واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: ایران: چند تن از میهمانان جشن نامزدی برای حل معمای زندگی یک زوج و پایان غائله خانوادگی، به دادگاه تجدیدنظر استان تهران فرا خوانده شدند.
رسیدگی به این پرونده به دنبال شکایت یک نوعروس در دادگاه خانواده تهران آغاز شد. وی با ارائه دادخواست اثبات زوجیت به قاضی شعبه ۲۳۷ گفت: چند ماه پیش در مسیر دانشگاه با پسر جوانی آشنا شدم که برای مأموریت به شهر ما آمده بود.
دو هفته پس از آشنایی، «حسن» با ابراز عشق و علاقه شدید، از من خواستگاری کرد و با اصرار فراوان، تلفن و نشانی خانهام را گرفت تا با پدرم درباره ازدواج صحبت کند.
پس از اعلام موافقت خانوادهام، یک ماه بعد مراسم نامزدی با حضور ۸۰ میهمان برگزار شد و همسرم در حضور همه حاضران، ۵۰۰ سکه طلا، نیمی از حقوق ماهانه، سه دانگ سه قطعه زمین مسکونی، کشاورزی و باغ و نیمی از اموالش را به عنوان مهریه تعیین و همان شب شوهرم صیغه عقد دائم را خواند که من هم «بله» گفتم.
بعد هم براساس رسم خانوادگی با پدرم دست خیر دادند که نشانه تمام شدن قول و قرارها و عقد ما بود.شاکی با ناراحتی ادامه داد: صیغه عقد دائم جاری شد و داماد تعهد داد تا یک ماه آینده آن را ثبت کند. بعد هم به تهران آمدیم تا «حسن» براساس قولش، اسناد و مدارک قانونی زمین و خانهاش را به نامم بزند و برای خرید عروسی به بازار برویم اما حدود ۶ ماه است سرگردان و بلاتکلیفم و شوهرم انگار همه قول و قرارهایش را فراموش کرده است چرا که از انتقال اسناد طفره میرود و خرید عروسی را هم به بهانههای مختلف به آینده موکول میکند.
سرانجام پس از مشاجره لفظی شدید مرا از خانه بیرون انداخت که با شرمندگی به خانه پدرم برگشتم و حالا هم تقاضای رسیدگی دارم!
قاضی پرونده پس از شنیدن اظهارات نوعروس، شوهر را به دادگاه فرا خواند اما مرد جوان به دنبال اطلاع از خواسته همسرش گفت: من پس از آشنایی با «اکرم» با اجازه پدرش و مهریه یک شاخه گل او را به عقد موقت ۳ ماهه درآوردم. پس از مدتی «اکرم» از من خواست به طور رسمی از او خواستگاری کنم که به خانهشان رفتم و برای ۶ ماه دیگر ازدواج موقتمان تمدید شد اما وقتی به خانه برگشتم پشیمان شدم. بنابراین مهلت مانده را فسخ کردم.
پس تمام ادعاهای این زن دروغ و بیاساس است چرا که شب خواستگاری مطابق عرف، صیغه عقد دائم خوانده نمیشود و رسم است که عاقد آن را به زبان میآورد نه داماد که برای نخستین بار به خانه دختر آمده است. به طور معمول در مجلس عقد نیز نوشتهای در مورد میزان مهریه و تعهدات داماد تنظیم میشود که «اکرم» و خانوادهاش چنین صورتجلسهای در دست ندارند.
بنابراین قاضی پرونده پس از دریافت اظهارات طرفین خواسته نوعروس را وارد ندانست و آن را رد کرد. اما با اعتراض زن جوان به تصمیم دادگاه پرونده برای رسیدگی نهایی به شعبه ۴۷ دادگاه تجدیدنظر استان تهران فرستاده شد.
در این مرحله پدر عروس به هیأت قضایی گفت: من که بیسواد هستم و در مجلس نامزدی، متوجه نشدم عقد دائم بود یا موقت. قدیمها حرف مرد یک کلام بود و وقتی زنی را برای ازدواج انتخاب میکرد حرف ۳ ماه و ۶ ماه در میان نبود و یک عمر با بد و خوب کنار هم میساختند.
ضمن اینکه من با زحمت فراوان و کشاورزی دخترم را به دانشگاه فرستادم تا خوشبخت شود. در مجلس «بلهبرون» هم داماد مهریه سنگینی در نظر گرفت بعد هم او را با فریب و نیرنگ به تهران برد. اما چند ماه بعد او را برگرداند و گفت که مدت صیغه تمام شده و قصد ادامه زندگی ندارد.
در این مدت همسرم با ذوق و شوق برای «اکرم» جهیزیه آماده کرده بود و برای آنکه او را در لباس سفید عروسی ببینیم لحظه شماری میکردیم. اما حالا حیثیت و آبروی خانوادهمان با حیله و فریب داماد فریبکار بر باد رفته است و روی بازگشت به روستا و تحمل سرزنشهای اطرافیان را نداریم.
قاضی محمد حسن زرگری – رئیس – و عارفه مدنی – مستشار – شعبه ۴۷ دادگاه تجدید نظر استان تهران برای حل این معما و رفع ابهام، دستور احضار میهمانان را به دادگاه صادر کردند تا با گواهی شاهدان حاضر در مراسم چگونگی جاری شدن صیغه عقد بین عروس و داماد و سایر ابهامها روشن شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 194]