تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834983086
مشروح گفتگو سيد حسن نصرالله با واحد مركزي خبر : اسرائيل دشمن، اشغالگر، جنايتكار و غاصب است
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: مشروح گفتگو سيد حسن نصرالله با واحد مركزي خبر : اسرائيل دشمن، اشغالگر، جنايتكار و غاصب است
جام جم آنلاين: سيد حسن نصرالله در گفتگو با واحد مركزي خبر در پاسخ به اينكه فكر مي كنيد جنگ ديگري در راه است ، گفت : تا زماني كه اسرائيل با اين خوي ددمنشانه و تجاوزكارانه در منطقه هست و به خاك و آب ما طمع مي ورزد ، منطقه آرام و پايدار نيست و احتمالات مختلفي وجود دارد. اين مصاحبه سي و چهار دقيقه اي به تحولات منطقه، آينده اسرائيل، ساختارشناسي حزب الله و برخي ناگفته هاي زندگي شخصي سيدحسن نصرالله مي پردازد ...
مشروح گفتگو:
اين تدابير امنيتي شما را آزار نمي دهد؟
سيدحسن نصرالله: ديگر سال هاي سال است به اين مسائل عادت كرده ايم؛ به خصوص بعد از شهادت سيدعباس موسوي دبير كل سابق حزب الله در سال 1999 كه با همسر و فرزندش به شهادت رسيد.
اسرائيلي ها آشكارا و در روز روشن دست به اين جنايت زدند. اين عادتشان است. از آن موقع تدابير امنيتي شديد و لازم به كار گرفته شد. در برهه اخير هم به خاطر جنگي كه رخ داد تصميم به اتخاذ تدابير شديدتر امنيتي گرفتيم و اين چيزي است كه من به آن عادت كرده ام براي من طبيعي است اما مي دانم براي ميهماني مثل شما خيلي سخت است.
تابستان داغي كه خانم رايس از آن صحبت كرده بود به تابستان خنك پيروزي هاي حزب الله تبديل شد. شما از ماه ها قبل نويد آزادي سمير قنطار را مي داديد چطور به اين پيش بيني رسيده بوديد؟
سيدحسن نصرالله: طبيعي است كه به خداوند ايمان و به وعده پروردگارمان اطمينان داريم و يقين داريم پروردگار به مجاهدان راه خدا كمك مي كند و عنايت دارد. اين را سال هاست كه تجربه مي كنيم.
البته من سير مذاكرات را دنبال مي كردم و يقين داشتم كه كار به جايي مي رسد كه قنطار و يارانش آزاد مي شوند.
ما در موضع قدرت بوديم نه موضع ضعف و از آنجا كه ما از موضع قدرت برخوردار بوديم به يقين مي دانستيم كه هر شرطي در برابر دشمن بگذاريم آنها قبول مي كنند.
اما درباره انتظارات خانم رايس.
تحولات منطقه نشان مي دهد كه خواست امريكا خواست خدا كه نيست، گرچه متاسفانه برخي با خواسته ها و نظرهاي امريكا در منطقه به گونه اي برخورد مي كنند كه انگار خواست خداوند و نظر خداوند است، اگر امريكا چيزي را اراده كند بايد همان در منطقه انجام شود؛ در صورتي كه اين طور نيست.
ما منكر اين نيستيم كه امريكا دولت قوي اي است ولي تجربه دهه هاي گذشته نشان داده است هر آنچه را بخواهد نمي تواند انجام دهد، به خصوص انقلاب اسلامي امام خميني (ره) و پيروزي ملت ايران و پيامدهاي مثبت اين پيروزي براي مردم منطقه شاهدي بر اين مدعاست.
همه اين انقلاب ها و نيروهاي مقاومت و جنبش هايي كه در منطقه در سه دهه گذشته شكل گرفته نشان داده كه طرح هاي توسعه طلبانه امريكا آسيب ديده و آرزوهاي امريكا در منطقه با ناكامي مواجه شده است.
اين روزها در منطقه و به خصوص در لبنان آنچه مي بينيد همه نمودهاي شكست امريكاست و به وضوح هم آشكار است كه در آينده اي نزديك يا دور، ان شاء الله در منطقه به طور عموم و در لبنان به طور خاص با اين اراده و عزمي كه ملت هاي منطقه و رزمندگان دلاورشان دارند، شاهد ناكامي طرح هاي امريكايي خواهيم بود.
هنگام صحبت كردن شما به دستهايتان نگاه مي كردم... ؛ شما از روان شناسي دستها چيزي مي دانيد؟
سيدحسن نصرالله: من روان شناس نيستم كه اين رفتارها را تحليل كنم اين كار روان شناس هاست. من به طور طبيعي دستهايم را تكان مي دهم و وقتي صحبت مي كنم در تكان دادن سر يا دست ژست نمي گيرم، با اين حال بررسي اين چيزها به روان شناسان بر مي گردد و من در رشته آنها دخالت نمي كنم.
فكر مي كنم از روان شناسي سررشته داشته باشيد، چون روزنامه ها ارتص نوشته بود يك تيم 15 نفره كارشناسان اسرائيلي اعم از جامعه شناسان و اسلام شناسان اسرائيل جمع شده اند بلكه از ريز حركات شما گام هاي بعدي تان را تخمين بزنند.
از سوي ديگر مي بينم دائم به آنها بدل زده ايد در بسياري از گذرگاه ها از نظر رواني كارهاي عجيبي انجام داده ايد؛ مثلاً در جنگ اخير براي هر رزمنده اي كه براي شما نامه نوشت نامه نوشتيد يا ماجراي عبايي كه به ريما دختر لبناني هديه داديد و راستي چرا اين كار را كرديد؟
سيدحسن نصرالله: اسرائيلي ها از جنگ رواني حزب الله عليه آنها صحبت مي كنند و مي گويند من هم جنگ رواني راه مي اندازم، حتي جايي خوانده ام كه آنها گفته اند من جنگ رواني را در جايي ياد گرفته ام و همراه تعدادي از برادران حزب الله نزد استادان بزرگي آموزش ديده ايم كه اين نادرست است.
كارهايي كه ما انجام مي دهيم از طبيعت و سرشتمان برمي خيزد و عادي است اما اگر اين حركات و سكنات جزئي از جنگ رواني به حساب مي آيد خدا را سپاسگزاريم كه به ما فنون روان شناسي داده است.
وقتي نامه برادران رزمنده به دستم رسيد ديدم نامه اي مالامال از محبت و عشق است. پاسخ دادن به نامه آنها اخلاقي و عاطفي بود و به آنها و مردم از محبت و پايداري و معرفتشان گفتم.
گرچه اين نامه نگاري ها نقش رسانه اي، اجتماعي، رواني، سياسي و تربيتي خود را بين رزمنده ها و مردم هوادار مقاومت ايفا كرد.
اما اينكه من به نامه آنها پاسخ دادم پاسخ طبيعي به رشادت هاي آنها بود اما در مورد آن خانم لبناني، ايشان در بحبوحه جنگ با تلويزيون المنار مصاحبه اي كرد و از منظري زيبا و جالب، نظرش را گفت و تنها آرزويش هم اين بود كه از من يك عبا به يادگار داشته باشد.
خب من تنها كاري كه كردم محقق كردن يك آرزو بود، عبا را برايش فرستادم و حالا بعدها گفتند كه اين عبا پيامدها و آثار رواني و اجتماعي خودش را داشت.
من هدفم رسيدن به اين آثار و پيامدها نبود. پاسخ من به خواسته آن زن يك امر طبيعي بود، من و برادرانم به دنبال كارهايي هستيم كه از طريق آنها به خداوند نزديك شويم و همين گاهي آثار مثبتي از خود به جا مي گذارد.
اين همان چيزي است كه با فرهنگ و عقيده ما سازگار و هماهنگ است.
كار اگر براي خدا باشد خداوند به آن بركت مي دهد و آثار و پيامدهاي مثبتي خواهد داشت.
اينها براي دوست مايه شادي و براي دشمن باعث رنجش است و روحيه دشمن را تخريب مي كند.
البته شكي نيست كه در برخي سخنراني ها واژه هايي را عمداً به كار مي بريم كه در چارچوب جنگ رواني مي گنجد. بله! گاهي برخي حقيقت ها را بازگو مي كنيم يا برخي پنهان كاري ها داريم كه عمدي است.
اما بسياري از مسائلي كه اولش به شكل طبيعي انجام مي شود بعداً در چارچوب جنگ رواني به شمار مي رود.
آن مجموعه 15 نفري كه فرموديد كار تحليل مسائل رواني ما را دنبال مي كنند از من به شما گفتن كه نمي توانند درست تحليل كنند. آنها از درك و تحليل بسياري از مسائل ناتوانند.
من براي شما يك مثال مي زنم، وقتي در نشستي خبري هستيد بايد آرام صحبت كنيد وقتي در مصاحبه اي تلويزيوني يا با روزنامه اي مصاحبه مي كنيد بايد آرام باشيد و اين طبيعي است اما اگر در يك جمع بزرگي سخنراني كنيد ديگر بايد با حماسه و هيجان صحبت كنيد ... اما آنها حماسه و هيجان را به انفعالي برخورد كردن تحليل مي كنند يا از آن به عنوان آشفتگي شخصي و خشم ياد مي كنند.
اين عادت روحانيان و علماست كه در هنگام سخنراني در جمع مردم با قاطعيت و با صداي بلند صحبت كنند چرا كه آنها از مردم و مردم از آنها تاثير مي گيرند.
اسرائيلي ها شكل سخنراني ما را اشتباه تحليل مي كنند.
در هر حال اين مسئله پيچيده اي است اگر تمام كارشناسان دنيا را هم جمع كنند نمي توانند به تحليلي دقيق از اين حركات و سكنات برسند.
شنيده ايم شما در خلوت خودتان خيلي شوخ طبع هستيد، اصلاً اين شنيده هاي ما درست است؟
سيدحسن نصرالله: من از جماعت طلبه ها هستم در ايران هم خودتان مي دانيد كه روحانيان از طبع و اخلاق لطيفي برخوردارند و شنيده شما البته درست است ولي اين شوخ طبعي ها در محيط خاصي صورت مي گيرد. در جاي خودش و بجا.
مي خواهم بدانم پسر شما هادي چطور شهيد شد. اين سوال را به خاطر اين مي پرسم كه در طول جنگ هاي داخلي و خارجي لبنان هيچ گاه سابقه نداشته كه فرزند يكي از رهبران سياسي يا شبه نظامي جان خود را بر سر آرماني از دست بدهد؛ هادي چطور شهيد شد؟
سيدحسن نصرالله: شهيد هادي قبل از شهادتش دو سال بود كه عضو مقاومت بود و در خطوط مرزي خدمت مي كرد.
شما مي دانيد كه ما جبهه كلاسيكي آن گونه كه شما در جنگ داشتيد نداريم. فقط منطقه اشغالي داشتيم كه برادران رزمنده آنجا به ماموريت هاي محول شده مي پرداختند و تحركات دشمن را زير نظر داشتند.
گاهي هم عملياتي در داخل مناطق اشغالي داشتيم. شهيد هادي در برخي از اين رشته عمليات شركت مي كرد. در يكي از آن رشته عمليات در منطقه اقليم التفاح ايشان با تعدادي از برادران رزمنده با گروهي از نظاميان صهيونيست برخورد كرد و در درگيري با اين گروه، هادي و دو تن از برادران شهيد شدند. بعد از آن بين رزمنده هاي ما و صهيونيست ها درگيري گسترده اي رخ داد و كار به جايي رسيد كه تعدادي از سربازان و افسران ارتش لبنان نيز در كنار رزمندگان ما عليه صهيونيست ها وارد عمل شدند و جنگنده هاي دشمن منطقه را به شدت بمباران كردند و تعدادي از ارتشي هاي لبنان را هم به شهادت رساندند.
اين حادثه خيلي مهم بود چرا كه براي اولين بار تعدادي از نيروهاي ارتش در كنار رزمندگان مقاومت به شهادت رسيدند.
شايد حضور هادي ميان شهدا، اين حادثه را براي مردم پررنگ تر و برجسته تر نشان داد و از نظر سياسي و رسانه اي خيلي مهم جلوه كرد، اما از نظر بنده هادي كه پسر من است مثل ديگر شهداست و هيچ ارزش فوق العاده اي در قياس با ديگر شهدا ندارد. او هم مثل ديگر شهدا و رزمندگان است كه در ميدان شرف و عزت به شهادت رسيده اند.
شايد يكي از رازهاي محبوبيت شما اين باشد كه وقتي از شهادت مي گوييد اول پسرتان را جلو مي فرستيد. به گمانم مجموعه اي از همين رفتارهايي كه با گفتارها همخواني دارد يك نفر را محبوب مي كند. شما چطور لبناني ها را كه مجموعه اي از نگاه ها، طوايف، سلايق و مذاهب گوناگون را شامل مي شوند حول محور"مقاومت" جمع كرده ايد؟
سيدحسن نصرالله: مي خواهم چيزي را برايتان توضيح دهم؛ شهادت پسرم حالت خاصي در حزب الله نيست. در جنك اخير و سال هاي طولاني مقاومت سران و فرماندهان حزب الله همگي فرزندانشان در خطوط مقدم نبرد با صهيونيست ها بوده اند. حتي در جنگ اخير تعدادي از بچه هاي فرماندهان حزب الله در خط مقدم با دشمن مي جنگيدند. نمي گوييم بچه فلان شخص، فلان جا مي جنگد. اينها در حزب الله طبيعي است. هادي هم در مقاومت بود و در خطوط مقدم خدمت مي كرد و چون شهيد شد همه فهميدند كه در خط اول نبرد با دشمن بوده است.
اين را با تاكيد عرض مي كنم كه بچه هاي فرماندهان و سران حزب الله در طول سال هاي مقاومت و جنگ اخير همگي در خطوط مقدم بوده اند.
چيزي كه رخ داده مخصوص شخص من و پسر بنده نيست كه در خطوط مقدم باشد و شهيد شود.
ما مشتركات زيادي در لبنان داريم؛ شما مي توانيد يك سخنراني ديني درباره پيامبر داشته باشيد و از آن نتايج مختلفي بگيريد؛ مثلا امام خميني (ره) در بسياري از سخنراني هايش درباره دين و فرهنگ و ارزش هاي ابراهيمي صحبت مي كند در حالي كه ايشان منظورشان همان دين جامع و كامل يعني اسلام و پيامبرمان حضرت محمد(ص) است.
چيزي كه جالب است آن است كه همه پيامبراني كه بعد از ابراهيم آمدند به نبوت ايشان اعتقاد دارند و ايشان را قبول دارند در حالي كه اين موضوع قبل از ابراهيم را شامل نمي شود و پيروان اديان در اين باره يعني پيش از حضرت ابراهيم با هم اختلاف دارند.
اين است كه امام خميني (ره) به پيامبري حضرت محمد (ص) گريزي مي زند و شريعت اسلامي را با اديان قبلي ارتباط مي دهد.
شما مي توانيد يك سخنراني اسلامي درباره حضرت محمد (ص) داشته باشيد و به پيوندهاي مشترك ميان اسلام و ديگر اديان آسماني بپردازيد و نوعي ارتباط برقرار كنيد كه قابل قبول همگان باشد بدون اينكه وارد مسائل پيچيده و ظريف مورد اختلاف شويد. همان كاري كه امام خميني مي كرد.
وسعت مشتركات اسلام با ديگر اديان زياد است و ما تلاش مي كنيم كه بيشتر روي اين مشتركات مانور دهيم چه در محدوده اسلام (مذهب سني و شيعي) و چه در برخورد با اديان ديگر(يهودي، مسيحي و ...). اين در خصوص مسائل عقيدتي و فرهنگي بود اما در بخش سياسي، موضوع "مقاومت" يك مسئله مورد توافق كلي يا شبه كلي است كه اسرائيل دشمن است و اين حقيقتي است كه كسي نمي تواند آن را انكار كند.
از طرفي لزوم ايستادگي در برابر دشمن را هم همه درك كرده اند. اينكه شما از مقاومت بگوييد و در عمل نشان دهيد كه روش مقاومت را پيگيري مي كنيد و دستاوردهاي مقاومت را براي كشور خودت و مردم خودت ارمغان بياوري و در كار سياسي هم آن را به مردم نشان دهي، ديگر مي بينند كه "مقاومت" حقيقتي ملموس و انكارناپذير و حقيقي است و نيازمند به آن هستيم. همين مي شود كه مي بيني اطراف خودت طوايف، مذاهب، احزاب و جريان هاي مختلفي با نگرش ها و بينش هاي مختلف جمع مي شوند. جمع مي شوند چون مي فهمند كه موضوع مقاومت در بعد سياسي هم نقطه اشتراك لبناني هاست.
با اين حال در اين ميانه كساني هم هستند كه با مقاومت مخالفت مي كنند، البته بگويم كه اكثر آنها پيشينه و تاريخ سياسي شان معلوم است و ديدگاه و موضع گيري اين اشخاص غافلگيركننده و مايه تعجب نيست.
برخي از اينها نمي توانند بگويند اسرائيل دوست ماست. پس در ظاهر مي گويند اسرائيل دشمن است و بعد به مخالفت با مقاومت مي پردازند.
شما را به مباحث و كشمكش هاي كلامي بي ارزش و جزئي مي كشانند و به دردسر مي اندازند.
در مجموع ما بر اين باوريم كه جمع كردن مردم براي مقابله با دشمن مشترك از ديگر عوامل مشترك نظير مسائل عقيدتي، سياسي و فرهنگي مشترك كارسازتر است.
اين نقطه اشتراك و غيرقابل اختلاف همه لبناني هاست كه اسرائيل دشمن، اشغالگر، جنايتكار و غاصب است و ملت هاي منطقه را تهديد مي كند. اين يك مسئله مشترك ميان همه لبناني هاست و اينكه در برابر دشمن كشورها و ملت ها با جديت بايستي و آنها را يكي پس از ديگري شكست بدهي ديگر طبيعي است كه همين مي شود كه حزب الله از جايگاهي والا و احترامي وسيع در ميان همه لبناني ها برخوردار مي شود.
حالا ديگر برخي صداها هم اين سو و آن سو اگر عليه اين حزب بلند شود ديگر نمي تواند به حيثيت حزب آسيب برساند.
جايگاه و ارزش مقاومت ميان مردم مانند ارزش خورشيد در روز نمايان است و هيچ ابر بهاري نمي تواند جلو تابش خورشيد را بگيرد.
من حالا سي، چهل روزي است كه لبنانم. مي ديدم وقتي خيلي از احزاب كه وزن سياسي حزب الله را نداشتند بر سر تقسيم وزارتخانه ها سهم خواهي مي كردند حزب الله به قول ما ايراني ها "چانه زني" نكرد و از ميان همه وزارتخانه ها تنها وزارت كار را انتخاب كرد، چرا وزارت كار و چرا تنها وزارت كار را انتخاب كرديد؟
سيدحسن نصرالله: مي دانيد كه سمت هاي وزارتي براساس طايفه و مذهب در لبنان توزيع مي شود.
جريان هاي سياسي هم چاره اي ندارند جز اينكه از اين تمايل طايفه اي يا مذهبي و سهميه بندي ها تبعيت كنند لذا هيچ حكومتي نمي تواند بر خلاف اين مبنا تشكيل شود.
طبيعي است كه بگويند براي تشكيل حكومت بايد 15 وزير مسلمان و 15 وزير مسيحي باشد اين پانزده نفر ميان شيعه و اهل سنت و دروز تقسيم مي شود كه سهم شيعه شش وزير است.
ما با برادران جنبش امل اختلافي نداريم. شش سهم را تقسيم كرديم. ما از حق سه وزير خود به نفع هم پيمانانمان گذشتيم. هم پيماناني كه در طول جنگ و بعد از جنگ كنار ما ايستادند. اين دوستان به خاطر شرايط ما فرصتي براي شركت در كار سياسي به آنها داده نمي شد لذا از سهميه خود گذشتيم. حتي پيشنهاد كرديم كه يك وزير سني از جريان مخالف معرفي كنيم كه جريان حاكم نپذيرفت. يك وزير دروزي از مخالفان اعلام كرديم پذيرفتند سپس از احزاب ملي سه وزير شيعه خواستند كه ما دو وزير از هم پيمانانمان اعلام كرديم و تنها يك وزير برايمان ماند كه آن را معرفي كرديم.
ما حتي حاضر بوديم نفر سوم يا همين وزير كار كنوني را بگذاريم دوستانمان از خودشان انتخاب كنند اما نگران شديم كه جريان حاكم بگويد شما به دليل نداشتن وزير در كابينه نمي توانيد در تصميمات سياسي كشور شركت كنيد. حالا هم اين يك وزير نمي تواند حكومت را ضعيف يا سرنگون كند اما مي تواند آن را فعال و كاري كند.
انتخاب وزارت كار براساس نظر خاصي صورت نگرفت شش وزارتخانه بود كه ما هر كدام را كه مي خواستيم مي توانستيم انتخاب كنيم.
همه آن شش وزارتخانه هم مهم بودند اما مهم تر اين بود كه ما در كنار هم پيمانان خود در اتخاذ تصميمات اصلي كشور سهيم و شريك باشيم و براي حمايت از لبنان و حل مشكلات مردم و برون رفت از بحران كنوني در كابينه شركت كنيم و وزارتخانه اي را به خود اختصاص دهيم كه داديم.
شما چمران را از نزديك ديده بوديد؟
سيدحسن نصرالله: بله، بيش از يك بار ايشان را ديدم من پانزده ساله بودم كه با شهيد چمران آشنا شدم آن زمان پسر بچه كوچكي بودم و مرحوم چمران مسئول سازماندهي جنبش امل بود و همزمان امام موسي صدر هم رهبري سياسي و اجتماعي شيعيان لبنان را بر عهده داشت و ايشان مرحوم چمران را به مسئوليت سازماندهي جنبش امل منصوب كرده بود.
در آن زمان من با اينكه نوجواني پانزده ساله بودم مسئول جنبش امل در روستايمان بودم. آن موقع ها جلسات هفتگي يا دو هفته يك بار در هنرستان جبل عامل تشكيل مي شد. شهيد چمران در اين هنرستان استاد تدريس ما بود و مسئولان جنبش امل در جنوب را جمع مي كرد و با آنها سخن مي گفت.
ايشان در آن زمان تحليل هايي سياسي از اوضاع لبنان و منطقه داشتند و من مقيد بودم كه در اين جلسات شركت كنم. بايد بگويم كه در زمينه سياسي و سازماني ايشان سمت استاد را براي بنده داشت من تقريبا دو سال از محضر ايشان بهره بردم.
بعد از آن به حوزه نجف اشرف مشرف شدم. پس از مدتي از حوزه نجف كه به لبنان آمدم با ايشان براي بار دوم ديدار كردم اين ديدار زماني بود كه امام موسي صدر ربوده شده بودند. ايشان بسيار متاثر از اين واقعه بودند چرا كه با امام موسي صدر رابطه نزديك و عاطفي داشتند.
آخرين باري كه با ايشان ديدار كردم پيش از رفتن ايشان به ايران بود و بعد از آن ايشان را نديدم تا اينكه خبر شهادتشان را شنيدم.
از شهيد مطهري برايمان بگوييد؟
سيدحسن نصرالله: من بشخصه با شهيد مطهري از نزديك آشنا نبودم زيرا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به ايران نرفتم. من تحصيلاتم در نجف اشرف و لبنان بود. ايشان با فاصله كمي پس از پيروزي انقلاب شهيد شد و من بعدها و بعد از شهادت مطهري و چمران به ايران رفتم.
ما به عنوان يك مسلمان لبناني، شهيد مطهري را از طريق كتابهايش مي شناسيم و آنچه نوشته است. بيشتر كتاب هاي مطهري به عربي ترجمه شده و ما از طريق آثارشان ايشان را شناخته ايم.
بعد از اينكه زبان فارسي را ياد گرفتم برگشتم كتاب هايش را به فارسي خواندم زيرا در لغات اصلي و مبدأ كه فارسي بود نوعي روحيه و عطر خاصي در آثار ايشان استشمام مي كردم.
مترجم مي تواند واژه به واژه معني و به صورت تحت اللفظي معناي واژه را منتقل كند اما وقتي خودتان كتابي را به زبان مادري بخوانيد مزه و طعم به خصوصي را مي توانيد از آن استشمام كنيد.
تحصيلكرده هاي لبناني از طريق ترجمه ها با آثار شهيد مطهري آشنا شدند اما روي آوري من و بسياري از برداران به كتاب هاي مطهري به خاطر آن بود كه امام خميني (ره) تاكيد بر خواندن كتاب هاي مرحوم مطهري داشتند و آن را سفارش مي كردند.
در همان ديدارتان در سال 1982 با امام؟
سيدحسن نصرالله: نه خير. ما تاكيدات مبني بر مطالعه كتاب هاي شهيد مطهري را در سخنراني هاي عمومي امام شنيديم نه در آن ديدار شخصي كه با ايشان داشتم.
شايد بتوانم بگويم تاثيرگذارترين اشخاصي كه در من و جهان تشيع تاثير گذاشتند، دو محقق بزرگ شهيد محمدباقر صدر و شهيد مطهري بودند.
همچنان كه زيرساختهاي عقيدتي و ايدئولوژيك يك مسلمان رزمنده و پژوهشگر ديني را اين دو بزرگوار براي ما ترسيم كردند كه حالا مورد استفاده انسان هاي مومن و مجاهد است.
فكر مي كنيد جنگ ديگري در راه است؟ يعني ما باز بايد جوشن صغير بخوانيم؟
سيدحسن نصرالله: بايد گفت تا زماني كه اسرائيل با آن خوي ددمنشانه و تجاوزكارانه در منطقه هست و به خاك و آب ما طمع مي ورزد از هيچ كاري فروگذار نخواهد كرد.
البته طرح اسرائيل بزرگ (از نيل تا فرات) با شكست رو به رو شد ولي اين طرح با نمود ديگري در منطقه مي خواهد محقق شود به گونه اي كه اسرائيلي قدرتمند بر تمام منطقه مسلط باشد.
اسرائيل براي رسيدن به اين رؤياها عقب نشيني نخواهد كرد و ابزارش هم براي رسيدن به اين رؤياها به كارگيري قدرت تجاوز و جنگ است.
من در اينجا مي خواهم پاسخي ايدئولوژيك و عقيدتي به شما بدهم: تا زماني كه اسرائيل وجود دارد منطقه در حالتي از جنگ و ناآرامي به سر مي برد و ما نمي دانيم اسرائيل كي و چه زماني شروع به جنگ عليه ملت ها و دولت هاي اين منطقه خواهد كرد.
اگر بخواهيم سياسي حرف بزنيم من نمي توانم قاطعانه بگويم كه در مدتي كوتاه يا مدت زمان دورتري اسرائيل به لبنان حمله خواهد كرد يا خير.
جنگ آينده بستگي به رويدادها و شرايط منطقه اي و بين المللي دارد.
يكي بسته به پرونده هسته اي ايران است و ديگري گفتگوي غيرمستقيم اسرائيل با سوريه. از سوي ديگر تحولات غزه و اوضاع فلسطين، رويدادهاي منطقه، تحولات بين المللي حتي جنگ روسيه با گرجستان نيز آثار و پيامدهاي مختلفي از خود به جا خواهد گذاشت.
در مجموع منطقه آبستن حوادث مختلفي است و هر لحظه ممكن است اتفاقي رخ دهد لذا منطقه آرام و پايدار نيست و احتمالات مختلفي وجود دارد.
اما اين را بگويم اسرائيل اگر بخواهد جنگي را بر ضد ايران و سوريه و يا حتي باريكه غزه يا لبنان از سر بگيرد هزاران حساب را براي خود باز خواهد كرد كه عواقب آن برايش مشخص نيست.
حتي اگر بخواهد در بخش محاصره شده تحت فشار غزه جنگي را آغاز كند بعد از تجربه تلخ جنگ 33 روزه يقينا هزاران حساب باز خواهد كرد.
اسرائيل بعد از جنگ اخير از رهبري سياسي و فرماندهي نظامي بي بهره است. فرماندهان اين رژيم كارآيي خود را در ميدان عمل از دست داده و با شكست مواجه شده اند.
فرماندهاني كه برايشان باقي مانده كساني هستند كه مي خواهند تازه تجربه كسب كنند .
روحيه ارتش و نظاميان صهيونيست روبه كاهش است و مي توانم بگويم صهيونيست ها قدرت و شجاعت اقدامي عملي براي حمله نظامي ندارند. انگيزه اي كه آنها قبلاً براي جنگيدن داشتند الان وجود ندارد. البته اين بدان معنا نيست كه الان انگيزه اي براي جنگ ندارند كه نداشتن انگيزه موجب ممانعت از ارتكاب به حماقتي دوباره در تجاوز ازجانب اسرائيل نخواهد شد.
اسرائيل خود ابزاري در دست جورج بوش و دولت هاي قبلي امريكاست و يكباره به ميدان رانده مي شود و بدون حساب و كتاب دست به ماجراجويي مي زند.
وضع تجهيزات شما چطور است؟
سيدحسن نصرالله: در بهترين حالت ها، ما از نظر تجهيزات با توكل به خدا و استعانت از حق تعالي در وضع خيلي خوبي هستيم. ما به مضمون آيه "واعدولهم مااستطعتم من قوه" آمادگي بيشتري داريم چه از لحاظ لجستكي و برنامه ريزي و چه از لحاظ آمادگي نيروها، تجهيزات مادي، روحيه رزمندگان، سازماندهي و ... شرايط بسيار خوب است و همه تدابير لازم انديشيده شده است. شب و روز در حال تلاشيم.
ما با توجه به همسايگي با چنين دشمني هرگز آن را دست كم نمي گيريم. با توجه به قدرت مالي و امكانات و كمك هاي غرب به اسرائيل ما دائماً بايد در حالتي از آمادگي و رشد و پيشرفت و بالندگي باشيم و از اينكه هميشه در بهترين حالت هستيم خداوند را شكرگزاريم.
/ اين سوال از اينجا به ذهنم خطور كرد كه مي خواستم با پدر و مادرتان مصاحبه كنم گفتند مشكل است و بايد از شما اجازه بگيريم.
شما با فيگارو مصاحبه اي داشتيد گفتيد كه خانواده پرجمعيتي بوديد و پدرتان صبح ها كه بعد از نماز صبح مي رفتند سر كار تا دير وقت خانه نمي آمدند و كمتر شد كه همه اعضاي خانه با هم پاي سفره بنشينند. اين هميشه سهمي از خاطرات تلخ شما در كودكي بوده. مي خواهم بدانم الان با اين مشغله ها فرصت مي كنيد با اعضاي خانه پاي يك سفره بنشينيد؟
سيدحسن نصرالله: بله هر از چند گاهي پدر و مادرم را مي بينم و خدمتشان مي رسم.
ديدار با پدر و مادر بايد انجام شود كه از مصاديق صله رحم است و تبعات و بركات خوبي براي دنيا و آخرت به همراه دارد.
نخستين كتابي كه خوانده ايد خاطرتان هست؟
سيدحسن نصرالله: نخستين كتابي كه خريدم كتاب ارشاد القلوب ديلمي بود. آن زمان من يازده ساله بودم. نويسنده از دانشمندان قديمي بود. آن كتاب خاص اين برهه از زمان است. كتابي جامع، شامل موعظه ها و ارشادها و گفتارهاي پيامبر (ص). داستان پيامبران و علماست. كتاب بسيار خوبي است بر من تاثير گذاشت.
آن را نگه داشتيد؟
سيدحسن نصرالله: نه متاسفانه خانه ما در سال 1975 در جنگ داخلي ويران شد. كتاب هم از بين رفت.
جالب است در خانواده شما تا چند نسل قبل روحاني نبوده است.
سيدحسن نصرالله: بله نبوده.
چطور شد كه شما روحاني شديد؟ ظاهرا پيرمردي در همسايگي شما مغازه اي داشته؛ پيرمردي با محاسن سپيد كه نماز مي خواند و شما تحت تاثيرش قرار گرفتيد.
سيدحسن نصرالله: نه، يعني بخش اول اطلاعات شما درست است.
پيرمردي در محل داشتيم كه در دكانش سر وقت نماز مي خواند. اين شخص مرا به تعجب وامي داشت درست است كه اين شخص تاثير داشت ولي در دكان پدرم تصويري از امام موسي صدر بود و من دائما به اين تصوير نگاه مي كردم. امام موسي صدر علاوه بر اينكه رهبر بزرگ ديني و سياسي و مجاهد لبنان به شمار مي رفت چهره زيبا و چشم ربايي هم داشت و من كه نوجوان بودم دائما به تصوير اين مرد بزرگ خيره مي شدم. زيبايي و هيبت اين بزرگمرد مرا به شگفتي وامي داشت.
مي گفتم ان شاء الله اگر بزرگ شدم مي روم درس علوم ديني مي خوانم و مثل اين سيد بزرگوار مي شوم و لباس روحاني امام موسي صدر را مي پوشم. من در آن زمان 9 يا 10 ساله بودم كه مجذوب اين بزرگوار شدم.
در حقيقت انديشه روحاني شدن از زمان نگريستن به آن عكس شروع شد و من شيفته آن شدم و من آرزوي روحاني شدن كردم، كسي از من نخواست بروم روحاني شوم و علوم ديني را دنبال كنم. حتي من كسي را از روحانيان نمي شناختم. با هيچ كدامشان هم آشنا نبودم كه كمكم كند روحاني شوم. اصلا ما در روستايمان روحاني نداشتيم. حتي در منطقه ما براي نماز خواندن هم يك مسجد نبود.
ممنون كه وقتتان را به ما داديد. متشكرم.
سيدحسن نصرالله: خيلي خوش آمديد. خيلي خوش آمديد.
دوشنبه 18 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 197]
-
گوناگون
پربازدیدترینها