واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: .گریفین: گریفین با بدنی که نیمی به شکل شیر و نیمی به شکل عقاب است از همه جانوران مهیبتر است،این هیولا سر و دم شیر دارد اما هشت بار بزرگنر از شیر است.سر آن عقاب گونه و بالهایش صدها برابر قویتر است.جانور در کوهستانها زندگی می کند و از بالا به شکار خود حمله می برد.او می تواند اسب و سواری را به آشیانه اش حمل کند و آنها را یکجا ببلعد.گفته می شود.خدایان گاه سوار بر این موجودات پرواز می کردند.نیمیس خدای انتقام ارابه ای داشت که گریفینها آنرا می کشیدند.در قرون وسطی شاخ قوچ های وحشی را به جای پنجه گریفین و برای خواص جادویی آن می فروختند
۲_پگاز: زمانی که پرسه ،مدوز را گردن زد،از خون او پگاز .اسب جادویی بالدار به تیزپایی باد.زاده شد.او زندگی را به جستجوی چشمه ها گذراند.گفته اند که چشمه هیپوکرن از یک ضربه سم او بر کوه هلیکون روان شد.روزی که در کنار چشمه پیرن. بر فراز آکروکورنت مشغول نوشیدن آب بود.به دست بلروفون رام شد.بلروفون سوار بر این اسب جادویی دلیرژ ها نمود.از آن جمله بر شیمر پیروز شد.ولی سرنجام غرور او را از پای درآورد.بلروفون خواست سوار بر پگاز بر آسمان اوج گیرد که زئوس او را از زین کشید.اسب بالدار به تنهایی به جایگاه ایزدذن رسید و ایزد ایزدان او را در میان صور فلکی جای داد.
3.سانتور:ایکسیون با ابری که زئوس به شکل هرا درآورده بود درآمیخت و سانتورها زاده شدند.سانتورها شکلی غیرعادی داشتند.بالاتنه آنها به شکل انسان بود اما از کمر به پایین به شکل اسب بودند.سانتورها گوشت خام می خوردند .رفتار آنها خشن بود ومیل آنها به شراب و زن.ایشان را در چشم مردم موجوداتی ترسناک بدل کرده بود.در بین سانتور ها تنها فولوس و خیرون نیک بودند و به همین علت از دیگر سانتورها متمایز بودند
۴_سربر:سربر نگهبان در ورودی دوزخ از آمیختن دو غول تیفون و اکبدنا زاده شد.این سگ سه سر دندانهایی ترسناک و زهراگین داشت.او به شبح مردگان اجازه ورود می داد .ولی از خروج آنان جلو گیری می کرد.سربر فناپذیران گستاخی را که می کوشدند به جهان مردگان رخنه کنند را سنگدلانه می کشت و پاره پاره مژ کرد اما گاه نیز به این اندازه شریر نبود
5.شیمر:شیمر یا کایْمِرا (به یونانی: Χίμαιρα: خیمایْرا لغتاً به معنی بز ماده) از غولهای اساطیری یونان است.
طبق افسانه، شیمر (که در فارسی غولشیر نیز نامیده شده)، سر شیر و بدن بز و دمی از سر مار دارد که از دهانش شعله بیرون میزند؛ و گاهی نیز در هنر بهصورت شیری که کلهٔ بزی شاخدار از پشت آن بیرون آمده نشان دادهشدهاست.
در ادبیات علمی غرب به جانوران چندرگه یا پدیدههای دارای چند خاستگاه اصطلاحاً شیمر یا کایمر میگویند مانند همان حالتی که اصطلاح شترگاوپلنگ در ذهن فارسیزبانان ایجاد میکند.
از معروفترین تندیسهای شیمر، تندیس شیمر آرتزو است.
6.سایکلوپ:سیکلوپ (به یونانی: Κύκλωψ) یکی از موجودات افسانهای در اساطیر یونان است. سیکلوپها در اسطورههای یونان، غولهایی با یک چشم در وسط پیشانی هستند. آنها قدرتمند، سرسخت بودند. حرکات آنها همیشه همراه با خشونت و قدرت بود.
این غولها در جزیرهای با هم میزیستند. وقتی اودوسئوس به جزیره آنها وارد شدند، شش تن از ملوانان او را خورد. اودوسئوس او را مست کرد و با میلهای داغ کورش کرد. در افسانههای یونان دو نسل از سایکلاپها وجود داشتند. نسل اول شامل سه برادر، برونتس ("تندرگر")، استروپس ("فلشر")، آرگس ("درخشانگر")، که از وصلت گایا و اورانوس بوجود آمده بودند. نسل دوم از نوادگان پوزئیدون، و بلندآوازهترین آنها پولیفموس از ادیسه هومر بود.
یونانیان خدایان و هیولاها را فرزندان تیتان ها- خدایان اولیه- میدانستند که بیشتر آنها فرزند گایا (Gaea) الهه مادر و اورانوس (Uranus) بودند. اورانوس خدای آسمان و فرزند گایا بود و گایا خود به تنهایی او را به وجود آورده بود. این دو با یکدیگر فرزندان بسیاری به وجود آوردند که شامل ۱۲ تن از تایتانها نیز هست. سایکلوپها، که غولهایی یک چشم بودند، سه نفر بودند و نماد تندر، برق و آذرخش به شمار میآمدند. این غولها، اولین آهنگران بودند و توسط تایتانی به نام کرونوس (Cronus)، زندانی شدند. زئوس، هنگام شورش بر علیه تایتانها، سیکلوپها را آزاد کرد و در عوض آنها اسلحه معروف او، صاعقه و تندر را به او هدیه دادند.
7.ققنوس:ققنوس (به زبان یونان باستان: Φοῖνιξ، به فارسی: ققنوس، به عربی: العنقاء و به انگلیسی: Phoenix) یک پرندهٔ مقدس افسانه ای است که میتواند در اساطیر ایران، اساطیر یونان، اساطیر مصر، و اساطیر چین یافت شود. دربارهٔ این موجود افسانهای گفته میشود که وی مرغی نادر و تنهاست و جفتی و زایشی ندارد. اما هزار سال یکبار، بر تودهای بزرگ از هیزم بال میگشاید و آواز میخواند و چون از آواز خویش به وجد و اشتیاق آمد، به منقار خویش آتشی میافروزد و با سوختن در آتش تخمی از وی پدید میآید که بلافاصله آتش میگیرد و میسوزد و از خاکستر آن ققنوسی دیگر متولد میشود. ققنوس در اغلب فرهنگها، نماد جاودانگی و عمر دگربار تلقی شدهاست.امّا برخی فرهنگها ویژگیهای دیگر هم به او نسبت دادهاند. از جمله در مورد او گفته شده: اشک ققنوس زخم را درمان میکند[نیازمند منبع]، ققنوس صدای دل نشینی دارد، موسیقی از آوای او پدید آمدهاست و...
گرچه ققنوس در اساطیر ملل آسیایی همچون چین و ایران جایگاه ویژهای دارد، امّا برخی معتقدند که اسطورهٔ ققنوس از مصر باستان برخاسته، به یونان و روم رفته، و هم سو با باورهای مسیحیت شاخ و برگ بیشتری یافتهاست.
علامه دهخدا در توصیف ققنوس نوشتهاست: گویند ققنوس هزارسال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش بیضه ای پدید آید و او را جفت نمیباشد و موسیقی را از آواز او دریافتهاند.
منبع:پاتوق
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 388]