واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: كتاب ادب - زندهام كه روايت كنم
كتاب ادب - زندهام كه روايت كنم
پريسا امير قاسم خاني:«... من پيشنهاد ميكنم سليم جواهري را نه به عنوان داستاني عاميانه كه مجموعهاي از عناصر غيرواقعي را تنها بهمنظور سرگرمي درهم ميآميزد، بلكه به مثابه مدركي آگاهانه از قواعد اساسي آداب اجتماعي مطالعه كنيم. به نظر من، مؤلف داستان در ترغيب برخي از مفاهيم اساسي اجتماعي معتبر در جامعه ايراني با يك طرح جذاب روايي، استادانه عمل كرده و موفق بوده است...». اولريش مارزلف «... اين داستان يكي از گونههاي كلاسيك قصهدرماني محسوب ميشود...»
مارگارت ميلز
«دو روايت از سليم جواهري» عنوان كتابي است كه در جلسه نقد ادبي اين ماه كتابخانه عمومي حسينيه ارشاد مورد بررسي قرار گرفت. اين جلسه با حضور گردآورنده كتاب، «محمدجعفري» (قنواتي)، و منتقد ادبي «يوسف عليخاني»، دبير جلسه «رسول آباديان» و جمعي از علاقهمندان، استادان و پژوهشگران حوزه فرهنگ و ادبيات عامه چون «احمد وكيليان»، «ابراهيم دمشناس»و... برگزار گرديد. قنواتي سال 1337 در شهر ماهشهر متولد شده و كتاب «دو روايت از سليم جواهري» پاياننامه دكترا فولكلور وي از تاجيكستان است. او كارشناس سابق راديوفرهنگ بوده و از سال 1370 به نوشتن مقالات ادبي در مجلات آدينه، كتاب ماه و... پرداخته است.
كتابهاي «روايتهاي شفاهي هزار و يك شب»، «افسانههايي از گوشه و كنار ايران» و... از ديگر آثار او بوده و در حال حاضر مشغول كار روي كتاب «جامعالحكايات» است. در جلسه مذكور جنبههاي مختلف كتاب مانند نوع داستانپردازي، زبان و مباحثي چون ادبيات شفاهي و ادبيات غرب مورد بررسي قرار گرفت. اين كتاب يكي از نمونههاي مهم ادبيات شفاهي فارسي و داراي ابعاد ادبي و اجتماعي است كه به بيان دو روايت با دو پايانبندي متفاوت ميپردازد. نسخههاي گوناگون اين روايتها كه قرنهاست از هرات افغانستان تا خوزستان ايران، بين مردم گسترده شده و داراي مقبوليت است، به زبانهاي تركي و عربي نيز ترجمه شده و برخي نويسندگان اروپايي اقتباساتي از آنها را در آثارشان آوردهاند. كهنترين نسخه شناخته شده آنها به اوايل قرن دهم هجري بازميگردد كه از فارسي به تركي ترجمه شده است و مترجم آن به ترجمه از فارسي تأكيد فراوان دارد. اين زمان مصادف با سالهاي اوليه سلطنت شاه اسماعيل صفوي است. بنابراين ميتوان احتمال داد كه قدمت روايتها به پيش از اين تاريخ باز ميگردد كه با درونمايه تاريخي از زبان ادبيات عامه برخوردار است. در روايت اول، داستان بدين قرار است كه «حجاجبن يوسف ثقفي» حاكم واسط معروف به كشتن شيعيان و علويان، بعد از كشتن «سعيدبنجبير» دچار بيماري شپش ميگردد و شبها بيخوابي به سرش ميزند. بنابراين از وزيرش ميخواهد شخصي را پيدا كند تا او را از بيخوابي نجات دهد. وزير از دختر 14 سالهاش كه با پريان در ارتباط است، كمك ميطلبد. دختر، فردي به نام سليم جواهري را كه در زندان حجاج اسير است معرفي ميكند. سليم را به نزد حجاج ميآورند.
وي در تعريف داستان زندگي خود براي حجاج ميگويد كه پسر جواهر فروش ثروتمندي بوده تا زماني كه پدرش فوت ميكند. بعد از مرگ پدر، شروع به خرج كردن اموال وي ميكند تا اينكه همه دارايي خود را از دست ميدهد و به فلاكت و كارگري ميافتد. در اين زمان صدايي به گوشش ميرسد كه ميگويد نتوانسته قدر نعمتي را كه خدا به او داده، بداند. سليم از اين حرف دگرگون ميشود و در بستر بيماري ميافتد. اما بعد، خواب حضرت محمد(ص) را ميبيند و بهبود مييابد. سپس به مكه و مدينه ميرود. در حلب، همراه لشكريان اسلام با روميان ميجنگد و اسير ميشود و باز خواب پيامبر(ص) را ميبيند و با راهنماييهاي او از اسارت رهايي مييابد. سپس به بيشهاي در كنار دريا ميرسد. گاو دريايي را كه گوهر شب چراغ داشته، ميكشد و گوهر را تصاحب ميكند.
سپس به سرزمين بوزينگان ميرود. با دختر پادشاه بوزينگان ازدواج ميكند. صاحب فرزندي ميشود. پس از مدتي از ديار بوزينگان فرار كرده و به شهر پريان ميرود. در آنجا با دختر پادشاه شهر پريان ازدواج ميكند و صاحب فرزند ميگردد. در پايان داستان، سليم نزد زن زمينياش بازگشته و او را با خود به شهر پريان ميبرد و در آنجا هر دو با هم در يك زمان ميميرند. در روايت اول، سليم به دل حجاج مينشيند و حجاج به او خلعت ميدهد. سير داستاني روايت دوم كمابيش مانند روايت اول است با اين تفاوت كه سليم پس از گفتن قصه خود، حجاج را ميكشد و فرار ميكند. سپس با آتش زدن موي پري به سرزمين پريان ميرود و همسر آدميزادش را نيز به سرزمين پريان ميبرد. در پايان، مانند داستان اول، در يك روز با همسرش ميميرد. قنواتي، كتاب دو روايت از سليم جواهري را با استناد به 18نسخه خطي و چاپ سربي و سنگي (همراه با ترجمه دو مقاله از «مارزلف» و «ميلز» درباره سليم جواهري) به رشته تحرير درآورده است. بايد گفت روايت اول از عموميت بيشتري برخوردار است اما روايت دوم قدمت بيشتري دارد.
قنواتي اين روايتها را داستان ميداند و در اينباره ميگويد: «متاسفانه در ايران روي ادبيات شفاهي كار نشده است و چون در نظام دانشگاهي ما ادبيات شفاهي را مردمشناسي ميدانند در بسياري از سمينارها، ادبيات شفاهي را مردمشناسي و فرهنگ عامه تلقي ميكنند. در حال حاضر نيز چند واحد ادبيات شفاهي در دانشكدههاي علوم اجتماعي تدريس ميشود. طبيعتا رويكردي كه به آن ميشود رويكرد مردمشناختي است نه رويكرد ادبيات و اين جاي تاسف است چون ادبيات شفاهي قبل از هر چيز ادبيات است. مثلا شعرهاي حافظ را ميتوان از زاويه جامعهشناسي و روانشناسي بررسي كرد. اما شعرهاي حافظ قبل از هر نكتهاي از لحاظ ادبيات، مورد بررسي قرار ميگيرد. ولي درباره ادبيات شفاهي بدين صورت نيست. به نظر من قصه، لطيفه، داستان، سرگذشت، خاطره و... گونههاي مختلف ادبيات شفاهي است.
در اروپا، نثر فقط به داستان گفته ميشود، اما در ايران متون فلسفي «ابنسينا» نيز نثر است و ما گونههاي مختلف نثر مانند سياسي، ادبي، تاريخي، اجتماعي و... راداريم. اگر بدين ترتيب نگاه كنيم يك اشتباهي به وجود ميآيد كه ما داستان در تاريخ ادبيات نداريم در حالي كه اينطور نيست. يكي از مثالهاي بارز «جامعالحكايات» است كه داراي 52 داستان است. داستانهاي ما از ادبيات شفاهي در گذشته سر چشمه ميگيرد. «سليم جواهري» به اعتقاد من داستاني است كه از ادبيات شفاهي سرچشمه ميگيرد.» «قنواتي» درباره روش نقد كتاب سليم جواهري ميگويد: «روش نقد اين كتاب نقد ادبي معاصر بينامتني است؛ بدين معني كه هر متني، متنهاي گذشته را حل ميكند و شرايطي را به وجود ميآورد تا در متنهاي آينده هضم شود. در سليم جواهري اين اتفاق را به صورت نمايان ميبينم. نوع برخورد مولف داستان بدينگونه بوده كه هضم يك داستان در داستان بعدي باعث آفرينش اثري جديد است. از زاويه ديگر، در روايت دوم، 3 راوي، داستان را نقل ميكنند. اين داستان به 600 سال قبل بازميگردد. در آن زمان داستاننويسان ما از اين فن داستاننويسي استفاده كردند. در غرب اگر چنين اثري مربوط به گذشته وجود داشت منتقدان غربي آن را تا كره مريخ هم برده بودند.» وي هر دو روايت را از نوع داستانهاي حوادث ميداند. يعني حادثه در داستان پشت سر هم اتفاق ميافتد. به اعتقاد او در داستان اول، به لحاظ داستانپردازي منطق بيشتري وجود داشته و عاميانهتر، وليكن داستان دوم سياسيتر است. او ميگويد اگر عشق را از روايتها برداريم، در ساختار كلي داستان خللي ايجاد نميشود. در ادامه جلسه «عليخاني» با بيان اينكه اعتقاد دارد ادبيات داستاني در ايران از دوره صفوي شروع ميشود، ميگويد: «اين ادبيات كه به ادبيات شفاهي معروف است نبايد با ادبيات داستاني غرب مقايسه شود. ادبيات داستاني در ايران از اواخر دوره قاجاريه، شبيه ادبيات غرب ميشود.»
وي ادامه ميدهد: «در كتاب سليم جواهري از شيوههاي هزار و يكشبي استفاده شده؛ يعني مانند شهرزاد، قصه بگو تا زنده بماني. بايد گفت اين نوع داستانها بر ادبيات غرب تاثير فراوان دارد. اما به راستي چند ايراني از اين شيوه استفاده كردند؟!» او روايتهاي سليم جواهري را داستان بلند ميداند نه رمان و داستان كوتاه. به علاوه ميگويد قنواتي در اين كتاب كمتر از تحليل استفاده كرده است؛ زيرا شيوه او بيشتر مختصرنويسي است. در ادامه جلسه نقد ادبي «ابراهيم دمشناس»، داستاننويس حوزه فرهنگ عاميانه، درباره رويكردهاي نوين داستاننويسها به افسانهها و فرهنگ شفاهي ادبيات ايران، نكاتي را متذكر شد. «احمد وكيليان»، سردبير نشريه فرهنگ مردم نيز، به خاستگاه افسانههاي ايراني اشاره كرد. همچنين درباره داستان سنتي، عرفان در روايتهاي «سليم جواهري» و... بين حاضرين در جلسه تبادل نظرهايي صورت گرفت. جلسه نقد ادبي بعدي كتابخانه عمومي حسينيه ارشاد در تاريخ سوم مهرماه، برگزار خواهد شد. شركت براي عموم علاقهمندان در اين جلسه آزاد است.
عنوان مطلب برگرفته از رمان «ماركز» است
دو روايت از سليم جواهري
(افسانهها و قصههاي ايراني)
محمدجعفر قنواتي
انتشارات مازيار
1387
1200 نسخه
4000 تومان
چهارشنبه 27 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]