واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: شهيد «مدني» از تولد تا شهادت
گروه گزارش: سال 1292 هجري شمسي، صداي هقهق گريه تولد نوزادي به گوش تاريخ رسيد كه بعدها با صدا و عملش توانست نقش تاريخي خود را در پيروزي انقلابي تاريخي ايفا كند و با شهادت در محراب لقب دومين شهيد محراب را براي خود برگزيند و از سوي رهبر خويش«اولاد روحانى و جسمانى شهيد بزرگ اميرالمؤمنين (ع)» نام گيرد.
آيت الله سيد اسدالله مدني در يكي از روزهاي سال 1292 شمسي (1323 ق) در خانه آقا ميرعلي از سادات با وجهه آذرشهر پا به عرصه زندگي خاكي نهاد. عشق و ارادت پدرش به حضرت علي(ع) او را بر آن داشت تا براي فرزندش يكي از القاب آن حضرت يعني «اسد الله» را انتخاب كند.(شهداي روحانيت در يك صدر سال اخير، علي رباني، ج 1.)
اسدالله هنوز چهار سالگي را پشت سر نگذاشته بود كه خدا سرنوشت بيمادري را براي او برگزيد و در دامان نامادري نمو يافت و رشد كرد و همچنان هم از محضر پدر بهرههاي تربيتي فراواني برد تا آنكه به مقطع درس و مدرسه رسيد و در اوان جواني راهي حوزه علميه شد.
وي تحصيل در حوزه علميه را از يزد آغاز كرد، اما هنوز سرد و گرم حوزه را نچشيده بود كه پدرش هم به ديدار حق رفت و او را با نامادري تنها گذاشت و به ديدار مادر اسد الله رفت. وي بعد از گذراندن دروس ابتدايي حوزه در يزد عازم قم شد و به حوزه آنجا راه يافت.
قلب عاشقش او را واداشت كه سالها در جوار بارگاه حضرت معصومه ـ س ـ ماندگار شود و از محضر بزرگان دانش فقه، اصول و فلسفه بهرهمند گردد. وي مدتي را در پاي درس آيت الله حجت كوهكمري و آيت الله سيد محمدتقي خوانساري و چهار سال را هم در محضر امام خميني گذراند و از دروس فلسفه، عرفان و اخلاق ايشان بهره جست و همين درس نيز موجب شد تا امام را در مقام عمل بالاتر و برتر از مرز علم بيابد و به همين دليل در دلش غوغايي از خميني پديدار شد.
آيتالله مدني در سال 1363 ه. ق و در سن چهل سالگي به زيارت خانه خدا مشرف شد و پس از پايان مراسم حج و پنج سال بعد از حوزه قم به نجف اشرف عزيمت كرد و هم زمان به تحصيل و تدريس پرداخت. بدين سان كه در جلسات دروس آيات عظام سيد عبدالهادي شيرازي، سيد محسن حكيم و حاج سيد ابوالقاسم خويي شركت و ضمن تحصيل نيز روزانه چندين جلسه درس، از كفايه، رسايل، مكاسب و لمعه را براي شاگردان خود تدريس ميكرد.
وي كه از دانش و معارف بزرگاني چون آيت الله حكيم، آيت الله ابوالحسن اصفهاني و آيت الله سيد عبدالهادي شيرازي بهره ميبرد مدارج علمي را به سرعت پشت سر نهاد و سرانجام مقام اجتهاد را كسب كرد.
كاشتن بذر نهال بهائيت و بازگشت شهيد به وطن
غربيها و به ويژه انگليسيها كه با عنوان استعمار پير پادشاهان ايران را يكي پس از ديگري عوض و بدل ميكردند، احمدشاه را بردند و رضا شاه را به جاي او آوردند در طول دورانهاي حضور و نفوذ در ايران از ترويج فرقههاي ساختگي و در راس آن بهائيت و بابيت دست برنداشتند، رضاخان و عاملان ديگر غرب آنقدر به مرام بهائيگري ميدان داده بودند كه اين تفكر ضد ديني در سراسر ايران به ويژه در آذربايجان بدون موانع در حال گسترش بود. آيتالله مدني در چنين روزگاري بود كه از حوزه علميه به زادگاهش بازگشت و مدتي در آن جا ماندگار گرديد.
در اين ايام قبضه كردن شريانهاي اقتصادي توسط بهائيان روز به روز كارگران شيعه شاغل در اين مركز را با شبهات فكري و عقيدتي مواجه ميساخت. آيت الله مدني با عشق و ايمان به مكتب و قلبي آكنده از خشم به دشمن مبارزهاش را بر ضد بهائيت آغاز كرد.
تمام اين حوادث از طرف شهرباني وقت پيگيري ميشد و شهيد مدني تنها عامل همه تحريكات ضد بهائي شناخته شد. در نتيجه او را به همدان تبعيد ميكنند ولي قيام معظم له به ثمر ميرسد. مردم دست از ادامه مبارزه برنميدارند و سرانجام اين شهر مذهبي را از لوث اين فرقه استعماري صهيونيستي نجات ميدهند.
در ركاب امام
پس از كوچ كردن امام خميني از تركيه به عراق و اقامت در نجف آيت الله مدني از جمله كساني بود كه به موجب عشق و ارادت افزون به امام در سختترين روزها در كنار ايشان بود. آيت الله مدني چه در نجف و چه در روزهايي كه براي امر تبليغ به ايران سفر ميكرد از امام نيز سخن ميگفت و رسالت و وظايف مؤمنين را در مقابل رژيم پهلوي برايشان گوشزد ميكرد.
آيت الله مدني اوّلين كسي بود كه در جريان انقلاب سال 1342 شمسي، مردم به پاخاسته كشورمان در نجف از امام تبعيّت كرد و در انتشار اعلاميّه ي آيت الله حكيم به همين مناسبت، نقش به سزايي داشت. آيت الله مدني سوابق مبارزاتي زيادي در نجف داشت، به طوري كه در زمان حكومت عبدالسّلام عارف، برادر عبداالرحمان عارف، از طرف آيت الله حكيم، كه از مراجع بزرگ شيعه در آن زمان بود، فتوايي صادر شد با اين عنوان كه كمونيست بودن، كفر و الحاد است.
درباره اين فتوا از طرف بعثيون و كمونيستهايي كه در حكومت عراق رسوخ كرده بودند، اهانتهايي به ايشان شد و آيت الله حكيم به عنوان اعتراض به اين اعمال به كوفه رفت. در آن موقع شهيد آيت الله مدني دست به عمل ابتكاري زد، طلاب را جمع كرد و جملگي كفن پوشيدند و به منزل آيت الله حكيم رفتند و از ايشان خواستند كه دستور جهاد بدهند.
به هر روي آيت الله در روزهاي سخت از پشتيباني از امام، رهبر و مراد خود مخصوصاً پس از سخنراني مهم و افشاگرانه در رد كاپيتولاسيون حتي لحظهاي دريغ نكرد.
آيت الله مدني در سال 1350، به فرمان امام خميني(قدس سره)، جهت تدريس علوم ديني به خرم آباد رفت و حوزه علميه كماليه (خرم آباد) به همت و تلاش ايشان تأسيس شد. چندي بعد بر اثر فعاليتهايي كه عليه رژيم ستمشاهي داشت به نورآباد ممسني، گنبد كاووس، بندر كنگان و مهاباد تبعيد شد و با اوجگيري انقلاب اسلامي از تبعيد به قم بازگشت و پس از پيروزي انقلاب به دستور امام و با حكم 27 مهرماه ايشان به عنوان امام جمعه و نماينده ولي فقيه در همدان راهي اين شهر شد.
وي در جريان تشكيل مجلس خبرگان، از سوي مردم همدان به آن مجلس راه يافت و پس از شهادت آيت الله قاضي طباطبايي كه امام جمعه تبريز بود، از سوي امام خميني(قدس سره) به عنوان نماينده امام و امام جمعه تبريز انتخاب شد.
از خصوصيات بارز آيت الله سيد اسدالله مدني اعتقاد عميق ايشان به اعلميت امام و برپائي نمازهاي شبانه بود كه در اثناي اين عبادات هميشه شهادت را از خداوند طلب ميكرد. از اين شهيد گرانقدر پنج فرزند دختر و يك پسر بجاي مانده است.
وي در 12 ذيقعده الحرام 1401 هجري قمري روز جمعه(شهريورماه 1360) در ميعادگاه نماز جمعه به شهادت رسيد.
پيام امام خمينى (ره) به مناسبت شهادت آيت الله مدنى
بسم الله الرحمن الرحيم، انالله و انااليه راجعون
با شهيد نمودن يك تن ديگر از ذريه رسول الله و اولاد روحانى و جسمانى شهيد بزرگ اميرالمؤمنين (ع) سند جنايت منحرفان و منافقان به ثبت رسيد.
سيد بزرگوار و عالم عادل عالى قدر و معلم اخلاق و معنويات، حجتالاسلام و المسلمين شهيد عظيم الشان مرحوم حاج سيد اسدالله مدنى رضوان الله عليه، همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقين شقى به شهادت رسيد.
اگر با به شهادت رسيدن مولاى متقيان اسلام محو و مسلمانان نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزيزش شهيد مدنى هم آرزوى منافقان را بر آورده خواهد كرد.
اگر خوارج سياه بخت از شهادت ولى الله الاعظم طرفى بستند و به حكومت رسيدند، اين گروهكهاى خائن نيز به آمال خبيث خود كه سقوط حكومت اسلام و برقرارى حكومت آمريكايى است مىرسند. آنان لعنت خدا و رسول و ننگ ابدى را براى خود و اينان عذاب ابدى خدا و نفرت و لعنت قادر متعال و امت اسلام را براى خود و هم پيمانان و اربابان خونخوار خويش به بار آوردند.
ملت بزرگ و روحانيت معظم چون صفى مرصوص ايستادهاند كه هر پرچمى از دست تواناى سردارى بيفتد سردار ديگرى آن را برداشته و به ميدان آيد و با قدرت بيشتر در حفظ پرچم اسلامى به كوشش برخيزد . شهيد مدنى با شهادت مظلومانه خود ضد انقلاب و منافقين ضد اسلام را بكلى منزوى كرد. اين چهره نورانى اسلامى عمرى را در تهذيب نفس و خدمت به اسلام و تربيت مسلمانان و مجاهده در راه حق عليه باطل گذراند و از چهره هاى كم نظيرى بود كه به حد و افر از علم و عمل و تقوى و تعهد و زهد و خودسازى برخوردار بود.
به شهادت رساندن چنين شخصيتى به تمام معنى اسلامى همراه با تنى چند از فرزندان اسلام و ياران باوفاى انقلاب اسلامى در ميعادگاه نماز جمعه و در حضور جماعت مسلمين جز عناد با اسلام و كمر بستن به محو آثار شريعت و تعطيل جمعه و جماعت مسلمين توجيهى ندارد.
اگر تا امروز براى جنايتها و شرارتهاى خود بهانههاى بى پايهاى مىتراشيدند، در شهادت اين عالم متقى كه جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمىانديشيد بهانهاى جز انتقام از اسلام و ملت شريف نمىتوانند بتراشند. انتقام از اسلام كه آن را اساس سقوط دستگاههاى جبار و شكست ابرقدرتها در ايران و پس از آن در منطقه مىبينند و از ملت قدرتمند كه پشت بر آنان نموده و كاخهاى آمال و آرزوى آنان را در هم كوبيده و تمامى آنانرا از صحنه تا ابد بيرون رانده است مىگيرند.
مردم رزمنده ايران و خصوص مردم غيرتمند آذربايجان كه چنين روحانى متعهد و معلم عالى قدرى را از دست دادهاند و حريف شكست خورده خود را مىشناسند، با عزمى جزم و ارادهاى خللناپذير انتقام خود را از آنان مىگيرند.
اينجانب، شهادت اين مجاهد عزيز عظيم و ياران باوفايش را به پيشگاه اجداد طاهرينش، خصوصا بقية الله - ارواحناله الفدا - و به ملت مجاهد ايران و اهالى غيور و شجاع آذربايجان و به حوزههاى علميه و به خاندان محترم اين شهيدان تبريك و تسليت ميگويم.
خط سرخ شهادت، خط آل محمد (ص) و على (ع) است و اين افتخار ازخاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خط آنان به ارث رسيده است.
درود خداوند و سلام امت اسلام بر اين خط سرخ شهادت و رحمت بى پايان حق تعالى بر شهيدان اين خط در طول تاريخ و افتخار و سرافرازى بر فرزندان پرتوان پيروزى آفرين اسلام و شهداى راه آن و ننگ و نفرت و لعنت ابدى بر وابستگان و پيروان شياطين شرق و غرب خصوصا شيطان بزرگ آمريكاى جنايتكار كه با نقشههاى شيطانى شكست خورده خود گمان كرده ملتى را كه براى خداوند متعال و اسلام بزرگ قيام نموده و هزاران شهيد و معلول تقديم نموده با اين دغلبازيها مىتواند سست كند و يا از ميدان به در برد.
اينان پيروان سيد شهيدانند كه در راه اسلام و قرآن كريم، از طفل شش ماهه تا پيرمرد هشتاد ساله را قربان كرد و اسلام عزيز را با خون پاك خود آبيارى و زنده نمود.
ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواى مسلح نظامى و انتظامى و مردمى ما پيرو اوليايى هستند كه همه چيز خود را در راه هدف و عقيده فدا نموده و براى اسلام و پيروان معظم آن شرف و افتخار آفريدند. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و رحمت براى شهيدان خصوصاً شهداى اخيرمان و بالاخص شهيد عزيز مدنى معظم و سلامت كامل براى مجروحين اين حادثه و صبر و استقامت براى ملت بزرگ خصوصاً آذربايجانيهاى عزيز و بازماندگان شهيدان خواهانم. سلام و درود بر همگان .
والسلام على عبادلله الصالحين، روح الله الموسوى الخمينى، 21 شهريور 1360
سه شنبه 19 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 160]