واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: جامعه - ترس از مدرسه
جامعه - ترس از مدرسه
اميرعباس ميرزاخاني:يكي از رايجترين مواردي كه در شروع هر سال تحصيلي براي نوآموزان كلاسهاي اول ابتدايي پيش ميآيد ترس از رفتن به مدرسه است. ترس يا هراس و اضطراب به معني خطر ناگهاني است. ترس متناسب با خطر است و اضطراب به ترس بدون منشأ گفته ميشود. ترس مرضي يا فوبياترسي شديد و غيرمنطقي است، ترسي كه به يك شخص، حيوان، شي، يا يك موقعيت معطوف ميشود و موجب اجتناب از موضوع ترساننده است. كودك مبتلا به ترس از مدرسه، معمولا كار مدرسهاي خود را خوب انجام ميدهد و از بهره هوشي خوبي برخوردار است. كودكي كه از مدرسه ميترسد نزد مادرش ميماند ولي كودك فراري از مدرسه در خيابانها گردش ميكند و از بهره هوشي كمتر از متوسط برخوردار است. ترس از مدرسه در كودكان مدرسه رو و در هر سني كه باشند ديده ميشود اما مشكل بين 5 الي 8 سالگي ديده ميشده و در 11 و 12 سالگي معمول و رايجتر است و هر دو جنس به آن مبتلا ميشوند؛ البته دخترها كمي بيشتر از پسرها. در تمام طبقات اجتماعي اين ترس مشاهده ميشود مخالفت كودك براي رفتن به مدرسه معمولا در روزهاي اول نخستين سال تحصيلي همراه با علائم جسماني و گريستن مداوم است. ترس از مدرسه سبب ميشود كه كودكان در مواردي به تعارض روي آورند و اقدام به انجام اعمالي كنند كه باعث نگراني والدينشان شود، تا آنها به نتيجه برسند كه كودك را نبايد به مدرسه فرستاد. گاهي ممكن است كودك به واقع بيمار شود در اين صورت لازم است براي معالجه او اقدام شود.
علل ترس از مدرسه
ترس از مدرسه تقريبا هميشه به يكي از دو علت زير برميگردد: 1ـ ترس مربوط به مدرسه 2- ترس مربوط به خانه. ممكن است خانواده كودك را از چيزهايي موهوم ترسانده باشند. تغيير و مواجهه با اشخاص تازه و مخصوصا در مورد كودكان كمرو كه دچار عدم احساس امنيت دروني و عدم اعتماد به نفس هستند نيز ميتواند موجب فوبياي مدرسه شود گاهي آنچه ترس از مدرسه به نظر ميآيد در واقع ترس از ترك منزل باشد. گاهي وقوع حوادثي ناگوار در خانواده موجب ميشود كودك تصور كند اگر به مدرسه برود و دور از محيط خانواده باشد اتفاق ناگواري پيش خواهد آمد رايجترين و بهترين تصوري كه درباره ترس از مدرسه وجود دارد اين مشكل را ناشي از «اضطراب جدايي» ميداند. تصور اصلي بر اين است كه مادر و كودك بهگونهاي شديد به يكديگر وابستهاند، وابستگي شديد كودك برايش اين ترس را به وجود ميآورد كه امكان دارد براي خود يا مادرش اتفاقي روي دهد. ماندن كودك در خانه نيازها و اضطرابهاي كودك را ارضا ميكند هرچند اين نگرش در بين نظريهپردازان بسيار رايج است اما عاقلانه نيست كه در تمام موارد اين اختلال را ناشي از چنين علتي بدانيم. ديدگاه تحليلرواني، كودك مبتلا به ترس از مدرسه را كودكي ميداند كه نسبت به والدينش تمايلات پرخاشگرانه دارد و از اينكه تمايلاتش را در ترس از ترك و جدا شدن از پدر و مادر ابراز كند، عاجز است از اينرو به گذشته بازميگردد و به يك نيازمندي قبلي توسل ميجويد و خشم خود را از دنياي خارج بهويژه از مدرسه ظاهر ميكند. ترس از مدرسه اغلب حاصل از خصومت و كينهتوزي متقابل و سركوب شده بين دختر و مادر است كه در ارتباط دختر با مدرسه متبلور ميشود. برخي متخصصان نيز بر ترس واقعي از مدرسه تاكيد ورزيدهاند و تجربههاي تكاندهنده در محيط مدرسه را باعث شرطيشدن ترس كودكان ميدانند در ديدگاه رفتاري، تاثيري كه توجه در تقويت اضطراب جدايي دارد در ماندگاري ترس شرطي نيز موثر است.
درمان ترس از مدرسه
معلم و والدين بايد از شيوهها و وسايل مختلف كمك به كودكان براي غلبه بر ترس از مدرسه استفاده كنند. روشهاي منفي و غيرموثر درمان از ترس از مدرسه عبارت است از: 1 – ناديده گرفتن ترس از مدرسه 2 – دور نگه داشتن كودك از موقعيت ترسناك 3 – برخورد غيرمنطقي و خشونتبار با ترس كودك. روشهاي مثبت و موثر از ديدگاه صاحبنظران استفاده از روشهاي رفتاردرماني است. اكثر درمانگران بر اين باورند كه بازگشت سريع كودك به مدرسه از اهميت زيادي برخوردار است. نگرشهاي روانكاوي، بر تقويت «خود كودك» تاكيد دارد. شيوههايي مانند حسياستزايي نظامدار يا مواجههسازي هدايتشده كه براي كاهش اضطراب يا ساير فوبيها به كار ميآيد، در درمان ترس از مدرسه نيز كاربرد دارد، مواجههسازي بر اين امر تاكيد ميكند كه حتي اگر كودك سردرد و ساير علائم اضطراب را نشان دهد بايد به مدرسه برود، در اين صورت بهتدريج علائم فروكش خواهد كرد اما در صورت ماندن كودك در منزل به احتمال قوي علائم تثبيت خواهد شد. در همين حال لازم است والدين كودك از همان ابتدا مدير و معلم كودك را در جريان وضعيت او قرار دهند، چون اين كودكان به توجه خاص نياز دارند. از ديگر صورتهاي مواجهسازي اين است كه يكي از والدين كودك چندروزي در دفتر مدرسه حضور داشته باشد و كودك به كلاس برود و پس از مدت مشخصي كه بهتدريج اين زمان افزايش مييابد بتواند از كلاس خارج شده و والدين خود را ببيند و اين برنامه تا عاديشدن رفتار كودك در مدرسه ادامه داشته باشد.
در روش ديگر ميتوان با معلم به توافق رسيد كه كودك روز اول فقط به مدرسه برود و درس خود را پس دهد و تكليف روز بعد را بگيرد و به منزل برگردد و بهتدريج ميزان حضور او در مدرسه عادي شود. استفاده از الگو و سرمشق نيز كه عملا در مدرسه و كلاس صورت ميگيرد كمك خوبي براي مواجهسازي است. در اين روش كودكاني كه با ذوق و شوق آمد و شد و بازي ميكنند و همكاري خوبي در مدرسه دارند عملا بهعنوان الگو يا سرمشق كودكان وارد عمل ميشوند. بنابراين ياري گرفتن از كودكاني كه بدون ترس و همراه با علاقه در مدرسه و كلاس حضور دارند الگوهاي خوبي براي سرمشقگيري كودكان مبتلا به ترس از مدرسه هستند. قرارداد بستن و استفاده از پاداش يكي ديگر از روشهاي درماني ترس از مدرسه است. منظور اين است كه انتظاراتي كه والدين و معلم از كودك دارند با دادن پاداش تقويت شود.
شنبه 30 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]