واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: معرفي كتاب
از آتشكده تا مسجد
سرگذشت موبدزادهاي كه حجت الاسلام شد
نوشته: محمدجواد حجتي كرماني
ناشر: انتشارات اطلاعات
چاپ اول: 1387
315 ص - 2200 تومان
در اين اثر زندگينامه زرتشتيزادهاي را ميخوانيدكه با احساس نوري در دل به آيين اسلام گرويد و در زمره عالمان اين دين درآمد. مرحوم حجتالاسلام والمسلمين حاج ميرزاعبدالحسين حجتي كرماني مردي بود پيوسته به حق، عاشق خلق و گسسته از وابستگيهاي مادي او مردي بود كه در پرتو تلاوت شبانه روزي قرآن كريم و مداومت بر ادعيه ماثوره و تفسير به نوافل و مستحبات و خدمت خالصانه به خلق خدا، نورانيتي خيرهكننده يافته بود. او باور داشت كه به گفته ناصرخسرو: خلق خدا جملگي نهال خدايند / هيچ نه بشكن از اين نهال و نه بركن، و از اين رو شب و روز، عاشقانه و بيقرار، به آبياري نهالهاي خدا ميپرداخت او مردي سراسر عشق و نشاط و شور و حال بود، با قرآن زيست و با قرآن درگذشت.
نويسنده اين اثر كه افتخار فرزندي اين مرد بزرگ را دارد، توانسته است تصويري نسبتا روشن از سيماي مردي كه در پرتو تلاوت و حفظ قرآن، داراي حالات و صفات و رفتار و كردار و گفتار آموزندهاي شده بود، ارائه و گوشهاي از روحيه و رفتار اين انسان رهيده از دنيا را منعكس كند. اميد است كه خوانندگان از سرگذشت اين عاشق خدا و خلق، رهنمودهايي براي زندگي فردي و اجتماعي خود برگيرند.
اين اثر چگونه پديد آمد؟
مولف، چگونگي پديد آمدن اين اثر را اينگونه بيان ميدارد: روزنامه اطلاعات - كه مخصوص مباحث قرآني است - آشنا شدم. ايشان از من خواستند كه شرح حالي از مرحوم پدرم كه از عاشقان بيقرار قرآن كريم بود، تقديم كنم.
آقاي نجفي كه مرا به نوشتن اين خاطرات واداشت، در اصل از نوشته برادرم مرحوم در كتاب الهام گرفته و به اين فكر افتاده بود. و چنين شد كه من بر آن شدم با تكيه بر حافظه ناتوان، خاطرات نه چندان منسجم خود را براي خوانندگان گرامي به رشته تحرير درآورم و كتاب حاضر، بازنويسي آن يادداشتهاست كه با حذف و اضافهها و ترتيب و فصلبندي مجدد، فراهم آمده است.>
فصلهاي كتاب
كتاب حاضر در ده فصل تنظيم يافته است: فصل اول به تاريخچه زندگي مرحوم حاج ميرزاعبدالحسين حجتي كرماني (1337 - 1276) اختصاص دارد كه به بخشي از آن اشاره ميكنيم: در سال 1276 هجري شمسي در كرمان در خانوادهاي زرتشتي كودكي به دنيا آمد كه او را ناميدند. پدر او مرزبان از ان زرتشتي بود كه به كشاورزي نيز، اشتغال داشت. مادر رستم بانويي زرتشتي به نام بود.
رستم خردسال، چند سال آغازين عمر را در خانه پدري گذراند؛اما پس از چندي شادروان ميرزابهرام شهرياري كه از نيكوكاران بنام زرتشتيان كرمان بود، براي كمك به خانواده مرزبان به افتخار تربيت موبدان نورسته نائل آمد، او را به خانه خود برد و متكفل اداره زندگي او گرديد. براثر ارتباط تنگاتنگي كه ميان ميرزابهرام زرتشتي و مسلمانان كرمان بود، رستم نوجوان با جوانان مسلمان، آشنايي و حشر و نشر يافت و اين آشنايي، او را به مسلماني راغب ساخت شور و شوق مسلماني رستم را همگنان دريافتند و او را در حدود 12 سالگي به محضر مرحوم آيتالله شيخ علي احمدي بردند تا رسما به آيين اسلام درآيد. رستم پس از مسلماني ناميده شد و چندي تحت كفالت مرحوم حاج اسدالله خياط، پدر بزرگ آقاي حاجاكبر صوتي، هنرمند مشبك كار معروف كرماني درآمد. او در اين ايام به آموزش قرآن و يادگيري خط و ادبيات فارسي پرداخت و براي امرار معاش به شاگردي مغازهاي در بازار كرمان روي آورد؛ اما ديري نپاييد كه مغازه را ترك كرد و به تحصيل علوم ديني روي آورد و طلبه شد.
او چند سال در كرمان به فراگيري قرآن كريم و ادبيات ابتدايي فارسي و عربي پرداخت و در حدود سال 1293 هجري شمسي در 18 سالگي براي ادامه تحصيلات به قم و پس از آن به نجف اشرف عزيمت كردو مدتي را هم در سامرا گذراند.وي از سوي مرحوم آيتالله حائري يزدي مجاز به تصدي امور حسبيه شد و در حدود سال 1305 شمسي به كرمان بازگشت و در سال 1309 ازدواج كرد كه حاصل اين ازدواج 9 فرزند بود.
در كرمان مرحوم آيتالله صالحي كرماني اقدام به احياي مدرسه علميه معصوميه كردند. مدرسهاي كه در اواخر دوران رضاشاه به آسايشگاه بيماران تبديل شده بود. مرحوم آيتالله صالحي عدهاي از اهل علم آن زمان را، منجمله مرحوم عبدالحسين حجتي كرماني را گردهم آوردند و به تدريس در آن مدرسه مشغول كردند.
مولف در ادامه آورده است: پدرم از نظر درسي و بحث و حوزوي جز، ادبيات و مقداري مقدمات فقه و اصول كه اينها را خوب خوانده بود، زياد به كار درس نپرداخته بود. گويي در پرتو جذبههاي قرآن و دعا و زيارت، چنان عشق و حالي داشت كه به كار ديگر نميرسيد!
پدرم بسيار ساده ميزيست و از تعينات شخصي و عنوانهاي معمول روحاني به دور بود. عمر او به جز اندكي درس و بحث، به تلاوت قرآن و دعا و عبادت و آنگاه خدمت به خلق و رسيدگي به محرومان و مستضعفان گذشت، به گونهاي كه هرچه داشت و نداشت، اين و آن داد و خود تا پايان عمر در زيست. روز و شب او به ذكر و حمد و ثناي الهي گذشت و زبان ذكر او در بستر بيماري كه به مرگش انجاميد نيز، از ذكر* بازنايستاد.
فصل دوم اين كتاب تحت عنوان ميباشد. در بخشي از اين فصل آمده است: نيز ميپرداخت، دعا ميخواند و ذكر ميگفت...
سحرگاهان برميخاست و شروع ميكرد به تلاوت قرآن... ما از صداي تلاوت روح بخش او بيدار ميشديم و چون ادامه مييافت، مجددا به خواب ميرفتيم. نزديك اذان صبح ميرفت پشت بام و با صداي بلند مناجات ميكرد.
پس از مناجات با طلوع صبح اذان ميگفت، با مقدمات و موخرات بسيار... بعد مشغول تجديد وضو ميشد و به مسجد ميرفت. نماز صبح و تعقيبات او تا طلوع آفتاب ادامه داشت، ولي با طلوع آفتاب از مسجد خارج نميشد. يك ساعتي از طلوع آفتاب ميگذشت كه ذكرگويان به منزل بازميگشت و مينشست مقداري از دعاهاي روزانه ماثوره را ميخواند. ساعت 9 الي 10 صبح صبحانه ميخورد كه هم صبحانهاش بود و هم ناهار. پس از صرف صبحانه برميخاست، يا دانه به مرغهاي خانه ميداد يا اگر جايي گرد و خاكي بود، تميز ميكرد... بعد ميرفت دنبال كار مردم... توي خانه اين پيرزن، توي خانه آن پيرمرد... و از اين كسان فراوان داشت...>
نويسنده محترم فصل سوم اين اثر را به حالات و اعمال مرحوم پدرش در نوروز، چهار فصل و ماههاي قمري اختصاص داده است.
كه در بخشي از اين فصل آمده است:
آغاز و پايان روزهاي هرماه، به خصوص ماههاي رجب و شعبان و رمضان - به استثناي محرم و صفر - كه با هركدام راز و نياز و گفتگوهاي ويژهاي داشت، آكنده بود از صفا و شادي...>
فصل چهارم به شاگردان نخستين مرحوم عبدالحسين حجتي كرماني و آموزگاران مولف ميپردازد.
نويسنده در فصل پنجم، خاطراتي از مرحوم پدرشان در طي سفرهايي كه با ايشان داشتند، بيان ميدارد و در فصل ششم از دوستان و آشنايان پدرشان سخن ميگويد و نخست به دوستان او از علما و روحانيون در كرمان ميپردازد.
فصل هفتم به چند خاطره آموزنده از مرحوم عبدالحسين حجتي كرماني اختصاص دارد. مولف در فصل هشتم از تجلي عشق پدر در دعا سخن ميگويد و پارهاي از دعاهايي كه مرحوم پدرشان، روز و شب به خواندن آنها مداومت داشت را بيان ميدارد.
نگارنده در ابتداي فصل نهم مينويسد:
در فصل دهم، نويسنده از روزهاي آخر زندگي پدر، زمان مرگ، تشييع جنازه و جلسات ختم ايشان سخن ميگويد. و همچنين در ادامه بازتاب مرگ ايشان در روزنامهها و نشريات را بيان ميدارد.
در پايان اين فصول دهگانه، يادداشتي از آقاي ضميمه شده است كه حاكي از ارادت ايشان به نگارنده و نوشته حاضر است.
اسناد و تصاوير بخشپاياني اين كتاب را تشكيل ميدهد كه تصاويري از مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين حجتي كرماني، پدر، مادر، فرزندان و... و همچنين برخي اسناد و نامههاي ايشان به نمايش گذاشته شده است.
شنبه 16 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 306]