تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مهدى مردى است از ما، از نسل فاطمه.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816871064




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت وگو با «پژمان بازغي» درباره جايگاه ستاره و بازيگر-بخش اول با فكر ستاره شدن نيامدم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفت وگو با «پژمان بازغي» درباره جايگاه ستاره و بازيگر-بخش اول با فكر ستاره شدن نيامدم
نگار باباخاني

وقتي «پژمان بازغي» در فيلمي مثل «ريسمان باز» بازي مي كند، اين نشانگر ريسك پذيري بالاي او در فضاي نه چندان مطمئن سينماي ايران است. «بازغي از اوايل دهه 80 با بازي در فيلم هاي «دوئل»، «سربازهاي جمعه» و «كافه ستاره» دوران تازه يي را در بازيگري اش آغاز كرد؛ دوراني كه كانديداتوري نقش اصلي «دوئل» را برايش به همراه آورد، همكاري با «مسعود كيميايي» را بر كارنامه اش افزود و نقشي به يادماندني در اثر زنانه و تاثيرگذار «سامان مقدم» را از آن او كرد و حالا در اواخر دهه 80 به ايفاي نقش يك كابوي امروزي ايراني در فيلم «ريسمان باز» «مهرشاد كارخاني» رسيده است.تجربه تماشاي فيلم نامتعارف و تاثيرگذار ريسمان باز بر پرده سينما تجربه دلچسبي است كه در ازدحام فيلم هاي تجاري و گيشه پسند ديگر نمي توان از آن گذشت و حضور «پژمان بازغي» با چهره آفتاب سوخته و هيئت كابوي گونه اش و اينكه او با آگاهي كامل اين نقش خاص را در اثري خاص پذيرفته است مي تواند اين تجربه را جذاب تر كند. گفت وگو با «پژمان بازغي» به بهانه اكران فيلم «ريسمان باز» انجام شد، اما سوال اول در رابطه با جايگاه بازيگر- ستاره در سينماي ايران سوالات و پاسخ هاي ديگر را به همراه آورد كه درنهايت به يك گفت وگوي مجزا تبديل شد و در بخش دوم بيشتر درباره خود فيلم و نقش «بازغي» صحبت به ميان آمد كه در شماره يي ديگر آن را مي خوانيد.

---

-«پژمان بازغي» در رتبه بندي بازيگر و ستاره خودش را در چه جايگاهي ارزيابي مي كند؟

هميشه براي خودم هم اين سوال هست كه اصلاً ستاره يعني چه، اگر منظورتان استار است كه آن يك تعريف و مشخصه يي دارد كه در سينماي ما فعلاً وجود ندارد. شايد بازيگر پرفروش وجود داشته باشد يا هر فيلمي از آقاي انتظامي روي پرده باشد آدم با كمال ميل مي رود آن را نگاه مي كند، چون مي داند انتخاب هاي ايشان هيچ وقت اشتباه نيست ولي اينكه ما مشخصاً بخواهيم بگوييم ستاره، به نظر من در سينماي ايران نداريم.

-يعني واژه ستاره فقط مختص سينماي هاليوود است؟

بله، البته در آنجا هم ستاره ها تقسيم بندي مي شوند؛ به ستاره و ابرستاره. مثلاً ديويد بكام مي شود ابرستاره، برد پيت و آنجلينا جولي ابرستاره هستند، ولي مثلاً كيانو ريوز ستاره است. در واقع مختصات حرفه يي آنها، حاشيه هاي زندگي، نقش هايي كه ايفا مي كنند، فيلم ها و كارگردان هايي كه با آنها همكاري مي كنند همگي در شهرت و ستاره شدن شان تاثير دارد. مثلاً هنرپيشه يي مثل تام كروز وقتي مي آيد در سن 40 سالگي نقش سختي را به لحاظ فيزيكي در فيلم ماموريت غيرممكن بازي مي كند و موفق هم ظاهر مي شود و حضورش فروش جهاني فيلم را تضمين مي كند، اينها باعث مي شود اين بازيگر تبديل به يك ستاره مطرح شود و برندهاي معروف دنيا براي تبليغات محصولات شان از نام و چهره او و ستاره هاي محبوب ديگر استفاده مي كنند، يا بازيگر ديگري مثل جرج كلوني تازه بعد از سن 40 سالگي به سينماي جهان معرفي شد و تبديل به يك هنرپيشه خوب و يك ستاره پرطرفدار شد.

-البته گردش مالي سينماي هاليوود هم اصلاً قابل مقايسه با سينماي ايران و ديگر نقاط جهان نيست.

بله، در حقيقت درآمدي كه ستاره هاي هاليوودي دارند بخش عمده يي از اين گردش مالي عظيم را تشكيل مي دهد. در واقع به نظر من چون اصلاً مبناي سينماي ايران ستاره سازي نيست به همين دليل ما ستاره نداريم و من هم سعي مي كنم جزء چند بازيگر خوب اين سينما باشم.

-حالا بياييد اصلاً سينماي هاليوود را فراموش كنيم و در مقيا س هاي سينماي ايران به اين بحث بپردازيم. به هر حال ما در سينماي قبل از انقلاب تعريفي از ستاره داشتيم، بعد از انقلاب يك دوره يي كلاً قضيه ستاره و ستاره سازي در سينماي ايران متوقف شد و دوباره از اواخر دهه 60 و دهه 70 با حضور بازيگران جواني مثل نيكي كريمي، ابوالفضل پورعرب، هديه تهراني و بعدتر مهناز افشار و بهرام رادان بحث ستاره سازي در سينماي ايران مطرح شد و رونق گرفت، شما هم در اواسط دهه 70 به سينما معرفي شديد و طبعاً نمي توانستيد در قبال اين موج جديد ستاره سازي بي تفاوت باشيد.

من اين جريان را مي توانم به ميزان علاقه مردم به ديدن بازيگرهايي كه در فيلم ها نقش آفريني مي كنند تعبير كنم كه قبل از انقلاب تعدادي از بازيگران را شامل مي شد و بعد از انقلاب و دهه 70 هم بازيگران ديگري جايگزين شدند. به هر حال من نمي دانم علاقه مردم به ديدن بازي هاي من تا چه اندازه است ولي شخصاً تمام تلاشم را كرده ام كه بازيگر خوبي باشم و خيلي برايم سوپراستار شدن اهميتي نداشته است. الان كه ديگر سي و چند سالم شده ولي از همان 18 سالگي كه وارد اين حرفه شدم هيچ وقت به فكر اين نبودم كه دنبال سينماي پرفروش باشم، بيشتر دنبال سينماي ماندگار هستم تا پرفروش، چون تعدادي از همان ستاره هاي سينماي قبل از انقلاب و خيلي هاي ديگر الان فراموش شده اند و شايد در حد انگشتان يك دست باشند. كساني كه هنوز بشود فيلم هايشان را ديد.

-يعني واقعاً «پژمان بازغي» با اين فكر كه قابليت «ستاره» بودن را دارد وارد حرفه بازيگري نشده است؟

واقعيتش را بخواهيد با اين فكر نيامدم. يعني بيشتر آمدم تا بمانم، به همين دليل اگر در نوع انتخاب هاي من دقت كنيد مي بينيد كه بعد از دوئل، كافه ستاره را بازي كردم، بعد از آن در فيلم فرود در غربت بازي كردم كه اكران نگرفت، بعد در فيلم خواب ليلا بازي كردم، يعني سالي يك فيلم يا شايد هم دو سال يك فيلم بازي كرده ام، ولي خب در تلويزيون هم كار مي كنم. به هر حال تلويزيون مخاطبش وسيع تر و قابل احترام تر است و حتي آنجا هم سعي مي كنم كارهايي را انتخاب كنم كه مخاطب احساس نزديكي بيشتري به شخصيت من پيدا كند. به هر حال براي اينكه بحث «ستاره» را جمع بندي كنيم من فكر مي كنم هنوز در سينماي ايران «ستاره» نداريم يعني اگر حاشيه سازي براي يك آدم او را تبديل به ستاره مي كند به نظر من ستاره وجود ندارد. در واقع زماني كه طبق آمار اعلام مي شود از سال 79 تا 80 مخاطبان سينماي ايران از 35 ميليون نفر به 13 ميليون نفر كاهش پيدا كرده است، اين نشان مي دهد كه حتماً سينماي ما نتوانسته خوراك فرهنگي بهتري به مخاطبانش بدهد و همين مساله باعث تعطيلي برخي سينماها شده است.

-شما به حضورتان در تلويزيون اشاره كرديد كه اتفاقاً من هم مي خواستم آن را مطرح كنم، اينكه آيا فكر نمي كنيد يكي از دلايلي كه پژمان بازغي را از ستاره شدن دور كرده همين حضور زيادش در تلويزيون باشد، در واقع بازيگراني كه ستاره هستند كمتر تمايل دارند در تلويزيون ظاهر شوند.

دليل اينكه آنها در تلويزيون بازي نمي كنند اين است كه وقت ندارند، چون پشت سر هم در سينما بازي مي كنند و فرصتي براي بازي در يك سريال بيست و چند قسمتي كه حدود چهار، پنج ماه طول مي كشد را ندارند.

-ولي بعضي از آنها سالي يك فيلم يا حتي دو سال يك فيلم بازي مي كنند.

پس لابد پول خوبي مي گيرند و احتياج ندارند زياد كار كنند.(مي خندد)

-ولي به هر حال بايد بپذيريم حضور پررنگ يك بازيگر سينما در عرصه تلويزيون مي تواند به اعتبارش در سينما لطمه وارد كند، براي شما اين مساله نگران كننده نبوده كه شايد با حضور در تلويزيون از سينما فاصله بگيريد؟

در مورد حضورم در تلويزيون قضيه يي را مطرح مي كنم كه مربوط به چند سال پيش است. يك بار مجله يي از من خواسته بود در يك ساعتي در دفتر آنجا حاضر شوم تا مردم زنگ بزنند و سوال هايشان را از من بپرسند، يك خانمي از ايرانشهر زنگ زد؛ جايي كه پنج ساعت با زابل فاصله دارد و گفت؛«من كارهاي شما را خيلي دوست دارم و خواهش مي كنم بيشتر در تلويزيون كار كنيد، اين فيلم دوئل شما كه آمده و همه تعريف مي كنند چون تا نزديك ترين سينما به شهر ما پنج ساعت راه است، نمي توانيم آن را ببينيم.» واقعاً بعد از صحبت هاي اين خانم با خودم فكر كردم وقتي مخاطبي در يك قسمت از خاك اين سرزمين پهناور ايران هست كه از محل زندگي اش تا سينما پنج ساعت يا شايد هم بيشتر فاصله است و كارهاي من را هم دوست دارد و فعاليت هاي من را از طريق مجله و روزنامه تعقيب مي كند و دوست دارد فيلم من را ببيند ولي نمي تواند به سينما برود، پس فقط از طريق رسانه تلويزيون مي تواند بازي من را ببيند و من با حضورم در سريال ها مي توانم خواسته او و مخاطبان ديگري همانند او را برآورده كنم، يعني اگر قرار بود من هميشه در سينما بازي كنم خيلي از اين مخاطبان نمي دانستند كه الان من چه شكلي هستم، چقدر تغيير كرده ام، قدم چقدر است و چطور بازي مي كنم و براي من اين نوع مخاطب باارزش است؛ چه زماني كه سريال هاي من را دنبال مي كند و چه زماني كه لطف مي كند و با مشكلات فراواني به سينما مي رود و پول مي دهد بليت مي خرد و فيلمي را كه بازي كرده ام تماشا مي كند.

-البته در سال هاي اخير خيلي از بازيگران تلويزيوني به سينما راه پيدا كرده اند كه اتفاقاً فيلم هايشان هم پرفروش شده است.

پس ما نمي توانيم بين سينما و تلويزيون خط كشي كنيم. مثال بارز اين گونه بازيگران «مهران مديري» است كه سال 71 در فيلم «ديدار» بازي كرد و بعد از آن فقط در تلويزيون كار كرد تا سال گذشته كه در فيلم هاي «دايره زنگي» و «هميشه پاي يك زن در ميان است» بازي كرد كه هر دو از فيلم هاي پرفروش امسال هستند. با اين حال مهران مديري در عرصه تلويزيون و كار طنز نابغه است و به واسطه همان ستاره بودنش در تلويزيون در سينما هم ستاره هست. پس ما نمي توانيم بگوييم سينما بالاتر است يا تلويزيون. مثلاً فيلم هاي اكران شده حال حاضر سينماها را ببينيد، بيشتر بازيگران اصلي اش از تلويزيون آمده اند؛ حميد گودرزي، جواد رضويان، بهاره رهنما و چند نفر ديگر هستند كه از طريق تلويزيون معروف شده اند و حالا در سينما هم حضور پررنگي دارند.

-وقتي بازي در تلويزيون مي تواند محبوبيت، شهرت و حتي درآمد خوبي نصيب يك هنرپيشه كند چرا مثلاً بازيگراني مثل «بهرام رادان» و «محمدرضا گلزار» در تلويزيون ظاهر نمي شوند؟ آيا نقش هايي مناسب فيزيك و بازي آنها نوشته نمي شود يا واقعاً دليل ديگري وجود دارد مثل تهيه كننده هاي سينما؟

دليل اين اتفاق را بايد از خود اين بازيگران بپرسيد، ولي از نظر من شايد يكي از دلايلش سختي و طولاني مدت بودن زمان كار در تلويزيون باشد. مثلاً براي يك سريال تلويزيوني بازيگر حدود 1200 دقيقه بايد بازي كند و چهار ماه وقت بگذارد. يعني چهار ماه در قالب يك آدم ديگر باشد.در حال حاضر بنده ركورددار نقش اول سينماي ايران هستم، چون 135 دقيقه در «دوئل» حضور دارم و حتي يك پلان هم نيست كه من بازي نكرده باشم. در حالي كه در بقيه فيلم ها بازيگر نقش اول حداكثر 45 دقيقه حضور دارد و از اين نظر تلويزيون خيلي مقوله سخت تري است. در واقع وقتي چيزي عمومي مي شود كار در آن خيلي سخت تر مي شود تا چيزي كه خاص تر است. مثلاً با اين تعداد سينماهايي كه ما در تهران و شهرستان ها داريم در كل ايران چه تعداد مخاطب سينما مي توانيم داشته باشيم كه از لحاظ آماري قابل مقايسه با مخاطبان تلويزيون باشد. به هرحال تعداد مخاطبان سينما بسيار كمتر از تلويزيون خواهد بود، در نتيجه آن بازيگراني كه شما مثال آورديد كه چرا در تلويزيون كار نمي كنند حتماً دلايلي براي نيامدن شان دارند. شايد واقعاً كار مقابل دوربين ويدئو را دوست ندارند. مثلاً «امين حيايي». با اينكه از سريال «روزگار جواني» به شهرت رسيد و بعد در سينما معروف شد ولي الان مي گويد برايش ديگر سخت است بخواهد جلوي دوربين ويدئو بازي كند. پس نمي توانيم بگوييم بازيگري كه در تلويزيون ديده شده ديگر نبايد توي سينما سوپراستار شود يا بالعكس. در واقع اين نوع خط كشي ها مخصوص هاليوود است. مثلاً بازيگران سريال معروف «Lost» به اندازه خودشان محبوبيت و شهرت دارند كه مثلاً «مل گيبسون» يا «كيانو ريوز» دارند. يعني آنجا هم بازيگران «تي وي استار» هستند و هم بازيگران «سينما استار» كه هر كدام شان هم در حد خودشان مشهور و محبوب مي شوند.

-من يك سوال ديگر هم در اين رابطه مطرح مي كنم كه اين بحث را تمام كنيم و برويم سراغ فيلم «ريسمان باز» و نقش «ميكائيل» كه شما ايفا كرده ايد. به نظر من اگر «پژمان بازغي» طي سال هاي حضورش در عرصه بازيگري كمتر در تلويزيون ديده مي شد اين باعث مي شد مخاطب عطش بيشتري براي ديدن او روي پرده سينما داشته باشد و همين او را يك گام به «ستاره» شدن نزديك تر مي كرد، مثلاً الان مردم چون «گلزار» را توي تلويزيون نمي بينند، مجبورند براي ديدن هر فيلمش كه روي پرده مي آيد بليت سينما بخرند و بروند بازي اش را ببينند، يعني عطش ديدن چهره «گلزار» را دارند. دوره يي هم «هديه تهراني» اين موقعيت را داشت كه خب چند سالي است فيلم هايش اكران نمي شود و خودش هم ديگر نقش تازه يي قبول نمي كند، البته در اين ميان موارد استثنايي هم در مورد برخي از «ستاره ها» وجود دارد؛ مثل «بهرام رادان» كه چند تا از فيلم هايش مثل «تقاطع» يا «چهارانگشتي» فروش خوبي در گيشه نداشته اند، ولي اين مساله موقعيت و جايگاه «ستاره» بودن او را زير سوال نبرده است، اما در مورد «پژمان بازغي» اين ترديد همواره باقي است كه او را بازيگر بدانيم يا ستاره...

باز هم اين را تكرار مي كنم كه اگر منظورتان از سوپراستار بازيگر است كه من دارم سعي ام را مي كنم بازيگر خوبي باشم ولي اگر منظورتان گيشه است كه بايد بگويم خيلي علاقه به گيشه ندارم. فروش فيلم ها در سينماي ايران به غير از حضور بازيگر محبوب يا اصطلاحاً سوپراستار به خيلي عوامل ديگر بستگي دارد. مثلاً طبق آماري سردستي- و نه حرفه يي- كه من خودم گرفته ام اين طور به نظر مي آيد كه سينماي ما يكسري مخاطب را هميشه دارد، يعني فيلم هاي معمولي يا همان فيلم هاي گيشه يي هميشه تا سقف 300 ميليون فروش را دارند كه طبق آمار 34 درصد تبليغات يك فيلم به صورت شفاهي و دهان به دهان است، يعني مثلاً من فيلمي را مي بينم و خوشم مي آيد، به شما هم مي گويم برو فلان فيلم را ببين و شما هم به چند نفر ديگر مي گوييد و همين طور براي فيلم تبليغ مي شود و فروش آن بالا مي رود. البته در اين ميان تبليغات رسانه يي و شهري فيلم كه از سوي پخش كننده و تهيه كننده انجام مي گيرد، زمان و نحوه اكران، تعداد سينماهاي نمايش دهنده، اعتبار و شهرت كارگردان و عواملي از اين دست هم در ميزان فروش فيلم موثر است. سوال شما اين است كه آيا يك بازيگر مي تواند جمعيت زيادي را به سالن هاي نمايش فيلم بكشاند كه در آن صورت لفظ سوپراستار را براي او به كار مي بريم. مثلاً فيلم «ريسمان باز» كه اكران شده به فرض اينكه فيلم بدي هم است ولي اگر «پژمان بازغي» سوپراستار باشد همه مي آيند اين فيلم را مي بينند، ته اش اين است كه موقع بيرون آمدن از سالن مي گويند چه فيلم بدي بود، ولي من توانسته ام آدم ها را به سينما بكشانم، اگر اين اتفاق بيفتد يعني من سوپراستار هستم و مردم صرفاً براي ديدن من و نه فيلم «ريسمان باز» به سينما مي آيند. اين را به عنوان مثال ذكر كردم، چون من بازيگر گيشه و سوپراستار نيستم، ولي در مورد «گلزار» اين اتفاق در چند فيلم اخيرش مثل «كما»، «آتش بس» و «توفيق اجباري» افتاده است ولي «گلزار» هم قبل از اينكه «كما» بفروشد فيلم هايي مثل «سام و نرگس»، «زمانه» و «پايين شهر، بالاي شهر» را داشت آن موقع هم همين قيافه را داشت و همين آدم بود. الان شاخ درنياورده كه مردم بخواهند بروند او را ببينند، ولي بعد از «كما» سينماي ما رفت به سمت سينماي «گلزاري» و چه موافق فيلم ها و نقش هاي او باشيم، چه نباشيم به هرحال «گلزار» جزء بدنه سينماي ايران است، يعني شما همان طور كه من يا بهرام رادان را نمي توانيد كنار بگذاريد، «گلزار» را هم نمي توانيد كنار بگذاريد. «شهروند» عكسش را روي جلد مي زند به خاطر اينكه ممنوع الكار شده است. «گلزار» اولين بازيگري است كه ممنوع الكاري اش با اين همه حاشيه همراه است و شما كه ژورناليست هستيد و بنده كه بازيگر هستم مي دانيم اينها همه اش بازي هاي تبليغاتي است، براي اينكه مردم را دو سال بتوانند سرگرم كنند. روي جلد يك نشريه عكس بزرگي از «رضا گلزار» را زده بودند كه وسط دو تا پليس ايستاده است. يك نفر با نگراني و تعجب از من پرسيد آقا اين عكس چيه، من هم با خونسردي گفتم عكس يادگاري است، من هم در مسابقات واليبال با سربازها از اين عكس هاي يادگاري انداخته ام. عكس «گلزار» هم كاملاً مشخص است كه يادگاري است و اصلاً قيافه «رضا» نشان مي دهد عكس يادگاري است. به هرحال منظورم اين است كه بازيگري اين بازي هاي تبليغاتي را بلد است و مي رود به سمتش و كمي شلوغش مي كند. اينها همان حاشيه هايي است كه در اول اين بحث اشاره كردم. شما در طول اين 15 ،16 سالي كه من دارم كار مي كنم چند بار در نشريات گوناگون خوانده ايد يا از ديگران شنيده ايد كه مثلاً «پژمان بازغي» با فلان بازيگر ازدواج كرده است. مسلماً هيچ وقت چنين اخباري در مورد من نه خوانده و نه شنيده ايد. چون من هدفم چيز ديگري است. هدف من رفتن به المپيك نيست، مدال آوردن است. الان فيلم «ريسمان باز»، من را تا حدودي به اين هدفم رسانده است.
 يکشنبه 17 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 332]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن