تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نصيحت كردن در حضور ديگران، خُرد كردن شخصيت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827906959




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سفير ايران در نيكاراگوآ در گفتگو با فارس 2 و پاياني حضور ايران در آمريكاي لاتين تهديدي جدي براي آمريكاست


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سفير ايران در نيكاراگوآ در گفتگو با فارس 2 و پاياني حضور ايران در آمريكاي لاتين تهديدي جدي براي آمريكاست
خبرگزاري فارس: اكبر اسماعيل‌پور گفت: مسئول سياست خارجي ايالات متحده در آمريكاي لاتين حضور ايران در اين منطقه را تهديدي جدي براي آمريكا توصيف كرده است.


اكبر اسماعيل‌پور سفير جمهوري اسلامي ايران در نيكاراگوآ چندي قبل در زمينه روابط ايران با نيكاراگوآ و ديگر كشورهاي آمريكاي لاتين و ويژگي‌هاي روابط ايران با كشورهاي آن منطقه گفتگويي با خبرگزاري فارس داشت. بخش دوم اين گفتگو در زير از نظر خوانندگان مي‌گذرد.

** دكترين مونروئه اساس مداخلات و جنايات ايالات متحده در آمريكاي لاتين است

* فارس: آقاي دكتر مي‌خواهم به تشريح اين نكته بپردازيد كه اساسا اهميت آمريكاي لاتين براي ايالات متحده آمريكا از چه باب است كه احيانا از دست رفتن يك كشور و صدور الگويش به ديگر كشورهاي منطقه اين قدر براي آمريكا مهم است كه مي‌آيد مثلا براي مقابله با پا گرفتن چنين حركاتي دست به حمله نظامي مستقيم مي‌زند يا مثلا به دفعات متعدد دخالت نظامي، سياسي، اقتصادي در اين كشورها مي‌كند و كودتاهاي زيادي را در آنجا طراحي و اجرا مي‌كند.

- اسماعيل‌پور: ببينيد من در صحبت‌هايم اشاره كردم كه اساس اين تجاوزات و مداخلات نظامي كه در منطقه آمريكاي مركزي بيش از 50 بار در سطوح مختلف اتفاق افتاده، دكترين مونروئه است، مونروئه رئيس جمهور وقت ايالات متحده در سال 1823 بوده است.
در اين ايام يعني سال‌هاي قبل و بعد از 1823 حركت‌هاي استقلال طلبانه زيادي عليه استعمار اروپا در آمريكاي مركزي رخ مي‌دهد و گسترش پيدا مي‌كند. آقاي سيمون دوبليوار اعتقاد به كلمبيا داشته است؛ كلمبياي بزرگ كه شامل همه كشورهاي آمريكاي لاتين مي‌شده است.
بوليوار اعتقاد به تشكيل آمريكاي بزرگ در جنوب قاره آمريكا داشت و حركت‌هاي استقلال طلبانه آمريكاي مركزي و لاتين و تا حدي جنوبي متاثر از همين ايده آغاز شدند. يك يا دو دهه قبل از اين تاريخ جرج واشنگتن توانسته بود اتحادي را در ايالات شمالي قاره آمريكا ايجاد كرده و ايالات متحده امروز را پايه‌گذاري كند و به تدريج تعداد اين ايالات را از 13 ايالت به 50 ايالت رسانده بود. جنوبي‌ها هم به دنبال وحدت بودند اما عواملي مانع از تحقق اين آرزو در نزد ايالات آمريكاي مركزي و جنوبي شد. ترس از آمريكا به خاطر دسيسه‌ها و سوابق نامطلوبش و نيز سياست تفرقه بينداز و حكومت كن كه از سوي ايالات متحده شمالي اجرا مي‌شد باعث شد كه ايالات مركزي و جنوبي موفق به اتحاد نشوند.
به اين ترتيب اولين حركت استقلال طلبانه آمريكاي لاتين به رهبري سيمون دوبليوار با شكست مواجه شد و همه آنها از بين رفتند.
بوليوار دنبال اين بود كه آمريكاي لاتين بزرگ را در مقابل ايالات متحده علم كند. حركات استقلال طلبانه آنها با حمايت‌هاي ضمني و برنامه‌دار ايالات متحده آمريكا به استقلال كشورهاي امروزين آمريكاي مركزي و لاتين انجاميد و آنها از استعمار اروپا رها شدند و اروپايي‌ها به دنبال كار خودشان رفتند.
آمريكايي‌ها از زمان استقلال يافتن و متحد شدن دنبال اين بودند كه آمريكاي مركزي و جنوبي را حياط خلوت خودشان كنند. آنها از حركات استقلال طلبانه ملل آمريكاي لاتين تحت عنوان بندهايي از دكترين مونروئه حمايت كردند و گفتند كه ما در اروپا دخالت نمي‌كنيم و اروپايي‌ها هم در آمريكا به معناي تمام قاره آمريكا.
كشورهاي آمريكاي لاتين حالا استقلال پيدا كرده بودند اما كشورهايي بودند كه هزار جور مشكلات و بدبختي داشتند و عمدتا با فقري كه از ناحيه استعمار به آنها تحميل شده بود دست و پنجه نرم مي‌كردند.
همسايه شمالي از اين فرصت در كنار مشغوليت اروپايي‌ها به مشكلات داخل قاره سبز كه اروپايي‌ها را به جان هم انداخته و آنها را در ساليان بعد به عرصه دو جنگ جهاني كشاند نهايت استفاده را بردند و بدون سر و صدا به استعمارگري نوين در آمريكاي لاتين پرداختند.

** هر گاه نداي وحدت در آمريكاي لاتين به گوش رسيد آمريكايي‌ها نقش تخريبي ايفا مي‌كنند

* فارس: اين حساسيت آمريكا به آمريكاي لاتين به نظر مي رسد هنوز هم وجود دارد؟

- اسماعيل‌پور: ببينيد "آيسيمو بوريوا" در اوايل قرن 19 سلسله جنبان و آغازگر اولين نهضت استقلال طلبانه آمريكاي لاتين عليه اروپايي‌ها بود. آمريكايي‌ها از حركات استقلال طلبانه در آمريكاي لاتين عليه استعمارگران اروپايي بدشان نمي‌آمد، آنها نه از "حب علي" بلكه از "بغض معاويه" يك مقدار هم به اين حركات كمك مي‌كردند تا از شر اروپايي‌ها خلاص شوند و فرصتي مهيا كنند تا خودشان بيايند همه آمريكاي لاتين را غارت كنند.
از اين مقطع ايالات متحده آمريكا بر اساس همان دكترين مونروئه نقش‌آفريني جديد خود را آغاز مي‌كند و هر جا بحث وحدت هست آنها در واقع به صورت خيلي مرموز و خزنده حاضرند و شروع مي‌كنند به قلع و قمع كردن بانيان بحث استقلال طلبي.
الان خود آقاي هوگو چاوز و خيلي از رهبران انقلابي و چپگراي آمريكاي لاتين اعتقادشان اين است كه اين حركت‌هاي چپگرا و انقلابي ادامه انقلاب سيمون بليوار است. شما اگر دقت كرده باشيد عنوان "البا" به معناي "فجر سپيده دم" و "پگاه اميد بخش" است و آقاي چاوز و متحدانش در آلبا عمداً اين اسم را انتخاب كردند. اين البا در واقع گرفته شده از عنوان الترناتيوا بوليواليانا دلوسترا ساپيليكاس يا لاسامنيكاس يعني جايگزين بوليواري براي آمريكايي‌ها است. آمريكايي كه ايشان مي‌گويد منظورشان همان آمريكاي مركزي به پايين است يعني هم آمريكاي مركزي و هم آمريكاي جزيره‌اي كه شامل شبه جزاير كارائيب مي‌شود، از جمله كوبا و آمريكاي جنوبي شامل 12 تا 13 كشور آمريكاي جنوبي. البا هسته مركزي آن مغز است، آن لب الاالباب اين حركت‌هاي چپگرايانه و استقلال طلبانه و به تعبيري استقلال ثاني يا دوم آمريكاي لاتين است. اگر چه آن نهضت اوليه به رهبري سيمون دوبوليوار در اوايل قرن نوزدهم بر عليه اروپايي‌ها بود و ادامه آن بر عليه خود آمريكايي‌ها و بر عليه همين دكترين هژمونيك بود الان هم البا ادامه آن است.
الان هم كه شما نگاه كنيد آقاي چاوز جاي جاي صحبت‌ها و حركت‌هايشان نشان از يك انقلاب دارد. اگر چه حالا بحث سوسياليسم قرن 21 مي‌شود اگر چه برخي‌ها هم از سر توطئه مي‌گويند اينها مي‌خواهند دوباره طبق ماركسيسم و كمونيسم در قالب سوسياليسم عمل بكنند ولي اين نيست، آقاي چاوز، آقاي اورتگا، آقاي اوو مورالس، آقاي رافائل كوئرا آقاي فيدل كاسترو - اگرچه رهبر انقلاب كمونيستي كوبا است - اينها همه اعتقاد به وحدانيت خدا دارند، مذهبي هستند، حالا مذهبي هم نباشند اعتقاد به وحدانيت خدا و حركت‌هاي مذهبي و الهي دارند، يعني مي‌خواهم بگويم اين برچسب به آنها نمي‌چسبد بخصوص به آقاي چاوز كه سلسله جنبان اين داستان است كه هميشه گفته است من يك نظامي بودم و نظامي‌ها در كل آمريكاي لاتين و در طول تاريخ هميشه متهم به مذهبي بودن و مسيحيت بودند و من هم يكي از آنها هستم.
شايد در بين نظاميان آمريكاي لاتين استثنا هم باشد ولي اين مسئله كه به آن اشاره شد موضوعي است كه در آمريكاي لاتين كاملا جا افتاده است و شما در هر كجاي اين منطقه كه ببينيد اينگونه عنوان مي‌شود كه نظامي‌ها و ارتشي‌ها در آمريكاي لاتين به عنوان افرادي مذهبي شناخته مي‌شوند و اين ذهنيت غالب در منطقه است
خود چاوز در يكي از سخنراني‌هايش مي‌گفت كه من در واقع نظامي بودم و روحيه‌ام نظامي است با افكار نظامي و اين برچسب‌ها مبني بر كمونيست و غير مذهبي بودن به من نمي‌چسبد، بخواهيد يا نخواهيد من رگ و ريشه مذهبي دارم.
در هر صورت اين حركت همگرايانه و استقلال طلبانه كه الان چند سالي در منطقه آمريكاي لاتين دوباره به سلسله جنباني آقاي چاوز پا گرفته در واقع دومين نهضت استقلال طلبانه است. نهضت اول بر عليه اروپايي‌ها بود و اين نهضت بر عليه سلطه هژمونيك ايالات متحده است كه البته براي آنكه اين حركت پا برجا بماند و ادامه يابد به صورت ناملموس و ناپيدا سعي كرده حضورش را روز به روز گسترش دهد و در جاي جاي كشورهاي منطقه فعال شده است. اين را در نظر داشته باشيد كه آمريكا بيش از 50 بار عليه حركت‌هاي استقلال طلبانه منطقه آمريكاي لاتين دست به اقدام متقابل نظامي زده است كه مي‌توان به آنها دسيسه‌هاي متفاوت فرهنگي، سياسي، اقتصادي را نيز افزود.

* فارس: دليل احساس خطر آمريكا از نفوذ ايران در منطقه آمريكاي لاتين و آمريكاي مركزي چه مي‌تواند باشد؟ چون اخيرا هم آمريكايي‌ها چندين همايش در اين مورد برگزار كردند و نفوذ ايران را در منطقه آمريكاي لاتين و آمريكاي مركزي و كشورهايي كه استقلال خودشان را در منطقه بدست آوردند مورد بررسي قرار دادند.
يك مبحث ديگر هم هست كه فكر مي‌كنم اگر اين هم در آمريكاي لاتين مورد توجه قرار بگيرد بد نيست.
الگوي حكومتي نامناسب در كشورهاي آمريكاي لاتين و آمريكاي مركزي كه استقلال يافته‌اند باعث فراز و نشيب‌هاي زيادي در آنها شده است. مثلا چند بار عليه خود همين آقاي چاوز كودتا شده است، چاوز رفته و برگشته و يا مثلا آقاي اورتگا رفتند و برگشتند اما كوبا با آن سيستم حكومتي كه ايجاد كرده آن ثبات و انسجام را حفظ كرده است. چرا ديگر كشورها از آقاي فيدل كاسترو الگو نمي‌گيرند، چيزي حدود 40 سال است كه حكومت كاسترو در كوبا پا برجا مانده و بعد از آن هم قرار است برادرش بيايد حالا رسما آمده حكومت و دولت را در دست گرفته مردم‌شان هم به هر ترتيب كج دار و مريز پشت دولت هستند و حداقل آن ثبات و آن اقتدار را حفظ كردند، فراز و نشيب‌ها، ضربات سنگيني به حكومت‌هاي مستقل و مردم و دولت‌هاي آنها در آمريكاي لاتين وارد كرده است.
آقاي اورتگا مي‌توانست همين الگو را پياده كند و يك سيستم رهبري انقلابي را آنجا پياده كند يا خود آقاي چاوز. الان بعد از آقاي چاوز معلوم نيست چه كسي مي‌خواهد در ونزوئلا سر كار بيايد كه بتواند همين سياست‌ها را اعمال كند.
اگر همين بي ثباتي سياست‌هاي حكومت‌هاي مستقل آمريكاي لاتين تداوم يابد حالا ما بخواهيم با آنها مناسبات هم داشته باشيم مثلا ما با كوبا فراز و نشيب زياد نداشتيم بخاطر اينكه ثبات حكومتي داشتند ولي ما به ديگران نمي‌توانيم اين اعتماد و اطمينان را داشته باشيم كه بعد از آقاي چاوز چه كسي مي‌خواهد سر كار بيايد يا بعد از آقاي اورتگا چه كسي مي‌خواهد سر كار بيايد. ما اين همه مي‌خواهيم در آنجا سرمايه‌گذاري كنيم و شروع هم كرده‌ايم؛ در ونزوئلا كلي سرمايه‌گذاري كرده‌ايم، كارخانه تجهيزات كشاورزي و تراكتورسازي، حالا در نيكاراگوآ هم قاعدتا بايد شروع شده باشد شما بيشتر اطلاع داريد، يا حتي كشورهاي ديگر اين را چطوري ما مي‌توانيم مورد تجزيه و تحليل قرار دهيم؟

** سي.ان.ان 700 طرح ترور كاسترو از سوي آمريكا را منتشر كرده است

- اسماعيل‌پور: ببينيد چند مطلب اينجا هست، ايالات متحده به عنوان يك قدرت هژمونيك سياسي و بخصوص نظامي هميشه در طي به وجود آوردن و خلق و آفرينش دشمن فرضي براي خود بوده است. بعد از پيروزي متحدين در جنگ جهاني دوم در سال 1945 در واقع دنيا به دو قطب تقسيم شد آمريكا به اين قضيه دامن زد كه در هر صورت بلوكي را حالا به نام بلوك شرق دشمن اصلي مردم قاره آمريكا قلمداد بكند يعني هنر اصلي‌اش اين بود كه اين كار را بكند.
آمريكا در ابتدا مي‌خواست مردم انقلابي كوبا و نيكاراگوآ را كه به ترتيب در دهه 60 و 80 انقلاب كردند و مردمي خداپرست و مذهبي هستند از دشمني ملحد به نام اتحاد جماهير شوروي و اقمارش و نوچه‌هايش بترساند. اين جز سياست‌هاي آمريكا بوده و موفق هم بوده است. با كوبا بواسطه پشتوانه شوروي سابق نتوانست كاري بكند الان البته ملت سلحشور كوبا به رهبري قاطعانه فيدل كاسترو توانستند پايمردي مي‌كنند و تمام توطئه‌هاي آمريكا عليه اين كشور را كه بالغ بر چند هزار مي‌شود نقش بر آب كند. 700 طرح توطئه قتل فيدل كاسترو را خود سي.ان.ان منتشر كرد. اين از يك طرف يعني مردم مذهبي هم ايالات متحده آمريكا و هم بقيه كشورهاي آمريكاي لاتين و مركزي را ترساندند از اينكه آقا يك دشمن فرضي خدا ستيز و مذهب ستيز از آن سوي آب‌ها دارد در اين سو براي خود شريك و رفيق جمع مي‌كند، مواظب باشيد و به همين بهانه عليه كشورهاي استقلال طلب منطقه حمله نظامي كرد، كودتاي نظامي انجام داد و قتل عام كرد.
در نيكاراگوآ و گرانادا و پاناما و در تقريبا قاطبه كشورهاي آمريكاي لاتين با مردمي كه ريشه مذهبي داشتند حالا يا از جاهاي ديگر مهاجرت كرده بودند و مذهبي بودند يا بومي‌ها كه اعتقادات مذهبي بومي داشتند آمريكا مرتب بحث الحاد شوروي و نفوذ آن را در اين منطقه مطرح مي‌كرد.
بعد از حدوث و وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357 و به وجود آمدن جمهوري اسلامي كه صراحتا مي‌گويد نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي كه با ريشه مذهبي ديني يك حكومت مردم سالاري ايجاد كرده است اگر اين حكومت و باورهاي آن درست تبيين شود در واقع جايگاه پيدا مي‌كند اول در ميان مسلمان‌ها يعني شيعيان و ساير مسلمانان و كم كم اين مدل به عنوان الگو به همه عالم گسترش پيدا مي‌كند. الان هم ما نشانه‌هاي نفوذ انقلاب اسلامي را در جاي جاي دنيا در 5 قاره داريم مي‌بينيم، در اروپا، در آمريكا، در آسيا،‌در خاورميانه، در اقيانوسيه و در آفريقا داريم اين گسترش نفوذ را مي‌بينيم.
با حدوث انقلاب و شعارهايش ايالات متحده بخصوص در دهه اول انقلاب دنبال اين هستند كه اين نظام را سرنگون كنند. جنگ تحميلي را با تحريك صدام آغاز مي‌كنند كه يك جنگ نابرابر است. ايران يك كشور محدود با يك قوه و قدرت مشخص آن هم بعد از انقلاب اسلامي ارتش ايران به هم ريخته است، سپاه پاسدارن سلحشور تازه روي كار آمده است. ديدند در دهه اول نتوانستند با انقلاب اسلامي برغم جنگي كه تحميل كردند و انواع اقسام توطئه‌ها و دسيسه‌ها و تروريسم ترور شخصيت‌هاي انقلاب باز هم نتوانستند خدشه‌اي به انقلاب وارد كنند.
در هر صورت بعد از فروپاشي نظام شرق و بويژه باز بعد از حوادث 11 سپتامبر به عقيده حقير بر اين شدند كه هيچ چاره‌اي ندارند جز اينكه تحت نام و عنوان مبارزه با تروريسم با اصولگرايي و بنيادگرايي مبارزه كنند و اسلام‌گرايي را در نزد همگان به عنوان يكي از محورهاي شرارت براي تحقق اهداف بعدي علم بكنند.
در آمريكاي لاتين نيز اساس حركت‌ها استقلال طلبي است. در دهه 80 كشوري ثروتمند مثل ونزوئلا مطلقا در دست آمريكايي‌ها بود ولي در هر صورت الان ونزوئلا يك كشوري است كه احساس مي‌كند ثروتش را بايد بين كشورهاي آمريكاي لاتين توزيع كند و اين را آقاي چاوز به زبان مي‌گويد، اين ديدگاه در صحبت‌هايش هست، در عمل و رفتارش هم هست كه در هر صورت اين محبت الهي است كه نصيب ملت ونزوئلا شده و بايد در اختيار اين خطه و اين منطقه و در جهت تقويت استعمار زدايي و نظام سلطه ستيزي، عدالت خواهي و همگرايي قرار گيرد. از همه اينها مهم‌تر اين است كه اينها در سطح منطقه به دنبال همگرايي هستند يعني مي‌گويند ما برادريم، برادركشي معنايي ندارد، آمريكايي‌ها ايستاده‌اند ما را به جان هم بياندازند و ما را در واقع سعي كردند بر عليه يكديگر علم كنند تا ما هميشه ايام متفرق و نامتحد باقي بمانيم.
به نظر من حركت‌هاي استقلال طلبانه امروز آمريكاي لاتين در سايه درايت رهبران انقلابي مثل آقاي چاوز و اورتگا و كشورهايي مثل كوبا و رئيس جمهورش و مثل بعضي از كشورهاي ديگر مثل بوليوي و آقاي اوو مورالس كه اساس حركتشان حركت بومي گرايي است يعني اصلا كاري به اينكه مثلا جمهوري اسلامي بلند شده آمده است آنجا مي‌خواهد توسعه فرهنگ اسلامي بدهد ندارند و اصلا اين حرف‌ها اين نيست.
جمهوري اسلامي از سر خير خواهي در منطقه آمريكاي لاتين و مركزي دنبال گسترش روابطش است نه سلطه گري نه سلطه پذيري؛ بر اين اساس ما با هر كشوري به غير از رژيم صهيونيستي حاضر به ايجاد رابطه هستيم و حتي از رابطه با ايالات متحده نيز هيچ موقع ابايي نداشته‌ايم. حتي امام خميني هم فرمود تا زماني كه رابطه، رابطه گرگ و ميش است ما نيستيم.
آقاي اورتگا بحث شعارها را كرده گفته است ما به كسي اجازه نمي‌دهيم كه در نوع روابط‌مان با ديگران براي ما دستورالعمل بنويسد، ضمن اينكه تا زماني كه برخورد محترمانه بكنند ما هم آنها را محترم مي‌شماريم و با آنها رابطه داريم، يعني به نظر من همان حرفه‌ايي است كه هميشه ايام در اين 30 سال جمهوري اسلامي زده است.

** آْمريكا نگران كمك ايران به همگرايي در آمريكاي لاتين است

* فارس: يكي از دلايل نگراني آمريكايي‌ها اين است كه مي‌گويند ايران در آن منطقه به روند همگرايي در آن منطقه كمك مي‌كند آيا اين مي‌تواند باعث نگراني آمريكايي‌ها از حضور ايران در منطقه آمريكاي لاتين باشد؟

- اسماعيل‌پور:‌حتما چون يكي از چالش‌هاي آمريكا بحث همگرايي ملت‌هاي استقلال طلب آمريكاي لاتين است. آمريكايي‌ها بعد از وقوع حملات تروريستي در 11 سپتامبر با شعار مبارزه بر ضد تروريسم آن هم از نوع اسلامي آمدند به سمت منطقه ما و افغانستان را با بهانه‌هاي واهي و بدون اجازه شواري امنيت سازمان ملل اشغال كردند كه واقعا يك لكه ننگي بود بر ساحت سازمان ملل به عنوان قدرتمندترين محفل و مجمع عمومي و جهاني كه البته هدف اصلي‌اش هم قطعا حمله به ايران بود كه اگر مي‌توانست و در شرايط بود قطعا اين كار را مي‌كرد.
هدف آمريكا از طرح عنوان محور شرارت بخصوص بعد از 11 سپتامبر هم در واقع از اين نامگذاري ايران بود؛ عراق و كره شمالي بهانه بودند. من گفتم ايران با توجه به آرمانگرايي‌اش و با توجه به اصول و اهداف سياست خارجي كه در واقع منبعث از آموزه‌هاي ديني هست آمريكايي‌ها را به عنوان يك الگو نگران كرده است، چون آقاي چاوز هم هر از چند گاهي به اين مسئله اشاره مي‌كند.
آقاي چاوز در سايه توجهش به ايران و عملكرد ايران و گذر موفقيت آميزش از اين فراز و نشيب‌هاي 30 ساله، ايران و جمهوري اسلامي ايران را يك الگوي انقلابي پايدار براي منطقه آمريكاي لاتين مي‌داند. چاوز كه آنجا حرف اول را مي‌زند چون هم قدرت دارد؛ يك قدرت دموكراتيك دارد، مجلس را پشت سر دارد، مردم را پشت سر دارد و پول دارد يعني دو عنصر اساسي قدرت در عالم سياست را دارد و بر اين 2 عنصر تكيه كرده مردمي هست و پول هم دارد، عمل هم مي‌كند و واقعا نشان داده كه مي‌خواهد اين ثروت خداداد را در اختيار ملت‌هاي ستمديده و مستضعف و استعمار زده آمريكاي لاتين قرار دهد و خار چشم آمريكايي‌ها شده است.
اگر بحث همگرايي در منطقه آمريكاي لاتين را بكنيم سلسله جنبانش امروز همين آقاي چاوز است. ايشان به خاطر همين انديشه‌هايش و شعارهايي كه مي‌دهد و بحث‌هايي كه مي‌كند و در عمل توجه به كشوري مي‌كند كه حالا احساس كرده است جمهوري اسلامي ايران بر اساس آموزه‌هاي ديني‌اش و بر اساس آموزه‌هاي فرهنگي‌اش و بر اساس اصول سياست خارجي‌اش كشور سلطه‌گري نيست يعني در واقع دنبال تقويت حركت‌هاي استقلال طلبانه است چون خود جمهوري اسلامي مصائب زيادي را بخاطر همين روحيه سلحشوري و استقلال طلبي و عدالت خواهي‌اش ديده است بخصوص در تاريخ معاصر و 30 ساله بعد از انقلاب اسلامي و بر اساس همان آموزها دنبال اين است كه يار استقلال طلب پيدا بكند و به تعبيري مي‌گويند كه دشمن دشمن ما مي‌شود دوست.
فكر مي‌كنم كه اين قاعده در ارتباط با توسعه روابط ما با كشورهاي استقلال طلب به خصوص در خطه آمريكاي لاتين صدق مي‌كند يعني گذشته از آموزه‌هاي ما اصول و سياست خاجي مان در واقع مي گويد دشمن، دشمن ما دوست ماست. اين دوستان با روحياتي كه دارند دنبال مبارزه با نظام سلطه در سطح منطقه‌اي هستند، دنبال همگرايي هستند. هميشه شما سرودهاي ملي اينها را كه نگاه بكنيد يا هر كدام از اينها شعاري دارند جمهوري اسلامي مي‌گويد استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي مي‌گويد نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي كه اساس همه اينها نشان از استقلال طلبي دارد، آنها هم چون مصيبت‌زده هستند واقعا استعمارزده و امپرياليسم‌زده هستند، شما غور بكنيد كه شعارها و سرودهاي ملي‌اشان جاي جايش را به راحتي بينيد مي‌گويد وحدت قدرت آفرين است.
در واقع هم در سطح ملي به آن توجه دارند هم در سطح منطقه‌اي. من اينجا بيشتر روي سطح منطقه‌اي زوم مي‌كنم دنبال اين هستند كه ما برادر هستيم، ما هم زبان هستيم، هم فرهنگ هستيم، هم خون هستيم، هم ريشه هستيم چرا اينطور بايد ايالات متحده در سايه قدرت و شوكت و ... اينطور با هم متحد باشند و ما متفرق. ببينيد همه شعارهايشان اين است كه ملت متحد هرگز شكست را نمي‌پذيرد.

** يك فرصت طلايي براي توسعه روابط با آمريكاي لاتين پيش روي ماست

رابطه‌اي كه امروز بين ايران با كوبا، نيكاراگوآ و ونزوئلا دارد با رابطه‌اي كه اين كشورها در دهه 80 با بلوك شرق كه خودش يك نوع استعمارگر و سلطه‌گر بود متفاوت است. آنها به جمهوري اسلامي رو كردند و جمهوري اسلامي هم دنبال اين نيست كه پول بيت المال ملت را آنجا بريزد اصلا اين نيست، ارتباط با ملل استقلال طلب آمريكاي لاتين امروز يك موقعيت بسيار طلايي است، به لحاظ سياسي و استراتژيك يك زماني ما مي‌گفتيم آقا جمهوري اسلامي، انقلاب اسلامي اگر بخواهد قوي برخورد كند قوي عمل كند بايد مرزهايش را نه مرزهاي خاكي‌اش را خاكريزهايش را گسترش بدهد.
من يادم نمي‌رود كه شهيد محمد منتظري گفت كه اگر اين انقلاب بخواهد از اين همه تعارض مصون بماند بايد خاكريزهايش را ببرد در دل آمريكا.
گسترش نفوذ چيزي است كه همه كشورها دنبال مي‌كنند، آمريكايي‌ها از آن سر دنيا دارند توسعه نفوذ خود در خاورميانه و منطقه ما را به انحاي مختلف دنبال مي‌كنند.
اقداما آمريكايي‌ها براي توسعه نفوذ از سر ناجوانمردي و سلطه طلبي است اما جمهوري اسلامي نه در آن قد و قواره هست نه دنبال اين قضيه است بلكه دنبال اين است كه در هر صورت به لحاظ امنيتي پايدار بماند.
يك چيز ديگر كه بايد به آن اشاره شود بحث الگو است؛ يكي از نواقص حكومت آقاي كاسترو همين مبارزه با دين و مذهب بود. خود آقاي كاسترو اين اعتقاد را دارد و به دوستانش نظير آقاي اورتگا موكدا سفارش كرده كه يكي از بدبختي‌هايي كه من با وجود همه تلاش‌هايم براي سر پا نگه داشتن انقلاب كشيده‌ام و ناراضيان زيادي هم از بابت آن تراشيده‌ام همين بحث دين ستيزي بود چرا كه مردم اين خطه دين ستيز نيستند و مذهبي‌اند.
يكي از دلايلي كه مردم آمريكاي لاتين به ايران اقبال كردند اين است كه آنها اگر چه با اسلام خيلي آشنا نيستند ولي از آنجا كه دين را اساس پيروزي و پايداري نظام اسلامي ايران مي‌دانند تشنه اسلام هستند و دوستدار ايران.

** كاسترو به چاوز گفت كه با دين مردم درنيافت

يكي از گرفتاري‌هاي انقلاب كوبا مبارزه با دين بود كه مشكلات زيادي نيز براي اين كشور به وجود آورد و بالاخره هم ديديد كه آقاي كاسترو هم اين اشتباه خود را پذيرفت و در سال 2000 به آمدن پاپ به اين كشور عليرغم اينكه او را مظهر خيلي از مسائل بد از جمله اقتدار مذهبي از نوع بدش مي‌دانست ولي پذيرفت كه پاپ به كوبا برود چرا كه در هر صورت مردم آمريكاي لاتين دين را دوست داشته و مذهبي‌اند.
آقاي كاسترو به آقاي اورتگا گفت كه از سر ستيز با مذهب در نيافت چرا كه من تجربه اين كار را دارم و لطمه‌اش را هم خورده‌ام چون مردم دين را دوست دارند خدا را دوست دارند، خدا پرستند هر كدام به يك شكلي.
اين دينداري و دينمداري اولا در ذات بشر هست و مردم آمريكاي لاتين از اين مسئله مستثني نيستند اين چيزي است كه كاسترو روي آن تاكيد مي‌كند لذا آقاي اورتگا وقتي آمد در انتخابات شعار تبليغات مبارزاتي‌اش اين بود كه الگوي من ماركس نيست و اين را علنا و فاش گفت چون ديد كه اگر اين بحث‌ها را مطرح كند در واقع به آتشي كه آمريكايي‌ها برافروخته‌اند هيزم ريخته است كه مي‌خواهند بگويند اينها كه اينگونه بي‌دين و دين ستيز هستند و همان دين‌ستيزان دوباره مي‌خواهند به حاكميت برگردند و از اين جهت در بين مردم به يك طريقي بيزاري از اينها را ايجاد كنند. لذا اورتگا صراحتا گفت رهبر من امثال ماركس نيست بلكه رهبر من خداست و علنا گفت من در واقع معتقد به خدا هستم. امروز هم خيلي رابطه خوبي با مذهب و با سردمداران و دست‌اندركاران مذهب و كليسا و ... دارد و بر اين حرف و گفته‌اش پايدار ماند. لذا اين از نكاتي است كه آنجا صحبت چاوز را شما داشته باشيد كه معتقد است انقلاب اسلامي متاثر از يك دين به نام اسلام است كه الگوي بسيار مناسبي است براي اين منطقه آمريكاي لاتين و اين آمريكا را خيلي ترسانده و بخاطر همين حرفايش دنبال سر او هستند.
آمريكايي‌ها قبلا گفته بودند كه اين انقلاب‌هاي استقلال طلبانه آمريكاي لاتين مساوي با برگشت ماركسيست و الحاد است و با اين سخنان هم ملت خودشان و هم قاطبه ملت‌هاي دين پرست منطقه آمريكاي لاتين را ترسانده بودند. آقاي چاوز در مقابل اين تبليغات گفت انقلاب اسلامي به عنوان يك الگوي مناسب است كه دنبال رابطه سلطه‌گرانه با ما نيست و واقعا هم جمهوري اسلامي در همين چارچوب دارد سير مي‌كند. يعني دنبال يك رابطه برادرانه دوستانه و از سر عدالت است و اين چيزي است كه آنها هم واقعا بدنبالش هستند.
گرايش مردم آمريكاي لاتين به مذهب فراوان است ولي زمينه‌اي در اين رابطه براي آنان فراهم نشده است. اين تجربه را در كوبا من ديدم، مردم گر چه به ظاهر علاقه‌اي به مذهب ندارند يعني در واقع مثلا كليساها يخ و بي روح و با عدم اقبال مردم روبرو مي‌شوند ولي وقتي در باطنشان مي‌رويد مي‌بينيد كه توجهشان به مذهب زياد است. خودشان را مذهبي تلقي مي‌كنند و خودشان را مذهبي مي‌دانند.
الان بر خلاف همان كوبايي كه متهم به يك ديكتاتوري كمونيستي است كشورهاي ديگر آمريكاي لاتين از جمله نيكاراگوآ از جمله ونزوئلا و بقيه كشورها، كشورهاي آزاد هستند يعني واقعا مردمسالار هستند.
كشورهاي مستقل آمريكاي لاتين عليرغم همه فشارهايي كه در حوزه خارجي روي آنها هست دنبال ارتباط با ايران به عنوان يك كشور مستقل و استقلال طلب هستند كه حالا امكاناتي هم براي برقراري رابطه داشته و توانمندي‌هايي دارند كه به درد اين كشورها مي‌خورد. البته قصد آنها اين نيست كه ايران به آنها كمك مالي كند كه اگر هم ايران به آنها كمك مالي كند مشكلي ندارد و نبايد ابايي از اين كار داشته باشد كه به هر ترتيب ممكن به اين كشورها كمكي هم كند ولي ايران به طريق ديگري به اين كشورها كمك مي‌كند و با اجراي طرح‌هاي اقتصادي مشترك در حال كمك به اين كشورهاست.

** خوب است ايران جريمه ديركرد بدهي‌هاي نيكاراگوآ را ببخشد

نيكاراگوآ از دهه 80 ميلادي تا به حال به خاطر چند محموله نفت رقمي در حدود 54 ميليون دلار به ايران بدهكار است كه طبق مقررات بين‌المللي تا به حال به رقمي بيش از 156 ميليون ريال رسيده است. اگر اورتگا بتواند موافقت كشورهايي مثل ايران كه از كشور او طلب‌كار هستند را بگيرد كه حداقل بخشي از اين بدهي را ببخشند اين يك پيروزي بزرگ در عرصه داخلي براي دولت وي در مقابل مخالفانش است.
البته بايد بعد روي اين موضوع تبليغ شود و در نيكاراگوآ مردم متوجه بشوند كه كشور ايران اين لطف را در حق آنها كرده است. اينطوري نباشد كه مثلا ما در ونزوئلا يا كوبا نام ايران را بياوريم بپرسند اصلا ايران كجاست! البته مقدار زيادي هم ضعف از خود ماست! بايد تلويزيونشان پخش كند تبليغ كنند بگويند ايران پنجاه ميليون دلار، صد ميليون دلار طلبكار بود از ما اما مثلا همه‌اش را بخشيد.
دولت جمهوري اسلامي ايران صراحتا اعلام كرده كه ما، قوه مجريه، اين اختيار را ندارد كه بخشي از اين بدهكاري را كه دو سوم آنهم بهره است، ببخشد. اين وظيفه مجلس است. اين موضوع بايد براي تصويب به مجلس برود و مجلس به عنوان عصاره ملت تصميم بگيرد. دولت جمهوري اسلامي از سر همبستگي و براي تعميق روابط برادرانه و دوستانه با اين ملت‌هاي ستمديده صراحتا گفته است كه آن اختيار را نداريم ولي اين بدهكاري مانع گسترش روابط ما نخواهد شد و روي حرفمان هم ايستاديم. يعني آقاي احمدي نژاد به دولت نيكاراگوآ گفته كه درست است كه اين بدهكاري را داريد - چون اكثر كشورها مي‌گويند اول بدهكاري‌تان را بدهيد بعد با هم صحبت مي‌كنيم- ولي اينها مانع همكاري ما نيستند.
جمهوري اسلامي ايران حالا طرح‌هايي را نشسته صحبت كرده است و در اين چهارچوب هم ما داريم اقدام مي‌كنيم. مجلس مصوبه‌اي را گذرانده كه ايران سرمايه گذاري بكند. ايران همه جاي دنيا دنبال سرمايه‌گذاري بر اساس تامين منافع ملي‌اش است و اين موضوع اصلا رد خور ندارد.

* فارس: يعني بر اساس سود متقابل!

- اسماعيل‌پور: دقيقا! يعني منافعش را دارد و اعلام مي‌كند ما در چارچوب تامين منافع مي‌خواهيم يك رابطه برد-برد، يك رابطه عادلانه داشته باشيم. آقاي اورتگا هم هميشه مي‌گويند ما دنبال يك رابطه عادلانه هستيم. "البا" بازار آزاد را قبول ندارد. مي‌گويد بازار آزاد يك رابطه ظالمانه است يعني يك رابطه گرگ و ميشي و ظالم و مظلومي است. در نيكاراگوآ مي‌گويند دولت نئوليبرال در طي 16 سال بردند و خوردند و مفسده كردند و امروز ما دنبال كساني هستيم كه مثل ايران توانمند هستند. طرفدار اين هستيم كه اينها بيايند سرمايه گذاري بكنند چون اعتقاد دارند كشورهايي مثل ايران كلاه سرشان نمي‌گذارند. اعتقاد دارند كه اينها دنبال رابطه برابر هستند؛ رابطه برادرانه و عادلانه. لذا سرمايه گذاري كه الان بحث آن هست در نيكاراگوآ از اين چارچوب نشات مي‌گيرد و دنبال يك رابطه برد-برد با كشورهايي مثل نيكاراگوآست.
در اين چارچوب هم دارد كار مي‌شود بحث مي‌شود تا ان شاءالله به سر منزل مقصود برسد و شاهد حضور پيروزمند جمهوري اسلامي ايران در آن منطقه باشيم.

** آمريكا حضور ايران در آمريكاي لاتين را سمي مهلك براي خود مي‌داند

* فارس: اگر بحثي مانده است بفرماييد.

- اسماعيل‌پور: ببينيد يك نكته وجود دارد. بايد با سوژه‌ها با احتياط برخورد كرد. آقاي اورتگا قبل از ايران به ليبي سفر مي‌كند اما رسانه‌ها حتي يك كلمه درباره اين سفر چيزي نمي‌نويسند و تمامي مانورها بر روي سفر آقاي اورتگا به ايران است.
مسئول سياست خارجي آمريكا در آمريكاي لاتين، آقاي شانون اعلام كرد كه حضور ايران در آمريكاي لاتين تهديدي بسيار جدي است. يكي از دست راستي‌هاي طرفدار آمريكا وزير خارجه سابق نيكاراگوآ كه الان رئيس كميسيون اقتصادي پارلمان نيكاراگوآ است آقاي فرناندو اگيره يك بار با روزنامه مصاحبه كرد و گفت كه گسترش و تعميق روابط با ايران به مثابه سهمي است مهلك و كشنده. اصلا اشاره‌اي نه به ليبي، به الجزاير، به ويتنام كه احتمال دارد آقاي اورتگا در آينده به اين كشورها سفر كند، ندارد.
ببينيد خبرنگار يك وظيفه دارد و ديپلمات و سياستمدار يك وظيفه ديگر ولي هر چه اينها با هم هماهنگ‌تر باشند به نفع همه نظام است، اين يك اصل بديهي است. اينكه خبرنگار بدون ملاحظه عمل بكند يا اينكه از طرف ديپلمات يا سياست مدار بخواهد كم كاري بشود، يعني افراط و تفريط. آن وقت خبرنگار چهارنعل مي‌تازد دو تا هم روي هر خبر و اتفاقي مي‌گذارد و اينجاست كه آن گزش بوجود مي‌آيد و وزارت خارجه هم خود سانسور مي‌شود. يعني هم آن اشكال دارد هم اين. لذا يكي از اشكالات ما البته اين هست كه موج سواران قهاري هستيم و يك مقدار هم افراط و تفريط مي‌كنيم لذا واقعا بايد با اين مشكل مبارزه كرد.
در هر حال ما شديدا استقبال مي‌كنيم از حضور همه جانبه دانشجويان، مستندسازان و ... و الحمدلله كساني از ايران آمدند آنجا و حسابي در واقع كار كردند. در نيكاراگوآ كه مجددا ساندينيست‌هاي انقلابي و دوست آمدند و قدرت را بدست گرفتند به ما اميد بسته‌اند به عنوان يك حكومت استقلال طلب و آزادي خواه از ما انتظار كمك دارند.
انتهاي پيام/ي
 دوشنبه 25 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 188]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن