واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: ناصر الدين شاه و ماركوپولو به كاشان مي روند
يحتمل لنگ ظهران بود كه شنفتيم كه يك غازقولنگ به قاعده اي چچنبيل، درب صاحبقرانيه را دقل الباب مي نمايد و بر روي اعصاب حساس و سنسوري ما، ويراژ مي دهد ليكن هر چه به دنبال منجيلك غولتشنگ، عربده كشيديم، موثر نيفتاد و مجبور شديم شخصا آيفون تصويريه را برداشته به مراجعه كننده، پاسخ بدهيم؟! ايضا اين غاز قولنگ، انگشت سبابه را بر روي كراي مربوطه گذاشته و ما را از رويت قد و قواره قناس، عاجز كرده بود؟! في الحال درب را مفتوح كرديم تا اين آدمي مشكوك به اندروني داخل گردد شايد كه از قيافه زاغارت وي، هويتش را رمزگشايي نماييم؟! ياللعجب ايشان با البسه اي فرنگي و چهره اي آشنا به سوي ما آمده و گفتن كردند كه ناصر خان تشريف حضور دارند؟! ما هم فرموديم خير، ايشان كلاس شان شيفت صبح بوده لاجرم زنگ آخرشان خورده و رفته اند؟! در اين تايم، جنتلمن مربوطه في المثل نيروي گريز از مركز به طرف ما آمده و چنان هومايوني را در آغوش گرفتند كه گويي جنيفر لوپز را ديده است؟!
ديگر اينكه به مطبخ فرموديم كه غذايي ممتاز فراهم آورند تا به همراه ماركوخان ميل نماييم لذا در تايم صرفون غذا فقط امر كرديم تا خورشت در مقابل ما و ايشان قرار گيرد ليكن اين جهانگرد بيكار، گفتن كرد كه مگر برنج نداريد؟! في الجمله به او گفتيم كه ماركو خورش پولو است چه احتياجي بوده كه پولو فراهم شود، پس مي خوريمش؟! در اين تايم، ايشان از شوخي ما كيفور شده و امر كرديم كه برنج را نيز بر سر ميز بگذارند، ايضا به تناول اهتمام كرديم كه در پيچاپيچ مكيدن استخوان فهميديم كه ماركوخان عزم كاشان كرده اند تا از حمام تاريخي فين، ديدن فرمايند؟!
عارض به حضورتان دو فقره بليط طياره ستانديم تا در اسرع وقت به ايالت اصفهان و بلد كاشان تيرانسفير گرديم ليكن ما هم به مانند ميرزا ماركو، قيافه خويش را به شكل توريست ها درآورده چنان تريپ موزه اي گشتيم كه في الواقع به عنوان اثري باستاني شايسته رويت جماعت توريست شديم. از ايرپورت اصفهان به وسيله يك اتوباس مدل هزار و نهصد و بوق راهي بلد كاش شده و از آنجا نيز مستقيما طريق حمام پرآوازه فين در پيش گرفتيم. پس في الفور به اتفاق رفيق اجنبي به كنار حوض داخلي عمارت رفتيم تا ميرزا چند عسك يادگاري از اين منظره پرطمطراق بيندازد. لذا ماسماسك مربوطه به ما سپرده شد تا عسك هاي خفني از ماركوخان برداريم كه ايشان به مملكت خويش برده تا پوز بدهند كه حوض حمام فين كاشان را ديدن كرده اند لا جرم اگر ماركو خان، هفت حوض طهران را ساعت 7 عصر به بعد رويت مي كردند، چه احوالاتي به ايشان دست مي داد؟! ما بعد عمليات عسك اندازي ناگاه مشاهدون نموديم كه يك راس نسايي شباب، پوشك بچه يك ساله اش را در كنار حوض فين، تعويض مي نمايد ليكن بعد از آن طي يك حركتيه خفن، كودك مربوطه را داخل حوض اصلي، غسل تعميد مي دهد. همين كارهاي تروريستي را مي كنند كه اجنبي ها جهت امورات توريستي به مملكت ما نميآيند؟! در اين گير و دار خواستيم تا عمو پوليس و صد و ده را خبر كنيم كه متاسفانه خطوط اشغال بود ليكن دور و بر را دقيق شديم تا مامورين ميراث فرهنگيه را بيابيم كه جز بليط فروش ها و چند فقره آدم كه در باغچه ها، مشغول حفر سوراخ هاي عجيب بودند، چيزي يافتون نكرديم؟! پنداشتيم كه اين سوراخ ها، ادامه پروژه برج جهان نما، استيشن مترو يا يحتمل چال اسكندرون مي باشد.
ديگر اين كه به فرموده ماركوپولو از سردري كوچك، وارد حمام شده و ياد يومي افتاديم كه در عالم مستي و هبروت، فرمان قتل ميرزا امير كبير خان را صادر نموديم. ايضا گويا در ازمنه قديم، طبيبي زيست مي كرده كه هر گاه از قبرستان منطقه خويش عبور مي نموده في الحال ردا بر سر كشيده ليكن سبب اين ري اكشن را از وي سوال مي نمايد كه ايشان گفتن مي كند كه از مردگان اين گورستان شرم دارم زيرا از هر گوري كه مي گذرم، شربت من خورده است و از آن شربت، مرده است؟! حال قضيه ما و حمام فين كاشان شبيه آن حكايت گشته با اين تفاوتيه كه در ماجراييه و اتفاقيه فين، شربت تلخي به نام ميرزا علي خان فراشباشي، رگ اميرنظام را مي زند و عمري موجبات شرمندگي ما را نزد عوام فراهم مي كند. بگذريم تا برسيم به آن جا كه در آن حمام كوچولو چه احوالا تي از ملت سرزده و باعث مي گردد كه هر جنبنده اي درجا، غيچ شود؟! في المثل فرزندي از عسك هاي تاريخيه قاب شده اي كه مربوط به آغا جوهر، ميرزا آقا خان نوري و صدراعظم بوده و بر روي ديفال نصب شده از پدرش سوال مي نمايد؟! ليكن پدر سفيه و نادان العقل گفتن مي كند كه اين ها عسك ياران اميركبيرند كه در اين جا كشته شده اند؟! بيچاره اين فرزند غازقولنگ كه با خود فكر مي كند ياران اميركبير همگي در يك برهه حساسيه تاريخي، در حمام چه مي كرده اند؟! سخن زياده گشته ليكن اگر به اماكن باستانيه شرفياب مي گرديد، ضوابطيه و اصوليه لا زمه را مراعات فرماييد ايضا چنان نباشد كه بر روي آرامگاه سعدي، قورمه سبزي تناول كنيد يا اين كه در كنار پاسارگاد به علت احواليه فورسماژور، كودكتان قضاي حاجت كند و به آثار باستانيه، گند بزند؟! ديگر اين كه به قاعده اي قليل تاريخ را مطالعه نماييد كه اگر زبانم لا ل، توريستي خارجيه به عنوان راهنما از شما پرسشي كرد، جواب غلط ندهيد. ما و ماركوپولو از كاشان به سوي قهرود و جوشقان حركتيه نموديم تا از طبيعت عشرون آن جا غاز بگيريم روزه هايتان قبولون، فعلا خداحافظون.
دوشنبه 18 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 325]