محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826816566
هفت پرده از شانزدهمين نمايشگاه بين المللي قرآن زماني براي مستي چشم ها
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: هفت پرده از شانزدهمين نمايشگاه بين المللي قرآن زماني براي مستي چشم ها
ليلا سادات باقري
هنوز فاصله اي بيشتر از سه ساعت با افطار و تناول خوان گسترده الهي اش و صد البته تلاش خوان نشينان حضرتش براي رسيدن به منزل را، داريم و اين يعني خيابان هاي نسبتا خلوت كه اگر دراين بينابين، خلوتي مشغله ها اجازه دهند مي تواني سري هم به يكي ديگر از تكراري هاي ماه مبارك بزني كه تكرار هميشه هم بد نيست اگر كه خود به همان تكرار مبتلا نشود! و... بگذريم كه به اميد بديهيات رهسپار مصلاي تهران شده ايم و چه بسا كه تك و توك بيلبوردهاي تبليغاتي ميليوني شانزدهمين نمايشگاه بين المللي قرآن كريم آن هم تنها در حوالي و كمي اطراف جغرافياي نيمه كاره اي كه سالهاست به نيمه كاره بودنش عادت كرده ايم، درتولد اين اميد بي تاثير نبوده باشد... نكويي سال است و بهارش ديگر! اصلا قرارمان اين نبوده و نيست كه در اين «نمايش»
پرده اول؛لطفا سه روز بعد تشريف بياوريد!
اگراز در ورودي كه وارد شده اي چند پله اي را به سمت بالا طي كني به طبقه بالايي نمايشگاه مي رسي(!) كه هنوزخبري از فعاليتي مبني بر عنوان اصلي نمايشگاه ديده نمي شود و البته كه «ان الله يحب الصابرين»... سمت راست طبقه مذكور غرفه فروش بليط نمايش زيبا و دلنشين «شب آفتابي» است كه كاشف مان به عمل مي آيد اگر بليط ها را امروز بخرند سه روز بعد مي توانند «افطاري و نمايش» را در قطعه اي از زمين خدمت گزاران سبز پوش شرق تهران بخورند و ببينند و بماند كه در همين راستا چه ثوابي نصيب وزارت فرهنگ دوست ارشاد شده كه تمام هزينه بليط ها را تقبل كرده است آن هم هر بليطي به بهاي 10 هزار تومان، و حساب كن كه اين خودش به تنهايي چه قدر تبليغ است براي فرهنگ اسلامي درنمايشگاه بين المللي قرآن كريم براي نمايش تئاتر مذهبي «شب آفتابي».
پرده دوم: غنيمت تخفيف و غربت تقدير
در برهوت تخفيف هاي دانشجويي و طلبگي امسال چه در نمايشگاه كتاب وچه در همين دو طبقه قرآني فعال دريك ماه جاري؛ نوبريست اين تخفيف 50درصدي كتاب هاي پير تواشيح ايران، مرحوم استاد عبدالغني قيم، هم به نوعي تبليغ است و هم معرفي چهره مهجور مانده ديگري از اساتيد قرآني كه طبق عادت مذموم مان بايد دنيا را وداع گفته تا اين چنين معرفي شوند ويا هراز گاهي هماي سعادت بر صفحه اي از مطبوعات، آن هم قرآني اش، بنشيند كه با مصاحبه اي و يا ذكر لوح هاي تقدير و مدال هايشان به يادگار، چند سطري، چاپي شوند! وحديث غريبي است اين غرفه «ياد بود خادمان فقيد قرآن»؛ ياد بود استاد عبدالغني قيم؛ پير تواشيح ايران، آيت الله امامي شيرازي؛ محقق عالي قدر و مترجم برجسته قرآن كريم؛ محمد مهدي فولادوند.
پرده سوم: عجيب دنيايي است!
فكرش را بكن در صحافي هاي
ام القراي جهان كفر هم برگه هاي مصحف شريف و كريم وحي الهي چاپ مي شود؛ محل چاپ:لندن و آديس آ بابا و ديگر كشورهاي اروپايي و آمريكا كه در زير قاب هاي شيشه اي «بخش ترجمه قرآن كريم به زبان هاي خارجي» ديده مي شود. حالا بنشينند و كتاب هاي ضداسلامي منتشر كنند و مبلغ لائيك مداري و پوچي شوند... و راستي كه هنوز هم اين دنيا عجيب است...«اين همان دهكده اي است كه در زير آسمانش بسيجيان رمل هاي فكه زيسته اند. همان دهكده جهاني كه در نيمه شب هايش ماه هم بر كازينوهاي لاس وگاس تابيده است و هم برحسينيه دوكوهه و گورهايي كه در آن بسيجيان از خوف خداو عشق به او مي گريستند. دنياي عجيبي است، نه؟!» راستي مي دانيد در همين دانمارك موهن، پرفروش ترين كتاب سال و پرفروش ترين هديه كريسمس چه بود... لازم است بگوييم كه معجزه ماندگار پيامبر اعظمي كه در دانمارك برايش كاريكاتور كشيدند؟ و مكرواو مكرالله...
پرده چهارم؛ يك انقلاب سي ساله
البته كه ياد آقا مرتضاي آويني در بحبوبه غرفه هاي شانزدهمين نمايشگاه بين المللي قرآن كريم چندان هم عجيب نيست كه درست بعد از غرفه موزه اي! قرآن هاي ترجه شده (كه هر سال همين است كه هست!)، مي رسي به «بخش ويژه سي امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي» كه چندين غرفه متوالي به همين نام داير است. در اولين ورودمان به اتاقكي مي رسيم با سقف مزين شده به مزار فرزند روح الله؛ شهيد گمنام، آن هم با نورپردازي خاص خودش و صداي راوي فتح فرزندان روح الله (رضوان الله تعالي عليه)... از آقاي نجفي كه كارت پرس شده و نصب شده بر روي سينه اش نشان از بار مسئوليتش در اين غرفه عريض و طويل دارد، مي پرسم: «اين غرفه ها همه اش براي يك بخش است؟» توضيح مي دهد كه «اين بخش خودش شامل سه بخش مجزا از هم است؛ برش هاي تاريخي كه سير تحقيقي بخش را به بازديد كننده نشان مي دهد و ديگري سير قرآني و سير دكورهاي حجمي كه فضاي انقلاب در آن ترسيم شده است. كه در كل شامل شانزده بخش و يا اصطلاحا غرفه است كه به ترتيب غرفه خلقت، قيام، حركت، تبعيد امام(ره)، 15 خرداد، شكنجه، شهادت، پيروزي، دفاع مقدس، استكبار، آفت هاي انقلاب، منافقين، رحلت امام(ره)، دستاوردها و دو غرفه آخر كه ولايت و ظهور است.»
و به قول همين آقاي برادر اين «بخش ويژه سي امين سال انقلاب اسلامي» از اتفاقات خوب نمايشگاه امسال است كه او اين طور توضيحش مي دهد: «ما عقيده مان اين است كه پشتيبان انقلاب و نظام اسلامي حضرت امام(ره) نشات گرفته از نگاه قرآني ايشان است كه اين درغرفه پانزده خردادمان كاملا مشخص است كه حضرت امام مي فرمايند: انقلاب ما در راستاي انقلاب حسين بن علي(ع) است و پشتبند آن ما سيره قرآني اهل بيت(ع) را آورديم و همه موفقيت هاي كشورمان براي همين قرآن مدار بودن ماست»... و البته كه در همين راسته بخش ويژه، غرفه اي است كه مطمئنم تو هم تا همين دهمين روز صيامت در عقب هر نمازت در بين دعاهاي وارده، خوانده اي كه «اللهم فك كل اسير» و اگر تو هم هنوز از سال 1362 چشم انتظار بوده باشي حتما به ياد چهار اسير و صاحب اصلي اين غرفه مي افتي و من ديگر جز آن كه در اين غرفه ديدم هيچ ندارم كه بگويم كه بيست سال است مي گوييم ديگر و... قبول نداري؟!
پرده پنجم؛ هديه اي براي پروانه ها
بر روي ميز برگه هاي كوچكي است كه هم عكس چهار ديپلمات ها را در خود دارد و هم شماره جزئي از قرآن كه خودت انتخاب مي كني و اسمت را هم مي نويسند تا شايد هم كه اگر حاج احمد و سه يار ديگرش آمدند بتوانيم اندكي! سر را بالا بياوريم كه در فلان ماه مبارك يك جزء برايت خوانديم ]... و من قرار بود چيزي نگويم ها![ و برگه كوچك ديگري كه به هر تعدادي كه خودت بخواهي مي تواني برايشان هديه كرده و بفرستي و برگه سومي هم كه در آن شرح خواندن نماز جعفر طيار آمده است كه هر سه مورد؛ هم ختم قرآن و هم صلوات و هم اقامه نماز جناب جعفرطيار به سفارش آيت الله بهجت است كه براي آزادي اين پروانه هاي انقلاب سفارش شده است... در حال بررسي برگه ها هستم كه بنده خدايي از مسئول ثبت اسم هاي مذكور مي پرسد:
«خانوم! شما مطمئنيد اين ها هنوز زنده اند؟» و او هم جواب مي دهد: «اگر سوالي داريد يكي از اعضاي خانواده هاي ايشان اينجا هستند...» و بي آن كه او اسمي بياورد، مي فهمم كه بايد سيد رائد موسوي باشد؛ تنها فرزند اين چهار نفر كه هميشه پاي اصلي چنين يادبودهايي ست... مي پرسمش: «هنوز كه خسته نشده ايد آقاي موسوي؟» مي خندد كه: «خسته كه چرا نمي شويم؟ بآلاخره ما هم يك تواني داريم ديگر، خسته جسمي مي شويم ولي هر وقت كه اين خستگي مي خواهد فشار بياورد اين تكليف و احساس وظيفه كه هست، انرژي مي دهد؛ انرژي مي دهد كه ادامه بدهيم. به هر حال اين ها همان هايي هستند كه به دست اسرائيل كه بزرگ ترين دشمن ايران و اسلام است اسارت ديده اند و شكنجه كشيده اند و در هر صورت هم اين شخصيت ها در شأن اين يادآوري ها هستند.» و نگاهي به غرفه مي اندازد و ادامه مي دهد: «همين كه هر چقدر اين موضوع بيشتر در بين مردم طرح شود شايد باعث شود پيگيري ها موثرتر شود و اميد براي آزاديشان هم بالطبع بيشتر، براي ما قوت قلب است...» و از پي گيري ها هم كه حرف مي شود مي گويد: «زحمت كه زياد كشيده شده به خصوص كه اين دولت انگيزه بسيار خوبي دارد بر روي اين قضيه و يا همين پيامي كه خود آقاي دكتر اخيرا داده اند ولي هنوز به نتيجه اي نرسيده ايم و جا دارد كه بيشتر از اين تلاش كنيم، هنوز نقاطي وجود دارد كه رويش كاري نشده است، من در سفري كه به لبنان داشتم يك ملاقاتي با مقامات حزب الله داشتيم مي گفتند در همين تبادل اخيرشان، اسرائيل 200 جنازه به حزب الله تحويل داده، كه اين تعداد جنازه را نبش قبر كرده و تحويل حزب الله داده بودند چون در سي سال پيش اين جنازه ها دفن شده بودن، و خود حزب الله لبنان مي گفت كه ما مي خواستيم به اسرائيل ثابت كنيم كه حتي استخوان لبناني هم بايد داخل لبنان باشد، حتي يك آقاي ماهيگيري در همين لبنان كه در دريا گم شده بودند كه آن قدر حزب الله به اسرائيل فشار مي آورد كه آن ها مستاصل شدند، كلي تحقيق كردند تاهيچ لبناني پرونده اش مبهم نماند، حالا اين موضوع اسراي ما هم يك بحث حيثيتي است يعني بحث نظام است و از آن طرف هم كه بزرگ ترين دشمن ما اسرائيل است و هيچ راه كوتاه آمدني وجود ندارد، من با همه تشكري كه از مسئولين دارم باز هم انتظار دارم بيشتر كار شود.» و در جواب «حالا چرا در نمايشگاه قرآن؟» مي گويد: «ببينيد همين غرفه اي كه ما در اين جا داريم اين را هم واقعا با زحمت خودمان درست كرديم. حالا اين جا هر كسي بيايد فكر مي كند كه يك سازماني بوده كه چقدر به ما كمك كرده و... در حالي كه واقعا همه هزينه اش شخصي بوده، البته همكاري هم كردند و اين جا را به ما مجاني دادند(!) ولي تمام اقلام ديگر به هزينه خودمان بوده است. اولين باري هم است كه به صورت نمايشگاهي فعاليت مي كنيم و بيشترين انگيزه مان هم براي حضور در نمايشگاه قرآن اين است كه من خودم به شخصه در اين موضوع خيلي به دعا اعتقاد دارم، كما اينكه زماني كه پدرم در زمان ساواك در زندان بودن مادربزرگم تعريف مي كند كه آن زمان يك ختم هاي خاصي را در يك ماه در اوج سرماي زمستان در فضاي باز و در حياط انجام مي دادند كه يك هفته بعد از اين سي شب پدرم آزاد مي شوند، مادربزرگم مي گويند من ديگر طاقت آن موقع را ندارم وگرنه باز هم با دعا محسن را مي گرفتم و اين را با يقين مي گويد. و از آن جا كه نمايشگاه قرآن بيشتر افراد متعهد و مذهبي مي آيند خيلي دلمان مي خواست كه با اين يادآوري، مردم اين دعا را در دعاهاي شان اضافه كنند.» سيد رائد موسوي دانشجوي دكتراي كامپيوتر و متولد سال 1359 است و اين يعني سه سالش بوده كه پدرش سيدمحسن موسوي را به همراه حاج احمد متوسليان و كاظم اخوان و تقي رستگار مقدم اسير كرده اند و... يعني توان همه ما هم مثل مادر سيد محسن موسوي كم شده است كه ...؟! و من قرار بود چيزي نگويم ها!
پرده ششم؛ نوآوري
و شكوفايي در 10 دقيقه
... و از آن جا كه قرآن و اهل بيت(ع) دو يادگار جدانشدني هستند در نمايشگاه، اين نمايش نگين سنگ مقبره امام علي(ع)، امام حسين(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) به اضافه دو قطعه از كاشي كاري هاي قديمي مربوط به حرم حضرت ابوالفضل(ع) و خشت گنبد امام موسي بن جعفر(ع) حديث مكرر ثقلين است و نور قرآن و عطر اهل بيت(ع) جاري است در همين دو طبقه اي كه در برخي از غرفه هايش هيچ جوابي به ارتباط حضورشان با قرآن و نمايشگاهي با همين نام مبارك، نمي بيني. مثلا همين غرفه «آموزش وبلاگ نويسي در 10 دقيقه» و اصلا هم جاي خوش بيني ندارد كه در همين 10 دقيقه مي شود هم طرف را وبلاگ نويس كرد و هم متعهد كه بايد لزوما قرآني بنويسد(!) و اگر غير از اين است چرا صاحبان و گردانندگان نمايشگاه بين المللي قرآن غرفه اي با چنين عنواني بخشيده اند در طلايي ترين ايام تنفس هر بنده اي در روي كره خاكي؛ رمضان المبارك... مگر نه اين كه بايد اقلش در اين نمايشگاه، قرآن وحواشي اش تبليغ شود؟! و نه... هر چند كه از اين دست سؤالات كم هم نيست حتي اگر گوشه همين سؤال به سراغ همكار خوب «نسبتا» نسل سومي كيهان رفته و از مازيار بيژني كاريكاتوريست هنرمند، آن هم در بخش «كارگاه هاي هنري اساتيد» نمايشگاه و در بين غرفه هاي معرق و تذهيب و قلم زني و سرمه دوزي، بپرسم كه: «آقاي بيژني! واقعا اين كاريكاتورها به نمايشگاه قرآن مربوط مي شود؟» و او هم بخندد كه «گفتند امسال سال نوآوري و شكوفايي است و ما هم بياييم كار جديدي بكنيم و بعد فكر كردند در بخش هنري كدام بخش نو است كه قبلا نبوده و به كاريكاتور رسيدند» و تو خود حديث مفصل را بخوان لطفا! بلند بخوان لطفا!
پرده هفتم؛ گر صبر كني...
و باقي اين كه در اين دو طبقه هم غرفه هاي كتاب فروشي است و هم «هم هاي» ديگر با ربط و بي ربط؛ مثل غرفه اردوي جهادي، كانون تخصصي زمين شناسي و قرآن كريم، مركز كانون مهدويت دانشگاه ها، نشريات قرآن و عترت، جمعيت دفاع از ملت فلسطين، دبيرخانه دانشكده علوم قرآني و ايستگاه «استوديو پخش راديو قرآن» به همراه «تست گزارشگري ماهر از بين خواهران و برادران علاقمند و آشنا به علوم قرآني از ساعت 16 تا 18» و... و حالا من به سمت ماشين هاي صلواتي داخل نمايشگاه تا در ورودي مي روم... نمايشگاه به شب نزديك مي شود و به حضور روزه داران نزديك تر و راستي كه اي كاش بيش از پيش در طرح و برنامه ريزي هايي چنين كلان! به خروجي ها فكري مي شد كه هنوز دايره، دايره تكرار است و نمي خورد به كنگره اي كه شانزده ساله است و برايش ميلياردها هزينه كرده اند و هيچ كم نگذاشته اند، براي همين است كه دايره تكرار را نه تنها در شأن قرآن كه در شأن رمضان و ميهمانان الهي و ميهمانان مصلي نمي بينم، حتي اگر مكان ارضي دايره عوض شود و البته كه هنوز و تاهميشه «ان الله يحب الصابرين...»
بعد از خبر...
با همه اينها بايد قبول كنيم كه بضاعت ما همين است، همين است كه نيمي از روزها و شب هاي نمايشگاه گذشته است و هنوز يك خط زيرنويس تبليغ اين نمايشگاه از صدا و سيماي عزيز پخش نشده است؛ حتما كسي نخواسته كه پخش نشده، همين است كه در روزنامه ها و نشريات و خبرگزاري ها بخش ويژه اي به نام نمايشگاه قرآن نيست؛ حتي خبرگزاري قرآني(!؟) همين است كه دورتادور شهر آگهي هاي فلان گوشي همراه و شبكه اينترنتي گرفته است اما... راستي آنها كه در خيابان هاي پايتخت از گردوغبار ماشين هاي گشت طرح ارتقاي امنيت اجتماعي فراري اند، آنها كه در خيابان با ترس و لرز چهارچشمي اطراف را مراقب اند كه كسي لباس هاي ناجورشان را نبيند، با خيال راحت به نمايشگاه قرآن بروند كه كسي به كسي نيست و از تذكر معمولي هم خبري نيست حتي اگر خانم هايي- اگر بشود گفت خانم!- با پيراهن و شلوار و بيست سانتي متر پارچه نازك روي سر در ميان غرفه هاي قرآن و محوطه نمايشگاه و خيابان هاي اطراف قدم بزند... شايد هم شانس ماست كه عدل همان روز كه رفتيم اين جماعت را ديديم...
به هر حال تا دير نشده سري به مصلي بزنيد و از همه خوبي هاي بي نظير اين نمايشگاه ديدن كنيد و بچشيد طعم كلام وحي را در ثانيه هاي مغتنم رمضان آن هم در معماري شگفت انگيز مصلاي نيمه كاره و دوست داشتني مان! راستي اين مصلا كي و با كدام طرح جهادي به اتمام مي رسد؟!
سه شنبه 26 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 123]
-
گوناگون
پربازدیدترینها