واضح آرشیو وب فارسی:قدس: نگاهي به سريال تلويزيوني «مأمور بدرقه» ساخته سعيد سلطاني ؛ متهم گريخت!
* آي سان نوروزي
فيلمنامه: امير عباس پيام/ كارگردان: سعيد سلطاني
بازيگران: سيروس گرجستاني، محسن طنابنده، مهرانه مهين ترابي، جواد رضويان، بهاره رهنما و...
خلاصه داستان: سركار آصف قرقي، در حين انجام مأموريت و بدرقه يك متهم با حوادثي مواجه مي شود كه اين حوادث به فرار متهم منجر مي گردند. دادگاه نظامي هفت روز به او مهلت مي دهد تا در آستانه بازنشستگي متهم را پيدا كند و برگرداند.
در همين حين يك سارق، اسلحه سركار را از خانه او مي دزد و...
***
«مأمور بدرقه» يكي از مجموعه هاي پرمخاطب روزهاي ماه مبارك رمضان است كه در گروه ويژه برنامه هاي تلويزيوني اين ايام از شبكه تهران و شبكه هاي استاني به روي آنتن مي رود.
براي شناخت بيشتر اين مجموعه و بررسي دلايل و نحوه انتخاب داستان و توليد آن، شايد بد نباشد به يكي از محبوبترين اشكال طنز تلويزيوني در يك دهه اخير كه توسط رضا عطاران و اتفاقاً در ميان همين ويژه برنامه هاي ماه رمضان ساخته شده است، نيم نگاهي بيندازيم. اين دست سريالها با داستان ساده گرفتاري خانواده اي از طبقه متوسط و پايين تر جامعه شروع مي شود و ساختار آن با افزوده شدن تصاعدي بدبياري هاي قهرمان بيچاره، ادامه پيدا مي كند.
همين بدبياري ها و دردسرهايي كه از دل هم زاده مي شوند و لحظه به لحظه افزايش پيدا مي كنند، عنصر تعليق را در داستان سريال افزايش مي دهند و درگير سازي مخاطب با بدشانسي ها و بيچارگي هاي قهرمان را به واسطه همذات پنداري- به خاطر شباهتهاي زندگي قهرمان با مخاطب- چند برابر مي كنند.
بهترين الگو و نمونه مشابه چنين شيوه و داستاني، سريال «متهم گريخت» بود كه چند سال قبل به يكي از پرطرفدارترين و بهترينهاي تلويزيون مبدل شد هنوز هم خاطره تماشاي آن در ذهن تماشاگران تلويزيون باقي مانده است.
سعيد سلطاني، امسال در «مأمور بدرقه» تجربه اي كاملاً مشابه با تجربه پيشين عطاران درباره سريال «متهم گريخت» را تكرار كرده و جالب تر از اين، آنكه قهرمان سريال سلطاني هم مثل قهرمان «متهم گريخت» با بازي سيروس گرجستاني و همان چهره خسته و مهربان، ساده و بدشانس تصوير شده است. گرجستاني اين بار هم در نقش مشابهي ديگر، يك مرد خانواده دار صادق و ساده است كه به خاطر درگير شدن ناخواسته با حادثه اي(سرقت يا قاچاق...) زندگي اش را در خطر مي بيند؛ بنابراين دست به كار مي شود تا متهم يا عامل رويداد و گرفتاري را پيدا كند. در اين مسير، بدشانسي ها و اتفاقها، حوادث را طوري براي او رقم مي زنند كه شرايط هر لحظه بيش از پيش برايش سخت تر مي شود.
چنين ساختار روايي و پرداخت داستاني اي در وهله اول به واسطه فضاي ساده و باورپذير زندگي آدمهايش، تماشاگر را مجذوب مي كند و در ادامه با به ميان آوردن حوادث و رويدادهاي ريز و درشت، اين درگيري را با تمايل به همذات پنداري تقويت مي كند و افزايش مي دهد. تماشاگر «مأمور بدرقه» بلافاصله پس از يافتن خود در زندگي آدمهاي معمولي داستان با آنها يكي مي شود؛ در مقابل مشكلات آنها احساس نگراني مي كند و با درد سرهايشان همدرد مي شود.
اما در نقطه مقابل، آنچه اين درگير سازي و به دنبال آن جذب مخاطب را چندين برابر مي كند، كاركرد كميك داستان است. سعيد سلطاني، مثل رضا عطاران از اين نكته مهم غافل نبوده و تلخي و غم انگيزي دردسرهاي قهرمانش را با حوادث و رويدادهاي كميك جبران كرده و در واقع همه رويدادها را با لحني شيرين در مقابل تماشاگرش قرار داده است. تماشاگر «مأمور بدرقه» حتي در اوج بدبختي و گرفتاري «سركار استوار» باز هم لبخند بر لب دارد و هر چند نگران حوادث است، با اشتياق آن را دنبال مي كند.
نمونه چنين كاركردي را مي توان در صحنه اي كه رحيم (برادر سركار استوار) تمام ماجراهاي ناخواسته روي داده در زمان عروسي آصف را تعريف مي كند، مشاهده كرد. در اين محدوده، با وجود همه حوادث ناگوار و بدي كه سالها پيش براي قهرمان سريال افتاده است، تماشاگر مي خندد و با آن ارتباط برقرار مي كند.
وجود دردسرهاي ريز و درشت سركار و سرباز ساده او، كاركردهاي كميك داستان را ايجاد مي كند و در كنار آن يك شخصيت حقه باز و شوخ طبع كه نزديك به متهم است، با بازي جواد رضويان اين كاركردها را تقويت مي نمايد.در اين ميان، بزرگترين كاستي سريال سلطاني، سادگي بيش از اندازه آن است.
سادگي و باورپذيري فضا و دردسرهاي داستان، عنصر و ويژگي اي است كه مي تواند يك نقطه قوت باشد و لحن و پرداخت داستان و رويدادها را نيز به سادگي براي تماشاگر جذاب سازد. اما ضعف «مأمور بدرقه» آن است كه داستان و حوادث آن در بخشهايي از سريال از فرط سادگي به سطحي انگاري و ابتذال كشيده مي شود. بعضي از شوخي ها و مايه هاي طنز داستان بيش از اندازه بي مايه و سطحي هستند و به نظر بي مزه مي آيند. در بسياري از بخشها هم اين ويژگي زياده از حد بر ساير ويژگيهاي داستاني غالب مي شود. اينكه جزئيات در داستان به مسائل مهم تبديل شوند، به خودي خود باعث خنده دار شدن روايت و اتفاقات مي شود؛ اما حوادث «مأمور بدرقه» در بخشهايي از آن، آن قدر با اضافه گويي و زياده پردازي همراهند كه اين تأثير را كاهش مي دهند. مثلاً در قسمتي كه آصف با برادرش رحيم روبرو مي شود، همه صحبتها و درگيريها ميان آن دو ارزش و اهميت داستاني و كميك ندارند. اتفاقهاي اين مواجهه بعضاً به تفصيل و با آب و تاب زياد تعريف مي شوند و حوصله مخاطب را از ديدن رويدادها سر مي برند.
فيلمنامه «امير عباس پيام» با قرار دادن يك داستان سر راست- فرار متهم و تلاش براي يافتن او و رابطه اش با گروه متهمان- توانسته ظرفيتهاي لازم براي وقوع اتفاقها و كشمكشهاي دراماتيك را به وجود آورد و نويسنده و كارگردان شيوه و لحن مناسبي را براي دستيابي به طنز و سرگرمي بهانه قرار داده اند، اما واقعيت آن است كه داستان در حوزه پرداختن به جزئيات و فصل بندي اهميت طنز و رويدادهايش، دچار كاستيهايي است كه بيشتر به نگاه شتابزده و سطحي سازندگان آن بر مي گردد.
حضور بازيگراني چون سيروس گرجستاني، مهرانه مهين ترابي، جواد رضويان و بهاره رهنما كه پيش از اين و در سريالهاي مشابه سالهاي گذشته موفق نشان داده و توانسته اند تماشاگران تلويزيون را به بازي و چهره شان عادت دهند، از ديگر نقاط قوت كار سعيد سلطاني است؛ هر چند كارگردان حتي مي توانست از وجود آنها نيز بيشتر استفاده كند و به نفع جذابيتهاي سريالش بهره ببرد.
سه شنبه 2 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]