واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: فراز و فرود حيات سياسي حزب كاديما - صلاحالدين هرسني
چرا اولمرت رفته است و چرا ليوني آمده است؟ به نظر ميرسد كه بتوان اوج و حضيض حيات سياسي حزب كاديما در اسرائيل را با طرح چنين پرسشي به تصوير كشيد. آنچنان كه از شواهد و قرائن دوران اخير معادلات سياسي اين رژيم بر آمده است، رفتن ايهود اولمرت و آمدن تزيپي ليوني در گردونه حيات سياسي اسرائيل سبب شده است كه حزب كاديما(پيشرو) فراز و فرودي آن هم بيشتر از نوع بحران را در معادلات سياسي اين رژيم تجربه كند تا ثبات را. بنابراين شايد نتوان سهمي از آن تعالي و فراز را كه رهبران كاديما در ابتداي تاسيس براي آن در نظر داشتهاند، قائل شد.
حزب كاديما در سال 2005 و بعد از آنكه آريل شارون توانست به مدد سياست جدايي يكجانبه از نوار غزه نوعي توفان و مخالفت سياسي را براي رهبران تندرو حزب ليكود ايجاد كند، تاسيس شد. اگرچه شارون خود را به مدد چنين سياستي در مقابله با رهبران تندرويي چون بنيامين نتانياهو پيروز ميدانست اما اين پيروزي او در مقابل سياستهاي تهاجمي ليكود نميتوانست پايدار و از خطرات موجود و محتمل آن در امان بماند. از ديگر سو خطرات پيش روي ديگري چون خطر حزب كار و رهبري آن عمير پرتز كه در آن هنگام از حيات سياسي رژيم صهيونيستي، در صدد نيل به صدارت بود، آينده حيات سياسي شارون وحزب كاديما را با چالش روبهرو ميكرد. اما منويات حزب كار محقق نشد و شارون با اين فرصت و بيشتر به سبب بروز اختلافهاي داخلي با حزب ليكود، حزب ميانهروي كاديما را براي رقابت با دو حزب كار و ليكود تشكيل داد. طرفه آن بود كه تشكيل حزب كاديما زيان فراواني را متوجه حزب ليكود كرد وحتي معادلات پشت پرده كاديما سبب شد كه بسياري از عناصر راستگراي حزب كار و ليكود جذب حزب كاديما شوند و زمينه براي پيوستن بسياري از سران امنيتي و اطلاعاتي به حزب مزبور فراهم شود. بدينوسيله و البته به زعم مقامات اسرائيل، شارون توانست با تعقيب سياست جدايي يكجانبه از نوار غزه و با هدف اينكه حزب كاديما به مفاد طرح نقشه راه و مبارزه با تروريسم پايبند است، دوراني از شكوه و تعالي را براي حزب كاديما فراهم كند. اما مرگ مغزي شارون، كه منجر به خروج او از معادلات سياسي اسرائيل شد، زمينه تدريجي براي افول حزب كاديما را فراهم كرد.
با مرگ سياسي شارون، رهبري حزب كاديما به دست ايهود اولمرت، كه همواره از ياران نزديك او بود، افتاد. در ادامه، پيروزي حزب كاديما در انتخابات پارلماني و كسب اكثريت كرسيهاي پارلمان(كنست)، زمينه براي صدارت و نخستوزيري اولمرت فراهم شد تا او دومين نخستوزير رژيم صهيونيستي از اين حزب نوظهور باشد. شروع صدارت اولمرت را بايد آغازي براي افول تدريجي اين حزب در گردونه حيات سياسي اسرائيل دانست چرا كه چنين صدارتي با تشديد و روند تصاعدي خطرات از سوي دو حزب ليكود و كار و نيز با معادلات سياسي پرخطر خاورميانه مواجه شد تا سرنوشت كاديما در هالهاي از ابهام باقي بماند. آنچه كه از سوي رهبران ليكود وحزب كار براي تضعيف موقعيت اولمرت به كار گرفته شد، بيشتر به اختلاف سليقه سياسي در باب چگونگي گردش امور در حيات داخلي اسرائيل و البته در مواجهه با مسائل فلسطين و نوع برخورد با رهبران آن بود. البته همه تلاش دو حزب ليكود و كار در تعقيب چنين سياستي خلاصه نشد. رهبران حزب ليكود و كار تلاش داشتهاند كه با تضعيف موقعيت كاديما جايگاه سنتي خود را براي انتخابات ادوار بعد به دست آورند و سياست ميانهروي آنان را كه به صلح با فلسطينيان گرايش داشت درخور تخطئه جلوه دهند. اما استراتژي حزب كاديما تحت زعامت اولمرت ضعيفتر از آن چيزي بود كه بخواهد براي رهبران حزب ليكود و كار مانع ايجاد كند و موجب چالش براي حيات سياسي آنان شود. آنچه بيش از همه سبب شد كه استراتژي كاديما در معادلات سياسي اسرائيل با خطا مواجه شود، به مساعدت و مماشاتي بازميگشت كه اولمرت در عمر صدارت خود با نومحافظهكاران آمريكا در مواجهه با مهمترين معادلات خاورميانه عليالخصوص در معادلات فلسطين و لبنان از خود نشان داد. نوع استراتژي و اتخاذ سياست خصمانه نسبت به جريانهاي مقاومت را بايد وجه مهمي از اين نوع مماشات دانست كه اولمرت در اجرايي كردن آن نسبت به حاميان غربياش قصور و كوتاهي نورزيد. البته اجرايي شدن مقاصد سياسي اولمرت نهتنها در اغلب موارد حمايت استراتژيك نومحافظهكاران آمريكا را به همراه داشت، بلكه مستظهر به همراهي برخي حكام عرب همپيمان آمريكا نيز بود. سرانجام اين سياست مماشات آن هم براي اجرا نمودن طرح خاورميانه جديد رايس كه به نظر ميآمد ادامه طرح خاورميانه بزرگ باشد، اولمرت و دولت او را به لحاظ استراتژيك به جنگ نابرابري فرستاد كه عواقبش چيزي جز وهن و شكست براي اسرائيل و حزب سياسي كاديما نبود. به واقع جنگ 33 روزه اسرائيل عليه لبنان در ژوئيه2006 نهتنها به افسانه شكستناپذيري اسرائيل پايان داد بلكه سبب شد زمينه براي سقوط دولت اولمرت و سپس افول تدريجي حزب كاديما فراهم شود. متعاقب آن انتشار گزارش كميته وينوگراد با هدف بررسي دلايل شكست اسرائيل در اين جنگ، دولت او را بيشتر در سراشيبي سقوط قرار داد. شايد در اين ميان تنها مستمسكي كه ميتوانست سناريوي سقوط دولت او را اندكي به تعويق اندازد، تمهيد وآمادهسازي پروژههاي صلح خاورميانه (آناپوليس) بود كه البته با هدف التيام نهادن برآلام روانپريشانه دولت اولمرت تجويز ميشد تا لااقل وداع آبرومندانهاي را براي حزب كاديما در گردونه حيات سياسي اسرائيل رقم زند. اتخاذ اين تدبير هم آنچنان كه انتظار ميرفت، سودي نبخشيد تا آنكه افشاي پرونده فساد مالي اولمرت در ماجرا و غائله موريس تالنسكي سناريوي سقوط دولت او را تكميل كرد و فرجام دولت او را دولتي نشان داد مستعجل. با كنارهگيري اجباري اولمرت از صحنه سياسي دولت اسرائيل كه هم ناشي از عملكرد او در حوزههاي داخلي حيات سياسي اسرائيل و هم ناشي از پسلرزههاي شكست در جنگ 33 روزه بود، موضوع جانشيني او براي اعضاي كاديما از اهميت قابل ملاحظهاي برخوردار شد و شايد مساله جانشيني از نوع كارآمد و موثر ميتوانست آن هيبت و شأن از دسترفته را به كانون و اردوي حزب بازگرداند. شواهد بعد از كنارهگيري اولمرت نشان ميداد كه تزيپي ليوني وزير خارجه دولت اولمرت و از چهرههاي نوظهور صحنه سياسي اين رژيم از شانس بالايي براي جانشيني اولمرت و رهبري حزب كاديما برخوردار است. البته روآوري چنين بخت و اقبالي براي شخصيتي چون ليوني بيسبب نبود، چراكه او در ميان ساير افراد حزب كاديما به جهت علقههاي سياسياش به فرآيند صلح و تاكيد بر حل منازعات مزمن خاورميانه به روش ديپلماسي فرصت را از ساير رقيبان راستگراي حزب(شائول موفاز) ميربود و صحنه را بر آنان تنگ ميكرد. اين مساله سببساز زمينهاي شد كه او بتواند عهدهدار مسووليتهاي دوران بعد از اولمرت براي اداره حيات سياسي حزب كاديما شود. به همين جهت او توانست در انتخابات 17 سپتامبر 2008 با اختلاف ناچيز بر رقيب تندروي خود موفاز پيروز شود و با قرار گرفتن در صدر حزب ائتلافي حاكم، زمينه را براي نيل به مقام نخستوزيري آينده حيات سياسي اسرائيل آماده كند تا دومين نخستوزير زن تاريخ سياسي رژيم اسرائيل بعد از گلدا ماير باشد. هماينك با تمهيد چنين مقدماتي، ليوني به اداره امور رژيمي خواهد رفت كه فرآيند به دستگيري قدرت، غالبا قلمروي مردانه است و جهانبيني مذهبي حاكم بر آن عموما با نگاهي آلوده به مذهب به جايگاه زنان مينگرد. نكته حائز اهميت در اين فرآيند دگرديسي قدرت آن است كه انتخاب ليوني به عنوان رهبر حزب كاديما و نخستوزير آينده اسرائيل فاقد هرگونه همراهي حزب ليكود و رهبر تندروي آن بنيامن نتانياهو خواهد بود.
در اين ميان شايد بتوان تنها نقطه اميد ليوني را ابتنا و اتكا به راهبردهاي حزب مذهبي شاس دانست كه او را براي اتخاذ شگردهاي ماهرانه براي اداره آينده حيات سياسي اسرائيل ياري و ترغيب ميكند. در كنار آن همه سايهروشنهاي جريانهاي حزبي كه در ميان دو وضعيت حمايت و تشويش در نوسان است و نيز خواهد بود، نبايد از خوشبينيهاي دولت خودگردان فلسطين و رهبر سازشكار آن، ابومازن، غافل ماند كه انتظار دارد با مواضع ميانهروي ليوني، فرآيندهاي پروژه صلح خاورميانه از اسلو تا آناپوليس به سرانجام برسد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
يکشنبه 31 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]