تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):عدالت نيكو است اما از دولتمردان نيكوتر، سخاوت نيكو است اما از ثروتمندان نيكوتر؛...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827601967




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

واژه «امام خمینی» چه روزی، کجا و چگونه ابداع شد؟


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: در آستانه سی‌امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز بسیاری از رویدادهای اصلی تاریخ انقلاب و نقاط عطف نهضت اسلامی سربسته و نامکشوف باقی مانده است. حدود سه دهه از استقرار جمهوری اسلامی می‌گذرد و طی این مدت‌ هزاران کتاب یا رساله تحقیقی درباره سیر حوادث انقلاب 57 منتشر شده؛ با این حال همچنان مسایل بسیاری بر زمین باقی مانده که نیازمند بازکاوی و بازخوانی دقیق‌تر‌ تاریخی است. به گزارش خبرنگار شهاب‌نیوز؛ یکی از این مسایل استفاده از لقب «امام» برای بنیانگذار جمهوری اسلامی است. عبارت «امام» اینک آنچنان با نام «خمینی» درآمیخته و عجین شده است که شاید تفکیک این دو واژه از یکدیگر قابل تصور نباشد. با این حال واقعیت این است که امام خمینی (ره) حدود 31 سال قبل نه به نام «امام خمینی» که به نام «آیت‌الله العظمی خمینی» شناخته می‌شد. بدین ترتیب این سئوال جالب توجه به وجود می‌آید که لقب «امام» برای بنیانگذار جمهوری اسلامی؛ اولین بار چه روزی، چه سالی، کجا و توسط چه کسی مورد استفاده قرار گرفت؟ هشتم آبان سال 1356 ـ مسجد ارک تهران اکثر مورخانی که در این زمینه تحقیق کرده‌اند به صورت متفق‌القول معتقدند که واژه «امام»، نخستین بار در هشتم آبان ماه سال 1356 در مسجد ارک تهران و در مراسم شهادت آقا «مصطفی» فرزند ارشد بنیانگذار جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار گرفت. سخنران این مراسم کسی نبود جز حجت‌الاسلام حسن روحانی که به دعوت آیت‌الله مطهری و روحانیت مبارز تهران یکی از تند و تیزترین سخنرانی‌های انقلابی در حمایت از آیت‌الله العظمی خمینی را تا آن مقطع ایراد کرد. سخنرانی کم‌سابقه حسن روحانی در وصف آیت‌الله العظمی خمینی در شرایطی ایراد شد که هنوز 15 ماه به پیروزی انقلاب باقی مانده بود و رژیم شاهنشاهی از ظاهری قدرتمند و استوار برخوردار بود. با این حال وی در سخنرانی توفانی خود برای اولین بار؛ آیت‌الله خمینی را «ابراهیم زمان» خواند و به مردم پیشنهاد کرد که از این پس، او را «امام خمینی» بنامند. پیشنهادی که البته با مخالفت تند برخی از مرتجعین مواجه شد؛ با این حال از سوی حضار به شدت مورد استقبال قرار گرفت و در کمتر از دو ماه در چهارگوشه ایران فراگیر گشت. روحانی در نقطه اوج آن سخنرانی تند و تیز تاکید کرد که آیت‌الله خمینی «از جهات مختلف به نوح، موسى، عيسى و ساير پيامبران شبيه است اما بیشترین شباهت را با زندگى ابراهيم خليل دارد». وی سپس با معرفی برخی از مشخصات زندگی حضرت ابراهیم(ع) از جمله بت شكنى و ماجرای قربانی کردن فرزندش؛ مساله شهادت آقا مصطفی فرزند ارشد امام را به میان کشید و نهایتاً گفت: اى خمينى عزيز؛ تو و فرزند فرزانه و مصطفاى عزيزت را به سرزمين مبارك، كنار حرم مولايت اميرالمؤمنين رسانديم. بگذار موجى در حوزه كهنسال نجف، ايجاد شود. بگذار دانشمندان بزرگ اين حوزه، با عظمت علمى تو آشنا شوند. دشمن خواست تا تو در درياى نجف غرق شوى! نمى‏دانست تو كشتى نجات بخش و سفينة النجاة خواهى شد. بگذار جهانيان بيشتر و بهتر تو را بشناسند، اى ابراهيم زمان! اى ابراهيم عزيز!... امامت مقامى است كه آخرين امتحان آن، امتحان فرزند است... بنابراين من يك لقب براى مرجع بزرگ و رهبر عظيم الشأن، آن ابراهيم زمان، مى‏پسندم و آن لقب امام است. بنابر اين: "امام خمينى". [اینجا] خطیب مراسم مسجد ارک تهران البته پس از این جملات به شدت از رژیم شاه به دلیل «اختناق»، «سانسور» و «خفقان» انتقاد کرد و مقاومت حکومت پهلوی در مقابل مراسم‌های شهادت آقا مصطفی را نشانه «ترس هیات حاکمه از قدرت روحانيت، قدرت مرجعيت و بالاخره هيجان و غليان احساسات مردم» دانست. روحانی همچنین مفصلاً در وصف فرزند ارشد امام (ره) سخن گفت و این گونه دعا کرد: «خدايا 14 سال مفارقت بس است. خدايا تو را به عظمت همه اوليا و عزيزانت قسم مى‏دهيم چشم ملت ايران را به زودى به جمال دل‌آراى مرجع بزرگ و رهبر عاليقدرشان منور بفرما». با این حال، آن چه از سخنرانی او برای همیشه به یادگار ماند، اطلاق واژه «امام» به مردی بود که 15 ماه بعد در میان استقبال میلیونی ایرانیان به کشور بازگشت و نظامی جدید را مستقر کرد. مراسم مسجد ارک تهران چگونه برنامه‌ریزی شد؟ به اعتقاد بسیاری از ناظران بی‌طرف؛ شهادت (یا رحلت) آقا مصطفی فرزند ارشد بنیانگذار جمهوری اسلامی را بایستی نقطه عطفی در تاریخ مبارزات انقلاب اسلامی دانست. مخصوصاً آن که روحانیون و انقلابیون پیرو امام خمینی با استفاده از این ماجرا؛ دور تازه‌ای از نهضت سخنرانی و افشاگری را به راه انداختند و با تحریک احساسات مردم، موج حرکات عصيانگرانه در برابر رژيم شاه را وارد فاز تازه‌ای کردند. به همین دلیل، بازخوانی حوادث منتهی به یکی از بزرگترین مراسم‌هایی که به یاد آقا مصطفی در سال 1356 در مسجد ارک تهران برگزار شد و البته نقطه آغاز اطلاق صفت «امام» به بنیانگذار جمهوری اسلامی بود، می‌تواند جالب و راهگشا باشد. حسن روحانی در بخشی از خاطرات خود درباره مراسم مسجد ارک تهران (هشتم آبان 1356) می‌گوید: «چند روز پس از شهادت حاج آقا مصطفى، علما و روحانيون مجلس ختمى در مسجد جامع بازار بر پا كردند كه جمعيت زيادى در مسجد گرد آمده بودند. من نيز در آن مجلس شركت كردم. سخنران آن جلسه كه مرحوم شيخ حسن طاهرى اصفهانى بود، بعد از سالها كه نام بردن از امام ممنوع بود، از ايشان نام برد و مجلس با شور فراوان مردم به پايان رسيد. فرداى آن روز، استاد مطهرى تلفن كرد و گفت: ما قصد داريم براى حاج آقا مصطفى دو مجلس بزرگ، يكى در مسجد ارك تهران و ديگرى در مسجد اعظم قم بر پا كنيم و شما سخنرانى يكى از اين دو مجلس را بر عهده بگيريد. به ايشان عرض كردم من ممنوع‏المنبر هستم. آقاى مطهرى فرمود چه بهتر، چون اگر ممنوع‏المنبر هم نباشى، شما را به خاطر اين سخنرانى قاعدتاً ممنوع‏المنبر مى‏كنند و يا حتى ممكن است دستگير كنند. نظر ايشان را پذيرفتم و براى سخنرانى اعلام آمادگى كردم. آقاى مطهرى پرسيد آمادگى براى تهران يا قم؟ گفتم فرقى ندارد و هر چه نظر شما باشد. گفت نظر من تهران است، چون جلسه تهران اهميت بيشترى دارد. نسبت به زمان جلسه هم قرار شد وقتى مشخص شد، ايشان اطلاع دهند. بعد از ظهر همان روز، آقاى مطهرى دوباره تلفن زد و گفت: زمان جلسه يكشنبه، هشتم آبان است. ايشان اضافه كردند اعلاميه‏اى هم تهيه شده است كه در روزنامه‏ها چاپ خواهد شد. اعلاميه مزبور با امضاى روحانيت مبارز تهران و عده‏اى از بازارى‏ها و دانشگاهى‏هاى انقلابى چاپ و پخش شد، ولى به ياد ندارم كه در روزنامه‏ها هم به چاپ رسيد يا از چاپ آن جلوگيرى كردند». وی می‌افزاید: «من چون احتمال مى‏دادم پس از منبر دستگير شوم، از يكى از دوستانم پولى قرض كردم و آن را در اختيار خانواده‏ام گذاشتم و گفتم: بعد از منبر قاعدتاً برنمى‏گردم و اگر مشكلى براى شما پيش آمد، به آقاى اكرمى و يا آقاى ناطق ‏نورى اطلاع دهيد. سپس وصيتنامه خودم را كه در پاكتى دربسته بود، به خانواده‏ام تحويل دادم كه اگر حادثه‏اى پيش آمد، به آن عمل كنند. براى رفتن به مسجد ارك، آقاى اكرمى به منزل ما آمد كه با هم به مسجد برويم. چون زمان برگزارى مجلس از ساعت 3 تا 5 بعدازظهر بود، زودتر حركت كرديم، زيرا تصور مى‏كرديم، ممكن است ساواك فهميده باشد كه سخنران مجلس من هستم و بخواهد بيرون مسجد من را دستگير كند. از اين رو تصميم گرفتيم كه زودتر وارد مسجد شويم. وقتى به ميدان ارك رسيديم، با تعداد زيادى از افراد نظامى و شهربانى رو به رو شديم كه در اطراف مسجد مستقر شده بودند و مراسم را كاملاً زير نظر گرفته بودند. با ديدن نظامى‏ها و كاميونهاى ارتشى متوجه شدم كه پس از منبر فرار هم كار آسانى نخواهد بود. به هر حال وارد حياط مسجد شديم كه عده‏اى از دوستان، از جمله آقاى موسوى خوئينى‏ها، آقاى مطهرى، آقاى خلخالى، داريوش فروهر، مهندس بازرگان و... جلوى درب مسجد بودند. آقاى خوئينى‏ها يادداشتى به من داد كه آن را آخر منبر بخوانم. يادداشت مربوط به اعلام مجلس ديگرى به همين مناسبت در مسجد همت تجريش بود». روحانی ادامه داده است: «هنگامى كه ما وارد مسجد شديم، هنوز جمعيت زيادى جمع نشده بود، اما به تدريج مسجد و حياط پر از جمعيت شد و در ميان جمعيت، ديگر چهره‏هاى آشنا همچون آقايان ناطق‏نورى، فلسفى، خزعلى، موسوى اردبيلى و تعداد زيادى از فضلاى حوزه علميه قم مشاهده مى‏شدند. طلاب و فضلاى حوزه علميه قم با چند اتوبوس براى شركت در اين مراسم، خود را به اين مجلس رسانده بودند. پيش از شروع سخنرانى شبستان مسجد و حياط مملو از جمعيت شده بود و در همان حال چند نفر از افسران شهربانى نيز وارد مسجد شدند و در شبستان كوچك روبه‏روى شبستان اصلى مسجد مستقر شدند. مجلس، بسيار با شكوه و معظم بود و حدود ساعت 4 بعدازظهر برنامه سخنرانى و منبر من شروع شد». وی در توضیح اطلاق واژه «امام» به بنیانگذار جمهوری اسلامی می‌گوید: «معمولاً منبرى‏ها حداقل براى مجالس مهم و سخنرانى‏هاى حساس از قبل فكر مى‏كنند كه چه مطالبى را مطرح كنند و نظم بحث چگونه باشد... نكته‏اى كه خيلى ذهن من را مشغول كرده بود، اين بود كه مى‏خواستم لقب "امام" را براى رهبر انقلاب پيشنهاد نمايم؛ در مسير راه از منزل به مسجد، فكرم به همين مسئله مشغول بود. ابتدا دچار ترديد شديد بودم. فكر مى‏كردم ممكن است مردم براى پذيرش اين پيشنهاد آمادگى نداشته باشند، زيرا واژه امام در جامعه ما كلمه مقدسى بود كه مردم صرفاً آن را درباره ائمه اطهار (ع) به كار مى‏برند. در حقيقت ترديد و بيم من از اين بود كه مردم بگويند اينها مى‏خواهند آيت‌اللَّه العظمى خمينى را در كنار دوازده امام قرار دهند و امام سيزدهم درست كنند. اين مطلب مرتب در ذهنم خلجان مى‏كرد. از طرفى هم تنها لقبِ شايسته و مناسب براى رهبرى انقلاب، كلمه "امام" بود كه داراى بار دينى و سياسى و انقلابى بود. سرانجام به اين تصميم رسيدم كه اين پيشنهاد را مطرح كنم و از رهبرى انقلاب با عنوان "امام" ياد نمايم؛ زيرا بحث من درباره تطبيق زندگى امام با ابراهيم‏خليل(ع) بود و خداوند نيز درباره آن حضرت فرموده است: «و اذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال انى جاعلك للناس اماما». يعنى خداوند وقتى ابراهيم‏خليل(ع) را آزمايش كرد و او نيز از همه آزمايشها سربلند بيرون آمد، او را به مقام امامت رساند و خداوند او را امام مردم قرار داد. روحانی ادامه داده است: «من در سخنرانى خود، همه اين مراحل را بر زندگى امام تطبيق دادم و موضوع آتش نمرود را به آتشى كه رژيم براى او برافروخته بود، تشبيه كردم و توضيح دادم چگونه خداوند اين شعله‏ها را براى امام گلستان كرد و بعد به ماجراى بت‏شكنى امام پرداختم و گفتم چگونه امام به تنهايى بت شكنى را آغاز كرد و بالاخره موضوع را به شهادت حاج آقا مصطفى كشاندم و از ايشان تجليل كردم و گفتم: امام اسماعيل خودش را هم به قربانگاه برد و او را به خداوند تقديم كرد. ابراهيم خليل(ع) وقتى از همه آزمايشها سر بلند بيرون آمد، به جايى رسيد كه خداوند درباره او فرمود: «انى جاعلك للناس اماما» من تو را به امامت مردم برگزيدم، بنابراين من هم براى رهبر عزيز انقلاب لقب "امام" را پيشنهاد مى‏كنم و مى‏گويم "امام خمینی". به محض اينكه اين جمله را بر زبان جارى كردم، مردم با دنيايى شور و احساسات آنچنان صلواتى فرستادند كه از شدت آن، مسجد به لرزه درآمد. بنابراين مردم خيلى راحت لقب امام را پذيرفتند و گويى همه منتظر اين چنين پيشنهادى بودند. همين واژه "امام" در حقيقت نقطه عطف و مهم‏ترين بخش سخنرانى من بود. در پايان سخنرانى نيز مقدارى درباره شخصيت امام صحبت كردم و آن را با مسايل عاطفى آميختم و گفتم كه اين همه تلگراف از نقاط مختلف كشور براى امام آماده ارسال شد، ولى مراكز مخابراتى به دليل اختناق، تلگراف مردم را نگرفتند و نگذاشتند همدردى، احساسات و ارادت مردم به امام برسد. بعد هم با روضه كوتاهى، سخنرانى را به پايان رساندم و پس از دعا از منبر پايين آمدم. وی افزوده: دوستان بعد از منبر، من را مورد تشويق قرار دادند. برخى نيز مثل آيت‌اللَّه موسوى ‏اردبيلى به من گفتند كه سخنان شما خيلى تند بود. خودم هم تصورم اين بود كه دستگير خواهم شد. به ‏خصوص اينكه وقتى روى منبر بودم، افسرى كه به نظر مى‏رسيد رئيس كلانترى محل بود، از فضاى سرپوشيده‏اى كه رو به روى شبستان مسجد قرار داشت، مرتب اشاره مى‏كرد كه از منبر پايين بيا. من هم اعتنايى نمى‏كردم و به سخنرانى خودم ادامه مى‏دادم، گويى اصلاً متوجه اشارات او نيستم. در همين فكرها بودم كه آقاى ناطق نورى رسيد و دست من را گرفت و گفت چرا ايستاده‏اى؟ الان دستگيرت مى‏كنند. سريع با من بيا. آقاى ناطق ورزشكار و قوى بود و لذا با قدرت، جمعيت را مى‏شكافت و تقريباً من را همراه خود مى‏كشيد. نزديك درب مسجد، عمامه من را برداشت و سپس من را از ميان انبوه جمعيت و از مقابل مأموران به سرعت عبور داد و به خيابان پشت مسجد برد كه اتومبيل پيكان خودش را در آنجا پارك كرده بود و فورى با ماشين او از صحنه دور شديم. بعد از من پرسيد: كجا برويم؟ به غير از منزل خودت و منزل ما، جاى ثالثى را انتخاب كن. من به دليل آنكه در فرار از قم به منزل آقاى رستگارى رفته بودم و به‏ويژه ماجراى خواب خانم آقاى رستگارى - كه قبلاً توضيح دادم - به ذهنم آمد كه به منزل ايشان برويم. با هم مشورت كرديم، آقاى ناطق هم منزل آقاى رستگارى را مناسب دانست و لذا به آنجا رفتيم. آقاى ناطق بعد از آنكه من را به منزل آقاى رستگارى رساند، با من خداحافظى كرد و گفت آخر شب برمى‏گردم. بعداً دوستان تعريف كردند كه دقايقى پس از خروج ما از مسجد، مأمورانى وارد حياط و شبستان مسجد شدند و در پى من بودند. روحانی ادامه داده است: «آقاى ناطق حدود ساعت 11 شب به منزل آقاى رستگارى آمد و گفت آقاى مطهرى خيلى نگران شما بود و من به او گفتم جاى او امن است. ضمناً گفت آقاى مطهرى خيلى از منبر تعريف كرده و گفته است كه حتى آقاى مهندس بازرگان و دوستان ايشان هم از سخنرانى خيلى راضى بودند. آقاى ناطق توصيه كرد كه يكى دو روز در همان جا بمانم و گفت آقاى فروهر نظرش اين است كه شما در تهران نمانيد و بهتر است يكى دو هفته به مشهد برويد. به رغم اين توصيه، در تهران ماندم و پس از دو روز اقامت در خانه آقاى رستگارى آخر شب به منزل خودم رفتم و به همسرم گفتم هر كس تلفن زد و من را خواست بگو در منزل نيست و خودم به اتاق طبقه دوم منزل رفتم و قرار شد چند روزى آنجا بمانم، به گونه‏اى كه حتى فرزندان كوچكم و همسايگان متوجه حضور من نشوند. اين طرح درست بود، چون يكى دو روز بعد مأمورين به منزل ما مراجعه كرده بودند و همسرم به آنها گفته بود كه من مسافرت هستم. يك بار يك ناشناس جلوى درب منزل از فرزند كوچكم پرسيده بود بابا كجاست و او هم گفته بود مسافرت است، كه احتمالاً از مأمورين ساواك بوده است. همين فرد از همسايه‏ها هم سراغ من را گرفته بود كه آنها نيز گفته بودند چون چند روز است او را نديده‏ايم، ظاهراً در مسافرت است». وی در بخش دیگری از خاطرات خود پیرامون حوادث پس از سخنرانی در مسجد ارک تهران گفته است: «بعد از سخنرانى مسجد ارك و در روزهايى كه مخفى بودم، نمى‏دانم به چه علت در بعضى از شهرهاى ايران از جمله سمنان و نيشابور شايع شده بود كه من را گرفته‏اند و بعد هم زير شكنجه شهيد شده‏ام. نمى‏دانم ريشه اين شايعه خود ساواك براى ارعاب مردم بود و يا آنكه منشأ ديگرى داشت. جالب آنكه يكى از علماى نيشابور، يعنى جناب آقاى موسوى (امام جماعت مسجد جامع نيشابور) كه قبلاً مطالبى درباره وى بيان كردم، چند ماه بعد كه من را ديد، گفت: پس از شنيدن خبر شهادت شما، آنچنان بغض كرده بودم كه ديدم يك جاى خلوتى مى‏خواهم كه بلندبلند گريه كنم. به همين دليل رفتم داخل حمام منزل و شروع كردم بلندبلند گريه كردن تا كمى آرامش پيدا كنم. ماجراى ديگر، تكثير نوار اين سخنرانى و پخش آن در سطح بسيار وسيعى بود. حتى بعداً كه من به اروپا رفتم، اين نوار را در انجمن اسلامى آنجا ديدم. دوستانى كه از آمريكا آمده بودند، گفتند اين نوار در همه انجمنهاى اسلامى در سراسر آمريكا بود و دست به دست مى‏گشت. پس از انقلاب، يكى از مبارزان عراقى به نام آقاى سيدتقى مدرسى به من گفت كه نوار سخنرانى شما را به تعداد چند هزار نسخه تكثير و در كويت و ديگر كشورهاى خليج‏فارس پخش كرديم. نزديك همين مسجد ارك، شخصى بود به نام آقاى توسلى كه مغازه نوارفروشى داشت، خودش به من گفت حدود بيست هزار از اين نوار را تكثير كرده و فروخته است». وی افزوده: «چند هفته بعد در جلسه روحانيت مبارز، شهيد بهشتى همين مسئله را مطرح كرد و به من گفت سخنرانى شما بسيار خوب و جالب بود، مخصوصاً كلمه "امام". بعد فرمود خيلى خوش ذوقى كرديد كه اين عنوان را به كار برديد، زيرا بهترين لقب براى ايشان همين كلمه "امام" است و ساير عناوين، جايگاه و شأن رهبرى ايشان را به خوبى تبيين نمى‏كند. البته شهيد بهشتى در جلسه آن روز مسجد ارك نبود، ولى بعداً نوار سخنرانى را گوش كرده بود. مرحوم آقاى مطهرى نيز كه بعداً به من تلفن كرد، از منبر خيلى راضى بود و گفت همه دوستان راضى بودند و خيلى مطالب خوب و بجايى مطرح كرديد و خيلى تشويقم كرد. به‏خصوص از اينكه من دستگير نشده بودم، خيلى خوشحال بود. به ايشان گفتم: در اين زمينه آقاى ناطق نقش اصلى را داشت و اگر ايشان به موقع دست به كار نمى‏شد، احتمالاً دستگير شده بودم. ضمناً آقاى مطهرى گفتند كه آقاى بازرگان به من تلفن كرد و از سخنرانى شما خيلى تعريف كرد. در مقابل اين تأييد و تشويقها، بعضى از دوستان نيز به من انتقاد مى‏كردند و مى‏گفتند شما در سخنرانى خود بيش از اندازه از نقش روحانيت شيعه تجليل كرديد. بعضى از مقدسين خشك و علماى مقدس‏نما هم ايراد مى‏گرفتند و به من مى‏گفتند شما چگونه جواب خدا را مى‏دهى كه آمدى براى ما امام سيزدهم درست كردى! من البته پاسخ مستدلى داشتم و مى‏گفتم به كار بردن كلمه امام براى غيرمعصومين علاوه بر اينكه در آيات و روايات به كار رفته، كاربرد آن در كشورهاى اسلامى هم معمول است. در ايران غير معمول است، ولى در عراق و ديگر كشورها آن را در مورد علماى بزرگ و مراجع به كار مى‏برند، مثلاً به مرحوم آقاى حكيم هم "امام حكيم" مى‏گفتند. به ياد دارم چند ماه پس از سخنرانى به مشهد رفتم و در جلسه‏اى كه روحانيون در منزل يكى از علما جمع شده بودند و من هم حضور داشتم، يكى از علما به من گفت: چرا عنوان "امام" را براى آقاى خمينى به كار برديد؟ الآن كم‏كم مردم مى‏گويند "امام‌خمینی". كار بدى شد! و مسئولش تو هستى. به سخنانش پاسخ دادم، ولى متأسفانه تبديل شد به نوعى جدال و على‏الظاهر قانع نشد. متأسفانه در آن جمع كسى از من حمايت نكرد». وی در بخش دیگری از خاطرات خود گفته است: «در ماجراى مسجد ارك، آنچه بيش از هر چيز ديگر من را خوشحال كرد، گوش دادن امام به نوار آن سخنرانى و ابراز رضايت ايشان بود. شايد پس از حدود دو هفته از تاريخ تشكيل مجلس مسجد ارك، آقاى امام جمارانى را ديدم، ايشان به من گفت احمد آقا از نجف تلفنى با من صحبت كردند و گفتند به آقاى روحانى سلام برسان و بگو امام از سخنرانى شما خيلى راضى هستند و ايشان كه كمتر نوار سخنرانى كسى را گوش مى‏كنند، سخنرانى شما را دو بار گوش كرده‏اند. من از شنيدن اين خبر، خيلى خوشحال شدم و احساس كردم مطالبى را كه در سخنرانى مطرح كرده‏ام، به نوعى مورد تأييد ايشان است...».




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 783]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن