تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816687398
مفاهيم مطالعات شهري/٣ سير تاريخي تكامل نظريههاي برنامهريزي شهري
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: مفاهيم مطالعات شهري/٣ سير تاريخي تكامل نظريههاي برنامهريزي شهري
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: مسائل راهبردي ايران
اشاره:
آنچه كه در پي مي آيد ويرايش نخست بخش سوم مقاله « سير تحول نظريههاي برنامهريزي شهري» از مجموعه متون آموزشي «مفاهيم مطالعات شهري»، ويژهي خبرنگاران سياستي و سياستپژوهان شهري و مسكن است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.
در بخشهاي پيشين به توضيح مفهوم عام برنامهريزي و سپس مفهوم برنامهريزي شهري و فرآيند آن پرداخته شد. در اين بخش مروري بر سير تاريخي تكامل نظريههاي برنامهريزي شهري انجام ميگيرد و در بخشهاي بعدي انواع برنامهريزي شهري و سير تحول آن توضيح داده خواهد شد.
مقالات «مفاهيم مطالعات شهري» با ادبياتي ساده مفاهيمي تخصصي را براي خواننده توضيح ميدهند كه با استفاده از آنها تا حدودي ميتوان به ارزيابي سياستگذاري برنامهريزي شهري پرداخت. سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمهي ايجاد يك عرصه عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفهمندان با مديران و سياستگذاران دربارهي سياستها و استراتژيها و برنامهها در آن حوزه ميداندو اظهار اميدواري ميكند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياستگذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديدگاههاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزههاي مختلف شود. سرويس مسائل راهبردي ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيقتر نيازهاي خبرنگاران و سياستپژوهان محترم، علاقهمندي خود را براي دريافت ([email protected]) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفهمندان، مديران و سياستگذاران محترم در ارائهي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آنها اعلام ميكند.
در ادامه متن كامل سومين بخش از اين مقاله به حضور خوانندگان گرامي تقديم ميشود.
مروري بر سير تاريخي تكامل نظريههاي برنامهريزي شهري
از زمان "رم" كلاسيك تا "فلورانس" عصر رنسانس و "لندن" دوره جورجيا، تاريخ شهرنشيني مملو از شهرهايي است كه مهمترين سنت شهري را از خود نشان دادهاند. اين شهرها مكانهايي بودهاند براي نمايش ايدهها و افكار جديد كه ما را از دانش نسلهاي متمادي قبل از آن، شيوههاي طراحي، نيروهاي اقتصادي و تنوع فرهنگي موجود در آنها، آگاه ميكردند. اما برخلاف گذشته، تاريخ شهرنشيني اخير از انحطاط روابط بين مردم و مكان زندگيشان (شهر) خبر ميدهد. امروزه شهرهاي جهان تاوان سنگيني را به خاطر رهبري انقلاب صنعتي پرداختهاند. شهرهاي صنعتي با ايجاد انواع آلودگيها، تراكمها و تمركزها، زاغهها و مناطق فقيرنشين، اعتماد مردم را از شهرها براي ايجاد محيط و كالبدي مناسب براي يك زندگي شهري و انساني سلب كردهاند.
به همين دليل بسياري از "پيشگامان" برنامهريزي شهري از قرن نوزدهم تا بيستم ميلادي، از "هاوارد" تا "لوكوربوزيه" در جستجوي راهي براي نجات شهرها از اين وضعيت بودهاند. در اين دوره، آثار "موريس"، "راسكين" و پيروان آنها، چهره و نمايش ايدهآلي از نظم و سنت گمشده شهرهاي پيش از صنعتي شدن را ارائه دادهاند كه هنوز هم نگرش به شهرهاي امروز تحت تأثير آنهاست. تلاشهاي صاحبنظران و متخصصان براي رهايي از وضعيت اينگونه شهرها نتايج مختلفي در بر داشته است كه نگاهي به تاريخ برنامهريزي شهري روند تحولات آنها را نشان ميدهد. (اسدي، 1380)
شهرسازي به مفهوم ساختن و نه پديد آمدن شهر، با آغاز شهرنشيني بشر در حدود 4000 سال قبل از ميلاد مسيح در ناحيهاي تحت عنوان "هلال حاصلخيز" شروع شده است (سيفالديني، 1381) و تاكنون به اشكال مختلف و گوناگوني انجام گرفته است كه در سه گونه كلي به شرح زير قابل دستهبندي ميباشند : (سعيدنيا، 1378)
- شهرهايي كه به دستور شاه- "كاهن"هاي باستاني به عنوان مراكز مذهبي- حكومتي بنيان گذاشته شدند؛
- شهرهايي كه پادشاهان و حكام، به عنوان قرارگاه حكومتي يا نظامي و يا به قصد تسلط بر مستعمرهاي در سرزمينهاي اشغالي احداث ميكردند؛
- سكونتگاههاي جديد كه براي اسكان جمعيتها يا تأسيس مراكز فعاليتهاي اقتصادي از سوي دولتها و شركتها ساخته ميشدند؛
برنامهريزي شهري در دنياي غرب روند تكاملي طولاني از اولين شهرهاي شناخته شده در "مصر"، "بينالنهرين"، "دجله" و "فرات" تا شهرهاي جديد انگلستان در اوايل قرن بيستم و حفظ آثار تاريخي و استفاده مجدد و تطبيقي از بافتهاي كهن در زمان حال داشته است. برنامهريزي شهري به عنوان هنر و علم، تقريباً حدود 6000 سال در حال تغيير و تحول بوده است و هنوز هم روند تكامل خود را طي ميكند. (سيفالديني، 1381)
برنامهريزي شهري با گسترش شهرهاي پادشاهي توسط "سومريان" آغاز شد. اين پادشاهان شهرهايي را ساختند كه داراي استحكامات نظامي و بازاري براي محصولات كشاورزي بود. اين شهرها، به صورت برنامهريزي شده و در اطراف يك بناي مذهبي "زيگورات" شكل ميگرفتند. قصرها و ساختمانهاي عمومي در مجاورت معبد و در درون حصار شهر بنا ميشدند. تمدن مصر نيز در اين زمان با احداث شهرهاي كوچكتر، كه دائمي نبودند و به طور موقت براي ساخت اهرام بنا ميشدند، شكوفا شد. به طور كلي برنامهريزي براي مكانيابي شهرهاي اين دوره (عصر مفرغ) براساس امكانات ارتباطي، كشاورزي، بازرگاني، دفاعي و دسترسي به آب انجام ميگرفت. (همان)
همزمان با اين اقدامات در "يونان"، تمدن غربي با ايجاد يك روش اخلاقي و سياسي از شهروند بودن كه "دموكراسي" ناميده ميشد، رشد كرد. به دنبال اين تحول، مكان "مجلس دموكراتيك" در طرح شهر به عنوان مركز شهر، جايگزين "قصر فرمانروا" شد. با رشد دموكراسي، خانهها و تسهيلات جامعه به عنوان مهمترين اجزاء طرح شناخته شدند. همراه با اين تحولات (افزايش نظم و ساختار شهري)، "هيپوداموس" اولين تفكر و اساس تئوريكي برنامهريزي فيزيكي در شهرها را پايهگذاري كرد. وي با الهام از شهرهاي سومري و مصري، براي اين كه به فضاهاي شهري يك شكل هندسي بدهد، الگوي شبكه شطرنجي را پيشنهاد كرد. همچنين براي جلوگيري از تعرضات شخصي به اماكن عمومي و فضاهاي رفت و آمد، اقدام به وضع مقررات ساختماني نمود. از نظر او تنها شهر "آتن" به عنوان پايتخت بايد جمعيت بالاي ده هزار نفر داشته باشد و ساير شهرها به خاطر مسائل بهداشتي، رفاهي و ... بايد جمعيت كمتري داشته باشند. اين اولين نمونه شناخته شده محدوديتهاي فيزيكي رشد و توسعه در برنامهريزي شهري است. (همان)
"ارسطو" در كتاب "سياست" خود در باب پيدايش برنامهريزي شهري و بنيانگذاران آن چنين مينويسد "هيپوداموس از اهالي ميلتوس، خالق هنر برنامهريزي شهري است. او خيابانبندي پيرائوس را طرح ريخت و برنامهريزي شهري از براي ده هزار نفر را تدوين كرد." (پالن، 1975)
در دورههاي بعد، مهاجرت شهروندان ثروتمند و رهبران يوناني از شهرها به حومهها، خلاء رهبري در امور شهر را به وجود آورد و در واقع اولين فرسايش در شهرها به دليل جابجايي و حركت مردم به وقوع پيوست. در اين زمان، در حالي كه نواحي حومهاي در حال پيشرفت بود، يك چرخه باطل از فرسايش در هسته شهر در جريان بود. (سيفالديني، 1381)
در دنياي قديم و تا قبل از "تمدن يوناني"، معماري در اوج بود، اما در دوره يوناني كه دوره انتقال به "برنامهريزي شهري" محسوب ميگردد، مسائل شهر و شهرسازي مورد توجه و اولويت قرار گرفتند. در دوران امپراطوري روميها، رم مركز دنياي غرب بود. روميها با افزايش جمعيت با مشكلات و كمبودهاي مسكن، حمل و نقل و خدمات مواجه شدند و براي پاسخگويي به اين مسائل اقدام به ساخت مسكن چند طبقه، تدوين مقررات ساختماني و تجهيز شبكههاي آبرساني نمودند. علاوه بر اين، با توجه به شبكههاي ارتباطي و احداث جادههاي بين شهري (توجه به شبكه ارتباطي و درك اهميت آن)، به عنوان اولين "برنامهريزان منطقهاي" ظهور كردند. (همان)
دنياي قديم، يك الگوي با دوام برنامهريزي براي شهرها تبيين كرد. با توجه به اين الگو، شهرها بر چهار اساس "فيزيكي"، "اقتصادي"، "سياسي" و "اجتماعي" ساخته ميشوند : (همان)
- اساس فيزيكي شهر. ساختمانها، جادهها، پاركها و ساير خصوصياتي است كه به شهر شكل ميدهند؛
- اساس اقتصادي شهر. دليلي براي موجوديت شهر فراهم ميآورد؛
- اساس سياسي شهر. براي ترتيب و نظم شهر لازم است؛
- اساس اجتماعي شهر. براي معني و هويت شهر لازم ميباشد؛
در اين دوران، برنامهريزان طرحهاي خود را در جهت پاسخگويي به خواستههاي گروه قانونگذار و رهبران جامعه خلق ميكردند نه براي ارضاء هنري يا آرزوها و ايدههاي شخصي خود. برنامهريزان در اين دوره، تحت شرايط و محدوديتهاي فيزيكي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي، راهحلهايي را براي حل مسائل شهري ارائه ميدادند. (همان)
روميها، به عنوان سمبلي از قدرت و حضور دولت، شهرهاي برنامهريزي شدهاي را احداث كرده بودند كه بعد از سقوط روميها، بربرها بسياري از اين شهرها را نابود يا آنها را به عنوان استحكامات نظامي در جنگهاي محلي استفاده كردند. در اين دوره زندگي شهري تماميت خود را از دست داده و مجدداً تمدن روستايي ظهور كرد. قدرت مركزي سقوط كرده و قدرتهاي محلي شكل گرفتند. تا قرن يازدهم نياز كمي براي برنامهريزي شهري وجود داشت، چرا كه در اين دوره در تمدن غرب هيچ شهر واقعي ساخته يا بازسازي نشد و شهرهاي ساخته شده در اين دوره، براساس قدرت كليسا شكل ميگرفتند. اين شهرها منعكس كننده نفوذ مسيحيت بر تفكر غربي بودند. (همان)
در قرن پانزدهم دو پديده تأثيرگذار بر شهرسازي رخ داد. اولين پديده كشف "باروت" و استفاده از آن در امور جنگي بود. نتيجه فوري اين كشف دوبارهسازي شهرها با ديوارهايي با فاصله زياد از شهرها براي ايجاد يك منطقه حفاظتي- دفاعي بود، هر چند كه رشد جمعيت و قدرت باروت باعث گرديد كه اين ديوارها به زودي برداشته شوند. دومين پديده شكوفايي "رنسانس" بود. پيامد اين پديده علاقه زيادي نسبت به هنر و علوم انساني پديد آمد، به طوري كه تأثير آن بر برنامهريزي شهري بيشتر هنري بود تا اين كه اصولي باشد. در نتيجه، شكل اصلي و الگوي شهرها بدون تغيير باقيماند و توجه به زيبايي داخلي كليساها و ساختمانهاي عمومي معطوف گرديد. در دوران رنسانس چندين مفهوم جديد در برنامهريزي شهري ظهور كرد. در طراحي شهر، "سبك محوري" مقدم شد، به اين معني كه شكل شهر يك خط مركزي سازمان دهنده داشت. همچنين استفاده از فضاهاي باز، ميدانهاي رسمي و ... رواج يافت. رنسانس مفهوم "طراحي شهر" را ايجاد كرد، به اين معني كه شهرها نه تنها به دلايل كاركردي، بلكه تحت تأثير عوامل زيباييشناختي ميتوانند برنامهريزي شوند. به عبارت ديگر، برنامهريزي شهري بايد زيبايي را به تناسب فرم و عملكرد مورد توجه قرار دهد. (همان)
انتقال از دوره رنسانس به "دوره باروك"، با ساختن بناهاي يادماني بزرگ و با شكوه صورت گرفت. مهمترين الگوهاي برنامهريزي شهري در اين دوران به كارگيري و ساخت استادانه مفاهيم طراحي شهري مربوط به دوره رنسانس بود. در همين راستا "خط مركزي" يا محور سازمان دهنده شهر به عنوان سمبلي از درخشندگي و قدرت امپراطوريها به همراه فضاهاي باز در همه شهرها به وجود آمد. اين عصر، يك برداشت هميشگي از خود به جاي گذاشت "همه شهرها ميتوانند زيبا و روحبخش باشند." ايدهاي كه به طور موقت توسط انقلاب صنعتي تغيير داده شد. (سيفالديني، 1381)
همانطوريكه كشف باروت اثرات زيادي بر فضاهاي شهري داشت، "اختراع موتور بخار" نيز شروعي براي انقلاب صنعتي و تأثيرات آن بر شهرها بود. اثرات اوليه انقلاب صنعتي شامل افزايش تراكم و انبوهي، مخاطرات امنيتي و آلودگي آب و هوا بوده و در مقايسه با كشف باروت، سبب گستردگي بيشتر شهرها شد. كليد صنعتي شدن شهرها، توسعه حمل و نقل بود؛ بنابراين خيابانهاي جديد، شبكه خطوط راهآهن، كشتيراني و ... درنظر گرفته شد. از آنجايي كه اين تغييرات بر روي الگوهاي موجود (الگوي سنتي) پياده شد، اغلب موجب ناسازگاري و بروز مشكلاتي گرديد. بيشتر شهرهاي بزرگ در وضعيت نامطلوبي قرار گرفتند، به طوري كه افرادي كه امكان ترك داخل شهرها را داشتند به حاشيه شهرها پناه بردند؛ در حالي كه كارگراني كه دستمزد پايين دريافت ميكردند، ناچار به زندگي در نواحي شلوغ مركزي بودند. رشد شهرها و مشكلات صنعتي شدن، آنچنان سريع بود كه حركتهاي اصلاحي در بسياري از كشورهاي پيشرفته آغاز گرديد و قوانين و مقرراتي براي ايجاد شهري سالمتر و كارآتر تدوين شد. (همان)
در قرن نوزدهم كوششهاي اوليه در راه اصلاح نابسامانيهاي شهر صنعتي در دو حالت بيان ميشد. برخي معتقد بودند كه بايد شهرهايي جديد پديد آورد و شكلهايي از همزيستي اجتماعي ارائه ميدادند كه بيشتر جنبه "آرمانگرايي" انساني داشت. "اصلاحطلباني" مانند "آون"، "سنسيمون" و "فوريه" به اين گروه تعلق دارند. اما آنها فقط به توصيف "شهر آرماني" خود قناعت نكرده و به واقعيتها نيز توجه داشتند. برخي ديگر ميكوشيدند مسائل شهري را جدا از يكديگر حل كنند و بدون توجه به وابستگي مسائل به همديگر و يكپارچگي اندامهاي شهري، براي هريك از مسائل، پاسخي جداگانه مييافتند. اين گروه براي اولينبار مقررات بهداشتي و ساخت تأسيسات جديد را براي شهر مطرح كردند و در حقيقت بانيان اولين مقررات جديد شهرسازي به شمار ميروند. (سعيدنيا، 1378) اين قوانين و مقررات به مراجع شهري اجازه ميداد كه توسعههاي شهري و ساخت و سازها را كنترل كنند. اولين قانون مرتبط با بهداشت عمومي در انگلستان تعريف شد كه با استانداردهاي مسكن سر و كار داشت. (بنهولو، 1355/1) كشورهاي فرانسه و آلمان نيز براي بهبود وضعيت شهرهاي خود، شروع به اقداماتي در رابطه با منطقهبندي، كنترل كاربريها و ارتفاع ابنيه، تأمين امكانات زيربنايي، سيستم حمل و نقل و ... نمودند. برخي از مورخين برنامهريزي معتقدند كه طرح "هوسمان" در اواسط قرن نوزدهم براي پاريس، خاستگاه و مبدأ برنامهريزي شهري مدرن است. در مجموع شروع برنامهريزي مدرن را ميتوان به اواخر قرن نوزدهم، يعني زماني كه "نهضت" بهبود مسكن، شهرهاي جديد و ... در حال شكلگيري بود، نسبت داد. در اين دوران همواره ايده "شهرهاي جديد" به عنوان شروع حركت برنامهريزي شهري عنوان ميشود. (سيفالديني، 1381)
در واقع، در اين زمان واكنش مصلحين و مسئولين اجتماعي در برابر زشتي شهرها و محلههاي كارگرنشين و اغتشاش در حومههاي صنعتي دو طرز فكر متفاوت در شهرسازي پديد آورد؛ يكي تفكر شهرسازان "آيندهنگر" كه علل بيماري شهرهاي صنعتي را مورد پژوهش قرار ميدادند و احداث شهرهايي نو را كه با نيازهاي جديد انسانها هماهنگي داشته باشند، پيشنهاد ميكردند و ديگري، تفكر شهرسازان "گذشتهگرا" كه از ميراث معماري گذشته دفاع ميكردند. بدينگونه شهرسازان به دو دسته "محافظهكار" و "مترقي" تقسيم شدند كه به شدت با يكديگر در تعارض بودند. (راگون، 1353)
در آستانه قرن بيستم هاوارد به عنوان يكي از پيشگامان نظريهپردازي شهرهاي جديد، طرح "باغشهرها" را به عنوان راهحلي براي مسائل برنامهريزي شهري پيشنهاد كرد. (سعيدنيا، 1378) اين طرح با شلوغي و تراكم شهرهاي صنعتي از طريق ساختن باغشهرهايي خارج از نواحي توسعه يافته، مبارزه ميكرد. در حالي كه هاوارد به عمل روي آورده بود، "پاتريك گدس" كمك اصلي فلسفي اين عصر را انجام داد. گدس معتقد بود كه برنامهريزي فيزيكي به تنهايي نميتواند شرايط زندگي شهري را بهبود بخشد، مگر اين كه با برنامهريزي اقتصادي و اجتماعي همراه گردد. از ديدگاه وي، "شبكه اجتماعات شهري" ميتواند در يك مقياس منطقهاي، شامل شهر و حوزه نفوذ اطراف آن شود. گدس اصرار بر پيچيدگي و تنوع در برنامهريزي داشت تا از اين طريق امكان برنامهريزي جامع، در مقياس وسيع را فراهم سازد. بدون كمك وي، تكامل برنامهريزي شهري به تأخير ميافتاد. (سيفالديني، 1381)
از ديدگاه گدس شهر يك سيستم پيچيده بود؛ بنابراين متدلوژي سنتي شهرسازي كه شامل يك رشته عمليات حرفهاي و فيزيكي براساس برداشتهاي تجربي و ادراكات شخصي بود، كنار گذاشته شد و نظريات وي به مدت شصت سال، پشتوانه نظري الگوي "طرحهاي جامع"(Comprehensive Plan) گرديد. (سعيدنيا، 1378) نظريات گدس، كمكهاي مؤثري در تكامل و شكلگيري برنامهريزي شهري و روشهاي آن ايفا كرده است. اين نظريه تا اواسط دهه 1960 ميلادي، نظريه غالب بود، اما به دليل نواقص و مشكلات اساسي و تأكيد بيش از حد بر كاركردگرايي، عوامل كالبدي و يكسونگري كنار گذاشته شد.
در بستر چنين شرايطي، برنامهريزي شهري، نيز در اوايل قرن بيستم با اين هدف به وجود آمد كه تمام فعاليتهاي مربوط به توسعه و عمران شهري را چه در حال و چه در آينده، تحت انتظام و نظارت بخش عمومي درآورد. اين نوع برنامهريزي همچنان بر اصول برنامهريزي جامع و برنامهريزي عقلاني استوار بود و در عمل به صورت الگوي طرح جامع كاربرد جهاني پيدا كرد.
تا حدود دههي 1960، معمولا چنين تصور ميشد كه شهر و مسائل آن، مثل هر پديدهي ديگر، به كمك تعقل و علوم مختلف قابل شناخت و در نتيجه قابل نظارت وهدايت است و فقط ميبايد از علوم و فنون مختلف در اين راه كمك گرفت. اما تجارب و تحولات بعدي، ترديدهاي جدي در اين نحوه نگرش به شهر و برنامهريزي براي آن به وجود آورد. اولا معلوم شد كه ماهيت شهرها، بسيار پيچيدهتر از آن است كه گمان ميرفت. ثانيا ميزان و نوع مداخله در ساختار وعملكرد شهرها، امري بسيار حساس است و احتمالا با عوارض پيشبيني نشده همراه خواهد بود.
در نتيجهي اين تحولات و تغيير ديدگاهها نسبت به برنامهريزي جامع و عقلاني، از سوي ديگر وقوع انقلاب علمي در رشتههاي مختلفي چون جغرافيا، مديريت و نهايتاً "سيبرنتيك" و علوم كامپيوتري، "ديدگاه سيستمي (تئوري برنامهريزي رويهاي)" خلق شد. اين الگوي جديد برنامهريزي در دههي 1960 در انگلستان و آمريكا رواج پيدا كرد، الگوي برنامهريزي راهبردي (استراتژيك) از درون اين نظريه و در ادامهي آن ارائه شد.
اما از حدود دههي 1980، به دنبال ظهور تحولات جديد سياسي، اجتماعي و فرهنگي در غرب، الگوي برنامهريزي راهبردي نيز، در معرض انتقاد و اصلاح قرار گرفته و نظريهها و ديدگاههاي جديدي در جهت تكميل برنامهريزي شهري و روشهاي عملي و اجرايي آن به ظهور رسيده است، از جمله ميتوان به نظريههاي برنامهريزي دموكراتيك، برنامهريزي فرايندي، برنامهريزي مشاركتي، برنامه ريزي حمايتي و برنامهريزي خرد خرد، اشاره كرد. اين وضعيت، باعث پيدايش انواع نظريهها، روشها و فنون براي اصلاح و تكاميل برنامهريزي شهري در طول چند دههي اخير شده است. به همين دليل، موضوع برنامهريزي شهري، هم در عرصهي توليد وهم در عرصهي عملي، با ابهامات و مشكلات زيادي روبهرو شده كه گاهي از آن به عنوان بحران شهرسازي ياد ميشود.
دورهي معاصر را عصر "تكثرگرايي تئوريكي" ميخوانند. در اين دوره تئوريهاي مختلفي ارائه شده است، ولي بيشتر آنها از عمل و برنامهريزي عملي جدا بودهاند؛ اما نكات كليدي موردنظر در برخي از آنها بر برنامهريزي عملي و جهتگيريهاي بعدي، بسيار مؤثر بوده است. با وجود تمام انتقاداتي كه در اين دوره به برنامهريزي سيستمي وارد شده است، باز هم اين تئوري با انجام تغييراتي كه نتيجه انتقاد تئوريهاي ديگر بود، در عرصه باقيمانده است. اين اصلاحات و رفع نواقص، بقاء اين تئوري در صحنه عمل را تضمين نموده است. (اسدي، 1380)
تدوين و گردآوري:
مهندس سعيد محمودي
كارشناس ارشد برنامهريزي شهري و منطقهاي دانشكده هنر دانشگاه اصفهان
مهندس عادل محمودي
دانشجوي كارشناسي ارشد برنامه ريزي شهري و منطقهاي دانشگاه تربيت مدرس تهران
خبرنگار طراحي و برنامهريزي شهري سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران
ادامه دارد....
دوشنبه 25 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]
-
گوناگون
پربازدیدترینها