واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نشاط و تفریح در زندگیتفریح از دیدگاه اسلام (1)
به استناد برخی از روایات صوفیانه کهنمیتوانند هیچ ارتباط اصیلی با قرآن کریم و با پیشوایان اسلام داشته باشند، قرنهای متمادی تفریحکردن، نشاط در زندگی داشتن و امثال اینها را برای یک مسلمان ارزنده نقطه ضعف معرفی میکردهاند.راه دوری نرویم؛ یادم میآید که حدود چهارده- پانزده ساله و در آغاز دوران بلوغ بودم و تحصیلات علوماسلامی را هم تازه شروع کرده بودم، به حکم آن نشاط و شادابی که انسان در آن سن دارد، پیش یا بعد از مباحثه و پیش یا بعد از درس، دوستان میگفتند، میخندیدند، و میگفتیم و میخندیدیم. یکی از رفقا با من هم مباحثه بود ولی سن او از من چند سال بیشتر بود و شاید در آن موقع بیست و یکی دو سال داشت. او بازار را رها کرده و به تحصیل علوماسلامی رو آورده بود و بزرگ شده در جلسات مذهبی معمولی، مثل هیئتها بود. وقتی ما میخندیدیم ایشان میگفت فلانی، حالا که آغاز دوران تحصیل علوماسلامی است بهتر است که خودمان را عادت بدهیم که نخندیم، یا کمتر بخندیم. گفتم، چرا؟ گفت خوب، آیه قرآن است: «فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً»(1)؛ کم بخندند و زیاد بگریند. در آن موقع که ایشان این آیه و یکی دو حدیث به این مناسبت میخواند، من فکر نکردم که بروم مطالعه کنم. آغاز دوران تحصیل بود و آن موقع اصولاً آدم به این فکر نمیافتد که هنوز مطالعات و معلوماتش خیلی محدود است. فکر نکردم که بروم مطالعه کنم، ریشه کار را در بیاورم تا ببینم این آقا چه منظوری دارد. البته عین این جمله در قرآن هست. به او گفتم، بالاخره به من بگو ببینم، آیا خندیدن کار حرامی است یا نه؟ گفت نه، حرام نیست؛ ولی خوب، بهتر است یک مسلمان زبده ی ورزیده نخندد. گفتم حالا که حرام نیست، من میخندم! برای اینکه فطرت من نمیتواند این تعلیم را فعلاً بپذیرد و چونتعلیم مربوط بهواجب و حرام نیست، باشد تا بعد ببینم چه میشود.چند سالی گذشت. مطلب از خاطر من رفته بود. این مسأله اولین مطلبی بود که من بهصورت مستقل براساسقرآن وکتاب وسنت مطالعهای تحقیقی را دربارهاش شروع کرده بودم. به مناسبت آن مطلب بنا گذاشتم یک بار قرآن را از اوّل تا آخر با دقت و به صورت کتابی که میخواهم برای من کتابی علمی باشد، بررسی کنم. تا آن موقع قرآن و نیز این آیه را مکرر خوانده بودم، امّا مثل این خواندنهای معمولی، بیتوجه از آن گذشته بودم. این بار که بنا داشتم به خاطر بررسی یک مسأله اسلامی قرآن را از اوّل تا آخر با دقت مطالعه کنم، به این آیه رسیدم. دیدم عجب! این آیه در قرآن هست، صحیح است،اما مطلب درست در نقطه مقابل آن مطلبی است که آن آقا از آن فهمیده بود. مطلب این است که پیغمبر دستور صادر کرده بود که تمام نیروهای قابل، برای شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکینی که به سرزمین اسلامی هجوم آورده بودند بسیج شوند، برای یک بسیج عمومی فرمان صادر کرده بودند. عدّهای با بهانههای مختلف از شرکت در این لشکرکشی خودداری و از فرمان بسیج خدا و پیغمبر تخلّف کرده بودند. حالا این آیات قرآن میگوید، لعنت خدا باد بر این کسانی که دیدند پیغمبر با انبوه مسلمانها به میدان نبرد میرود، اما باز هم زندگی دوستی، آنها را وادار کرد از فرمان خدا و رسول تخلف کنند و بمانند. لعنت خدا بر آنها باد!محروم باد این گروه از رحمت حق! به دنبال آن و به عنوان یک نفرین میگوید: از این پس این گروه نافرمانکم بخندد و زیاد بگرید. این را به عنوان یک کیفر و نفرین بر این گروه نافرمان میگوید. به کیفر این تخلف از فرمان خدا و رسول، از این پس کم بخندند و زیاد بگریند. خنده در زندگی آنها کم باد و گریه در زندگی آنها فراوان باد! حالا شما از این آیه چه میفهمید؟ میفهمید که از دید اسلام زندگی بانشاط، نعمت و رحمت خداست و زندگی توأم با گریه و زاری و ناله، خلاف رحمت و نعمت خداست. خدا در مقام نفرین یا در مقام نکوهش از این تخلف میگوید، به کیفر این تخلف، از این پس از نعمت خنده و نشاط فراوان کم بهره باشید و همواره گریان و مصیبزده وغمزده زندگی کنید. این نوع استنباط های نابجا و تلقین آن به مسلمانان، به اضافه عوامل دیگر، سبب شد که توجه جامعه ما به مسأله تفریح کم باشد.قسمت دوم سخنرانی را با عنوان "چرا به تفریح نیاز داریم " دنبال کنید.منبع : سخنرانی شهید دکتر بهشتی در اردوی تابستانی مدرسه رفاهپانوشت ها :1- سوره توبه (9)، آیه 82.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1166]