تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):پرهيزكارى منافق جز در زبانش ظاهر نمى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831038906




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قصه شتری كه به حرم پناه آورد


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: شاید چندین مرتبه از زبان ریش سفیدان اطرافتان، قصه شتری را شنیده باشید كه از دست سلاخان گریخت و به حرم امام هشتم علیه السلام پناه آورد و پای پنجره فولاد گریست.
حاج نصر الله حسین زاده صاحب همان شتر است كه اینك دربان كشیك پنجم آستان قدس رضوی می‌باشد. از آنجا كه ماجرای آن شتر پناهنده و چند و چون پس از آن به نظر ما جالب آمد، خاطرات ایشان را بیان می‌کنیم. حاج نصرالله اینطور آغاز می‌كند:
از قهرمانان و پیش كسوتان ورزشی كشتی هستم كه شغل اصلی‌ام دامپروری است . 26 سال بیش دوازده شتر را كه از كشور افغانستان به ایران آورده بودند، برای كشتارگاه خریداری كرده همان روز با چند تن دیگر شروع كردیم به علامت گذاری روی شترها اما وقتی به آخرین آنها كه بسیار فربه و چاق هم بود رسیدیم، به دلیل نا آرامی او موفق به گذاشتن علامت نشدیم .
صبح روز بعد همین شتر را همراه با سه تای دیگر به كشتارگاه فرستادیم . آنجا دو تا را كشتند و دو تای دیگر از سلاخ خانه به طرف پنجره پایین خیابان گریختند. سر پنجره یكی از آنها به سمت خیابان نخ‌ریسی و دیگری به سوی حرم مطهر حركت كرد. حاج سید حسینی یكی از دربانان صحن عتیق می‌گفت: هنگامی كه شتر وارد حرم شد، با قدم‌های آهسته گام برداشت. سه دور اطراف سقاخانه چرخید و بعد رفت و به آرامی جلوی پنجره فولاد زانو زد و پس از سر و صدای زیاد چنان اشك ریخت كه از یك شتر بعید می‌نمود .
وقتی همان دربان، شالی سبز بر گردن شتر انداخت و به دنبال خود كشانید، شتر مانند آهویی رام شده با او همراه شد و مردم هم گروه گروه به دنبالش رفتند .
از این قضیه كه آگاه شدم شتر را به حال خود رها كردم. دوازده روز گذشت تا این كه رئیس تشریفات آن زمان مرا احضار كرد و خواست بداند در مقابل شتر چه تقاضایی دارم . من هم به جای پول یا شتری دیگر، فقط درخواست حكم خدامی حرم مطهر را كردم . رئیس تشریفات هم تلفنی جریان را برای نایب التولیه بازگو كرد. او هم گفت: ساعت دوازده روز بعد به دفترش بروم . فردای آن روز راس همان ساعت نزد حسن زاهدی كه آن موقع استاندار بود، رفتم و او پس از سؤال و جواب درباره شغل و میزان ارادتم نسبت به ائمه، قول ارایه حكم خدامی را به من داد . یادم هست آنقدر از این قول او خوشحال شدم كه دیگر نفهمیدم پس، از آنچه گفت تشكر كردم و تقاضای خودم را نوشتم و به دفتردار دادم، او با خشونت گفت: چه كسی به تو اجازه داده چنین تقاضایی بنویسی؟ هنگامی كه جریان را به او گفتم تقاضایم را داخل كشوی میزش گذاشت و گفت روز بعد مراجعه كنم . فردای آن روز كه رفتم با تعجب دیدم برگه او را استاندار امضاء كرده است و نامم نیز در دفتر ثبت شده است . پس از ارایه مدارك به كارگزینی، گفتند: بروم و چهل روز دیگر مراجعه كنم .
خدا می‌داند در این مدت در دلم چه گذشت . بالاخره پس از پایان چهل روز به اداره آستانه رفتم، آنجا مرا به ارباب ارجاع دادند .

هنگامی كه سراغ وی رفتم گفتند: ارباب جلسه دارد. بنابراین مجبور شدم برگردم و داخل ماشین منتظر بمانم . برای گذراندن وقت، رادیو را روشن كردم . یك باره رادیو اعلام كرد به جای زاهدی، ولیان به استانداری منصوب شده است . همان موقع به شدت از اتفاقی كه در حال وقوع بود ناامید شدم . با خود تصور كردم حتما استاندار جدید تمام تصمیمات استاندار قدیم را لغو می‌كند و به هر حال كار را از دست رفته دیدم . خیلی ناراحت شدم و رفتم سر چهارراه نادری (چهارراه شهدا) ، رو به امام رضا علیه السلام ایستادم و گفتم: آقاجان این حكمی بود كه شما توسط شتر به من عنایت كردی. اما حالا دارد از دست می‌رود. خودت دوباره نظری كن تا درست شود. بعد به طرف میدان شهدا، كوچه حسین باشی كه مغازه داشتم حركت كردم . وقتی به مغازه رسیدم . كارگرمان نامه‌ای سربسته به من داد .
پرسیدم: این چیست؟
گفت: از آستانه آورده‌اند .
نامه را گرفتم ، به حرم رفتم و بسیار دعا كردم و سپاس گفتم .

شش ماه از خدامی گذشت كه همان مامور آورنده نامه مرا دید و گفت: حاجی! قدر این حكم را بدان چون زمانی امضا شد كه زاهدی دفتر كارش را ترك كرد تا به تهران برود . حتی رفت و به قصد فرودگاه داخل ماشین هم نشست . اما یك مرتبه پیاده شد، به دفتر كارش برگشت و دو نامه را امضاء كرد كه یكی از آنها همین حكم شما بود .
ـ آقای حسین زاده بالاخره مسؤولان آستان قدس با آن شتر چه كردند؟

او را به مزرعه نمونه آستان قدس بردند و حدود ده سال همانجا از او نگهداری نمودند . بعد هم قرار شد شتر را به طبس ببرند و آنقدر مواظبتش كنند تا به مرگ طبیعی بمیرد. ولی چنان این موضوع روی مردم اثر گذاشت كه حتی درباره آن شتر، شعرا از جمله دكتر قاسم رسا و همچنین مداحان، سروده‌های زیبایی خواندند .
ـ طی 25 سال خدمتتان آیا تاكنون شاهد كرامات دیگری هم از جانب امام رضا علیه السلام بوده‌اید؟بله . البته باید بگویم كه هر چه دارم ، از عنایات آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام است و تا كنون هم هر چیزی از ایشان خواسته‌ام اجابت فرموده‌اند. یادم هست یك شب حرم را برای شستشو خلوت كرده بودند . من هم در امر نظافت شركت داشتم پس از اتمام كار هنگامی كه می‌خواستم از پایین پای حضرت خارج شوم رو به ضریح ایستادم و گفتم : یا امام رضا علیه السلام ! خودت می‌دانی چقدر آرزوی زیارت قبر جدت حضرت امام حسین علیه السلام را دارم . اكنون كه راه بسته است، خودت راه را باز كن و مرا به آرزویم برسان . بعد هم با همان زبان حال خارج شدم . مدتی گذشت این كه مسابقات كشتی آغاز شد و بنده را هم دعوت كردند تا به عنوان داور حضورداشته باشم . پس از آن هم ابلاغ نمودند كه برای ادامه مسابقات می‌توانید از بین دو كشور تركیه و عراق یكی را انتخاب كنید . من هم بدون تامل تركیه را برگزیدم. بعد از گذشت مدت كوتاهی یادم آمد، از امام رضا علیه السلام تقاضای زیارت قبر امام حسین علیه السلام را كرده‌ام . برگشتم و درخواستم را تغییر دادم و گفتم بنویسید من به عراق می‌روم . بالاخره همان سال موفق شدم به آرزوی دیرینه‌ام برسم و این یكی از بهترین خاطراتم در زمینه برخورداری از عنایات امام رضا علیه السلام بود .

[تصویر: 1122229417910515826103113171915411413442255.jpg]

ـ آیا تاكنون خودتان هم وسیله‌ای برای قبول خواسته‌های زوار شده‌اید؟
یك روز برای صرف غذا به مهمانخانه حضرت رفتم . پیش از خوردن غذا، فكر كردم بهتر است امروز غذایم را به یكی از زوار بدهم . بنابراین آن را برداشتم و از مهمانخانه خارج شدم . از زائران زیادی گذشتم و وارد صحن آزادی شدم . كنار یكی از غرفه‌ها چشمم به مرد جوانی افتاد كه همسر و فرزندش را همراهی می‌كرد.
جلو رفتم و پس از عرض سلام غذای حضرت را به عنوان تبرك به آنها دادم مرد جوان با تعجب پرسید: حاج آقا! چرا این غذا را به من می‌دهی؟
گفتم: مگر اشكالی دارد؟ این غذای متبرك حضرت است و من هم نیت كرده‌ام امروز خوراك خودم را به یك زائر بدهم .
مرد گفت: پس بگذارید جریانی را برای شما تعریف كنم .

سالهاست به مشهد مقدس مشرف می‌شوم و شاهد پذیرایی هزاران زائر در مهمانسرای حضرت هستم . اما متاسفانه تاكنون قسمت خودم و خانواده‌ام نشده است . به همین خاطر قبل از آمدن شما رو به امام هشتم علیه السلام گفتم: یا امام رضا علیه السلام خودت می‌دانی سالهاست آرزوی صرف یك لقمه از غذای متبرك شما را دارم . دوست داشتم قدری از این غذا نصیب من و خانواده‌ام می‌شد. ولی توفیق حاصل نمی‌شود . هنوز چند دقیقه بیشتر از تقاضایم نگذشته بود كه شما با این غذا نزد ما آمدید . به همین خاطر از كارتان تعجب كردم .
حالا هم واقعا از امام رضا علیه السلام متشكر هستم . از شنیدن حرف‌های آن زائر منقلب شدم . رو به امام رئوف ایستادم و او را سپاس گفتم كه مرا وسیله‌ای جهت رفع حاجت یكی از زوارش قرار داد .
- آقای حسین زاده با توجه به این كه عده زیادی از مومنان آرزوی خدمتگزاری حضرت را دارند، شما برای كسانی كه توفیق این خدمت را پیدا می‌كنند چه توصیه‌ای دارید؟خیلی‌ها قدر این عمل خود را نمی‌دانند و بر آن به عنوان انجام یك تكلیف نگاه می‌كنند و از معنویت آن زیاد بهره‌مند نمی‌شوند . در حالی كه بعضی‌ها از تهران می‌آیند و علاوه بر خدمت، از این مكان مقدس بهره‌برداری معنوی هم می‌كنند. بنده معتقدم كسی كه به اینجا می‌آید . باید در درجه اول عاشق این مكان باشد و با امام هشتم علیه السلام ارتباط قلبی برقرار سازد و از ته دل برای آقا كار كند .در ادامه این مطلب سروده دكتر قاسم رسا را درباره شتر پناهنده می‌آوریم .
ساربانی اشتری را صبحگاه
بهر كشتن برد در كشتارگاه
استر از مسلخ چو آهو می‌گریخت
تا برد بر ضامن آهو پناه
شد هراسان وارد صحن عتیق
ملتجی بر دادرس شد دادخواه
زد چو زانوی ادب را بر زمین
شه بر او افكند از رحمت نگاه
لطف سلطان بین كه تا پایان عمر
می‌چرد در سایه الطاف شاد
باز كن چشم یقین ای كوردل
كز یقین آیی برون از اشتباه
هر كه را نور ولایت در دل است
برد سوی كعبه، مقصود راه
كمتر از حیوان نئی ای دردمند
آنچه می‌خواهی از این درگه بخواه
كعبه دل‌ها بود شمس الشموس
خیره از نور جمالش مهر و ماه
بر فرازد چون رضا (ع) سر از شرف
هر كه سایه جبه بر این بارگاه





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن