واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: عاقبت تلخ عشق خياباني باز مي لرزد دلم ....
تهران - خبرگزاري ايسكانيوز: روزي كه ناآگاهانه به لبخندهاي «ناصر» جواب دادم نمي فهميدم كه دستي دستي خودم را دارم در چه گردابي گرفتار مي كنم! آن موقع سال آخر دبيرستان بودم و «ناصر» را هر روز در راه مدرسه مي ديدم.
او به من اظهار عشق و علاقه مي كرد و ارتباط ما در حد نامه و تلفن يك سال طول كشيد تا اين كه در بحبوحه كنكور ناصر به اتفاق خانواده اش به خواستگاري ام آمد اما پدر و مادرم با ازدواج ما به شدت مخالفت كردند.
پدرم مي گفت نمي دانم جواني كه هنوز به سربازي نرفته با كدام عقل مي خواهد زن بگيرد! با اين وضعيت ارتباط من و ناصر قطع شد و پس از گذشت چند ماه پسر يكي از آشنايان كه از هر نظر موقعيت مناسبي براي ازدواج داشت به خواستگاري ام آمد.
من با رضايت پدر و مادرم به سعيد جواب مثبت دادم و ما با هم نامزد شديم ، ولي ناصر دست بردار نبود او مدام برايم مزاحمت ايجاد مي كرد و با تهديد مي گفت كه انتقام مي گيرم. از اين بابت خيلي ناراحت بودم و افسوس مي خوردم كه چرا حالا كه شرايط خوبي براي زندگي و ساختن آينده ام به دست آورده ام بايد آتش اشتباهات گذشته ام مرا بسوزاند.
از طرفي مي ترسيدم كه مبادا سعيد از قضيه بويي ببرد. مدتي گذشت و هر روز كه نامزدم مي آمد تا با هم به بيرون برويم ميمردم و زنده مي شدم . نگاه هاي غضب آلود ناصر عذابم مي داد حتي او يك روز جلو آمد و به شوهرم سلام كرد.رنگ صورتم پريد.
ناصر پرسيد ببخشيد ساعت چند است؟ سعيد هم جوابش را داد و ما به راه خودمان ادامه داديم. هنوز در فكر بودم كه موضوع را با پدر و مادرم مطرح كنم كه يك روز توي كوچه ناصر به اتفاق دوستش سد راهم شدند و با تهديد چاقو و توسل به زور مرا سوار ماشين كردند. آنها سرم را زير صندلي گرفتند و پس از طي مسافتي خودرو جلوي يك ساختمان توقف كرد.در آن لحظه به محض اين كه دوست ناصر پياده شد تا در خانه را بازكند از خودرو پياده شدم و پا به فرار گذاشتم.
من خودم را از دست آن دو جوان شيطان صفت نجات دادم و از همان جا به كلانتري ميدان جهاد مشهد آمده ام تا راهنمايي بگيرم اگر چه هنوز هم مي ترسم كه شوهرم از رابطه قبلي ام با ناصر مطلع شود چون فكر مي كنم زندگي را از دست خواهم داد! در پايان تنها توصيه اي كه به دختران هم سن و سال خودم دارم اين است كه مراقب باشند و فريب دوستي هاي خياباني را نخورند ؛ به خاطر اين كه عاقبت خوب و خوشي ندارد.
كارشناس دايره اجتماعي كلانتري ميدان جهاد مشهد مي گويد : اين دختر بايد پيش از بروز اين مشكلات صادقانه به شوهرش مي گفت كه ناصر خواستگارش بوده است اما به دليل نداشتن شرايط مناسب و آمادگي براي ازدواج، خانواده اش با اين وصلت مخالفت كرده اند. به گزارش ايسكانيوز ، وي تاكيد مي كند : پنهان كردن اين مسئله با توجه به مزاحمت هاي به وجود آمده زمينه شك و ظن را تقويت خواهد كرد و مشكلات بعدي را در پي خواهد داشت.«ارجمند» يادآور مي شود:بهتر است جوانان با پرهيز از دوستي هاي خياباني ، آگاهانه تصميم بگيرند تا گرفتار اين گونه مشكلات نشوند.525/125
چهارشنبه 27 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 303]