محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827783008
نگاهي به زادگاه عطار نيشابوري و شفيعي كدكني؛كدكن، ميراثدار ايران كهن - رجبعلي يحيائي
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: نگاهي به زادگاه عطار نيشابوري و شفيعي كدكني؛كدكن، ميراثدار ايران كهن - رجبعلي يحيائي
شهر سرسبز و كوهپايهاي كدكن در 140 كيلومتري جنوب غربي مشهد و تقريبا در مركز استان خراسان رضوي (حدفاصل چهار شهر مهم مشهد و نيشابور در شمالغربي و شمال و تربت حيدريه و كاشمر در جنوب غربي و جنوب شرقي آن) واقع شده و سالها مركز دهستان كدكن و جلگه رخ با بيش از 120 پارچه آبادي بوده است. شهر بر دامنه كوهپايهاي وابسته به رشته كوهي قرار دارد كه در جنوب آن قرار گرفته و آن را از جلگههاي وابسته به تربت حيدريه و كاشمر جدا ميسازد. اين رشته كوه در كدكن و شايد به خاطر اينكه درههاي آن ديرزماني از سال پوشيده از برفاند نام دارد و قله معروف ملكوه(ملكان) با 3013متر ارتفاع يكي از بلنديهاي آن است.
متاسفانه در مورد گذشته كدكن و جلگه رخ كه روزگاري ربعي از ربعهاي نيشابور و يكي از ولايات دوازدهگانه آن بهشمار ميآمده است11)، هنوز پژوهش چنداني صورت نگرفته و اطلاع دقيقي دردست نيست. بركناري نسبي از راههاي اصلي ارتباطي خراسان بزرگ، بيتوجهي مورخان و نويسندگان به زندگي مردم و كمتوجهي مسوولان سياسي باعث شده كه اين شهر از حداقل امكانات برخوردار بوده و باشد.
آنچه مسلم است اين است كه كدكن يكي از قديميترين محلهاي مسكوني ايرانزمين بوده است. افزون بر سفالينههاي بسياري كه در خود كدكن و زروند پيدا شده و البته بيشتر متعلق به دوران بعد از اسلام است.22) اشاره استاد شفيعيكدكني در مقدمه به كشف ستودان زرتشتي نشان از آن دارد كه اين منطقه در سدههاي پيش ازاسلام از آبادي برخوردار بوده است33.)
مهمترين انگيزه تجمع مردم در اينجا وضع اقليمي مساعد و برخورداري از آب و هواي معتدل كوهستاني، آب فراوان كوههاي جنوب آن و دره سپيدر و خاك حاصلخيز بود كه در خود كدكن و يا در مناطق ييلاقي وابسته به آن همانند زروند، گلهو، خوشهوا، كاه سرا، براق، كاريز نو و حصارك و... وجود داشت44.) اين امر مردمان اين ناحيه را به كشاورزي و زراعت و دامپروي وابسته به آن سوق داده كه گاه ويژگيهاي منحصر بهفرد و شايسته مطالعهاي را پديد آورده است. وجود گونههاي مختلف درختان و پرورش هكتارها باغ و وجود دهها رشته قنات نيز بيانگر ريشهداري و كهنسالي زندگي يكجانشيني در اين شهر است.
در سالهاي دهه سوم پس از هجرت پيامبر اسلام اين سرزمين به همراه ساير سرزمينهاي ديگر خراسان به دست حاكمان مسلمان افتاد55) و مردم آن اندكاندك به اسلام گرويدند. در سدههاي بعد از نام افرادي كه از اين ديار به مناصب اداري و علمي رسيدهاند ميتوان تا اندازهاي به تاريخ و ميزان تواناييهاي اين شهر پي برد. چنين گمان ميرود در سدههاي پيش از اسلام، زروند(زادگاه عطار) كه منطقهاي هموارتر است، محل سكونت همه يا بخشي از مردم بوده و كدكن بيشتر حالت باغ و مزرعهييلاقي داشته است، اما بعدها و بهويژه از دوره ورود تركهاي آسياي ميانه به ايران (قرون سوم و چهارم هجري به بعد) كه آشفتگي و حمله و گريزها افزايش يافته مردم زروند يا روستاهاي اطراف به سمت كوه كوچيده و در اطراف نهر اصلي آبي كه به سوي باغها و مزارع خود برده بودند، مسكن گزيدند. آبادي زروند هم دستكم تا آغاز سده هفتم هجري و دوران حمله مغول ادامه داشت و دليل آن هم زادن عطار به زروند است و نه كدكن.
همانطور كه گفته آمد، به واسطه كمبود اطلاعات و شواهد، پسوند به دنبال نام افراد برخاستهاز اينجا، مهمترين شاهدي است كه هم بر زندگي در اين منطقه روشني ميافكند و هم از استعدادهاي بيشماري خبر ميدهد كه يا امكان شكوفا شدن پيدا نكردند و يا تاريخ بر نام آنان غبار فراموشي افشانده است. با اينهمه ياد نام اين افراد مغتنم است.
در دوره سلجوقيان كريمالشرق كدكني به سپهسالاري سپاه و حكومت نيشابور رسيد و فرزندش تاجالدينعلي وزارت غياثالدين پيرشاه خوارزمشاهي را يافت66.) نورالدين منشي كدكني كه نواده كريمالشرق و فرزند تاجالدين علي بوده است، خود به مقام منشيگري سلطان جلالالدين خوارزمشاه رسيد. از اثري كه از او در دست داريم معلوم ميشود كه در سالهاي پس از 616 ق فوت كرده است. خوشبختانه در مجموعه نامههايي كه وي نگاشته و اينك با نام به چاپ رسيده، اشارههايي ارزشمند به كدكن شده است. از آنجا كه او همعصر با عطار است و نامههاي او در زمان يورش مغولان نگاشته شده، اثر او براي تاريخ و ادب ايران بسيارگرانبهاست و به گفته مقدمهنويس كتاب، منشأت او يكي از كتب عمده نثر فني در ادب ترسل است. از نامههاي او چنين برميآيد كه با وجود مشغله دولتي و حضور در بسياري از سفرها و لشكركشيهاي پادشاه متبوع خود77) بهطورمرتب با كدكن در ارتباط بوده است. او در جايي پس از اشاره به اين نكته كه با لطف پادشاه و حكومت، خراسان از امنيت برخوردار شده است، مينويسد: بنده كه در زمره مخلصان و هواداران پادشاه و مورد حمايت ايشان هستم، از آن بارگاه توقع توجهي بيشتر به خود و برادرانم، ابوبكر و عمر كه در كدكن رخ ساكن هستند، دارم88.) از برخي نامههاي او برميآيد كه برخي از آنها را دوراني كه از كار بركنار و شايد در خود كدكن ساكن بوده نگاشته است99.) او در نامهاي كه ظاهرا به حاكم نيشابور نگاشته است- چون به اين امر كه كدكن از مضافات ولايت حاكم مزبور است اشاره دارد- از تنگناهايي كه بر زندگي مردم و منطقه حاكم است و از املاكي كه خود در دوغ آباد محولات خريده ياد كرده و در پايان از آن حاكم ميخواهد همانطور كه حكومت مركزي با كوشش وي از خراج كدكن درگذشته، او نيز حكم معافيت را امضا كند.100) اما از همه مهمتر نامهاي است به عربي كه وي در توضيحي كه بعدها بر آغاز آن افزوده به صراحت مينويسد. بر اثر اين نامه پادشاه از گرفتن مالياتي كه بر عهده محل تولد بنده، يعني كدكنرخ بود، چشم پوشيد. او در نامه استدلالهايي كرده كه خلاصه آن چنين است: كدكن كه يكي از نواحي نيشابور و با اين اسم از ديگر روستاها متمايز و بينياز از معرفي و نزد دور و نزديك شناخته شده، محل سكونت بنده و خانوادهام است. اين ده در گذشته آبادان و داراي جويهاي روان و درختان پرشاخ و برگ و ميوه و هوايي پرباران و چراگاهها و مزارع سرسبز و پر محصول بوده و همواره مقدار معيني مال و خراج از سوي حكومت بر آن قرار ميگرفته است، اما اكنون در گرداب فتنهها فرو رفته، نه از آسمان آبي ميبارد و نه از زمين گياهي ميرويد. ديگدانها خاموش و حتي موشها گريختهاند. اركان شهر فرو ريخته و ساكنان به جز اندكي از مومنان همه عرصه شمشير واقع شدهاند. اميد است پادشاه براي سبك كردن اين رنج مردم با صدور فرمان ملوكانه به مستوفيان دستور دهند كه اين ماليات بخشوده گردد. اين كار لطفي فراموشنشدني و صدقه جاريهاي براي آن دولت هميشه پيروز خواهد بود.111) از اين نامههاي او به نكتههايي ميرسيم كه خلاصه آن چنين است:
1- وجود افرادي كه از اسامي آنها ميتوان به سني بودن آنها پي برد.
2-آباداني تا حدود حمله مغول؛ اين آباداني گاه دستخوش خشكسالي ميشده است.
3-اقتصاد زراعي و خرده مالكي.
4-آغاز آشفتگيها از جانب گروههاي آشوب طلب و جنگجو در آستانه حمله مغول و در زمان آنان.
بسيار كم احتمال ميرود كه خود كدكن در دوران مغول دچار حمله مستقيم شده باشد. چه بسا اين شهر حتي بهواسطه دوري نسبي از نيشابور افرادي را كه حداقل خويشاوندي داشتهاند، از حمله مغول در امان داشته باشد.
از دوره ايلخانان به بعد البته، آشفتگي سراسر ايران و از جمله اين شهر خراسان را تهديد ميكرد، اما از رونق يافتن مسجد و مزاري كه اينك برپاست و برخي از قسمتهاي آن متعلق به دوران سلجوقيان و خوارزمشاهيان است ميتوان حدس زد كه كدكن تا دوره تيموريان رشد خوبي داشته است. برابر پژوهشهايي كه بر اساس ابنيه و سنگنوشتههاي به دست آمده از اين مكان صورت يافته، اين مسجد و آرامگاه براي چند سده مكان درس و گوشهنشيني گروهي از مردم اين سامان بوده كه به صوفيان سلسله خلوي كبروي گرايش داشتهاند122)كه خود يكي از تاثيرگذارترين فرق صوفيه ايران و جهان اسلام بهشمار مي رفته است. از سنگنوشتهها ميتوان به مسائل ديگري مانند چگونگي تسلط تدريجي و كامل تشيع بر اين منطقه نيز پيبرد.
در كتابهاي معتبر دوره صفويه به نام شخصيتي از كدكن برميخوريم كه خواجه محمد شفيع نام داشته و نام خانوادگي استاد شفيعي نيز به وي ميرسد. او بهواسطه رسيدن به مقامات دولتي به ميرزاي عالميان مشهور گشت. به گفته اسكندربيگ منشي مورخ دربار شاه عباس صفوي، خواجه محمد از شيخزادههاي كدكن بود و در دوره همين شاه براي سالها از وزيران ممالك خاصه وي در گيلان و خراسان و مازندران به شمار ميرفت. او اين مناطق را مستقيم و يا از طريق كارگزاراني كه انتخاب ميكرد اداره مينمود و سرانجام در اثر اختلاف با حاكم مشهد از كار كناره گرفت و درسال 1018 فوت و به احتمال زياد در حرم رضوي به خاك سپرده شد.133) از دوره صفويه بهبعد به همان دلايلي كه در ابتداي نوشته آمد، اطلاع چنداني از كدكن در دست نيست و بايد در جستوجوي اسناد بسياري بود كه در دست افراد پراكنده است. دوست و همكار عزيزم آقاي رضا نقدي پژوهشگر بنياد پژوهشهاي اسلامي همت گماشته و تعداد قابل توجهي از آنها را گردآوري كرده كه شامل اسناد خريد و فروش زمين، ازدواج و موقوفه و... ميشود. اگر روزي اين اسناد تكميل شود، بخش زيادي از گذشته سياسي، اقتصادي و فرهنگي كدكن را روشن و بازسازي خواهد كرد. بهعنوان نمونه بنده با مطالعه تعدادي از اسنادي كه ايشان در سال 1374 در اختيارم نهادند به چگونگي جدا شدن كدكن از نيشابور (در آغاز سده سيزدهم هجري قمري) و پيوستن آن به تربت حيدريه پي بردم. اين اسناد به خوبي نشان ميداد كه اسحاقخان قرايي پس از قدرتيافتن و گسترش دادن تربت، دست به تصرف و يا خريداري مناطق اطراف تا كدكن زده است. بدينگونه كدكن با تمام پيوندهاي نزديكي كه با نيشابور داشت، به تربت پيوست و همين مبناي تقسيمبنديهاي سياسي كشور در دورانهاي پس از آن شد. بيگمان اين منطقه همانطور كه استاد شفيعي در شعر سروده، هم در دورههاي مغولان و هم پس از آن از تاخت و تازهايي همچون يورشهاي ازبكان بركنار نبوده است.
آنچه بايد از آن به اشاره گذشت اين است كه كدكن در گذشته به خاطر برخورداري از آب و هواي سالم و شرايط نسبتا مطلوب زندگي، مكاني براي جذب مهاجران و از جمله سادات بوده است كه اكنون با القابي چون موسوي، علايي، عادلي، كلالي، غياثي، قوامي، حسينيان، رضاييان و جوادي نامبردار شدهاند.
متاسفانه با ورود مظاهر تمدن غربي و افزايش زرق و برق زندگي شهري از سويي و بيتوجهي دولتمردان وقت به زندگي روستايي و خشكسالي از سوي ديگر، بسياري از افراد خاندانهاي اصيل و استخواندار از اين منطقه به شهر كوچيدند و اين موجب شد تا كدكن از بسياري از روستاهايي كه در برابر آن هيچ آوازهاي نداشتند پس افتد و براي مدتي نهتنها پيشرفت كه حتي پسرفت هم داشته باشد. با اين حال در سده اخير تني چند نام كدكن را بلند آوازه ساختند كه ازآن جملهاند:
1- فخر كدكني: شاعر در گذشته در اوائل مشروطه.144)
2- شيخ هادي كدكني: از زهاد و استادان فلسفه و منطق حوزه علميه مشهد(درگذشت1353ش) و استاد بزرگاني همچون پروفسور جواد فلاطوري در فلسفه.
3- شيخ محمد كدكني از اساتيد و مربيان اديب دوم نيشابوري - كه خود از مهمترين ادباي روزگار شد.155)
4- مرحوم حاجي شريعت كه در عرصه فقه و ساير علوم اسلامي استاد افرادي مثل مرحوم شيخ هادي كدكني و آيتالله سيد حبيب حسينيان بودهاند.
4- آيتالله سيدحبيب حسينيان كه از فقهاي اين دوران بهشمار ميرفت و آثاري در اين زمينه دارد. ايشان در دوران حكومت ديكتاتوري صدام در عراق به شهادت رسيد.
5- استاد سيدمحمد عبداللهيان (پسرخاله و همدرس دكتر شفيعي) كه شمع وجودش را وقف تربيت و شكلگيري نظام آموزشي كدكن كرد و قشر كنوني فرهنگيان كدكن بسيار به او مديون و از او سپاسگزارند. خداوند عمرش را دراز فرمايد.
6-استاد دكتر محمدرضا شفيعي كدكني: استاد مسلم عرصه ادبيات در ايران و جهان.
خودبسندگي اقتصادي و زلال بودن آب و آسمان و سر سبزي اين شهر سبب شد تا از همان ابتدا بزرگاني كه از آن داراي آوازه شدهاند، از ويژگيهايي همچون مناعت طبع و بلندنظري و استقلال فكري و روحي برخوردار باشند و با زندگي ساده و سالم خود براي رسيدن به قلههاي معرفت بكوشند. بيگمان از اين ميان دكتر شفيعي گوي سبقت را از همگنان ربوده و جايگاهش دستنيافتني است. پس كدكن اينك بر داشتن چنين فرزندي كه تا پاي جان او را دوست دارد بر خود ميبالد. استاد نيز همواره آشكارا يا به اشاره دلبستگي خود را با سرودن اشعاري در وصف آن و يا بهرهگيري از اصطلاحات و واژههاي رايج آنجا در پژوهشها و سرودههاي خود و از همه مهمتر تمركز روي مهمترين شخصيت برخاسته از اين سرزمين يعني عطار نشان ميدهد.
* دانشجوي دوره دكتراي تاريخ دانشگاه اصفهان
پينوشتها:
1-عطار نيشابوري، فريدالدين محمد، منطقالطير، تصحيح محمدرضا شفيعي كدكني، تهران: انتشارات سخن، 1383 (مقدمه، 75.)
2-نقدي، رضا، زروند كدكن زادگاه شيخ فريدالدين عطار، (مقاله)، پردگيان خيال (ارجنامه محمد قهرمان)، به درخواست و اشراف محمدرضا شفيعي كدكني و محمدجعفر ياحقي، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسي، 6، 1384-375.
3-عطار نيشابوري، فريدالدين محمد، منطقالطير، تصحيح محمدرضا شفيعيكدكنيف تهران: انتشارات توس، 1385 (مقدمه، 5-24.)
4-مولوي، عبدالحميد، آثار قبر نظامالملك كبروي در كدكن نيشابور، مجله يادگار، سال سوم، ش 28، 8
5-نقدي، رضا، همان، 374
6-همو، همانجا.
7-منشي كدكني، نورالدين، وسائلالرسائل و دلائل الفضائل، تصحيح رضا سميعزاده، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1381 (مقدمه، 10-9)
8- همو، 2-301.
9-از باب نمونه، 208
10-همو، 62-395.
11-همو، 7-206
12-مولوي، عبدالحميد، همان؛ نقدي، رضا، آرامجاي، مسجد والواح قبور خواجگان متصوفه خلوي كبروي در كدكن(مقاله در) فصلنامه خراسانپژوهي، مركز خراسانشناسي س دوم، ش 3،62-45
13-يحيايي، رجبعلي، مقاله در)، مشاهير مدفون در حرم رضوي، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس، 1387.
14-گلشن آزادي، علياكبر، صد سال شعر خراسان، به كوشش احمد كمالپور، مشهد، مركز آفرينشهاي آستان قدس رضوي، 1373.
15-محقق، مهدي، يادنامه اديب نيشابوري، تهران، انتشارات موسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مكگيل، 1365.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
دوشنبه 18 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]
-
گوناگون
پربازدیدترینها