واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شاه مسعود؛ چه گواراي ما
مرتضي كاظميان: اينجا در ايران، 19 شهريورماه با سالروز درگذشت تلخ و ناگهاني مرد بزرگ و انسان آزاده اي به نام طالقاني گره خورده است؛ مرد آزاده اي كه دغدغه آزادي و كرامت انساني داشت و برابري، برادري و صلح را مي جست و مي آموخت. ياد و خاطره پدر طالقاني، چنان ارزشمند و سايه فقدان او بدان گونه سنگين است كه 19شهريور تنها بهانه اي ديگر براي تنفسي عميق در هواي انديشه ها و صداي آسماني اوست وگرنه نبودش هر روز و در هر تحولي در اين سرزمين محسوس و مشهود است. 19 شهريور مصادف است با يك سالگرد تلخ و فقدان تاسف برانگيز ديگر. هفت سال پيش در چنين روزي (نهم سپتامبر 2001) و در فاصله دو روز مانده به حادثه نادر و غريب حمله به برج هاي دوقلوي نيويورك، آزاده اي ديگر از فارسي زبانان شرق كه او نيز سال ها براي آزادي و برابري و برادري و صلح، كوشيده بود قرباني جهل و جمود و تعصب و كژفهمي شد. احمدشاه مسعود مبارز افسانه اي افغانستان كه قريب به 24 سال از عمر خويش را در ستيز سخت سپري كرده بود، به دست عوامل طالبان - به گونه اي بس ناجوانمردانه- ترور شد و به شهادت رسيد. اگرچه نام ارنستو چه گوارا دهه هاست كه براي تمام آزاديخواهان و مبارزان راه عدالت و ستيزندگان با ظلم و ستم در گوشه گوشه جهان يادآور الگويي درخشان است اما به جرات مي توان مدعي شد كه مردفارسي زبان ما در همسايگي شرق ايران (احمدشاه مسعود) ويژگي هايي بس ممتاز و متفاوت با «چه» دارد كه گاه -به وضوح- او را در جايگاهي والاتر نسبت به مبارز آمريكاي لاتين مي نشاند. دست كم آنكه شاه مسعود مبارزي به مراتب «نزديك»تر و الگويي «شرقي»تر براي آزادگان اين سوي كره خاكي است. مي توان مدعي شد كه شاه مسعود از سن 22سالگي كه در برابر حكومت وقت افغانستان به مبارزه پرداخت(1354) تا لحظه شهادت، لحظه اي از مبارزه براي آزادي و استقلال و حاكميت برادري و برابري و صلح نياسود. مبارزات چريكي با حكومت كمونيستي وابسته به شوروي از دره پنجشير (1358) تا خروج سربازان روسي از خاك افغانستان (1369) بي وقفه و به شكلي باورنكردني ادامه مي يابد. دره پنجشير همچون دژي تسخيرناپذير در برابر حملات مكرر (دست كم هشت هجوم گسترده) نظاميان و ارتش شوروي ايستادگي مي كند. الكساندر لياخوفسكي يكي از افسران ارشد ارتش سرخ در افغانستان در كتاب خود (توفان در افغانستان) مي نويسد: «با احمدشاه مسعود طي سراسر دوره حضور سپاهيان شوروي در افغانستان درگير نبرد بوديم، مسعود برجسته ترين و نيرومندترين قوماندان اپوزيسيون مسلح در سراسر قلمرو جمهوري بود.»
يكي از سنگين ترين عمليات ارتش سرخ در سال 1363 انجام مي شود. حدود 40هزار سرباز روس و افغان به دره پنجشير حمله مي كنند. ارتش سرخ با تاكتيك «اشباع» مي كوشد تمام دره را تحت پوشش تانك و زره پوش و سرباز قرار دهد. مسعود (يا به تعبير يارانش، آمر صاحب) با آگاهي كامل نظامي، قبل از هجوم نظاميان شوروي، تمام منطقه را با مين مجهز مي سازد. او همچنين تحركات و مانورهايي به راه مي اندازد كه گويي قرار است مجاهدين با تمام قوا مقاومت كنند. «آمر صاحب» در عمل دستور مي دهد كه تمامي اهالي منطقه (مجاهدان و خانواده ها) پنجشير را ترك كنند. سلاح هاي سنگين نيز در خفا از منطقه خارج مي شوند. تهاجم ارتش سرخ هنگامي آغاز مي شود كه منطقه خالي از سكنه است و نيروهاي متجاوز با مين هايي مواجه مي شوند كه همه جاي پنجشير را پوشانده است. حاصل، تلفات سنگين اشغالگران افغانستان و عقب نشيني باورنكردني ايشان است...
حكومت دكتر نجيب الله سقوط مي كند اما حكمتيار و تشنگان قدرت، مردم ستم كشيده افغانستان را آسوده نمي گذارند. جنگ هاي داخلي آغاز مي شود و تا هجوم طالبان وابسته به پاكستان، با شعار ايجاد دولت ناب اسلامي و اجراي شريعت در سال 1373 و بعدتر اشغال كابل در سال 1375 ادامه مي يابد. از اينجاست كه «شير دره پنجشير» به گونه اي باورنكردني به مقاومت در برابر قدرت مطلقه و فائقه طالبان مي پردازد. پنجشير به تنها بخشي از افغانستان مبدل مي شود كه در برابر اشغال طالبان ايستادگي مي كند. مسعود در مصاحبه اي تصريح مي كند: «اگر قرار بود تسليم زور شوم، تسليم روس ها مي شدم.»
چريك آزاده -كه رفتار انساني او حتي با اسراي روس و اسيران طالبان زبانزد و گاه باورنكردني است- اعلام مي كند: «تا رسيدن به قله آزادي، تا رسيدن به يك كشور آزاد و آباد و تا رسيدن به صلح پايدار و افغانستان متحد، خواهم جنگيد و اين مبارزه با روحيه بخشي به نيروهاي منفعل و منزوي شده و مبارزان خسته و از پاافتاده در ديگر طيف هاي سياسي افغانستان و تهديد بيش از پيش طالبان ادامه مي يابد.»
در اوج توجه جهاني به زشت خويي هاي طالبان و رفتارهاي سبوعانه و غيرانساني آنان و در اوج قوت يابي مجاهدان و موج جديدي از دخالت نهادهاي بين المللي، «آمرصاحب» در 9سپتامبر با عمليات انتحاري دو فرد به ظاهر خبرنگار و وابسته به طالبان در انفجاري شوم، جان مي بازد. مرد مانوس با حافظ، سعدي، شاهنامه و مثنوي، نوانديش و متفكري كه تاثير خود از متفكران اسلامي چون دكتر شريعتي را به صراحت ابراز مي داشت، با دغدغه هايي براي آزادي و صلح به شهادت مي رسد.
مسعود در موضعي فراقومي، فرامذهبي و فراگروهي، افغانستان تشنه خويش را ترك گفت درحالي كه آرزو داشت مردم كشورش با هر تعلق قومي، مذهبي، زباني و حزبي وحدت ملي و اتحاد خود را حفظ كنند و در سايه آن شاهد پيروزي و اعتلاي كشور خود باشند.تقوا و زهد شاه مسعود، مناجات هاي شبانه او، رفتار بي نظيرش با اسيران و سربازان، آرامش و اطمينان خاطر نشات گرفته از ايمانش، صبوري و عزت نفس او در برابر وسوسه هاي قدرت و ثروت و مجاهدت پيوسته او با دشمنان آزادي و استقلال افغانستان و متجاوزان به انسان طي قريب به 26 سال از احمدشاه مسعود اسطوره اي مي سازد كه اگرچه افسانه اي اما به همان ميزان، واقعي و حقيقي است. مرد آزاده تاكيد مي كرد: «من براي آزادي مي رزمم، براي من زيستن در زير چتر بردگي، پست ترين نوع زندگي است. براي حيات مادي همه چيز مي توان داشت؛ آب، نان و مسكن ولي اگر آزادي ما برباد رفت، اگر غرور ملي ما درهم شكسته شد و اگر استقلال ما نابود شد در آن صورت اين زندگي براي ما كوچك ترين لذت و ارزشي نخواهد داشت.» به جرات مي توان مدعي شد احمدشاه مسعود مبارزي بس كمياب در تاريخ مبارزات رهايي بخشي جهان است و آنچه كه او را به شكلي محسوس از ديگر مجاهدان راه آزادي و برابري و برادري ممتاز و متمايز مي سازد، اخلاق و ويژگي هاي انساني و پرهيزكاري عميق و ايمان تبلوريافته در عمل اوست. جاي خالي شاه مسعود، چه گواراي ما در اين روزهاي سخت افغانستان و «شرق»، بس مشهود است.
دوشنبه 18 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 621]