واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: مسائل بنيادين تعليم و تربيت
جام جم آنلاين: بدون ترديد ميان آنچه حقيقت تعليم و تربيت اسلامي است و آنچه در جامعه ما تحت عنوان تعليم و تربيت اسلامي مطرح ميشود تفاوت بسيار است.
هرچند بررسي وضعيت كنوني تعليم و تربيت در جامعه ما نيازمند پژوهشهاي علمي بسياري است و بيان نكات و نتايج آن در اين مقاله كوتاه امكانپذير نيست با اين وجود در حد امكان نكاتي مهم و قابل توجه در حول سه محور نظام تعليم و تربيت، معلمان و اساتيد و در نهايت دانشآموزان و دانشجويان ذكر ميشود:
نظام تعليم و تربيت: متاسفانه تا به امروز متوليان تعليم و تربيت درصدد تدوين نظام جامع تربيتي برنيامدهاند و آنچه امروز بنام نظام تعليم و تربيت در جامعه ما وجود دارد معجوني از مكاتب و نظامهاي تربيتي مختلف است. بازسازي نظام فعلي تعليم و تربيت در گرو بوميسازي آن و هماهنگ كردن آن با فرهنگ اصيل ايراني اسلامي است. براي تحقق اين هدف توجه به نكات ذيل ضروري به نظر ميرسد:
1- نگاه جهان وطني به تعليم و تربيت: امروزه هنگامي كه سخن از دهكده جهاني به ميان ميآيد بدين معناست كه تمام معادلات و برنامهريزيها در قلمروهاي مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و... بايد نهتنها در سطح ملي بلكه در نگاهي فراملي انجام شود. در عرصه برنامهريزي آموزشي، متوليان امور بايد به گونهاي برنامهريزي كنند كه اهداف خود را نه در سطح منطقهاي و كشوري بلكه در سطح جهاني تحقق بخشند.
امروزه ما با مقولهاي تحت عنوان انفجار اطلاعات مواجه هستيم. به همين دليل انسداد اطلاعات امكانپذير نبوده و همين امر نگاه جهان وطني را در عرصه تعليم و تربيت توجيه ميكند. تنها با وجود چنين نگاهي است كه ميتوان شور و اشتياق مسلمانان قرون اوليه را نسبت به فراگرفتن علوم مختلف در بلاد جهان دوباره احياء كرد.
ذكر يك نكته در اينجا ضروري است و آن اين كه هنگام سخن گفتن از انفجار اطلاعات مقصود اين نيست كه افراد درصدد دريافت همه اطلاعات باشند كه اين خود امري غيرممكن و موجب تورم اطلاعات و دريافت اطلاعات بدون طبقهبندي ميشود. بلكه بدين معناست كه افراد بالقوه امكان انتخاب اطلاعات مورد نياز خود را داشته و با جهت دادن صحيح به آنها بتوانند اطلاعات خود را گزينش كنند.
2- مسالهمحوري و سوالمحوري: يكي از آفتهايي كه نظام تعليم و تربيت فعلي به آن دچار شده است نگاه نمره محوري و مدركگرايي است. هرچند تلاشهايي در جهت حذف اين نگاه در حال صورت گرفتن است ولي همچنان ذهن بسياري از متعلمان با اين مساله درگير است. نمرهمحوري و مدركگرايي موجبات كمرنگ شدن نگاه تحليلي به مسائل را فراهم آورده است.
سيستم فعلي آموزشي موجب شده است كه در بسياري از دروس دانشآموزان و دانشجويان به حفاظي ماهر تبديل شوند و مطالب را ناآگاهانه حفظ كنند. اين در حالي است كه در نظامهاي تربيتي جديد تلاش ميشود مساله محوري و نگاه تحليلي به موضوعات نهادينه شود. توانايي براي حل مساله و مقدم بر آن توانايي براي فهم مساله يكي از اولويتهاي نظامهاي تربيتي جديد است.
3- تاكيد بر تفكر خلاق و اجتهادي: متاسفانه محتواي بسياري از كتب درسي در كشور ما به گونهاي است كه مجال هر گونه خلاقيت و نوآوري را از دانشآموزان و دانشجويان ميگيرد. مسلما با رعايت نگاه مسالهمحور و طرد حافظهمحوري، زمينه براي ظهور تفكر خلاق و به تعبيري تفكر اجتهادي فراهم ميآيد.
بدون شك هر نوآوري و ابتكاري مستلزم تفكر اجتهادي در مسائل و موضوعات است. نظام و سيستم آموزشي كشور بايد به گونهاي باشد كه دانشآموزان و دانشجويان در مواجه با انديشهها و آراي مختلف ابتدا به فهم درست و دقيق آنها نائل شوند سپس به تجزيه، تحليل و نقد آنها بپردازند و در گام آخر كه خود مقدمه شروع جديدي است بتوانند آراء و انديشههاي بديعي بيافرينند.
موارد فوق و بسياري از مسائل ديگر همچون نظارت دقيق بر جذب اساتيد و معلمان، استفاده از شيوههاي نوين آموزشي، تحول در محتواي كتب آموزشي و پيوند دادن مطالب كتابهاي درسي با مسائل جامعه ازجمله مواردي است كه در صورت تحقق آنها، ميتوان آينده درخشاني را براي كشور ترسيم كرد.
معلمان و اساتيد: نقش بيبديل معلمان و اساتيد در جهتدهي حيات بشر امري بديهي و غيرقابلانكار است. حيات علمي بسياري از بزرگان علم و دانش مرهون راهنمايي اساتيد و معلماني است كه بيش از آن كه انديشه و صاحب انديشه را به افراد بشناسانند شيوه انديشهورزي را به آنان آموختهاند اما متاسفانه در نظام فعلي تعليم و تربيت كشورمان، اين نقش حياتي بتدريج در حال كمرنگ شدن است. براي بازيابي نقش واقعي معلمان ضروري است كه نكاتي در فرآيند تعليم و تربيت مورد لحاظ واقع شود كه ما به تعدادي از آنها اشاره ميكنيم:
1) حذف نگاه اقتدار منشانه: يكي از شيوههاي نادرست تعليم و تربيت سنتي قرار گرفتن معلم و استاد در مقام متكلم وحده است. اين بدان معناست كه در فضاي آموزشي تنها معلم و استاد به بيان مطالب ميپردازند و طالبان علم صرفا مستمعين سخنان استاد هستند. بدون شك در چنين فضايي اگر هم فهم مطالب صورت بگيرد ديگر جايي براي نقد مطالب و ارائه نظرات و ايدههاي جديد وجود نخواهد داشت.
طالبان علم همچون كاتبان وحي تنها به نگارش و ثبت گفتههاي اساتيد خواهند پرداخت و صحت و سقم مطالب نيز به واسطه جايگاه استاد از پيش مسلم فرض خواهد شد. اين در حالي است كه نهتنها در شيوههاي نوين آموزش بلكه در تعاليم اسلامي نيز بر تعامل كلامي و مشاركت علمي ميان تعليمدهنده و تعليمشونده تاكيد شده و نقد و رد را موجب تداوم حيات علمي دانستهاند «حياتالعلم بالنقد و الرد. مسلما با حذف نگاه اقتدارمنشانه ميتوان به تقويت استقلال راي دانشآموزان و دانشجويان كمك كرد.
2) حذف سوالات كليشهاي: اهميت سوال و طرح آن جايگاهي خاص در فرآيند تعليم و تربيت دارد به ويژه اين كه اگر طرح سوال از سوي طرفين (تعليمدهنده و تعليمشونده) صورت گيرد. طرح سوال نشان از فعال بودن ذهن و فهم سوال خود نيمي از پاسخ است.
برخلاف آنچه كه بسياري ميپندارند در فرآيند تعليم و تربيت نيازي نيست كه به همه سوالات پاسخ داده شود بلكه نفس طرح سوال مهم است. هنگامي كه دانشآموز يا دانشجويي در باب مسائل و موضوعات مطرح شده ترديد نموده و سوالاتي را مطرح نمايد چنين امري خود مقدمه شروع حركت علمي خواهد بود. لكن اساتيد و معلمان بايد به اين نكته توجه كنند كه نبايد به دنبال پاسخهاي كليشهاي به سوالات مخاطبان خود باشند زيرا ذهن مواج دانشآموز و دانشجو با پاسخهاي كليشهاي اقناع نميشود. از سوي ديگر در فرآيند تعليم و تربيت، اساتيد و معلمان نبايد به طرح سوالات كليشهاي بپردازند زيرا سوالات كليشهاي پاسخهاي كليشهاي به دنبال دارد.
3) تقويت روحيه نقادانه و نگاه انتقادآميز: در روشهاي سنتي تعليم و تربيت، طالب علم بندرت ميتواند در مقابل اظهارات و مطالب استاد نقدي وارد كند و همواره سخنان استاد فصل الحظاب تلقي ميشود، اما آنچه امروزه اساتيد ما بدان نياز دارند نهادينه كردن انديشه انتقادي در محيطهاي علمي است. اساتيد و معلمان بايد در كنار آموزش دادن يك انديشه و حتي مقدم بر آن بايد اسباب و لوازم انديشهورزي را به مخاطبان خود بياموزند.
مسلما يكي از لوازم انديشهورزي داشتن نگاه نقادانه به امور است. متاسفانه امروزه نهتنها در مقاطع پيش از دانشگاه بلكه حتي در محيطهاي دانشگاهي نيز كمتر شاهد نقد و نقادي منصفانه مسائل علمي هستيم. نهادينه كردن تفكر انتقادي مستلزم فرا گرفتن شيوهها و اصول آن است كه نخست بايد توسط اساتيد و معلمان و سپس توسط دانشجويان و دانشآموزان فراگرفته شود.
دانشآموزان و دانشجويان: آنچه نسل امروز ما در كسوت دانشآموز و دانشجو بدان نياز دارد آگاهي توام با مسئوليت است. طالبان علم هنگامي ميتوانند براي جامعه خود مفيد واقع شوند كه فراگيري آنها توام با ايجاد حس مسووليتپذيري در آنها باشد.
متاسفانه بسياري از مطالبي كه امروزه در محيط هاي علمي آموزش داده ميشود چندان ارتباطي با تحولات و مسائل جامعه خودمان ندارد و همين امر موجب شده است حس مسئوليتپذيري نسبت به جامعه و مسائل آن در قشر تحصيلكرده چندان قابل توجه نباشد.
امروزه قشر تحصيلكرده به دليل ساختار نامناسب آموزشي همچون تماشاگر، نظارهگر تحولات و تغييرات جامعه هستند و اين در حالي است كه بايد در نقش بازيگران اصلي وارد جامعه شوند. چنين امري مستلزم آن است كه قشر تحصيلكرده و بويژه دانشگاهي ما قدرت تحليل اطلاعات و پردازش آنها را داشته باشد تا بتواند راهكارهاي خروج جامعه از مشكلات و بحرانها را نشان دهد.
قاسم آتشنما
چهارشنبه 27 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]