محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846730190
چرا ما مسیحی نشدیم؟
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: چرا ما مسیحی نشدیم؟
http://img.tebyan.net/big/1389/01/1819121413011715625515792501683215019241162.jpg
ما و اطرافیانمان، اگر خوب دقت کنیم تفاوتهای فراوانی داریم؛ زیبایی و وضع ظاهر، موقعیت مالی، قدرت جسمی، ملیت و نژاد، زبان، هوش و استعداد و ...، همه و همه از خصوصیاتی هستند که سبب تفاوت بین انسانها میگردند و چه بسا بعضی وقتها که با خویش فکر میکنیم، به خاطر همین خصوصیات در برابر عدهای دیگر احساس کوچکی و کمبود کنیم و یا این که احساس بزرگی و برتری داشته باشیم؛ در حالی که تمامی این ویژگیها طبیعی و خارج از اختیار ماست. ولی علیرغم همه این تفاوتها، ما و دیگران، همه انسانیم و همه یک چیز را جستجو میکنیم، همه ما میخواهیم در زندگی خویش به موفقیت دست یابیم.
دستیابی به سعادت و موفقیت در زندگی، ویژگی مشترک تمامی ماست و همه ما به دنبال رضایت از زندگی خویش هستیم. کامل بودن و نقص نداشتن، خواسته بی چون و چرای بشر است.(1) اما سعادت چیست و موفقیت در زندگی چگونه معنا میشود؟ قطعا هر کدام از ما ممکن است در ذهن خود مفهومی متفاوت از سعادت و خوشبختی داشته باشیم. ولی به راستی علت این همه اختلاف نظر در معنا کردن کلمه سعادت در چیست؟
این نگرش ما به زندگی است که سعادت و موفقیت در زندگی را برایمان تعریف میکند و راه رسیدن به آن را به ما نشان میدهد.
نگرش به زندگی، باور، چشمی که با آن جهان را میبینیم و ...، این کلمات را زیاد شنیدهایم و شاید تکرار زیاد آنها دیگر حوصلهمان را نیز سر میبرد. از روز اولی که زندگی خویش را آغاز نمودیم و در آن ایام که کودکی بیش نبودیم، باور ما را پدر و مادر و اطرافیانمان رقم میزدند و ما هم کیش خانواده و محیط اطراف خود بودیم، این محیط زندگی ما بود که مسیحی بودن، مسلمانی، مادی مسلکی و ... را برای ما تعیین مینمود.
این نگرش ما به زندگی است که سعادت و موفقیت در زندگی را برایمان تعریف میکند و راه رسیدن به آن را به ما نشان میدهد.
http://img.tebyan.net/big/1389/01/661911652762481277885116625123215521196.jpg
اما سالیان بعد که انسان خود را کمی بیشتر میشناسد، عدهای باز نیز همان مسیر را ادامه میدهند و همان نگرشها را بدون تحقیق و بررسی دنبال میکنند. برخی دیگر خود را بینیاز از هرگونه عقیدهای تشخیص میدهند و لذا به کلی آنها را رها میکنند و وقت ارزشمند خود را که بسیار برایشان دارای اهمیت است، به کارهایی اختصاص میدهند که نتیجه و ثمره عملی بهتر و لذت بخشتری داشته باشد تا بتوانند زندگی راحتتری را برای خود ایجاد کنند و با کمترین مانع و مزاحمی، بتوانند بیشتر از عمر خود لذت ببرند.
بعضی دیگر نیز قسمتی از زندگی و وقت خویش را به بازنگری در عقیده و باور و شناخت بهترین آنها برای خویشتن اختصاص میدهند و نمیتوانند از کنار آن بیتفاوت بگذرند. اما اتفاقا سؤال اصلی نیز همین جاست؛ انسانی که میتواند در زندگی خود رفاه، راحتی و لذت بیشتری را تجربه کند، یا فرصت خود را صرف اکتشاف اسرار جهان نماید و هر روز دانش و تکنولوژی و به دنبال آن آسایش و راحتی خود و سایر مردم را ارتقا بخشد، چه لزومی دارد که قسمتی از وقت خویش را به باور و عقیدهاش اختصاص دهد؟ مگر اعتقاد ما چه ثمرهای برایمان ایجاد میکند؟ آیا بجز مباحثی به ظاهر خشک و تئوریک و یا ایجاد برخی محدودیتها، حقیقتی دیگر نیز دارد؟ واقعاً باور و اعتقاد من کدامین مشکل از میان هزاران مشکلی که در طول روز با آنها دست به گریبانم را حل میکند؟ اگر به دنبال باور و عقیدهام نروم، چه چیزی را از دست خواهم داد؟ ...
آنچه در این فرصت، ما نیز به دنبال آن هستیم، بررسی همین موضوعات است. اما آزادانه و منطقی و در کنار یکدیگر و به عنوان جستجوگری برای حقیقت ...
ادامه دارد.......
1- از همین روست که اگر نقصی نیز داشته باشیم، سعی میکنیم آن را از بقیه پنهان کنیم.
برگرفته از پایگاه اسلامی - شیعی رشد
آدمها با گرگها چه فرقی دارند؟
http://img.tebyan.net/big/1388/04/19712074981522022132192291351365223092229.jpg
آنچه گذشت
در شماره پیشین گفتیم که : دستیابی به سعادت و موفقیت در زندگی، ویژگی مشترک تمامی ماست و همه ما به دنبال رضایت از زندگی خویش هستیم. کامل بودن و نقص نداشتن، خواسته بی چون و چرای بشر است. اما سعادت چیست و موفقیت در زندگی چگونه معنا میشود؟ قطعا هر کدام از ما ممکن است در ذهن خود مفهومی متفاوت از سعادت و خوشبختی داشته باشیم. ولی به راستی علت این همه اختلاف نظر در معنا کردن کلمه سعادت در چیست؟
و بعد به این سوال رسیدیم که : انسانی که میتواند در زندگی خود رفاه، راحتی و لذت بیشتری را تجربه کند، یا فرصت خود را صرف اکتشاف اسرار جهان نماید و هر روز دانش و تکنولوژی و به دنبال آن آسایش و راحتی خود و سایر مردم را ارتقا بخشد، چه لزومی دارد که قسمتی از وقت خویش را به باور و عقیدهاش اختصاص دهد؟ مگر اعتقاد ما چه ثمرهای برایمان ایجاد میکند؟ اگر به دنبال باور و عقیدهام نروم، چه چیزی را از دست خواهم داد؟ ...
و اکنون ادامه بحث:
هویت حقیقی من
به راستی در طول روزها، هفتهها، ماهها و سالیانی که میگذرد، تا کنون چند بار فارغ از چیزهای دیگر، تنها و تنها به خود و مسیری که در زندگیمان میپیماییم، فکر کردهایم؟
حقیقتاً در طول عمری که تاکنون سپری نمودهایم، چند بار تنهای تنها به حقیقت و هویت اصلی خویش اندیشیدهایم؟
گاهی اوقات هنگامی که انسان به خود میاندیشد و کارهای خود را مرور میکند و یا حتی زمانی که در کنار خواستهای که برای رسیدن به آن بسیار تلاش نموده، قرار دارد و به آن دست یافته است، احساس میکند که بر روی دایرهای بسته در حرکت است و مرتباً یک مسیر را دور میزند.
گویی در یک چرخه به دام افتادهایم، "کار میکنیم و غذا میخوریم و به تفریح میپردازیم تا زندگی کنیم، ولی زندگی روزمره ما نیز انگیزهای جز کار و تفریح و لذت ندارد."
بعضی وقتها، هنگامی که سناریوی زندگیمان را میبینیم، انگار داستانی تکراری را میخوانیم که مرتباً به اندازه تمامی روزهای عمر، در حال تکرار است. برخی اوقات برایمان پیش میآید که حتی از خودمان نیز خسته میشویم و مرتب از خود میپرسیم که آیا زندگی جز خستگی و تکرار، مسیر دیگری نیز دارد؟ برای چه دائما یک مسیر را دور میزنیم و روز و شبمان، رنگی جز کهنگی به خود ندارد؟ واقعاً من که هستم؟ و چه میکنم؟ و به کجا میروم؟
تفکرُ ساعةٍ افضلُ مِن عبادةِ سبعینَ سَنة ، ساعتی اندیشه، برتر از هفتاد سال عبادت است.
هویتی متفاوت
http://img.tebyan.net/big/1388/02/1981251184950234953153237235166422518785.gif
اگر به موجودات مختلفی که در اطرافمان قرار دارند، خوب توجه کنیم، متوجه میشویم که آنان نوعاً در زندگی خویش در یک مسیر طبیعی حرکت میکنند. یک گل زیبا از همان آغاز که بذر آن کاشته میشود، به طور طبیعی یک راه را میپیماید و سرانجام روزی میشکفد و زیبایی خویش را به رخ دیگران خواهد کشید. گرگ درنده نیز، خواه کسی به او بیاموزد و خواه آموزگاری نداشته باشد، از لحظه تولد، گرگ است و درندگی، جزئی از وجود اوست.
ما نیز به عنوان یک انسان، برخی از خصوصیاتمان این گونه است و از آغاز، به طور
غریزی به همراه ماست. نوزادی که هم اکنون به دنیا میآید، به طور طبیعی و از روی غریزه، با سینه مادر آشناست و از همان آغاز کودکی، به هنگام نیاز بدنمان به غذا، گرسنگی را در خود احساس میکنیم. گرایش به تشکیل پیوند با جنس مخالف که همه در وجود خویش آن را حس میکنیم نیز به طور طبیعی و غریزی به همراه ماست. تمام این امور از تیر رس انتخاب و اختیار ما خارج است و هرگز نیاز نیست تا تصمیم بگیریم این میلها را در خویش ایجاد کنیم. این، مسیر طبیعی زندگی ماست و غریزه ما، ناخودآگاه، ما را در آن حرکت خواهد داد.
ولی آیا همین مسیر طبیعی میتواند تمام خواستههای ما را تأمین کند؟ آیا کسانی که در اوج لذت به سر میبرند یا آنانی که از امکانات مالی فراوانی برخوردارند، خود را خوشبخت میدانند و دیگر به چیزی نمیاندیشند؟ گاهی اوقات که پای صحبت این افراد مینشینیم و به درد دل آنان گوش میدهیم، درمییابیم که با وجود تمام کامجوییهایشان، انگار هنوز گمشدههایی دارند. نکند ما نیز به آن چیزهایی که نیاز داریم نرسیم و یا آنها را ناقص تشخیص داده باشیم؟ شاید خلأهای مختلفی که آنها را احساس میکنیم نیز ریشه در همین جا داشته باشد ...
قرار ما
قرار ما در این مجموعه نوشتار، لختی اندیشه است. قصد ما القای اندیشهای خاص بر خوانندگان نیست. پس با هم درباره اساسیترین سوالات زندگی و هستی خویش که سالها آن را مسکوت گذاشتهایم فکر کنیم.
به یاد داشته باشیم که اندیشیدن تنها تفاوت انسان با سایر حیوانات و موجودات است.
تفکرُ ساعةٍ افضلُ مِن عبادةِ سبعینَ سَنة ، ساعتی اندیشه، برتر از هفتاد سال عبادت است
ادامه دارد..........
آرزوی مشترك تمام انسانها
http://img.tebyan.net/big/1384/09/89105106901792521218417355156203181164113158.jpg
آنچه گذشت
در اولین شماره این مجموعه گفتیم که : دستیابی به سعادت و موفقیت در زندگی، ویژگی مشترک تمامی ماست و همه ما به دنبال رضایت از زندگی خویش هستیم. کامل بودن و نقص نداشتن، خواسته بی چون و چرای بشر است. اما سعادت چیست و موفقیت در زندگی چگونه معنا میشود؟ قطعا هر کدام از ما ممکن است در ذهن خود مفهومی متفاوت از سعادت و خوشبختی داشته باشیم. ولی به راستی علت این همه اختلاف نظر در معنا کردن کلمه سعادت در چیست؟
و بعد به این سوال رسیدیم که : انسانی که میتواند در زندگی خود رفاه، راحتی و لذت بیشتری را تجربه کند، یا فرصت خود را صرف اکتشاف اسرار جهان نماید و هر روز دانش و تکنولوژی و به دنبال آن آسایش و راحتی خود و سایر مردم را ارتقا بخشد، چه لزومی دارد که قسمتی از وقت خویش را به باور و عقیدهاش اختصاص دهد؟ مگر اعتقاد ما چه ثمرهای برایمان ایجاد میکند؟ اگر به دنبال باور و عقیدهام نروم، چه چیزی را از دست خواهم داد؟ ...
در ادامه بحث و در قسمت دوم به این دو پرسش رسیدیم كه: 1- برخی اوقات برایمان پیش میآید که حتی از خودمان نیز خسته میشویم و مرتب از خود میپرسیم که آیا زندگی جز خستگی و تکرار، مسیر دیگری نیز دارد؟ برای چه دائما یک مسیر را دور میزنیم و روز و شبمان، رنگی جز کهنگی به خود ندارد؟ واقعاً من که هستم؟ و چه میکنم؟ و به کجا میروم؟
2- اگر به موجودات مختلفی که در اطرافمان قرار دارند، خوب توجه کنیم، متوجه میشویم که آنان نوعاً در زندگی خویش در یک مسیر طبیعی حرکت میکنند. ولی آیا همین مسیر طبیعی میتواند تمام خواستههای ما را نیز تأمین کند؟
و اما اكنون و ادامه بحث:
بیایید فعالیتهای روزانهمان را به همراه هم بررسی کنیم، شاید بتوانیم برای چراهای متعددی که در ذهنمان نقش بسته است، پاسخی پیدا کنیم
دانشی آزاد و خواستهای بینهایت
اگر کمی خود را زیر ذرهبین جستجو قرار دهیم، مییابیم که حقیقتجویی و میل به دانستن، گرایشی انکارناپذیر در وجود ماست؛ گرایشی که هیچگاه زندانی زمان و مکان نبوده است، به گذشتهمان میاندیشیم؛ از کجا بودهایم و بر ما چه گذشته است. سپس نیز به دنبال آن میرویم تا دریابیم که سرنوشت ما به کجا منتهی میشود. نه تنها محیط زندگی انسان، بلکه کرات و کهکشانهای دیگر نیز عطش دانستن او را فرو نمینشاند. آدمی تا از روابط اشیاء و موجوداتی که با آنها سر و کار دارد، آگاه نشود و نفهمد که در درون آنها چه میگذرد، از پای نمینشیند.
به دنبال این، علاوه بر آنچه سایر موجودات میخواهند، خواستههای دیگری نیز داریم و هرگز راضی نیستیم که تن به حصارها و زنجیرهای موجود بسپاریم. تنها این ویژگیهای طبیعی ما نیست که تعیین میکند ما کیستیم و چگونه زندگی میکنیم. تمامی این نیازهای طبیعی در طول زندگی، با فراز و نشیبهای بسیاری دست به گریبان است. کمی به اطراف خود بنگریم ...؛ سرانجام ممکن است روزی فرا برسد که غذا خوردن انسان به یک وعده محدود شود و رژیمهای گوناگون غذایی، میل انسان را در چهارچوب خویش به زنجیر بکشد و یا ممکن است در طول سالهایی که زندگی را تجربه میکنیم، کامجویی جنسی ما رنگ ضعف به خود بگیرد و چه بسا حتی دیگر احساسی نیز در این زمینه نداشته باشیم. ولی در پس پرده، چیزهایی دیگر نیز قرار دارد، که شاید بسیاری از آنها به طور ثابت، خواسته بی چون و چرای ما باشد ...
http://img.tebyan.net/big/1388/08/20814717542163197481491688120524426233206246.jpg
نه تنها فکر کردن به جاودانگی و بینهایت شدن برایمان لذتبخش است، بلکه با تمامی وجود و از صمیم قلب میخواهیم که زندگیمان همیشگی باشد و لذا مرگ برای بسیاری از ما واقعیتی اجتنابناپذیر، اما تلخ به حساب میآید. آنچه میخواهیم نه تنها محدود به خود و همسرمان نیست، بلکه وضعیت دوستان و همنوعانمان در سراسر جهان خواستهای مهم برایمان محسوب میگردد. خوراک، پوشاک و لذت جنسی بخشی از چیزهایی است که به دنبال
آن میباشیم، ولی در کنار آنها زیبایی دوستی، مهر و عطوفت عمیق و نه سطحی، زندگی جاودانه، ارزشهای اخلاقی، ظلمستیزی، عدالتخواهی و ... همه را نیز میخواهیم. و صد البته که خواستههای ما به محیط زندگیمان نیز محدود نمیشود.
علم و ایمان، تفاوتی عمده
بنابر این دو ویژگی عمده در درون ما وجود دارد که هرگز نمیتوانیم آنها را نادیده بگیریم؛ یکی علم که همان آگاهی و بینشی است که هرگز رنگ محدودیت نمیپذیرد و به دنبال تلاش جمعی بشر مرتباً در زمینههای گوناگون در حال تکامل است و دیگری گرایشات و خواستههای متعالی بشر، که ما و سایر انسانها دل در گروی آنها داریم. برخی اندیشمندان از این نیازهای برتر ما با عنوان ایمان تعبیر میکنند. لذا علاوه بر آنچه که سایر جانداران به دنبال آن هستند، از آن جهت که ما انسانیم، نیازهای دیگری نیز داریم و طبیعی است که حتی اگر بهترین شرایط زندگی را نیز داشته باشیم، اما از زیبایی، محبت و عدالت در زندگیمان اثری وجود نداشته باشد به هیچ وجه از خود راضی نیستیم و یا اگر با وجود تمامی خوشیها، زندگیمان محدود به همین چند سال باشد و در آخر، برای همیشه نابود شویم، بدیهی است که احساس نیاز و کمبود کنیم؛ چرا که همانند فرد تشنهای خواهیم بود که رنگارنگترین غذاها را در مقابل او گذاردهاند ولی او خواهان جرعهای آب است و نه غذا.
اما براستی، آیا به تمامی خواستههایی که داریم میرسیم؟ بیایید فعالیتهای روزانهمان را به همراه هم بررسی کنیم، شاید بتوانیم برای چراهای متعددی که در ذهنمان نقش بسته است، پاسخی پیدا کنیم.
تا شماره آینده كه روز سه شنبه تقدیم حضورتان خواهد شد، به این موضوع خوب فكر كنید تا نتیجه را باهم بررسی كنیم
ادامه دارد....
در پناه حضرت حق
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 530]
-
گوناگون
پربازدیدترینها