تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836454242
مشاعره ، آموزش مفاهيم است نه حفظ شعر
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: جام جم آنلاين: چهره و نام دكتر اسماعيل آذر براي مردم و علاقهمندان به ادبيات آشنا است و او را بيشتر به عنوان يكي از مجريان و كارشناسان برنامههاي ادبي و به ويژه مشاعره در تلويزيون ميشناسند.
اما اسماعيل آذر جداي از حضور در رسانه ملي، در جمع دانشجويان و محافل آكادميك هم چهره و نامي شناختهشده است و به عنوان استاد زبان و ادبيات فارسي و عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران و مدير گروه ادبيات فارسي سازمان فرهنگي اكو، سالهاست كه مشغول تدريس و فعاليت است.
در حوزه تاليف هم آثار متعددي از آذر منتشر شده است كه از آن ميان ميتوان به كتابهاي «تأثير ادبيات ايران بر ادبيات جهان»، «شاهكارهاي ادبي جهان» ، «سعديشناسي»، «شكوه عشق» و «خورشيد خراسان» اشاره كرد.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1389/07/27/100888759679.jpg
اسماعيل آذر در يك سال اخير و به واسطه پخش برنامه «به تماشا سوگند و به آغاز كلام» از شبكه آموزش (هفت) سيما هر شب مهمان خانههاي مردم ايران بود؛ برنامهاي كه اگرچه خود نسبت به نامش انتقاد دارد و با تاكيد ميگويد كه نام برنامه پيشنهاد يا انتخاب او نبوده است اما اين برنامه با رويكردي متفاوت به مقوله مشاعره كه يكي از سنتهاي كهن ما ايرانيها بوده است توانست مخاطبان گستردهاي را با خود همراه كند و بيترديد در احياي اين سنت فرهنگي كه در حال فراموشي است هم نقش بسزايي داشته است.
در اين گفتوگو كه در محل دفتر شخصي اسماعيل آذر انجام شد او با رويي گشاده ميزبان ما بود و براي ما از پيشينه مشاعره در ايران و جايگاه برنامههاي ادبي در رسانه ملي و تاثير آن بر روابط اجتماعي و خانوادگي سخن گفت.
اگر موافق هستيد گفتوگو را از خود مشاعره و پيشينه آن در ايران آغاز كنيم. برخي از كارشناسان ادبي سابقه مشاعره در خانوادههاي ايراني را چندان كهن نميدانند و آن را به يكي دو قرن اخير محدود ميكنند و در مقابل برخي ديگر به اندازه تاريخ ادبيات آن را داراي قدمت ميدانند. باور شما در اين زمينه چيست؟
آنچه كه امروز ما به عنوان مشاعره ميشناسيم و در كشور مطرح است و من ميتوانم پيرامونش سخن بگويم اين است كه پدر بنده كه اگر اكنون در قيد حيات بود، بيش از يكصد سال سن داشت ميگفت: پدربزرگ من شبها خاصه در شبهاي بلند تابستان به همراه خويشان و نزديكان در حياطهاي بزرگ و سرسبز مينشستند و با هم مشاعره ميكردند و لذت ميبردند. به عبارتي مشاعره با شكل امروزي آن شايد از حدود 150 تا 200 سال پيش اين گونه رواج پيدا كرده است اما آنچه كه شما در بخشي از پرسش خود تا حدودي به آن اشاره داشتيد و به روزگار كهن مثلا قرن 4 و 5 بازميگردد اين است كه شاعران و اهل سخن با شعر و سخن منظوم پاسخ يكديگر را ميدادهاند.
منظورتان هجو يك موضوع يا شخص توسط شاعر يا بهاستقبال رفتن شاعري از شعر شاعري ديگر است؟
بله. بنابراين دريافت يك شعر و پاسخ دادن به آن از هزار سال پيش تقريبا وجود داشته است و ريشه آن را ميتوان به اين سالها نسبت داد و گفت مشاعره ريشه و تاريخي هزار ساله دارد.
در دوران معاصر چطور؟
مشاعره در دهه 40 و 50 توسط آقايي به نام مهدي سهيلي كه روحش شاد باد در راديو اجرا ميشد اما بعد از آن، اين چراغ فرهنگي روبه خاموشي نهاد تا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي كه با توجه به ماهيت فرهنگي و مفاهيم ارزشي كه انقلاب داشت ما به اين فكر افتاديم كه ميتوان مفاهيم عميق اخلاقي و ديني را در قالب مشاعره و شعرخواني در صدا و سيما ترويج دهيم. من معتقدم اگر مثلا كوبا به شكر و قطر به نفت خود مينازد ما ايرانيها بايد به شعر خود بنازيم و به همين دليل دوست داشتيم كاري صورت دهيم كه اين نازش فراگير شود و شكل بيروني هم پيدا كند پس به سراغ اجراي برنامه مشاعره رفتيم كه به دليل ماهيت و پتانسيلي كه داشته و دارد و هيجاني كه در درون اين برنامه و سنت فرهنگي قرار دارد ميتواند خانوادهها و عامه مردم را با خود همراه كند.
اگر اشتباه نكنم پخش مسابقه مشاعره در تلويزيون به سالهاي خيلي دور برميگردد و براي نخستين بار هم شبكه يك اين برنامه را پخش ميكرد؟
بله، حدود 18 سال پيش بود كه در شبكه يك ، برنامهمشاعره با تهيهكنندگي آقاي ربيعي براي نخستين بار پخش شد و بعد از آن هم به شبكه 2 نقل مكان كرد كه در اين شبكه، 2 سري اين برنامه ضبط و پخش شد.
به ياد دارم كه آقاي محمدرضا محمدي نيكو هم مسووليت برنامه را بر عهده داشتند؟
بله، ايشان خودشان از شاعران شناختهشده كشورمان بودند و يادش به خير، فكر ميكنم كه اكنون در داخل كشور هم نيستند و آرزو ميكنم هركجا كه هستند خدايش به سلامت دارد.
در برنامه مشاعره از همان دوره نخست كه در شبكه يك پخش ميشد اجرا و كارشناسي بر عهده شما بود؟
بله در تمام موارد اين كار بر عهده من بود و البته تفاوتهاي عمدهاي هم اين برنامهها با هم داشتند؛ چه از نظر محتوا و چه از نظر ميزان اقبال عمومي به آن... .
به نكته خوبي اشاره كرديد يعني «اقبال عمومي»؛ برنامههاي گذشته مشاعره با اين كه از شبكههاي يك و 2 پخش ميشد به اصطلاح از سوي مردم چندان ديده نشد ولي «به تماشا سوگند و به آغاز كلام» با اين كه در شبكه 7 (آموزش) بود ولي خيلي خوب ديده شد؛ دليل اين موفقيت و اقبال عمومي را چه مورد يا مواردي ميدانيد؟
برنامه مشاعره از همان زمان كه در شبكه يك پخش ميشد برنامه انصافا خوبي بود و من از اينكه اجراي هر سه سري را بر عهده داشتهام واقعا خوشحال هستم اما براي من هميشه اين سوال مطرح بود كه عجبا اين برنامه چرا ديده نميشود و سطح كمي از مردم و جامعه مخاطب آن هستند و اين كه چرا يك چنين نهضت ادبي و فرهنگي نتوانسته است راه خودش را به درون خانوادهها باز كند.
اين پرسش و ابهام وجود داشت تا اين كه آقاي دكتر پورحسين كه «خداش خير دهاد هركه اين عمارت كرد» تصميم گرفت اين برنامه و اين كار فرهنگي به صورت كلان در شبكه آموزش رونق و رواج بيابد و در همين رابطه قد و قامت حدود 70 برنامه بسته شد.
درباره مراحل ضبط اين برنامه هم براي ما توضيح ميدهيد؟
محيطي كه اين برنامه ضبط ميشد استوديو دانشگاه تربيت مدرس بود و بد نيست كساني كه خواننده اين گفتوگو و بيننده آن برنامه بودند اين را بدانند كه واقعا شرايط ضبط دشوار بود به عنوان مثال هوا در استوديو خيلي گرم بود و ما با مصيبتي اين برنامهها را ضبط ميكرديم و واقعا دماي هوا همواره بالاي 40 درجه بود و اين دما و آن كت و شلوار و نورهاي شديد ذهن من را هم آرام نميگذاشت.
من هميشه آرزويم اين بوده است كه ايكاش جوانها و بچههاي ما به شعر و حكمت فارسي روي بياورند و خدا را واقعا شكر ميكنم كه اين برنامه سهمي در رسيدن به اين هدف داشته است و اين كه ميگويم سهم داشته است گواهياش نامهها و تماسهايي بوده است كه با پخش اين برنامه به شبكه آموزش سرازير شد و بسياري من را در خيابان و دانشگاه ميديدند و مهر و محبت خود را بيان ميكردند و حتي برخي ميگفتند كه خانواده آنها با شروع زمان پخش اين برنامه ترك سريالهاي معمول صدا و سيما ميكردند و مينشستند پاي «به تماشا سوگند و به آغاز كلام...».
من در حالي كه سالهاست در صدا و سيما در مناسبتهاي مختلف و با موضوعهاي گوناگون مشغول تهيه برنامههاي فرهنگي و ادبي هستم، اما هيچ كدام توفيق اين برنامه را نداشتند. حتي چهره من با اين برنامه براي مردم آشنا شد كه اين را از ابراز محبتهاشان به راحتي ميتوان فهميد.
ما 74 برنامه ضبط كرديم و حتي از علما و روحانيون محترم قم مانند آيتالله حسيني بوشهري و بسياري از نهادهاي مذهبي تماسهايي داشتيم كه با بزرگواري و فروتني كامل ابراز لطف ميكردند و ما را شرمنده ميساختند؛ از سويي خانوادهها و مردم عادي هم به شدت به اين برنامه اقبال نشان دادند و همين ابراز علاقهها مسووليت ما را بيشتر ميكرد و من در جلسهاي كه با آقاي دكتر پورحسين صحبت ميكرديم تصميم بر اين شد كه به اين برنامه نظامات تازهاي بدهيم.
يعني برنامه تغييراتي خواهد داشت؟
بله ميخواهيم كه دوربين مشاعره را وارد خانهها كنيم و مشاعرههاي خانوادگي را از صدا و سيما پخش خواهيم كرد و در آينده نزديك اين برنامه را به درون خانوادهها ميبريم و خانوادههايي كه به صورت جدي در محافل و مجامع خانوادگيشان سنت مشاعره دارند، ميتوانند درخواست و تمايل خود را در اين رابطه با شبكه آموزش سيما در ميان بگذارند.
من فكر ميكنم برگزاري چنين برنامههايي در درون خانوادهها به عنوان كوچكترين نهاد و گروه اجتماعي ميتواند الگوسازي و تاثير مثبتي در احياي سنتهاي فرهنگي از اين دست و همچنين بالا بردن سطح مطالعه و آگاهي در جامعه داشته باشد. بگذاريد يك مثالي بزنم. من چند روز پيش اصفهان بودم و يكي از خانوادههاي نازنين و باصفاي اصفهاني از مدتها قبل اصرار فراوان كرده بودند كه به منزل آنها بروم و مسابقه مشاعرهاي در ميان اقوام و آشنايان ترتيب دهم.
من ميهمان اين خانواده فرهنگ دوست بودم و ديدم كه بسياري از فاميل دور هم جمع هستند و يك سكه بهار آزادي هم تهيه ديده بودند كه به برنده نهايي مسابقه تعلق ميگرفت. من در اين خانه مشاعره را برگزار كردم و واقعا بسيار براي خودم تجربه جالبي بود اتفاقا يك دختر خانم جواني كه تازه عروس خانواده هم بود با عموي خود رقيب شده بودند. دختر جوان پزشك بود و حافظه خوبي هم داشت و عموي 75 ساله هم وقتي يك بيت ميخواند تمام بيتهاي وابسته به آن را در ادامه ميخواند و مشاعره ساعتي به درازا انجاميد تا در نهايت عمو در يك مرحلهاي امتياز از دست داد و سكه به بانوي جوان پزشك و نوعروس خانواده رسيد.
بعد از پايان مسابقه من متوجه شدم كه اقوام و فاميل براي اين برنامه كتاب تهيه كرده بودند و مطالعه فراواني داشتند و فكر ميكنم اگر اين برنامه با شيوه نويناش استمرار پيدا كند و حتي گرايشي شود مثل مشاعره با گرايش حافظ، فردوسي، غزل، مثنوي و... تاثيرات مثبت فراواني در پي خواهد داشت.
بگذاريد مثال ديگري بزنم. در همين ايام دهه كرامت ما مشاعره ملي رضوي را برگزار كرديم كه چند سالي است به ميزباني بوشهر برگزار ميشود و شما اي كاش فرصت بود و در اين برنامه حضور داشتيد و ميديديد كه چگونه مردم از آغاز صبح و از شهرهاي مختلف استان در سالني كه يكهزار نفر گنجايش دارد حضور مييابند و مانند يك مسابقه ورزشي نمايندگان شهر خود را تشويق ميكنند و همه اينها نشانه زنده بودن شعر و زبان فارسي است و اگر مردم به شعر و فرهنگ اعتباري نميدادند كيلومترها راه نميآمدند كه داوطلب شهرشان را تشويق كنند.
راستي آقاي دكتر مشاعره اصولا محورش شعر كلاسيك و سنتي ما بوده است و در اين برنامه هم عمده شعرها از شاعران كهن خوانده ميشد. چرا نام اين برنامه را يعني «به تماشا سوگند و به آغاز كلام» از يك شعر نو كه سروده سهراب سپهري است، انتخاب كرديد؟
اين نام را آقاي نعيمي تهيهكننده پيشنهاد كردند و من هم با اين نام مخالفت كردم و گفتم يك مصراع شعر يا يك سطر به اين بلندي نميتواند خيلي براي نام برنامه مناسب باشد ولي ايشان كار خودش را بالاخره كرد و اين نام را به تصويب رساند و در نهايت با همين نام برنامه از صدا و سيما پخش شد و من همچنان معتقدم كه اين نام مناسب نيست !
خودتان نام ديگري را در ذهن داشتيد؟
بله؛ نام پيشنهادي در ذهن من «گلستان خيال» بود كه خيال آن به شعر و جهان شاعرانه بازميگشت و شما قطعا ميدانيد كه تخيل يكي از عناصر مهم شعر است و بخش دوم نام هم يعني گلستان به سعدي و اثر جاودانه او بازميگشت ضمن اينكه تركيب گلستان خيال، خود به تنهايي تداعيهاي زيباييشناسانه را هم دربر ميگرفت.
حال كه سخن به اينجا كشيد اين خاطره را هم بگويم گاهي در برنامه من خودم عنوان را فراموش ميكردم و رويم را برميگرداندم به سمت تابلو و از روي نوشتهها نام برنامه را ميخواندم البته فكر ميكنم در نهايت اين نام هم در ميان مردم جا افتاد و اين پاره از شعر سهراب را هم بسياري از مردم در ذهن داشتند و همين نام هم در برقراري ارتباط تا حدودي كمك كرد.
يكي از مواردي كه برخي از شاعران و اهل قلم تا حدودي به عنوان يك نقد به برنامههاي صدا و سيما وارد ميدانند مهجوريت شعر و ادب در برنامهها است و معتقدند كه خاصه شعر فارسي كه ميراث و شناسنامه ماست تا حدودي در صدا و سيما گرفتار مناسبتها شده است ؛ برنامه مشاعره تا حدود زيادي اين نقد را پاسخ داد اما به طور كلي به عنوان كسي كه برنامههاي متعدد فرهنگي و ادبي را در شبكههاي داخلي و برون مرزي اجرا كرده است و در آنها حضور داشتهايد اين انتقاد را تا چه اندازه وارد ميدانيد؟
ببينيد من اين حرفي كه ميخواهم بزنم را به عنوان گلايه يا انتقاد از سياستهاي كلان صدا وسيما نميگويم بلكه براي اطلاع خود شماست. ما حدود يك سال پيش برنامهاي توليد كرديم به نام «مولوي و جامعه» كه در اين برنامه دردهاي جامعه را از زبان مولوي بيان ميكرديم و راهحلهايي را هم پيشنهاد ميداديم.
در اين برنامه چندين استاد بزرگ در حوزه روانشناسي، ارتباطات، جامعهشناسي و ادبيات حضور داشتند و حتي گزارشگر برنامه يكي از اساتيد جوان جامعهشناسي دانشگاهها بود و به زندانها ميرفت و مسائل و دردها و آسيبهاي مختلف را به شكلي محسوس و البته بيآنكه بدآموزي داشته باشد طرح ميكرد و سپس خلاصه يك داستان از مولانا را ميگفتيم و از زواياي مختلف آن را مورد بررسي قرار ميداديم و به آن موضوع پيوندش ميداديم.
حتي مثنويخواني و موسيقي هم براي تلطيف فضاي برنامه داشتيم و عجبا كه اين برنامه الان مدتها است در كنداكتور شبكه 2 سيما جا نميگيرد و برنامه طولاني هم نيست يعني زير 30 دقيقه است و خيلي فضاي زيادي از كنداكتور را اشغال نميكند.
حرف من الان اين نيست كه چرا اين برنامه پخش نميشود بلكه گلايه من اين است كه نبايد نسبت به اين مخازن عظيمي كه در ادبيات فارسي داريم كم توجه باشيم.
وقتي ما ميگوييم مولوي، در شعر و مثنوي او قرآن و احاديث نهفته است و ريشه و تكيهگاه مولانا آموزههاي ديني است و ما با مولانا درس اخلاق مبتني بر آموزههاي الهي را طرح ميكنيم. قرار بود در ادامه حتي سعدي و جامعه يا حافظ و جامعه و... را هم بسازيم و با نگاه شاعرانه و حكيمانه دردها را بيان كنيم و تحليل كنيم.
به نظر من يكي از آسيبهاي برنامههاي اجتماعي كه ساخته ميشود اين است كه ما اگر بياحتياط باشيم و بدون برنامهريزي دردها را باز كنيم باعث ميشود كه براي يك گروه بزرگتري بدآموزي داشته باشد ولي اگر به صورت غيرمستقيم و با استفاده از لطايف و آموزههاي تعليمي اين را به تصوير بكشيم به راحتي ميتوان ضمن نشاندادن دردها جامعه را در برابر آن مقاوم كرد.
شما نگاه كنيد داستان پادشاه و كنيزك مولوي دقيقا بيانگر مفهوم اين آيه از كلامالله مجيد است كه ميفرمايد: وعسى ان تكره شيئا وهو خير لكم وعسى ان تحب شيئا وهو شرا لكم.... حتي در داستان خسرو و شيرين اگرچه به ظاهر نظامي دارد داستاني عاشقانه را روايت ميكند ولي سرانجام كار را به سمت مفهوم ديني و معنوي باز ميگرداند و نگاه خواننده را به جهاد در راه خداوند معطوف ميكند.
به اين موضوع هم توجه داشته باشيد كه هدف غايي و نهايي ما از مشاعره اصرار بر حفظ شعر نيست بلكه بيشتر هدف و تاكيد ما اين است كه مفاهيم ارزشمندي كه در ساختار و كالبد اين شعرها وجود دارد مورد توجه قرار گيرد و توسط شركتكنندگان و مردم آموخته شود.
كار ديگري هم كه مشاعره ميتواند انجام دهد اين است كه جامعه را تلطيف ميكند و روحيه و نشاط جامعه فزونتر ميشود چراكه هيچ شادي بالاتر از فراگرفتن دانش نيست. وقتي شعري ميخوانيم و به مفهوم و معنايي تازه دست مييابيم در واقع نگاه ما به جهان تغيير ميكند و از دريچهاي تازه به حيات مينگريم.
بسياري از روانشناسان هم به پديدهاي به نام شعردرماني معتقدند و برخي از بيماريهاي زمانه ما مانند افسردگي و... را واقعا گاهي ميتوان در خلوت و با زمزمهكردن بيتي سامان داد...
به نكته بسيار خوبي اشاره كرديد اين فرمايش شما را من الان به تمام جهان تعميم ميدهم. ببينيد چرا همه جهان سر سفره مولانا جلال الدين محمد بلخي نشستهاند و شعر او را ميخوانند و بهره ميگيرند؟! براي اين كه شعر او دواي افسردگيهاست.
مولانا ميفرمايد:
روزي بيايد كاين سخن، خصمي كند با مستمع
كآب حياتت دادم و تـو گـوش خود كـر ساختي
ببينيد مولانا مثنوي خودش را آب زندگاني و حيات ميداند و اين اعتماد و تاثيرگذاري به اين سبب است كه مولوي انسان را مضافاليه خدا ميكند و من و شماي محدود را به دنياي لايتناهي ميبرد. مولانا از انساني كه با خفت و خواري ميخواهد خودكشي كند انساني ميسازد كه او را شيفته جهاني ميكند كه دست پرورده و نعمت خداي تبارك و تعالي است.
به قول حافظ: در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد....
احسنت... دقيقا كسي كه ميخواهد با آفرينش و خلقت خداوند آشنا شود هنگامي كه مولوي بخواند، حافظ بخواند به جهاني لايتناهي وصل ميشود و كسي كه فردوسي ميخواند به شجاعت و پهلواني ميرسد و كسي كه حافظ ميخواند به عاشقي و سرخوشي ميرسد و سبك ميشود و كسي كه شعر عاشورا را ميخواند نميتواند درس رادمردي و حقطلبي نياموزد.
نكته ديگري هم در اين ميان وجود دارد و آن اين است كه بسياري از اشعار و مفاهيم بزرگان ما هم از نظر محتوا و هم از نظر فرم و زبان به شدت قابليت به روزرساني دارند رودكي هنگامي كه ميگويد: مرا بسود و فروريخت هرچه دندان بود / نبود دندان لابل چراغ تابان بود يا هنگامي كه حافظ ميگويد: ناصح به طعنه گفت: رو ! ترك عشق كن / محتاج جنگ نيست برادر نميكنم... انگار همين ديروز گفته و سروده شده است؟
شما درك خيلي خوبي از زبان داريد در واقع شعر به دنبال درمان خشونت و از بين بردن سياهيهاست؛ در جامعهاي كه به شدت گرفتار روزمرگي و دغدغههاي مادي است و خيلي از ارزشهاي گذشته در حال فراموشي است و اخلاق گمشده بزرگ آن است اين ادبيات و شعر است كه ميتواند يك بار ديگر در ذهنهاي ما شور و نور آگاهي بتاباند و بدمد.
شعر ما با فرهنگ علم، هنر، دين، فلسفه و از همه مهمتر توحيد و خداشناسي آميخته شده است و همين باعث ميشود كه با فطرت انسان سروكار داشته باشد و در تمام زمانها جاري و ساري باشد و هر كجاي آن را كه انگشت مينهيم حكمت و معرفت از آن برميخيزد و مشاعره راهي براي زنده نگهداشتن همين ارزشها و مفاهيم عميق انساني و الهي است.
منبع: جام جم آنلاین
28/7/89
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 287]
-
گوناگون
پربازدیدترینها