واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اوحدی مراغهای(تولّد 738هـ)ركنالدین اوحدی مراغهای از مشهورترین شاعران متصوّف قرن هشتم هجری است. وی تخلّص خود را از ابوحامد اوحدالدین احمد كرمانی كه به یك واسطه مریدش بود، گرفته است. اوحدی در آخر عمر در آذربایجان به سر برد و مثنوی مشهور خود جام جم را در آنجا در مسائل اخلاقی و عرفانی به نظم در آورد. دیوانش كه مشتمل بر قصائد و غزلّیات و رباعیهاست چاپ شده است. اینك چند بیتی از مثنوی جام جم در نعمت رسولاكرم(ص). دست در دامن پیمبر زن عاشقی، خیز و حلقه بر در زن دست در دامن پیمبر زن حبّ این خواجه پایمرد1 تو بس نظر او دوای درد تو بس اوست معنی و این دگرها نام پخته او بود و این دگرها خام آنكه از اصطفا بر افلاكاند در ره مصطفی كم از خاكاند هر كسی از پی شكاری تاخت بر نشان تیر راست، او انداخت از در او توان رسید به كام دیگران را بهل بر این در و بام اوست در كاینات مردم و مرد او خداوند دین و صاحب درد سفر آدم 2، سفیر نامه اوست درج 3 ادریس درج4 خامه اوست بیعه5 در بیعتش میان بسته زانكه ناقوس را زبان بسته بر سر او ز نیكنامی تاج همه شبهای او شب معراج پیش او خود مكن حكایت شب او چراغ، آنگهی شكایت شب ؟! گوهر چار عقد6 و نه درج7 اوست اختر پنج ركن8 و نه برج اوست شقّه9 عرش، عطف دامانش ملك از زمره غلامانش آنكه مه بشكند به نیم انگشت آفتابش چه باشد اندر مشت؟ و آنكه در دست اوست ماه فلك پایش آسان رود به راه فلك شب معراج كوس مهر زده خیمه بر تارك سپهر زده گذر از تیر و از زحل كرده مشكل هفت چرخ حل كرده سرّ سرجملهها بدانسته شرح و تفصیل آن توانسته درد میشد نود هزار سخن كشف بر جان او ز عالم كن به دمی رفته، باز گردیده روی او را به چشم سردیده میم احمد چو از میان برخاست بیقین خود احد بماند راست راه دان اوست، جبرئیلش ساز هر چه او آورد، دلیلش ساز ای فلك موكب، ستاره حشر10 وی ز بشرت11 گشاده روی بشر هاشمی نسبت قریشی اصل ابطحی12 طینت، تهامی13 فصل علم نصرتت ز عالم نور یزك14 لشكرت صبا و دبور15 چرخ نه پایه پای منبر تو به سر عرش جای منبر تو معجزت سنگ را زبان بخشد بوی خلقت به مرده جان بخشد روز محشر، كه بار عام بود از تو یك امّتی تمام بود زایزد و ما درود چون باران به روان تو باد و بر یارانپینوشتها:1-پایمرد: شفیع، واسطه2-سفر آدم: كتاب حضرت آدم. منظور این است كه پیامبری حضرت آدم(ع) پیكی بود كه از پیامبر خاتم(ص) و قرآن كتاب آسمانیاش خبر آورد.3-صندوقچه جواهر، گنجینه. (آنچه در گنجینه دانش و درس ادریس(ع) بود در قلم حضرت رسول(ص) درج و گنجیده بود)4-درج: نامه، طومار، نوشته5-بیعه: معبد نصاری.6-چهار عقد: عناصر اربعه: آب و خاك و باد و آتش.7-نه درج: نه فلك، افلاك نهگانه، آبا ء نهگانه.8-پنج ركن عبارت است از: توحید (كلمه طیّبه لا اله الا الله- نماز- روزه- حج- زكوة) 9- شقّه: پارچهای كه بر سرعلم و رایت بندند10-ستاره حشر: چریك و سپاه او ستارگان هستند.11-مژده، بشارت دادن.12-منسوب به سرزمین بطحاء (مكه).13-منسوب به تهامه: سرزمینهای مكه و یمن و نجران و سرزمینهای ساحلی شبه جزیزه سینا تا یمن (بخش جنوبی حجاز)14-پیشرو قافله، طلیعه سپاه.15-صبا و دبور: باد شرقی و غربی- دبور: باد سرد و نحس.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 406]