تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بر زبان مؤمن نورى (الهى) است و درخشان و برزبان منافق شيطانى است كه سخن مى‏گويد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817038176




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روايت فتح رو به تعطيلي است


واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: روايت فتح رو به تعطيلي است
روايت فتح رو به تعطيلي است و گروهي تازه از راه رسيده سعي دارند با نام و اعتبار آن كه حاصل خون سيدمرتضي آويني و دوستان شهيد اوست براي خود نام و اعتبار كسب كنند.
آفتاب: اعضاي توليد و انتشارات روايت فتح در نامه‌اي سرگشاده، ضمن انتقاد به رويه در پيش گرفته شده نسبت به اين مؤسسه فرهنگي، ضمن تشكر از زحمات مدير روايت فتح در اين سال‌ها، «سيدمحمد آويني»، بر عزم اعضاي گروه بر ادامه‌ اين راه در هر سنگري كه ايشان صلاح بدانند پافشاري كردند.

به گزارش سرويس اجتماعي آفتاب، متن كامل اين نامه سرگشاده به شرح زير است:

بعد از ماه‌ها بلاتكليفي و تعطيلي غيررسمي، بالاخره رأي دوستان درباره‌ مديريت روايت فتح صادر شد و محترمانه از مديرعامل آن خواستند امور را تحويل بدهد و ـ بي سرو صدا‌ ـ
برود.

اين البته بعد از آني بود كه در اين چندماهه جلوي اجراي احكام صادره‌ او را گرفتند تا احياناً دستاويز لازم براي توجيه كم‌كاري و بي‌توجهي به امور به دست آيد.

اين نحوه‌ رفتار دوستان و بي‌مهري‌ها نسبت به سيدمحمد آويني، برادر سيد شهيدان اهل قلم و كسي بود كه به دليل سوابق فرهنگي و تجربياتش در اين زمينه بنا به دعوت رسمي و اصرار
دوستان سپاه و هيئت‌مديره‌ وقت روايت فتح به اين گروه آمده بود و بي‌ادبي به ايشان، بي‌ادبي و بي‌مهري به همه‌ اعضاي روايت فتح و هيأت مديره‌ قبلي آن بود.

هيأت مديره‌اي كه انصافاً تا زماني كه بود علي‌رغم همه‌ اختلاف سليقه‌ها و نظرات، موجب رونق فعاليت اين گروه در تمامي زمينه‌هاي كاري‌اش بود و اكنون ديگر از آن خبري نيست. ‌

در اين اثني متأسفانه چند نفري فرصت‌طلب كه ميدان را از وجود و حضور چنين هيأت مديره‌اي خالي ديده بودند مشغول بولتن‌سازي و تشكيل پرونده‌هاي كذايي براي ساير پرسنلي شدند كه به زعم آنها در اين مكان مقدس (روايت فتح) نفوذ كرده، منتظر زمان مناسبي بودند تا طرح‌هاي شوم و توطئه‌آميز خود را عملي كنند!

در همين مدت يكي دو نفري هم كه هيچ‌وقت خود را معرفي نكردند با تلفن‌هاي تهديدآميز سعي در ارعاب و كوتاه كردن هر چه سريع‌تر شر اين گروه روشنفكر (چنان كه جهراً گفتند و مي‌گويند) داشتند تا بلكه به نحوي بي‌سروصدا و حتي‌المقدور مسالمت‌آميز، موجبات استعفاي دسته‌جمعي يا تك‌تك پرسنل توليد و انتشارات مؤسسه را فراهم آورند، چرا كه استعفا هم تبعات رسانه‌اي نداشت و هم پيامدهاي بعدي، يعني پرداخت بخشي از بيت‌المال براي خواستن عذر گروهي بيگانه‌ نامحرم و ناهمراه و ناساز! را.

هنوز هم درست بر ما معلوم نيست كه اين چند نفر كه عرصه را چنان بر اعضاي روايت فتح تنگ كردند كه چندان كسي در حلقه‌ اصحاب انقلاب نماند، كه هستند و چه نسبتي با سپاه دارند و آيا به‌راستي كليت سپاه اين اقدام آنها را تأييد مي‌كند يا نه.

هر چه هست ثمره‌ آن تعليق چندماهه‌ نهادي است كه شايد اگر متواضع باشيم در حوزه‌ فيلم‌سازي مستند از نخبه‌ترين و در عين حال پركارترين توليدكنندگان آثار تلويزيوني در زمينه‌ انقلاب اسلامي، دفاع مقدس و نهضت جهاني اسلام بوده و در زمينه‌ انتشارات هم به نسبت عمر كوتاهش، چه به لحاظ كمي و چه كيفي، در حوزه‌هاي فوق اگر نگوييم بي‌همتا،‌ كم‌نظير و مثالي است.

به‌راستي اين گروه نامحرم ناساز ناهمراه كه بودند؟ آيا كارها و آثار گذشته‌شان گوياي آن بود كه نامحرمند؟ در برابر كليت تلويزيون يا سپاه كه نيمي به اين و نيمي به آن متكي
بودند عاصي و سركش بودند و رعايت اقتضائات نمي‌كردند؟ جلوي فعاليت مشفقانه و خيرخواهانه‌ كساني را كه خواهان فيلم‌سازي در زمينه‌ انقلاب و نظام بودند گرفته بودند
و وجودشان جا را براي كسي يا كساني در روايت فتح تنگ مي‌كرد؟ زياده‌خواه بودند و از روايت فتح كيسه‌اي براي شهرت يا ثروت‌اندوزي(!) دوخته بودند؟ ناچار به ماندن در روايت
فتح بودند و مثلاً تخصص لازم براي كار در جاي ديگري را نداشتند؟ كاري البته بي‌دردسرتر و راحت‌تر و با حقوق بيش‌تر؟ ...

در اين مختصر، مجال پاسخ مفصل به چنين سؤالاتي نيست. هرچند آنها كه اين گروه را مي‌شناسند و آثارش را در دو حوزه‌ كتاب و فيلم ديده‌اند مي‌دانند كه پاسخ چنين سؤالاتي
اجمالاً چيست. اما در اينكه چرا چنين شد عبرت‌ها و درس‌هايي نهفته است كه ‌ارزش به كار بستن در ديگر مراكز فرهنگي منتسب به انقلاب و نظام را دارد. اين‌چنين ابتدا بايد كمي به سابقه‌ گروه «روايت فتح» و تاريخچه‌ آن پرداخت.

روايت فتح چه بود و چه شد؟
سال 1357 گروهي مركب از چند دانشجو ـ كه عموماً موسسين روايت فتح شدند ـ تحت تأثير انقلاب و امام، همراه با يكي دو نفر ديگر كه مثل بسياري از شيفتگان امام و انقلاب حاضر بودند براي انقلاب و امام هر كاري بكنند روانه‌ روستاها شدند تا براي سازندگي به نقاط محروم كشور بروند و بيل بزنند.

كمي بعد اين گروه حس كردند كار ديگري هم از آنها ساخته است: تصوير كردن و تبليغ اين حماسه‌ بزرگ امام و ملت در جهاد سازندگي. اين شد كه بيل را كنار گذاشتند و به تبع ضرورت‌هاي انقلاب و نظام دوربين دست گرفتند. اين، هسته‌ اوليه

” روايت فتح باز به دليل محدوديت‌هاي سازماني ناگزير به سر سپردن به قواعد يكي از دو سازمان تلويزيون يا سپاه شد. سنخ كار و فعاليت روايت فتح بيش‌تر با سپاه همگرايي داشت تا تلويزيون. اين شد كه روايت فتح كم‌كم از نظر تشكيلاتي به طرف سپاه متمايل شد.... “

و طبيعي گروهي شد كه بعدها عنوان «گروه تلويزيوني جهاد» به خود گرفت. رفته‌رفته ديگراني هم كه در اين زمينه علاقه و اشتياقي داشتند به اين گروه تازه‌نفس پيوستند و مشغول فيلم‌برداري و برنامه‌سازي مستند درباره‌ كمك‌رساني به محرومان در اقصي نقاط ايران اسلامي، ‌از كردستان گرفته تا بشاگرد و سيستان و بلوچستان شدند.

برنامه‌هايي چون «سيل خوزستان»، «گمگشتگان ديار فراموشي» (بشاگرد) و «خان‌گزيده‌ها» ثمره‌ اين دوران است.

با شروع جنگ تحميلي، گروه باز هم به طور خودخواسته و به فراخور وظيفه‌ انقلابي و انساني و اسلامي و نه سازماني، به جبهه رفت و همان روز اول جنگ در قصر شيرين يكي از
اعضايش به اسارت دشمن درآمد، اما كار تعطيل نشد.

تا بهمن‌ماه سال 1364 كه عمليات والفجر هشت شروع شد گروه كه كم‌كم شكلي به خود گرفته بود و سيدمرتضي آويني را به عنوان فيلمساز، ‌نويسنده، ‌تدوين‌گر و گوينده در رأس خود داشت، ده‌ها برنامه‌ مستند براي تلويزيون ساخته بود. سال 1364 گروه نام «روايت فتح» را براي خود برگزيد و تا پايان جنگ قريب 63 قسمت برنامه‌ تلويزيوني را كه به اعتراف بسياري شاهنامه تصويري دفاع مقدس است توليد كرد.

همزمان با پايان جنگ در سال 1367 چندنفري از داخل سازمان جهاد سازندگي از گروه خواستند تا فيلم‌سازي درباره‌ موضوعات غير مرتبط با فعاليت جهاد را كناري بگذارند و به برنامه‌سازي درباره‌ فعاليت‌هاي جهاد سازندگي،‌ نظير پرورش دام و طيور و ماهي و آبزيان و ... بپردازند. طبيعي بود كه سيدمرتضي آويني اين خواسته را برنتابد.

دغدغه‌ او اصلي‌ترين مسائل مبتلا به انقلاب و نظام اسلامي در هر مقطع زماني بود و نه فيلم‌سازي به تبع وظايف سازماني. اين شد كه تصميم به رفتن از جهاد سازندگي گرفت، چرا كه اين گروه از دوستان فرهنگي! بنا به وظيفه، ادامه‌ كار در آنجا را برايش ناممكن كرده بودند.

اما خارج شدن از جهاد براي سيدمرتضي آويني و چند نفري از دوستانش كه به همراه او از جهاد بيرون آمدند پايان اداي تكليف و فيلم‌سازي نبود. اكيپ‌هاي مختلف فيلم‌سازي بيرون
از جهاد و به صورتي غيرسازماني تشكيل شد و به برنامه‌سازي درباره‌ تبعات و ثمرات انقلاب اسلامي و انفاس قدسي حضرت امام (ره) در اين‌سو و آن‌سوي مرزهاي ايران اسلامي، خاصه فلسطين و لبنان و بوسني و پاكستان و ... پرداخت.

گاه حتي موضوعات اجتماعي ديگري نيز كه در زمره‌ معضلات كشور يا نظام بود از نظر دور نمي‌ماند و في‌المثل مجموعه برنامه‌ «سراب» درباره‌ مسائل و مشكلات ايرانيان مهاجر در اروپا و آمريكا ثمره‌ چنين رويكردي بود. در عين حال سيدمرتضي آويني كه مغز متفكر و ليدر گروه به حساب مي‌آمد كارش را در حوزه‌‌ مطبوعات نيز پي گرفت و مجله‌ «سوره» را در صدر فعاليت مطبوعاتي خويش قرار داد.

سال 1370، زماني كه يك اكيپ از دوستان سيدمرتضي به بوسني رفتند و مستند «خنجر و شقايق» را درباره‌ جنگ بوسني و وضعيت مسلمانان در بالكان ساختند و سيدمرتضي

” هنوز هم درست بر ما معلوم نيست كه اين چند نفر كه عرصه را چنان بر اعضاي روايت فتح تنگ كردند كه چندان كسي در حلقه‌ اصحاب انقلاب نماند، كه هستند و چه نسبتي با سپاه دارند و آيا به‌راستي كليت سپاه اين اقدام آنها را تأييد مي‌كند يا نه. ... “

آن را تدوين كرد، تلويزيون وقت، از پخش آن خودداري كرد و تنها بخش‌هايي از آن را به شكلي مثله‌شده و با نامي جعلي پخش كرد. آن زمان تصوير و صداي سيدمرتضي در تلويزيون ممنوع بود. كار به جايي رسيد كه سيدمرتضي خاموش دست به قلم ببرد و در پاسخ به جسارت روابط عمومي وقت تلويزيون تظلم‌نامه‌اي سرگشاده بنويسد و بگويد حاضر است با مقامات تلويزيون درباره‌ تأثيرات حاصل از پخش اين مستند تحدي كند. گفت حتي حاضر است فيلم را در ميدان آزادي تهران نمايش بدهند و اگر بد بود مردم در همان ميدان و در ملأ عام به روي عوامل اين فيلم تف كنند!

اين بود تا سال 1371 كه بنا به صلاحديد و فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامي، گروه روايت فتح دوباره شكل گرفت. سيدمرتضي آويني دوباره چند نفري از دوستان قديم را به همكاري دعوت كرد و بعد از اينكه شيوه‌هاي قديم را براي شروع كار آزمود به اين نتيجه رسيد كه اين بار كار جز با حضور خودش در كنار اكيپ فيلم‌برداري سامان نمي‌گيرد. اين بود كه راهي سفر شد و مجموعه‌ «شهري در آسمان» را كه در نوع خود كاري بديع و متفاوت با آثار دوره‌ جنگش بود ساخت. اما وقتي عزم ساخت مجموعه‌اي مستند براي پخش در ماه محرم كرده بود در سفري به فكه و در اثر برخورد با مين به شهادت رسيد.

وقت آن بود كه براي ادامه‌ كار روايت فتح تصميمي گرفته شود. آويني به تعبيري همه‌كاره‌ روايت فتح بود و بي او ادامه‌ كار بسيار سخت و طاقت‌فرسا جلوه مي‌كرد. اما دوستانش تصميم به ادامه‌ راه او به هر طريق ممكن گرفتند. براي اينكه تجربه‌ كار در گروه جهاد بار ديگر تكرار نشود آنها ناچار بودند كار را به نحوي اداره كنند كه روايت فتح تحت نظارت رسمي هيچ سازماني درنيايد. اين شد كه روايت فتح تبديل به مؤسسه‌اي خصوصي شد كه از نظر سازماني بينابين سپاه و تلويزيون ـ نه اين و نه آن ـ فعاليت مي‌كرد.

اما روايت فتح باز به دليل محدوديت‌هاي سازماني ناگزير به سر سپردن به قواعد يكي از دو سازمان تلويزيون يا سپاه شد. سنخ كار و فعاليت روايت فتح بيش‌تر با سپاه همگرايي داشت
تا تلويزيون. اين شد كه روايت فتح كم‌كم از نظر تشكيلاتي به طرف سپاه متمايل شد.

اما هرگز اين گمان نبود كه تجربه‌ تلخ گذشته تكرار شود و كار نهادي فرهنگي چون روايت فتح
به محدود شدن در دايره‌ تنگ و بسته‌‌ نظامي بكشد. ضرورت‌ها و اقتضائات كار نظامي چيزي است و اقتضائات و ضرورت‌هاي كار فرهنگي چيزي ديگر و اين دو هيچ‌گاه نمي‌توانند كه با هم جمع شوند، همچنانكه كار در دو حوزه‌ سياست و فرهنگ نيز.

اما ظاهراً درك اين معنا جز براي اهل فرهنگ ممكن نبود و نيست. اينجا بود كه تكليف و وظيفه چيزي مي‌گفت و رعايت حرمت‌ها و ملاحظه‌ اقتضائات سپاه چيزي ديگر. در اين ميانه البته بودند دم‌غنيمت‌شماران كوته‌فكر و غافلي كه براي از ميدان بدر كردن رقيب، خناسي پيشه كردند و با ساده‌كردن صورت مسأله، سعي در القا اين معني كردند كه «بله آقايان، چه نشسته‌ايد

” صد شكر كه هنوز همان ارادتي كه نسبت به امام و انقلاب و مقام ولايت در وجود سيدمرتضي شهيد بود در وجود دوستان و همكاران و بازماندگان او در يادگار گرانقدرش، روايت فتح هست. ... “

كه اينها اصلاً با سپاه و سپاهي بدند و وجود اين و آن را برنمي‌تابند!»

جوسازي‌ها در اين راه شروع شد و اين گروه اندك كار را به جايي رساندند كه گويي پرسنل روايت فتح دشمن درجه‌يك سپاه و سپاهي‌ و به طريق اولي نظامند: سناريوي نخ‌نماي پوسيده‌اي كه با يك دور تسلسل بيهوده و باطل آغاز و به يك نتيجه‌ ابلهانه و پوچ ختم مي‌شود و طي آن رقيب با يك فرمول ساده از گردونه حذف مي‌شود و متأسفانه اين فرمول با همه‌ سادگي و پوسيدگي هنوز كار مي‌كند.

عقل كه از ميدان بيرون مي‌رود كوته‌فكران و كم‌خردان ميدان‌داري مي‌كنند، بي‌آنكه بدانند از اين رهگذر آب به آسياب چه كساني مي‌ريزند. راه گمراهي مي‌پويند و مي‌پندارند كه چه كار نيكويي است كه مي‌كنند! (هل انبّئكم بالاخسرين اعمالاً؟ الذين ضل سعيهم في‌الحيوة‌الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا) اكنون طليعه‌ پايان كار اين نهاد انقلابي به دليل تحميل محدوديت‌هاي بسته‌ سازماني در افق نمايان شده است.

روايت فتح رو به تعطيلي است و گروهي تازه از راه رسيده سعي دارند با نام و اعتبار آن كه حاصل خون سيدمرتضي آويني و دوستان شهيد اوست براي خود نام و اعتبار كسب كنند.

در زمانه‌ جمع كردن غنيمت‌ها اين غنيمت معنوي تحفه‌اي است كه خواهان بسيار دارد. باشد. اگر بناست كساني با تقلب خود را چيزي كه نيستند جا بزنند و با توسل به اسمي ديگر، انبان افتخارات نداشته را با توشه‌اي كه نه از آن خودشان است پر كنند اين گوي و اين ميدان.

راويان راستين فتح بسته‌ نام و نان و مكان نيستند و هر كجا كه باشند، مسئوليت انقلابي و ديني و طبيعي خود مي‌دانند كه از ارزش‌هاي برآمده از انقلاب و اسلام و راه امام و ولايت
فقيه دفاع كنند و مي‌كنند.

صد شكر كه هنوز همان ارادتي كه نسبت به امام و انقلاب و مقام ولايت در وجود سيدمرتضي شهيد بود در وجود دوستان و همكاران و بازماندگان او در يادگار گرانقدرش، روايت فتح هست.

اينچنين، اعضاي اين گروه مجال حاضر را غنيمت مي‌شمرند و ضمن احترام به تمامي كساني كه طي اين سال‌ها صادقانه و مومنانه در روايت فتح خدمت كردند از هيأت مديره‌ سابق اين گروه تشكر نموده، از زحمات آنان قدرداني مي‌كنند.

همچنين ضمن تشكر از زحمات مدير روايت فتح در اين سال‌ها، برادر گرامي و بزرگوار سيدمحمد آويني كه با راهبري روشنگرانه و توأم با تعهد و دلسوزي خود طي طريق را براي همكارانشان در اين گروه هموار و آسان كردند، بر عزم اعضاي گروه بر ادامه‌ اين راه در هر سنگري كه ايشان صلاح بدانند پاي مي‌فشارند.

گزارشي از فعاليت، اقدامات و عملكرد گروه روايت فتح از سال 1371 تاكنون در توليد و انتشارات، كوچك‌ترين حقي است كه مقام معظم رهبري بر گردن گروه دارند. اين گزارش انشاءالله تهيه شده و به‌زودي به دفتر معظم له ارسال خواهد شد.

اعضاي توليد و انتشارات روايت فتح
شهريور 87
 چهارشنبه 20 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن