واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: شب رؤيت قلبي قرآن و عترت تحليلي بر شب قدر و چگونگي درك اين فرصت الهي
آيت الله عبدالله جوادي آملي
چه بخواهيم، چطور بخواهيم
شب قدر قلب ماه مبارك رمضان است. ماه مبارك رمضان براي امت اسلامي معجزه اي قوي تر از معجزه سليمان پيامبر است. زيرا اعجاز آن حضرت در مسلط بودن بر باد بود كه غدوها شهر و رواحها شهر(1). راه يك ماهه را در بامداد يا در شامگاه طي مي كرد.
سليمان پيامبر(ع) اين توان را داشت كه در يك بامداد راه يك ماهه را طي كند ولي اعجاز قرآن كريم در اين است كه سالك صالح در يك شامگاه در ليله القدر، راه هزار ماهه را طي مي كند. ليله القدر خير من الف شهر(2). با اين تفاوت كه او مسير «مكان» را مي پيمود و قرآنيان مي توانند مسير «مكانت» را طي كنند. همراهان سليمان نبي در يك بامداد راه ظاهري يك ماهه را طي مي كردند، ولي پيروان قرآن و عترت مكانت و راه معنوي هزار ماهه را يك شبه طي مي كنند. اگر گفته شد: كاين طفل يك شبه ره صد ساله مي رود(3)، يا كاين طفل يك شبه ره صد ساله مي رود، آن را مي شود در شب قدر تجربه كرد.
طرح اين مقدمه براي آن است كه ما در كنار حرم كريمأ اهل بيت(سلام الله عليها) از خدا چه بخواهيم، در جوار قبور مراجع و صلحأ و صديقين و شهدأ چه مسألت كنيم. مسأله آمرزش گناه، مسأله حل مشكلات، مسأله شفاء بيماران، مسأله برقراري امنيت؛ همه اينها جزء فروعات خواسته ماست. ما يك مطلبي عظيم و مطلوب عزيز داريم كه در سايه آن مطلب و مطلوب، اين مقصدها و مقصودها هم حاصل مي شود. اين مقدمه براي آن است كه ما چه بخواهيم، چطور بخواهيم، با چه حالي بخواهيم كه با دست پر برگرديم. نظام ما، دولت و ملت ما در سايه اين دعاهاي ما از مشكلات برهند و به مقصد برسند.
استشمام رايحه قدر با قلب قرآني
مطلب ديگر اينكه وقتي ما مي توانيم يك شبه ره صد ساله را طي كنيم. چون هزار ماه تقريبا هشتاد سال است. وقتي اين توان را داريم كه يك شبه ره صد ساله را طي كنيم؛ پايان سير ما چه باشدو چطور بخواهيم؟!
در شب نزول قرآن كريم بركات فراواني نصيب جامعه بشري شده و الي يوم القيامه مي شود. يكي اينكه قرآن و عترت مرده ها را زنده مي كند. بعد از حيات يابي، اگر كسي بيمار بود؛ بيمارها را درمان مي كنند. و اگر كسي كور بود، به او چشم بينا مي دهند. كر بود، گوش شنوا مي دهند. اهل سهو و نسيان بود، به او ذاكره و حافظه مي دهند. اهل سفر نبود، به او زاد و راحله مي دهند. همراهان خوبي نداشت، به او همسفران خوبي مي دهند و مانند آن اگر قرآن براي اين معارف نازل شده است، ما چرا در شب نزول قرآن اين معارف را نگيريم؟! اگر آن مائده و مأدبه قرآني در كنارش اين غذاها تعبيه شده است، چرا استفاده نكنيم؟! چرا زنده نشويم، سالم نشويم، چشم و گوش پيدا نكنيم، همراهان و همسفراني نظير انبياء و اولياء پيدا نكنيم ووقتي از امام صادق(ع) سوال مي كنند علامت شب قدر چيست، فرمود: شب قدر رايحه خوبي دارد. از بوي آن شب معلوم است كه اين شب، شب قدر است. خوب عنايت كنيد؛ شب معطر است! و آنچه كه در اين روايت است، حقيقت است نه مجاز. شب، معطر است، نه هوا. گاهي مي گوئيم زمستان سرد است، تابستان گرم. اين سخن مجاز است، با قرينه همراه است؛ همه مي فهمند. وقتي گفتيم زمستان سرد است، زمان كه سرد نيست؛ هوا كه متزمن است، سرد است. مگر زمان سرد و گرم دارد؟! تابستان گرم است، يعني هوا در تابستان گرم است. چون با قرينه همراه است، قابل ادراك است. اما وقتي امام صادق(ع) مي فرمايد: شب قدر معطر است، نه هوا معطر است، نه آنچه كه در شب قدر است، معطر است! خود شب، زمان معطر است. اين را كه انسان با شامه و بيني استشمام نمي كند. عطر شب قدر را قلب قرآني درك مي كند. نه شامه! فرمود: شب قدر معطر است... آنها وقتي بوي بهشت را مي شنيدند، مي فهميدند امشب، شب قدر است.
كسب معرفت و اطاعت از قرآن و عترت
راه ديگر اين كه امور را از خدا بخواهيم؛ ما پيرو كسي هستيم كه اين ايام، ايام شهادت اوست و غير از ذات مقدس پيامبر اعظم(ص) مردي به عظمت او خلق نشد و خلق نمي شود و آن «علي مظلوم» است. و او امام ماست. ما او را با جان و دل به امامت پذيرفتيم. اما خودش يك مطلبي دارد كه به ما فرمود ميسور شما نيست، ولي پائين ترش را طلب بكنيد. آن مطلب كه عنصر محوري دعاي ماست، اين است؛ وجود مبارك امير بيان فرمود: من تا خدا را نبينم، عبادت نمي كنم. منتها خدا با چشم ديده نمي شود، با بصيرت و جان مشاهده مي شود؛ ما كنت اعبد ربا لم اره(4). بعد فرمود: لا تدركه العيون بمشاهده الابصار، بل تدركه القلوب بحائق الايمان(5). آن علي بود و اين كلام وقف او است. فرمود: من آن نيستم كه خداي نديده را عبادت كنم. با جان ديدم و او را مي پرستم. اين مقام ميسور ديگري نيست. اما پائين تر از اين مقام را مي شود تمنا داشت، و آن اين است كه ما تابع قرآنيم از يك سو، پيرو عترتيم از سوي ديگر. و ميراث گرانبهاي پيامبر اعظم(ص) به ما سپرده است؛ ما مطيع قرآن و عترتيم. اين معنا را در شب قدر از خدا بخواهيم كه بجائي برسيم كه بگوئيم: ما كنت اطيع قرآنا لم اره، ما كنت اطيع علياً لم اره، ما كنت اطيع اماماً لم اره. من تا قرآن را نبينم، از او اطاعت نمي كنم. من تا علي و خاتم اوصياء(ص) را نبينم، اطاعت نمي كنم. من تا امام زمانم را نبينم، اطاعت نمي كنم. نه با چشم ظاهر، كه با چشم دل! اين معنا را مي توان گفت، اين معنا را مي توان خواست، اين معنا را مي توان يافت.
رؤيت قلبي قرآن و عترت
اين معنا ميسور هر كسي نيست. ممكن است كسي چهل يا پنجاه سال درس حوزوي بخواند، در خدمت قرآن و عترت باشد؛ حكيم بشود، فقيه بشود، مفسر بشود، در تبيين آيات الهي كوشا باشد، ولي قرآن را نبيند! او امام شناس خوبي باشد، بر شافي سيدمرتضي و امالي شيخ طوسي ها مسلط بشود، قهرمان غديرنويسي باشد، اما امام را نبيند! آن كار در شب قدر ساخته است، آن هم با اعتكاف!
فضلاء، طلاب، جوانها! اين اعتكاف دهه سوم ماه مبارك رمضان را دريابيد. مي دانيد اگر كسي در سه شبانه روز، مهمان خدا، در خانه او بود؛ چه مي گيرد، به او چه مي دهند، به او چه حياتي مي دهند، چه سلامت مي دهند، چه چشم و گوشي مي دهند؟! آن مشكلات بعدي حل مي شود.
عمده آن است كه ما اماممان را با جان ببينيم، بعد علي وار بگوئيم: ما كنت اتولي اماماً لم اره، ما كنت افسر قرآناً لم اره، ما كنت اطيع قراناً لم اره، ما كنت تابعاً لقرآن لم اره. ما تا قرآن را نبينيم، از او اطاعت نمي كنيم. ما تا امام را نبينيم، از او اطاعت نمي كنيم. مگر كسي بايد امام را با چشم ظاهر ببيند؟ مگر ابي بصير در خدمت امام زمانش نبود؟ مگر اين ابي بصير نابينا نبود؟ مگر اين ابي بصير مورد وثوق امام زمانش نبود؟ مگر بسياري از احاديث فقهي، كلامي، تفسيري به وسيله ابي بصير به ما نرسيد؟! مگر ابي بصير با اين چشم امام زمانش را مي ديد؟ او كه نابينا بود. امام زمانش او را مي ديد، و او با جان، امام زماني بود.
اين معنا با قرآن به سر كردن ها در كنار حرم كريمه اهل بيت از يك سو، و به اعتكاف از سوي ديگر حل مي شود. آن مطالب جزئي هدف ما نيست، گرچه به ما مي دهند. مشكلات حل معيشت و اداء قرض و شفاي مرض، اينها جزء ريزش هاي مائده قرآني است. ما بايد به جائي برسيم كه قرآن حافظ ما باشد، عترت حافظ ما باشد. ما هرگز رفتني را به جاي ماندني اشتباه نكنيم، فاني را به جاي باقي نبينيم، مجاز را به جاي حقيقت ننگريم؛ مجاز را مجاز بدانيم، حقيقت را حق. فاني را گذرا بدانيم، باقي را جاودانه و ماندني.
راه اشتباهي ما
تمام مشكلات دولت و ملت در اين است كه ما اشتباهي مي رويم. بارها به عرضتان رسيد؛ اگر در طي سال 8 ميليون پرونده به دستگاه قضائي مي رسد، بخش مهم اين 8 ميليون- كه يك ركن اساسي مملكت به دوش دستگاه قضائي است، بودجه اساسي را او جذب مي كند- براي آن است كه اكثر ما فاني را باقي مي دانيم، مجاز را حقيقت مي پنداريم، باطل را حق مي پنداريم. اين 8 ميليون پرونده، پرونده هاي علمي و حقوقي مرد افكن نيست. اينها درباره بديهيات و الفباي دين است. يعني مربوط به كم فروشي است، دروغ گفتن است، غيبت كردن است، تهمت زدن است، گران فروشي است، چك بي محل كشيدن است؛ همه اين 8 ميليون به استثناي موارد اندك مربوط به الفباي دين است!
آنچه كه اين مملكت را فلج كرده است براي آن است كه نماز ما تنهي عن الفحشاء(6) نيست! قرآن به سر ما، ما را به مقامي نمي رساند كه بگوئيم: ما كنت اطيع قرآناً لم اره! ما در الفباي دين مشكل داريم. اگر كسي دروغ نگويد، تجاوز نكند، تهمت نزند، كم فروشي نكند، گران فروشي نكند، هتك حرمت نكند، ما مشكل پرونده اي نداريم!
¤ سخنراني در مراسم احياي شب قدر - حرم حضرت معصومه (س)21 مهرماه 1385
يکشنبه 31 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]