واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: الهام از 20 مرداد که خانه پدرش را ترک کرده بود ديگر برنگشت.پليس که احتمال مي داد بين جنازه و دختر گم شده رابطه اي باشد به منظور روشن شدن موضوع از خانواده الهام خواست به پزشکي قانوني برود.حدس کارآگاهان درست بود و جنازه شناسايي شد.همچنين پزشکي قانوني اعلام کرد دختر سياه بخت، هفت ماهه باردار و علت اصلي مرگش فشار خارجي بر عناصر حياتي گردن بود. ضرباهنگ مرگ 2 مرد عصيانگر که به دنبال جنايت هاي عشقي در اصفهان زنداني شده اند به صدا درآمد. شعله هايي که عصر يکي از روزهاي سرد زمستان 1386 در خانه اي در شمال اصفهان زبانه مي کشيد توجه همسايگان و رهگذران را جلب کرد. آنان با آتش نشاني تماس گرفتند و کمک رسانان پس از مهار شعله ها با جنازه سوخته دختري به نام «رزيتا» در آشپزخانه رو به رو شدند.سپس کشيک جنايي در جريان ماجرا قرار گرفت و همراه با پليس آگاهي رهسپار قربانگاه شد.شواهد نشان مي داد دختر نگون بخت، ابتدا با سيم خفه و بعد جنازه اش به آتش کشيده شده است.با افشاي اين مسئله، پيکر «رزيتا» به پزشکي قانوني فرستاده شد و کارآگاهان براي شناسايي عامل يا عاملان جنايت به تکاپو افتادند. بررسي دقيق تر ساختمان، از دزديده شدن پول و طلاهاي «رزيتا» حکايت داشت و فرضيه جنايت با انگيزه دستبرد، قوت گرفت.در آن ميان مادر او گفت: دخترم چند سالي بود که تنها زندگي مي کرد.«رزيتا» دلباخته مرد جواني به نام «داريوش - ن» بود اما او در اين اواخر به دخترم بيمحلي مي کرد و مي خواست هرطور شده فرزندم را از سرش بازکند.شک ندارم اين مرد در قتل دخترم دست دارد.پليس با اين سرنخ به رديابي متهم 27 ساله پرداخت و خيلي زود به هدفش رسيد.«داريوش»که سعي داشت در بازجويي ها با ارائه اطلاعات ضد ونقيض، رسيدگي به پرونده را به بيراهه بکشد وقتي فهميد دستش رو شده است چاره اي جز بيان حقيقت نيافت. وي توضيح داد: چند سال پيش با «رزيتا» در خيابان آشنا شدم و رفت و آمدمان آغاز شد.هر روز همديگر را مي ديديم تا اينکه «رزيتا» براي ازدواج با من پافشاري کرد.من اما هرگز حاضر نبودم دختر تنهايي را که اسير عشق خياباني شده بود به خانواده ام معرفي کنم.به همين خاطر به «رزيتا» گفتم بهتر است همه چيز را فراموش کند و دست از سرم بردارد اما گوشش بدهکار نبود.ديوانه وار به من دل بسته بود و هر چه قدر براي ازدواج، بيشتر اصرار مي کرد متنفرتر مي شدم.«داريوش» اضافه کرد: آن روز به خانه اش رفتم تا اين رابطه را براي هميشه تمام کنم که «رزيتا» به گريه افتاد و التماس کرد تا تنهايش نگذارم.با اين وجود، من سيمي را که همراه برده بودم دور گردنش پيچيدم و... به دنبال اعتراف هاي تکان دهنده مرد عصيانگر و بازسازي صحنه جنايت، پرونده با صدور کيفرخواست به شعبه 120 دادگاه عمومي -جزايي اصفهان فرستاده شد.در نشست رسيدگي به اين پرونده که به رياست قاضي «علياصغر اعظمي» برگزار شد، خانواده داغدار براي «داريوش» اشد مجازات خواست و مجرم، جزئيات ماجرا را تشريح کرد و گفت:« وقتي رزيتا مرد، جنازه اش را به آشپزخانه کشاندم، بنزين روي آن ريختم و آتش زدم. من راه فراري از دست رزيتا نداشتم و مي خواستم خودم را هم از شر اين زندگي تلخ، خلاص کنم که جرات نکردم و فرار کردم. قاضي از متهم پرسيد: پول و طلاهاي رزيتا را دزديدي؟داريوش در جواب گفت: بله بعد از اين که رزيتا خفه شد پول و طلاهايش را برداشتم و مي دانم که اشتباه کردم.من از آن دختر متنفر بودم اما او اين موضوع را نمي فهميد.قاضي «اعظمي» پس از بررسي مدرک هاي موجود، داريوش را به اشد مجازات محکوم کرد و اين در حالي بود که وکيل مدافعش ادعا کرد جاني به هنگام جرم، حال طبيعي نداشته و احتمال جنون ادواري اش مطرح است.به گزارش ايسکانيوز، بنابراين «داريوش» به پزشکي قانوني معرفي شد که سلامت رواني او به اثبات رسيد.بدين ترتيب حکم در شعبه 37 ديوان عالي کشور تائيد شد و ضرباهنگ مرگ جنايتکار به صدا درآمد.اگر خانواده داغدار از خونخواهي نگذرد او به زودي اعدام مي شود. «زاينده رود» اسرار جنايت اينترنتي را گشود پيشتر، ديوان عالي کشور حکم اشد مجازات قاتل دختري را که به دنبال رابطه اينترنتي عاشقانه به ضيافت مرگ دعوت شده بود تائيد کرد. در آخرين روزهاي مرداد 1385 پليس اصفهان از کشف جنازه دختري در حاشيه زاينده رود اصفهان (بوستان ناژوان) با خبرشد.سپس بازپرس «شاه محمدي» کشيک دادسراي جنايي، با بررسي صحنه جرم، دستور بردن جنازه دختر 19 ساله به پزشکي قانوني را صادر کرد تا روشن شود چرا و چه گونه کشته شده است.همزمان افسران اداره آگاهي، ماموريت يافتند تا در اين زمينه تحقيق کنند.آنان پس از مدت کوتاهي فهميدند طي روزهاي اخير يک دختر در «نجف آباد» ناپديد شده است. الهام از 20 مرداد که خانه پدرش را ترک کرده بود ديگر برنگشت.پليس که احتمال مي داد بين جنازه و دختر گم شده رابطه اي باشد به منظور روشن شدن موضوع از خانواده الهام خواست به پزشکي قانوني برود.حدس کارآگاهان درست بود و جنازه شناسايي شد.همچنين پزشکي قانوني اعلام کرد دختر سياه بخت، هفت ماهه باردار و علت اصلي مرگش فشار خارجي بر عناصر حياتي گردن بود. با افشاي اين راز، تحقيق کارآگاهان روي شناسايي مردي متمرکز شد که احتمال مي رفت روز جنايت همراه قرباني بود و قطعا براي جرم، انگيزه غير مالي داشت. در نخستين شاخه تجسسها و با گواهي يک پزشک که درباره بارداري الهام، اطلاعاتي به پليس داد مشخص شد اين دختراز مدتها پيش با مردي رابطه عاشقانه داشت و قرار بود اين دوستي به ازدواج برسد.با کنکاش در مدرکها و ارتباطات تلفني قرباني، متهم 24 ساله به نام «مهدي - ش» دستگير شد.بنابر اين گزارش، وي در بازجويي هاي مقدماتي، خود را بي گناه خواند اما سرانجام 23 شهريور 85 (يکماه بعد از جنايت) لب به اعتراف گشود.«مهدي» گفت: من و الهام از طريق اينترنت و با چت کردن با هم آشنا شديم، مقابل دانشگاه نجف آباد قرار ملاقات گذاشتيم و از همانجا روابطمان گسترش يافت. ما به هم علاقه داشتيم و قرار بود ازدواج کنيم ولي يک مساله مرا به شدت نگران کرده بود.اواخر بهار بود که فهميدم او باردار است و ديگر راهي براي بازگشت وجود ندارد. وي ادامه داد: براي سقط جنين، سراغ يک پزشک رفتيم اما قبول نکرد.ترسيده بودم و مي دانستم آبرويم در خطر است.شب قبل از جنايت با الهام، تلفني صحبت کردم و قرار گذاشتيم به اصفهان بيايد تا همديگر را ببينيم.با همه دستپاچگي تصميم قاطع گرفتم تا کار را تمام کنم.جمعه بود و خيابانها خلوت.در چهار راه «تختي» غذا خريديم و به سمت زاينده رود و پارک ناژوان رفتيم.داخل يکي از باغ هاي اطراف نشستيم و غذا خورديم. زمان به سرعت مي گذشت و من به دنبال فرصت مناسبي مي گشتم. سعي داشتم ظاهرم را کاملا حفظ کنم; حتي برايش لقمه مي گرفتم.در حال شوخي بوديم که ناگهان گلويش گرفتم و فشردم.ديگر نمي توانست نفس بکشد.التماس مي کرد اما من بي توجه بودم.ديگر از عشق و محبتي که به او داشتم خبري نبود.ترسيده بودم.همه چيز تمام شد، ديگر تکان نمي خورد.مقداري آب به صورتش ريختم که فايده نداشت.مرده بود.براي اطمينان با شيشه نوشابه ضربه محکمي به سرش زدم،کيف و چادرش را برداشتم و گريختم. بازپرس شعبه پنجم دادسراي جنايي اصفهان با صدور قرار مجرميت، قاتل جوان را روانه زندان کرد و رسيدگي به اين پرونده به شعبه 17 دادگاه کيفري استان اصفهان سپرده شد.قاضي «هاشمرضايي» و چهار مستشار پس از شنيدن کيفرخواست، دفاع مجرم و درخواست خانواده قرباني، راي به قصاص داد که به تائيد شعبه 27 ديوان عالي کشور رسيد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 542]