تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1847292749




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به «سن پطرزبورگ» ساخته بهروز افخمی


واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: رفتم سینما آزادی و بعد از مدت‌ها یک فیلم ایرانی را بدون عذاب و اما و اگر دیدم. باور می‌کنید که سال‌هاست این امر «معیشت‌محور» فیلم دیدن برایم شده عذاب؟ اصلا دلم نمی‌خواهد این طور درباره این فیلم‌های پرفروش محبوب حرف بزنم، اما وقتی نمی‌شود، نمی‌شود دیگر! «سن پطرزبورگ» واقعا فیلم جذابی است و می‌شود آن را مثل دیگر آثار افخمی بهترین فیلم او دانست! او همیشه همین طوربوده هر وقت که فیلمی ساخته برای سینمای پرمخاطب ما، هم یک درس بوده هم یک سرمشق. به نظرم این فیلم همان ایده‌آلی است که پاییز 68 [درسالن نمایش دانشکده صدا وسیما] از آن حرف زده بود جایی که آن زمان فاصله کمی داشت با سینما شهر فرنگ که حالا نامش را قرض داده به سالنی که نمایش‌دهنده فیلم آخر اوست [واقع در طبقه سوم سینما آزادی].

سینمای مورد علاقه‌ او سینمایی بوده و هست که مخاطبان عام برایش سر و دست بشکنند، اما کار سهل‌انگارانه‌ای هم نباشد. او عاشق دوران طلایی سینمای آمریکاست و در این همه سال فیلمسازی هنوز همان عشق فیلم سابق است و رد پای علاقه‌اش را می‌شود در همان حرکت تند تنابنده روی پله‌های پل هوایی دید که اشاره‌ای است به نقطه اتکای فرامتنی فیلم که «دوازده صندلی» مل بروکس است. این فیلم البته اثری مستقل است، اثری که چه در فیلمنامه بشدت موفق خود چه درکارگردانی چه در بازیگری، ارتباط گرته‌بردارانه‌ای ندارد با آن نسخه‌های آمریکایی و روسی وفرانسوی و حتی کوبایی این قصه مشهور.

فیلم، خیلی روان است و این روانی فقط حاصل فیلمنامه‌ای درجه یک و بسامان نیست یا بازی‌های خوب وگاه درخشان. این روانی حاصل کار فیلمساز کهنه‌کاری است که 21 سال قبل معتقد بود باید از روانی و بی‌ادعایی فیلم‌فارسی درس گرفت و به عنوان یک فیلمساز ایرانی فقط بسنده نکرد به آنچه خارج از مرزها اتفاق می‌افتد و این حرف‌ها را داشت موقعی می‌زد که جمع داشت درباره «چه کسی لیبرتی والانس را کشت» فورد سئوال می‌کرد و خیلی دل و جرأت می‌خواست در آن سال‌ها و آنجا که آدم از مزایای فیلم‌فارسی حرف بزند! گرچه فکر می‌کنم با این حال و روز اکران در سال‌های اخیر، دیگر چندان حال و حوصله‌ای - برای پیگیری چنین بحثی- برای فیلمساز نمانده باشد! همچنان که برای همه کسانی که دنبال «بازیافت »آن سینما بودند نه« یافت» آن!

ژانر فیلم، کمدی است، اما این کمدی شباهت چندانی ندارد به آن نوع کمدی که در آثار مدیری وبه قلم همین نویسندگان [پیمان و محراب قاسم‌خانی] شاهدش بوده‌ایم. شباهت‌های شکلی البته وجود دارد مثل رفتن توی فکر شخصیت و سیاه و سفید کردن آن صحنه یا نوع بگو‌مگو‌ها که اساسا از جنس دیالوگ‌نویسی تارانتینو بود و با اغراق هم آمیخته شده بود در آن نمایش‌های صابونی، اما در این فیلم به ریشه‌های خود رجعت کرده و از عوامگرایی پیراسته شده [مگر البته در سکانسی که امین حیایی می‌خواهد قرعه مرگ بکشد و از شعر «گاو حسن چه جوره...» استفاده می‌کند که اجرای ضعیفی از برخی شوخی‌های دوبله ای در آثار جری لوییس و وودی آلن است].

استفاده پست مدرنیستی از فیلم مستند [در واقع ساختن یک فیلم مستند جعلی درباره یک حادثه جعلی] گرچه در سینمای جهان تازه نیست، اما با اجرایی جذاب و متقاعدکننده به قصه اصلی گرما و عمق قابل ملاحظه داده است. خب، نمی شود این متن را بدون ستودن سه بازی درخشان از پیمان قاسم‌خانی، محسن تنابنده و امید روحانی به پایان برد [دو فیلمنامه‌نویس و یک منتقد فیلم] همچنان که نمی‌توان از بازی متوسط یک ستاره به سادگی گذشت. نه به این آسانی نمی‌شود از این بازی متوسط گذشت!




منبع : خبر آنلاین
رفتم سینما آزادی و بعد از مدت‌ها یک فیلم ایرانی را بدون عذاب و اما و اگر دیدم. باور می‌کنید که سال‌هاست این امر «معیشت‌محور» فیلم دیدن برایم شده عذاب؟ اصلا دلم نمی‌خواهد این طور درباره این فیلم‌های پرفروش محبوب حرف بزنم، اما وقتی نمی‌شود، نمی‌شود دیگر! «سن پطرزبورگ» واقعا فیلم جذابی است و می‌شود آن را مثل دیگر آثار افخمی بهترین فیلم او دانست! او همیشه همین طوربوده هر وقت که فیلمی ساخته برای سینمای پرمخاطب ما، هم یک درس بوده هم یک سرمشق. به نظرم این فیلم همان ایده‌آلی است که پاییز 68 [درسالن نمایش دانشکده صدا وسیما] از آن حرف زده بود جایی که آن زمان فاصله کمی داشت با سینما شهر فرنگ که حالا نامش را قرض داده به سالنی که نمایش‌دهنده فیلم آخر اوست [واقع در طبقه سوم سینما آزادی].

سینمای مورد علاقه‌ او سینمایی بوده و هست که مخاطبان عام برایش سر و دست بشکنند، اما کار سهل‌انگارانه‌ای هم نباشد. او عاشق دوران طلایی سینمای آمریکاست و در این همه سال فیلمسازی هنوز همان عشق فیلم سابق است و رد پای علاقه‌اش را می‌شود در همان حرکت تند تنابنده روی پله‌های پل هوایی دید که اشاره‌ای است به نقطه اتکای فرامتنی فیلم که «دوازده صندلی» مل بروکس است. این فیلم البته اثری مستقل است، اثری که چه در فیلمنامه بشدت موفق خود چه درکارگردانی چه در بازیگری، ارتباط گرته‌بردارانه‌ای ندارد با آن نسخه‌های آمریکایی و روسی وفرانسوی و حتی کوبایی این قصه مشهور.

فیلم، خیلی روان است و این روانی فقط حاصل فیلمنامه‌ای درجه یک و بسامان نیست یا بازی‌های خوب وگاه درخشان. این روانی حاصل کار فیلمساز کهنه‌کاری است که 21 سال قبل معتقد بود باید از روانی و بی‌ادعایی فیلم‌فارسی درس گرفت و به عنوان یک فیلمساز ایرانی فقط بسنده نکرد به آنچه خارج از مرزها اتفاق می‌افتد و این حرف‌ها را داشت موقعی می‌زد که جمع داشت درباره «چه کسی لیبرتی والانس را کشت» فورد سئوال می‌کرد و خیلی دل و جرأت می‌خواست در آن سال‌ها و آنجا که آدم از مزایای فیلم‌فارسی حرف بزند! گرچه فکر می‌کنم با این حال و روز اکران در سال‌های اخیر، دیگر چندان حال و حوصله‌ای - برای پیگیری چنین بحثی- برای فیلمساز نمانده باشد! همچنان که برای همه کسانی که دنبال «بازیافت »آن سینما بودند نه« یافت» آن!

ژانر فیلم، کمدی است، اما این کمدی شباهت چندانی ندارد به آن نوع کمدی که در آثار مدیری وبه قلم همین نویسندگان [پیمان و محراب قاسم‌خانی] شاهدش بوده‌ایم. شباهت‌های شکلی البته وجود دارد مثل رفتن توی فکر شخصیت و سیاه و سفید کردن آن صحنه یا نوع بگو‌مگو‌ها که اساسا از جنس دیالوگ‌نویسی تارانتینو بود و با اغراق هم آمیخته شده بود در آن نمایش‌های صابونی، اما در این فیلم به ریشه‌های خود رجعت کرده و از عوامگرایی پیراسته شده [مگر البته در سکانسی که امین حیایی می‌خواهد قرعه مرگ بکشد و از شعر «گاو حسن چه جوره...» استفاده می‌کند که اجرای ضعیفی از برخی شوخی‌های دوبله ای در آثار جری لوییس و وودی آلن است].

استفاده پست مدرنیستی از فیلم مستند [در واقع ساختن یک فیلم مستند جعلی درباره یک حادثه جعلی] گرچه در سینمای جهان تازه نیست، اما با اجرایی جذاب و متقاعدکننده به قصه اصلی گرما و عمق قابل ملاحظه داده است. خب، نمی شود این متن را بدون ستودن سه بازی درخشان از پیمان قاسم‌خانی، محسن تنابنده و امید روحانی به پایان برد [دو فیلمنامه‌نویس و یک منتقد فیلم] همچنان که نمی‌توان از بازی متوسط یک ستاره به سادگی گذشت. نه به این آسانی نمی‌شود از این بازی متوسط گذشت!




منبع : خبر آنلاین

رفتم سینما آزادی و بعد از مدت‌ها یک فیلم ایرانی را بدون عذاب و اما و اگر دیدم. باور می‌کنید که سال‌هاست این امر «معیشت‌محور» فیلم دیدن برایم شده عذاب؟ اصلا دلم نمی‌خواهد این طور درباره این فیلم‌های پرفروش محبوب حرف بزنم، اما وقتی نمی‌شود، نمی‌شود دیگر! «سن پطرزبورگ» واقعا فیلم جذابی است و می‌شود آن را مثل دیگر آثار افخمی بهترین فیلم او دانست! او همیشه همین طوربوده هر وقت که فیلمی ساخته برای سینمای پرمخاطب ما، هم یک درس بوده هم یک سرمشق. به نظرم این فیلم همان ایده‌آلی است که پاییز 68 [درسالن نمایش دانشکده صدا وسیما] از آن حرف زده بود جایی که آن زمان فاصله کمی داشت با سینما شهر فرنگ که حالا نامش را قرض داده به سالنی که نمایش‌دهنده فیلم آخر اوست [واقع در طبقه سوم سینما آزادی].

سینمای مورد علاقه‌ او سینمایی بوده و هست که مخاطبان عام برایش سر و دست بشکنند، اما کار سهل‌انگارانه‌ای هم نباشد. او عاشق دوران طلایی سینمای آمریکاست و در این همه سال فیلمسازی هنوز همان عشق فیلم سابق است و رد پای علاقه‌اش را می‌شود در همان حرکت تند تنابنده روی پله‌های پل هوایی دید که اشاره‌ای است به نقطه اتکای فرامتنی فیلم که «دوازده صندلی» مل بروکس است. این فیلم البته اثری مستقل است، اثری که چه در فیلمنامه بشدت موفق خود چه درکارگردانی چه در بازیگری، ارتباط گرته‌بردارانه‌ای ندارد با آن نسخه‌های آمریکایی و روسی وفرانسوی و حتی کوبایی این قصه مشهور.

فیلم، خیلی روان است و این روانی فقط حاصل فیلمنامه‌ای درجه یک و بسامان نیست یا بازی‌های خوب وگاه درخشان. این روانی حاصل کار فیلمساز کهنه‌کاری است که 21 سال قبل معتقد بود باید از روانی و بی‌ادعایی فیلم‌فارسی درس گرفت و به عنوان یک فیلمساز ایرانی فقط بسنده نکرد به آنچه خارج از مرزها اتفاق می‌افتد و این حرف‌ها را داشت موقعی می‌زد که جمع داشت درباره «چه کسی لیبرتی والانس را کشت» فورد سئوال می‌کرد و خیلی دل و جرأت می‌خواست در آن سال‌ها و آنجا که آدم از مزایای فیلم‌فارسی حرف بزند! گرچه فکر می‌کنم با این حال و روز اکران در سال‌های اخیر، دیگر چندان حال و حوصله‌ای - برای پیگیری چنین بحثی- برای فیلمساز نمانده باشد! همچنان که برای همه کسانی که دنبال «بازیافت »آن سینما بودند نه« یافت» آن!

ژانر فیلم، کمدی است، اما این کمدی شباهت چندانی ندارد به آن نوع کمدی که در آثار مدیری وبه قلم همین نویسندگان [پیمان و محراب قاسم‌خانی] شاهدش بوده‌ایم. شباهت‌های شکلی البته وجود دارد مثل رفتن توی فکر شخصیت و سیاه و سفید کردن آن صحنه یا نوع بگو‌مگو‌ها که اساسا از جنس دیالوگ‌نویسی تارانتینو بود و با اغراق هم آمیخته شده بود در آن نمایش‌های صابونی، اما در این فیلم به ریشه‌های خود رجعت کرده و از عوامگرایی پیراسته شده [مگر البته در سکانسی که امین حیایی می‌خواهد قرعه مرگ بکشد و از شعر «گاو حسن چه جوره...» استفاده می‌کند که اجرای ضعیفی از برخی شوخی‌های دوبله ای در آثار جری لوییس و وودی آلن است].

استفاده پست مدرنیستی از فیلم مستند [در واقع ساختن یک فیلم مستند جعلی درباره یک حادثه جعلی] گرچه در سینمای جهان تازه نیست، اما با اجرایی جذاب و متقاعدکننده به قصه اصلی گرما و عمق قابل ملاحظه داده است. خب، نمی شود این متن را بدون ستودن سه بازی درخشان از پیمان قاسم‌خانی، محسن تنابنده و امید روحانی به پایان برد [دو فیلمنامه‌نویس و یک منتقد فیلم] همچنان که نمی‌توان از بازی متوسط یک ستاره به سادگی گذشت. نه به این آسانی نمی‌شود از این بازی متوسط گذشت!

منبع : خبر آنلاین






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن