم رسماً حساب كنيم، ساعت 2 بعداز ظهر 31 شهريور 59 با تجاوز هواپيماهاي ارتش عراق و نيروهاي زميني او كه در خاك ايران به حركت در آمدند جنگ شروع شد اما 6 ماهي آغاز سال 59 كم از يك جنگ نبود.
وقتي تمام اين حوادث سال 59 و حتي سال 58 را كنار هم قرار مي دهيم، ما گرفتار يك نيم جنگ بوديم كه يك جنگ تمام عيار هم بر ما تحميل شد يعني در نيمه دوم سال 59 ما درگير 5/1 جنگ شديم و آن نيم جنگ را بايد از سال 58 به حساب آوريم.
گروه هاي متعددي در كشور ايران بعد از پيروزي انقلاب به بهانه هاي دفاع از خلق كرد، خلق عرب، خلق بلوچ، تركمن و با وابستگي به نظام هاي خارج در جاي جاي ايران قد علم كردند و ايجاد بي ثباتي نمودند. يكي از دلايلي كه جنگ بر ما تحميل شد همين بود.
صدام وقتي درون ايران را ديد و در آن بي ثباتي تفرقه و مناقشات سياسي مشاهده كرد از نيمي اول سال 59 كم كم شروع كرد به پرتاب گلوله خمپاره و توپ و به مين گذاري در مرز مبادرت كرد.
عراق مثل فردي كه درب خانه اي را مي كوبيد و از درون نظام و آن خانه صدايي بر نمي خواست يعني سيستم نظامي ما در درون ايران پاسخي به اين اقدام دشمن نمي داد.

*فارس :با توجه به اينكه حضرت امام(ره)، بني صدر را به فرماندهي كل قوا منصوب نموده بودند چرا در طي اين مدت و قبل از آغاز رسمي جنگ شاهد تحرك خاصي نيستيم؟

* غلامعلي رشيد:ببينيد ما در اسفند ماه 1358 صاحب رئيس جمهور مي شويم يعني 7 ماه قبل از آغاز جنگ و امام به اميد اينكه اوضاع نابسامان داخلي را در ابعاد دفاعي- امنيتي سر و سامان دهند، فرماندهي كل قوا را به بني صدر تفويض مي كنند و او مي بايست در طول 7 ماه قبل از آغاز جنگ ساختار دفاعي را ساماندهي مي كرد.
در متن قانون اساسي داريم كه او بايد بلافاصله شورايعالي دفاع را تشكيل دهد و ليكن بني صدر بعد از جنگ آن را تشكيل مي دهد. يعني هفته سوم جنگ اين شورا را تشكيل مي دهد در حالي كه ما بايد اين شورا را از قبل تشكيل مي داديم و خودمان را آماده مي كرديم.
در آغاز سال 59 شوراي انقلاب را منحل كرديم چون رئيس جمهور و مجلس شوراي اسلامي و دولت داريم به تصور مقامات نظام ،بنابراين نيازي به شوراي انقلاب نيست. البته بني صدر با كبر و نخوتي كه داشت موجب انحلال اين شورا شد يعني او را دعوت مي كرند اما او حاضر نمي شد و مي گفت چون رئيس جمهور هستم شورا بايد در خدمت من بيايد.
حول و حوش خرداد 59 ديگر شوراي انقلاب نداشتيم و بايد نهادي مثل شورايعالي دفاع تشكيل مي شد كه ما به آن سطح استراتژيك كشور مي گوييم.
درون اين نهاد است كه تحركات و تهديدات دشمن رصد و كنترل مي گردد. الان نهاد شورايعالي امنيت ملي بسيار كار مي كند يعني به دستگاه هايي مثل وزارت خارجه، وزارت اطلاعات، وزارت كشور، سپاه و ارتش و ستاد كل نيروهاي مسلح متكي است و مدام تهديدات پيراموني خود را كنترل مي كنيم به عنوان نمونه ما بعد از جنگ، در دوري رهبري مقام معظم رهبري از وقوع 6 جنگ جلوگيري كرديم.
در 6 ماهي اول سال 59 حوادثي بر ما گذشت. ما فرماندي كل قوا داشتيم اما نمي توانست كاري انجام دهد.
در 19 فروردين آمريكايي ها اعلام مي كنند كه ما با ايران قطع رابطه مي كنيم و در آن بيانيه مي گويند كه ديگر هيچ سلاح و قطعات نظامي به ارتش ايران داده نمي شود و اين موجب خوشحالي ارتش عراق مي شود كه مي خواهد به ما تعرض كند.
روز 20 فروردين صدام مصاحبه اي مي كند و مي گويد: ارتش عراق آماده است تا به زور اختلافات خودش را با ايران حل كند و مي گويد عراق متكي به ارتش 400 هزار نفري است و آماده است تا اختلافات خود را با ايران به زور حل كند.
در 5 ارديبهشت حمله طبس رخ مي دهد، حمله نظامي هواپيماها و هلي كوپترهاي آمريكايي كه البته خدا اينها را شكست داد.
در 18 تيرماه 59 يعني 2 ماه قبل از جنگ درون ارتش ايران كودتا رخ مي دهد، ارتشي كه مي خواهد با متجاوز خارجي بجنگد، خودش براي ساقط كردن رژيم تلاش مي كند منتهي عناصر ضد انقلابي كه درون ارتش هستند و از نجابت جمهوري اسلامي سوء استفاده كرده اند و به پشتوانه عراق و آمريكا و فرانسه اين كودتا را ترتيب مي دهند.
در طول اين 6 ماه، حوادث مرزي به طور دائم رخ مي داد؛ پرتاب گلوله، ميدان مين و ... و ما هيچ پاسخي به دشمن نمي دهيم. دشمن نه تنها ترديد نداشته بلكه تعجيل هم داشته است.
يكي از ضد انقلابيون در بحث كودتا كه بعد ها دستگير شد مي گويد ما به بغداد رفتيم و گفتند: اول جنگ را شروع كنيم يا كودتا و ما گفتيم: اجازه بدهيد ابتدا ما كودتا كنيم و اگر موفق نشديم و نظام ساقط نشد شما جنگ را به راه بياندازيد.
از اين طرف فرمانده كل قواي ما شورايعالي دفاع را تشكيل نمي دهد. حتي يك رزمايش معمولي انجام نمي دهد يعني اگر بني صدر يك رزمايش ساده انجام مي داد در ترديد دشمن تأثير مي گذاشت. او يك ماه مانده به جنگ بازديدي از منطقه غرب در كرمانشاه انجام داد و مصاحبه كرد كه جنگ اتفاق نمي افتد مگر اينكه موازنه قوا بر هم بخورد يعني اين قدر فهم سياسي نداشت كه با بروز انقلاب اسلامي موازنه قوا به سود اسلام، به سود اعراب عليه اسرائيل و به سود كشورهاي منطقه عليه استكبار جهاني آمريكا بر هم خورده است.
مرحوم سيد احمد آقا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مي گويد: ما در نجف بوديم كه حضرت امام مي فرمود اگر ما موفق شويم رژيم شاه را سر نگون كنيم حتماً يك جنگ و تهاجم خارجي را بر ما تحميل مي كنند.
لذا امام در 5 آذرماه 1358 فرمان تشكيل بسيج را مي دهد كه براي خود من كه در سپاه بودم سؤال برانگيز بود و مي گفتم ما كه ارتش و سپاه داريم (پس بسيج براي چه) و دور انديشي امام را نمي فهميديم. سرباز واقعي ما هم براي سپاه و هم براي ارتش بسيجي ها بودند و اين سرباز كه نيروهاي مردمي بودند مي توانستند از انقلاب دفاع كنند.
به نظر من اگر بني صدر مي گفت 50 يا صد هزار بسيجي به كمك بچه هاي ارتش در 2 شهر كرمانشاه و اهواز بروند و يك رزمايش انجام دهند تأثيرگذار بود اما اين كارها را نكرد، مصاحبه كرد كه جنگي رخ نمي دهد و در نتيجه مردم را آماده نكرديم و دشمن بعد از اتفاقات 6 ماهه اول دفعتاً حمله مي كند و اگر حضرت امام نبود كه التهاب سيستم را بگيرد كار خيلي دشوار مي شد.
امام در آن موقع فرمود: ديوانه اي آمده و سنگي انداخته، نهراسيد، ما آماده مي شويم و به نيروهاي مسلح و مردم روحيه داد و گفت: همه گونه به نيروهاي مسلح كمك كنيم و بعد به نيروهاي بسيجي دستور داد يعني آرامشي كه امام ايجاد كرد موجب شد كه ما تعادل خود را حفظ كنيم و مقابل دشمن آرايش بگيريم.

*فارس :جنابعالي شرايط ارتش را پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا آغاز جنگ تحميلي چگونه ارزيابي مي كنيد؟

* غلامعلي رشيد:ارتش در روزهاي پاياني پيروزي انقلاب اسلامي اعلاميه اي صادر كرد و نسبت به انقلاب اعلام بي طرفي كرد و به انقلاب نپيوست و گفت نه با شاه هستيم و نه با امام. البته در اين بين افسران شجاع و فهميده و انقلابي ارتش بودند كه تلاش مي كردند درون ارتشبه لحاظ فكري انقلابي ايجاد كنند، اما اين امر به راحتي امكان نمي پذيرفت چرا كه طاغوت30-20 سال روي ساختار آن سرمايه گذاري كرده بود .
ارتش به لحاظ آموزش، ساختار، تفكر، و ابزار محوري كه در همة ارتش هاي كلاسيك وجود دارد مي بايست بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب ماهيت و هويت خود را تغيير مي داد و حافظ انقلاب اسلامي مي گردد و يك تغيير ماهوي بزرگي در خود ايجاد مي نمود كه اين مطلب با چند ماه كار درست نمي شد و لذا اساساً دچار اشكال بود.لذا بايد فرصتي در اختيار ارتش قرار مي گرفت تا افسران جوان كه معتقد به انقلاب اسلامي هستند بتوانند درون اين ارتش انقلاب ايجاد كنند.البته حادثة كودتاي نوژه اثر بسيار مخربي بر ارتشي گذاشت كه 2 ماه بعد مي خواست وارد جنگ شود.
لازمه ممانعت از وقوع جنگ نيز داشتن يك قدرت نظامي است كه بتواند ايجاد بازدارندگي كند و توانمند و كارآمد باشد اما ما اين را نداشتيم و با پشتوانه مردمي كار مي كرديم. خداوند تا كنون ارتشي را نيافريده كه پشتوانه مردمي نداشته باشد و بخواهد در برابر تجاوز بيگانه مقاومت كند، مثل ماجرايي كه بر سر صدام آمد كه وقتي ارتش وي در مقابل آمريكا قرار گرفت بيشتر از ملت خود مي ترسيد تا آمريكائي ها.
اين ارتش از روز اول شكست خورده است و نيازي نيست كشوري به او حمله كند. يك قدرت نظامي با پشتوانة مردمي است كه مي تواند كارآمدي داشته باشد و ايجاد بازدارندگي كند اما در سال 59 ما آن را نداشتيم.

*فارس :وضعيت نظامي ايران و عراق را در هنگام آغاز رسمي جنگ چگونه ارزيابي مي كنيد ؟

* غلامعلي رشيد:جنگ رسماً در روز 31 شهريور 59، ساعت 2 بعد از ظهر شروع شد. من آن موقع در غرب كرخه بودم و با ماشين از عين خوش به دزفول مي آمدم. البته ارتش عراق طي هفته هاي گذشته آرايش نظامي گرفته بود و در روز 31 شهريور با حملة هواپيماها به اكثر باندهاي فرودگاه هاي ما جنگ شروع گرديد. ارتش عراق تصور مي كرد اگر باندهاي ايران را بزند قدرت هوايي ايران دچار فروپاشي مي شود و لذا هواپيماهايي كه در درون آشيانه بودند را نمي زدند و فقط باند را مي زدند كه اين باندها به ياري مردم به راحتي قابل ترميم بود. اما اگر هواپيماها را مي زدند وضع وخيم مي گرديد. مثلاً در پايگاه چهارم شكاري دزفول مردم آمده بودند و آنجا را تعمير مي كردند و بعد يك آسفالت مي ريختند و بعد از 2 ساعت باند آمادة پرواز مي گرديد.
همچنين ارتش عراق با لشكرهاي پياده و زرهي و مكانيزه به حركت درآمدند و به سرعت وارد خاك ايران شدند. مرزها در ساعت اول سقوط كرد.
توان ارتش عراق چنين بود؛ در نيروهاي زميني 12 لشكر داشت كه 5 لشكر زرهي، 5 لشكر پياده، 2 لشكر مكانيزه، يك تيپ گارد كه آن هم زرهي بود، 3 تيپ نيرو مخصوص، حدوداً نزديك به 10 تيپ گارد مرزي مثل ژاندارمري و نيروي انتظامي كه بطور كل 15 لشكر در كل بودند.
در حدود 195 هزار نفر نيروي زميني، 18 هزار نفر نيروي هوايي، 10 هزار نفر نيروي دفاع هوايي، 4 هزار نفر نيروي دريايي كه با نيروي ذخيره و احتياطي كه داشت قريب 400 هزار نفر نيرو مي شد. حدود 5400 دستگاه تانك و نفربر، 700 قبضه توپ، 250 فروند هواپيما كه عمدتاً ميگ هاي 19و20 و 23 بودند و 330 هلي كوپتر.
توان ارتش ايران نيز اينگونه بود؛ 400 هزار نفر نيرو، 180 هزار ژاندارمري كه حدود 10 هزار نفر آنها در مرز مي توانست به ارتش كمك كند چون 70 هزار نفر در كل ايران در ساير مرزها آرايش داشتند، 8 لشكر و 5 تيپ مستقل، 2800 تانك، 1500 دستگاه نفربر، 750 قبضه توپ داشت، 350 فروند هواپيماي پيشرفته از نوع F14 F5 وF4 داشت.
تجهيزات ايران پيشرفته تر از تجهيزات ارتش عراق بود هم در زميني و هم هوايي و هم دريايي البته ممكن بود تجهيزات ايران كمتر باشد اما پيشرفته تر بود مثلاً تانك 60 Mداشت يعني پيشرفته تر از تانك هاي شرقي بود و نيروهاي ايران سر جمع 400 هزار نفر بودند.ولي در آستانه جنگ اين نيرو ها رو به كاهش نهاد و به 250 هزار نفر رسيد كه اين كاهش نيرو بيشتر متوجه سربازان بود.
عراقي ها طي 5 روز به اكثريت اهداف خود رسيدند و در 5 مهر خيلي از مناطق را گرفته بودند. ميزان پيشروي ارتش عراق روزي 20 كيلومتر بود، معابر و ارتفاعات مرزي را در شمال غرب در استان كردستان و آذربايجان غربي به سرعت تصرف كرده بود، 40-30 كيلومتر در مرزهاي شرقي در مقابل بابيشي تا مهران يعني مقابل بغداد به داخل آمدند و ارتفاعاتي همچون ميمك، آغ داغ، بازي دراز و ... را تصرف كردند. قصرشيرين، سومار، نفت شهر، مهران و ... را تصرف كردند.
در منطقة خوزستان كل سرزمين غرب كرخه را گرفتند و چاه هاي موسيان و دهلران را اشغال كردند. در منطقة پايين تر بستان و هويزه را گرفتند و سوسنگرد وخرمشهر را محاصره كردند و تا 15 كيلومتري اهواز پيشروي كردند و تلاش نمودند تا خرمشهر را ساقط كنند و سپس آبادان را محاصره كرده و نهايتاً 20 هزار كيلومتر مربع را اشغال نمودند. از استان هايي همچون خوزستان، ايلام، كرمانشاه، كردستان، آذربايجان غربي حدود 12 شهر را تصرف كردند و نقاط حياتي ديگر همچون جفير، پادگان حميد و ... را تصرف نمودند.
دشمن 3 جبهه داشت؛ يكي جبهه شمال غرب يا شمال شرق او، يكي جبهه مياني بود يعني غرب كه از قصر شيرين تا مهران را دربر مي گرفت و يك جبهه جنوبي كه استان خوزستان و نيمه جنوبي استان ايلام بود.
عراق حدود 8 لشكر از 15-14 لشكر خود را به خوزستان اختصاص داده بود تا بتواند جزيره آبادان و خرمشهر و غرب كارون و كرخه را تصرف كند يعني نيمي از خوزستان جزء اهداف اصلي او بود. به اين ميزان موفق نشد اما در يك هفته اول موفقيت هاي زيادي بدست آورد.
ما سال 55-54 فكر مي كرديم كه اين ميزان امكانات كفايت مي كند چون ارتش ايران و عراق دائماً يكديگر را كنترل مي كردند. ارتش عراق بعد از قرارداد 1975م. وقتي كه قرارداد صلح الجزاير منعقد مي گردد به سمت توان بيشتر مي رود و در طول سالهاي 59-54 قدرت خود را به شدت افزايش مي دهد و صاحب 12 لشكر و 10 تيپ مستقل مي شود و نيروي زرهي قدرتمندتري از ما پيدا مي كند البته نيروي هوايي او قدرت نيروي هوايي ما را نداشت اما ارتشي بود كه حاميان منطقه اي و جهاني زيادي پشت سر او بودند و در يك شرايط غافلگيرانه به ما حمله كرد.
زمانيكه به ما حمله كرد به دليل اينكه فرمانده كل قوا (بني صدر) فهم و درك لازم را نداشت و شورايعالي دفاع را تشكيل نداده بود و سطح استراتژيك كشور تشكيل نشده بود كه به سپاه و ارتش و نيروهاي نظامي دستور به موقع دهد.
زمانيكه ارتش عراق حمله كرد در اكثر محور ها ما در مقابل او يك تيپ داشتيم در حاليكه او با 3 تيپ حمله مي كرد يعني در محور شلمچه هيچ تيپي نداشتيم ولي عراق با لشكر 3 زرهي و 3 تيپ نيرو مخصوص تهاجم مي كند، در محور طلائيه تيپ 1 لشكر 92 را داشتيم و عراق در مقابل ما با لشكر 5 زرهي تهاجم مي كرد، در محور چزابه ما تيپ 3 لشكر 92 را داشتيم و او با لشكر 9 زرهي تهاجم مي كند، در محور فكه ما تيپ2 زرهي دزفول را داشتيم اما او با لشكر 10 زرهي حمله مي كند.
لشكر 2 نيز كه به مهران حمله كرد و فقط تيپ 84 خرم آباد ارتش در مقابل آن بود يا در مقابل 3 تيپ لشكر 81 كر مانشاه، عراق 2 لشكر داشت.
در تمام محور ها غلبه با دشمن بود اما در اينجا سؤالي پيش مي آيد و ما نمي توانيم آن را توجيه كنيم و بايد بني صدر بدان پاسخ دهد آن است كه چرا دشمن زمانيكه به ما با 3 برابر توان حمله مي كند، برخي از لشكرهاي ما هنوز در شهرهاي خود و در عمق خاك ايران هستند؟ چرا لشكر 77 در خراسان است؟ چرا لشكر21 حمزه در تهران است؟ چرا لشكر 16 زرهي قزوين در زنجان و همدان و قزوين است؟ چرا تيپ 55 هوابرد در شيراز است؟
بسياري از واحد هاي ما درون شهرها بودند. البته بخشي از واحدها ارتش ما در شمال غرب با ضد انقلاب مي جنگيدند اما تمام واحدها نبودند.لشكر 16 زرهي روز 15 مهر ماه به سبزآب، در شرق رودخانه كرخه رسيد. لشكر 21 و 77 وقتي به منطقه رسيدند 2 هفته از جنگ گذشته بود و عمده پيشروي هاي دشمن در هفته اول بود.

*فارس :به نظر شما چرا ارتش عراق به منظور محاصره آبادان به راحتي توانست از كارون عبور كند؟

* غلامعلي رشيد: ما در اين زمان يعني در 19 مهرماه در شرق كارون نيرويي نداشتيم در حالي كه ما مي بايست حداقل يكي دو گردان در حاشية اين رودخانه مي گذاشتيم، اما چنين سيستم و مديريتي كه صحنة جنگ را اداره كند نداشتيم.
جالب است بگويم كه روزي كه ارتش عراق از كارون عبور كرد عراق فيلم آن را گرفته بود و آن را از تلويزيون خود پخش نموده بود.اين فيلم را به پايگاه چهارم شكاري دزفول آوردند كه بني صدر هم آنجا بود، بنده هم بودم.
به بني صدر گفتند اين فيلمي است كه عراقي ها ديشب از كارون عبور كرده اند (به فرماندهي طارق فيضي فرمانده لشكر 3 زرهي) كه وي يك نقشه زير بغل داشت و مي گفت صدام به ما دستور داده كه از كارون عبور كنيم و تا تهران هم مي توانيم برويم و دوربين مي چرخيد و در شرق كارون خبري نبود و حتي يك سرباز يا تفنگچي هم نبود.و اگر در روز اول جنگ غافلگير شده ايم،نبايد در روز بيستم جنگ،عراق بتواند اينگونه سهل و ساده ار كارون عبور كند و ما حتي يك گردان نيرو در مقابل او نداشته باشيم.
افرادي هم كه در خرمشهر مي جنگيدند از 52 شهر ايران آمده بودند اما به هزار نفر نمي رسيدند چون بسيج شكل نگرفته بود. بني صدر يك دعوايي با سپاه داشت و مي گفت بسيج، بسيج ملي است و بايد تحت نظر دولت شكل بگيرد و فردي را هم مسئول قرارداده بود و نمي گذاشت بسيج واقعي شكل بگيرد.
البته بعداً مجلس تصويب كرد كه بسيج بايد به طرف سازمان سپاه برود و كاري به دولت ندارد اما با وجود اينكه بسيج طي 11 ماه شكل نگرفته بود ولي باز هم هر كس، هر چه داشت آمد اما سازماندهي نشده بود و آموزش نديده بود و سلاح نيز در اختيار او قرار نمي گرفت.
هر كسي از هر شهري با 30-20 نفر مي آمد و در خرمشهر و سوسنگرد و هويزه مستقر مي شدند و در شهرها مي آمدند تا بتوانند در لابه لاي كوچه ها به دفاع بپردازند و در اينجا ارتش عراق گير كرد. سه تيپ نيرو مخصوص وارد كرد، 2 تيپ از لشكر 3 زرهي وارد كرد، يك تيپ از لشكر 5 مكانيزه آورد و نزديك به 2 لشكر به خرمشهر فشار مي آورد تا 34 شبانه روز مقاومت كرد و سپس سقوط كرد.
علت ناكامي هاي عراق در خوزستان متأثر از مقاومتي بود كه در خرمشهر رخ داد چون فرماندهي كه اين محورها را هدايت مي كرد نبايد ناهماهنگ مي بود. لشكر 5 مكانيزه و 9 زرهي به بستان و هويزه و حميديه و اهواز حمله مي كردند اما صدام نگران جنوب بود كه لشكر 3 چه كرده؟ آيا خرمشهر را گرفته يا خير؟
بعد از اينكه ديگر لشكرها فهميدند لشگر 3 خوب پيش نرفته آنها نيز حركت خود را كند كردند يعني در بقية محورها هم تأثير گذاشت و مانع سقوط آبادان و تصرف نيمه غربي اهواز و پيشروي هاي كل ارتش صدام در خوزستان گرديد.
اين دوره به نام "از تهاجم تا توقف" مي باشد يعني تا نيمة آبان و حدود 45 روز اما عمدة پيشروي ها در 5 روز اول بود.

*فارس :استراتژي نظامي عراق در اين مقطع چه بوده است؟

* غلامعلي رشيد:استراتژي نظامي عراق در كل مرزهاي غربي ما به اين صورت بود كه كل مناطق را به سه جبهه تقسيم كرده بود.
1-جبهة شمال شرق كه از مرز تركيه تا نزديكي هاي باويسي بود.
2-جبهه مباني از باويسي تا مهران
3-جبهه جنوب ( از مهران تا رأس آبادان و فاو)
ارتش عراق اين 1400 كيلومتر مرز مشترك را به سه قسمت تقسيم كرده بود. قسمت اول را به سپاه يكم با دو لشكر 4 و7 داده بود و دليل اين كار نيز اين بود كه 2 نگراني داشت: اول از معارضين كرد عراقي ( بارزاني ها و طالباني ها) و دوم از معابري كه ممكن بود ارتش ما به آنها حمله كند از جمله معبر مريوان و پيرانشهر كه اينها را گرفتند و مي خواستند معارضين كرد عراقي به كركوك كه يك حوزة نفتي ارزشمند بود حمله نكنند.
همچنين در مقابل بغداد نگراني داشتند چون مركز حكومت بود و از مرز ايران تا بغداد 100 كيلومتر است و از طرح هاي قبل از انقلاب نيز آگاهي داشتند كه يكي از طرح هاي ارتش ايران تعرض به بغداد است (طرحي به نام ابومسلم خراساني).
در اينجا مي گويند بايد مرزهاي شرقي خود را تعميق ببخشيم و 40-30 كيلومتر به داخل برويم كه در اينجا نيز 4 لشكر از خودشان جدا مي كنند (لشكر 6، 2، 8 و12).
در حدود 6 لشكر ديگر براي منطقة جنوب باقي مي ماند. در منطقة غرب كرخه كه زمين سركوب است دو لشكر ( 1و10) از اينجا حمله مي كنند تا به كرخه و نزديكي هاي شوش بچسبند. 4 لشكر باقي مانده نيز براي تصرف خرمشهر و جزيرة آبادان و بستان و سوسنگرد و هويزه و در صورت امكان غرب اهواز قرار مي دهند (لشكر 3و9و11و5).
در جبهه شمال شرق (كردستان ) موفق شدند ظرف 3-2 روز مناطق را بگيرند. در جبهه مياني هم موفق شدند يعني هر جايي را كه مي خواستند، گرفتند از جمله قصرشيرين، نفت شهر، سومار و مهران و لذا از تعرض به بغداد خيالشان راحت بود اما در جبهه جنوب نيمه موفق شدند.
در هر حال ما قادر به ايجاد بازدارندگي نبوديم و لااقل دو هفته قبل از آغاز جنگ بايد همة لشكرها را به استان هاي مرزي مي آوريم و آرايش مي داديم تا اينگونه نباشد تا يك لشكر ما هم 15 روز طول بكشد تا خودش را برساند. سيستم اطلاعاتي ما كار نمي كرد و ساده انديشي كرديم و ضعف به خرج داديم و تهديد را پيش بيني نكرديم و دو هفته قبل از جنگ آرايش نگرفتيم. در ارديبهشت ماه (5 ماه قبل از جنگ) تيپ 37 زرهي شيراز كنار كرخه رسيد و مي خواست به فكه برود چون مي گفتند تحركات ارتش عراق مشكوك است و اين تشخيص درستي بود اما خرداد ماه برگشتند چون براي كودتاي نوژه اين نيروها بايد در پادگان هاي خود مي بودند كه اگر نيروي هوايي هم موفق شد، زميني ها هم به حركت در بيايند و مراكز مهم و حياتي را تصرف كنند و ما چنين ماجراهاي تلخي را داشتيم.ما بايد به ضعف هاي خودمان اعتراف كنيم. اگر قدرت نقد گذشته خودمان را نداشته باشيم به نسل فعلي و آينده خيانت مي كنيم. ما بايد ضعف و قدرت هاي خودمان را بيان كنيم.
ما در معابر، نيرو گذاري نكرديم در حاليكه مي توانستيم از مواضع استفاده كنيم ولي نيروهاي خودمان را در مناطقي كه فكر تعرض در آن مي رفت نياورديم. بسياري از حوادث در اين يك سال اتفاق مي افتد. ما دچار يك عقب ماندگي 6-5 ماهه با آلودگي هاي دروني بوديم. ارتشي كه بخواهد كودتا كند معلوم است كه سر مرز نمي رود و در پس پرده چنين ماجراهايي وجود دارد.
واكنش نيروهاي مسلح ما از نظر استراتژي اشتباه بود چون تلاش اصلي را متوجه نشده بودند و هدف اصلي عراق را نمي دانستند. در بين عزيزاني همچون مرحوم ظهيرنژاد و شهيد فلاحي و ديگران اختلاف نظر وجود داشت. حتي در مورد خوزستان نيز اختلاف نظر بود. مرحوم ظهيرنژاد مي گفت: اينها مي خواهند تنگة فني را بگيرند و مرحوم فلاحي مي گفت: خير، بايد مراقب اهواز باشيم.
ارتش بايد از نظر عملياتي در جنوب تمركز قوا مي داد. از نظر تاكتيكي نيز ما تجربة جنگ نداشتيم و نحوة مقابله و دفاع را نمي دانستيم. ارتش ما قبل از اين در جنگي شركت نكرده بود و تنها يك درگيري ساده در ظفار داشت و ما جنگ منظمي انجام نداده بوديم.

ادامه دارد

ويژه نامه فارس در هفته دفاع مقدس

انتهاي پيام/
 چهارشنبه 3 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 386]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن