تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836492261
خلق موسیقی موفق برای انیمیشن
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: مطلب زیر گفته های چهار آهنگساز پرکار درباره درگیریهای خلاقانه ای است که یک آهنگساز در رابطه با خلق موسیقی انیمیشن با آن روبرو است. این چهار هنرمند دنیس م. هنیگان Denis M. Hannigan، دان گریدی Don Grady، جودی گری Jody Gray و جیمز ل. ونابل James L. Venable توصیه ها و تجربیات خود را در اختیار آهنگسازان، طراحان، کارگردانان و تهیه کنندگان قرار داده اند.
به احتمال زیاد هنگامی که یک صحنه از فیلم یا برنامه تلویزیونی ما را به خنده یاگریه وادارد، یک قطعه موسیقی هم آنرا همراهی میکند. موسیقی ابزاری اساسی است که فیلمسازان برای ایجاد یک حال و هوای خاص، جا انداختن یک شخصیت و پیش بردن یک صحنهاز آن استفاده میکنند. موسیقی برای انیمیشن شرایط و مقررات خاص خود را می طلبد واین چهار آهنگساز در گفتگویی با مجله Animation World از ارتباط خود با تهیه کنندگان، کارگردانان و طراحان سخن گفته و توضیح داده اند که چگونه با کار خود مرتبط شده و در زمان نوشتن یک موسیقی به چه چیزهایی فکر میکنند.
دنیس م. هنیگان، هولیگان میوزیک Hooligan Music
آهنگساز مجموعه روگراتز Rugrats، گربه سگ CatDog، دنیای بیکمن Beakman’s World و درسال 2002 برنده جایزه بیشترین اجرای یک موسیقی متن از ASCAP(انجمن آهنگسازان،نویسندگان و ناشران آمریکا)
برای آهنگسازان انیمیشن، توانایی سر و کار داشتن با مسائل فنی و ضرب العجل ها ازاهمیت ویژه ای برخوردار است. این مسائل میتوانند شامل ضرب العجل های کوتاه، جدولهای زمان بندی نادرست و همچنین روش نقل و انتقال فایل موسیقی باشد (روشهایی مانند ProTools که یک کارگاه صوتی دیجیتالی است ، sessions، نوارهای کاست و ریل، پست الکترونیکی فایلهای موسیقی و مانند اینها). من چند پروژه همزمان در دست داشتم که هرکدام شرایط خاص خودش را داشت. داشتن تجربه کار با نوازندگان زنده هم بسیار مهم است،به خصوص اگر تهیه کننده/کارگردان بخواهد در فیلم حال و هوای موسیقی زنده موجود باشد.اجرای این خواسته نیازمند چاپ تعداد بیشتری از نتهای موسیقی، جلسات ضبط اضافه و طبعا زمان بیشتر خواهد بود.
کارگردانی که به دنبال یک آهنگساز میگردد، هنگام شنیدن نوار نمونه کار آهنگساز ابتدا به این نکته توجه میکند که این موسیقی تا چه اندازه میتواند مکمل تصاویر فیلم باشد. یکی از مواردی که باید وجود داشته باشد، حس زمان شناسی عالی است- موسیقی بایدداستان را به جلو ببرد، نه اینکه آنرا کند و ملال آور کند. از آنجایی که داستان وگفتگوها در اولویت قرار داردند، موسیقی باید آنها را تقویت کند نه اینکه بر این عناصر مهم غالب شود
فراموش نکنید که داشتن قابلیتهای متعدد، توانایی نوشتن برای نوازندگان واقعی پر کردن جدول زمان بندی همه بسیار مهم هستند اما آیا موسیقی کاری را که باید انجام میدهد؟
آهنگساز هنگام صحبت درباره یک پروژه تازه با کارگردان یا طراح باید چند پرسش تعیین کننده را مطرح نماید: موسیقی مورد نظر آنها چه سمت و سویی دارد؟ آیا برای توضیح آنچه میخواهند، مثالی دارند؟ خط مشی کلی پروژه چیست و مخاطبین آن چه کسانی هستند؟آیا در این اثر ترانه ای هم وجود دارد؟ آیا آنها به دنبال یک چیدمان موسیقایی تازه و اوریژینال هستند یا یک سبک خاص مانند موسیقی ارکسترال، راک یا مانند اینها را ترجیح میدهند؟ برای مثال، من در مجموعه گربه سگ، من از مجموعه سازهایی با ویژگیهای عجیب و غریب استفاده کردم که شامل سازدهنی بیس و گیتار دوبرو Dobro (نام تجاری برای نوعی گیتار رزوناتور resonator guitar) هم بود.در کار دیگری به نام Recess من روش سنتی تری را پیش گرفتم و برای ارتباط برقرار کردن با احساسات مورد نظر تهیه کننده وهماهنگی با گفتگوها، از اجرای ارکسترال استفاده کردم.
یک پرسش مهم دیگر این است که بفهمید کارگردان چه مقدار موسیقی را برای این پروژه درنظر دارد. مقدار موسیقی مورد نظر او میتواند طیف وسیعی را از موسیقی لب به لبگرفته تا اندکی موسیقی در گوشه و کنار کار را دربر میگیرد. هنگامی که گفتگوی زیادی در کار باشد، نوع ساز و بلندی صدای آنها هم نقش مهمی ایفا میکند
آهنگسازان و کارگردانان هر دو، باید مراقب علایم هشدار دهنده ای باشند که به معنای از حد خارج شدن موسیقی است. یکی از این علایم زمانی است که به نظر میرسد انیمیشن خوب به پیش نمیرود یا زمان بندی/آهنگ حرکت ناموزون است. گاهی به نظر میرسد که موسیقی بیش از حد جلب توجه میکند و داستان/اتفاق در مقابل آن کمرنگ میشود. گاهی سبک موسیقی طوری است که به جای تقویت یا داشتن تضاد مطلوب با تصویر به شدت با آن ناسازگار است. به یاد داشته باشید هنگامی که موسیقی در بهترین حالت خود باشد، شمادیگر هنگام تماشای انیمیشن به موسیقی آن فکر نمیکنید مگر اینکه صحنه ای خاص یا کل پروژه بر پایه اجرای موسیقی یا خواندن ترانه بنا شده باشد.
دان گریدی آهنگساز مجموعه ماجراهای جانی کوئست (Jonny Quest) - که برای آن کاندید جایزه تلویزیونی امی (Emmy) شد - انگلیسی جادویی (Magic English سریالی از کمپانی دیسنی)، چندین سریال و فیلم تلویزیونی دیگر دیسنی از جمله دو انیمیشن تلویزیونی دیو و دلبر (Beauty And The Beast)، داستانهای محبوب کریسمس (Favorite Christmas Stories) و موسیقی چندین بازی بر مبنای فیلمهای دیسنی از جمله پیترپن (Peter Pan)، پوکاهانتس (Pocahontas) است.دان گریدی معتقد است که :
در اصل ما از پنج نوع موسیقی استفاده میکنیم که با هر پروژه ای جور درمی آید. بعضی آهنگسازان یکی از این پنج نوع را بهتر از چهارتای دیگر انجام میدهد، تعدادی از آنها در دو یا سه نوع از آن مهارت دارند و آهنگسازانی هم هستند که از انجام همه آنها برمی آیند. تمام اینها به وسعت تواناییها و دانش آهنگساز بستگی دارد. این پنج نوع عبارتند از اجرای ارکسترال، صداسازی و طراحی صدا ( کار طراح صدا تهیه و تنظیم تمام صداهای فیلم غیر از دیالوگ است که در اینجه منظور افکتهای صوتی است که انواع ساز ایجاد میشود)، موسیقی مطابق با معیارهای روز/ مردم پسند، موسیقی منطقه ای و موسیقی یا ترانه مناسب زمان/مکان.
از نظر من این پنج عرصه تمام جنبه های مختلف یک پروژه را پوشش میدهند. با این وجود کارگردانان/تهیه کنندگانی هستند که در ابتدا نمیدانند چه میخواهند.از این حرف منظور بدی ندارم، میخواهم بگویم که آنها خیلی از چیزی که میخواهند مطمئن نیستند. به همین جهت آنها به آهنگساز و حس غریزی او تکیه میکنند و میخواهند ببیند او به چه نتیجه ای میرسد.
در یک فیلم انیمیشن کارگردان، تهیه کننده و طراح باید درباره نوع موسیقی که به بهترین شکل به کارشان بخورد فکر کنند. این اولین موردی است که باید بررسی شود، مورد دوم این است تمایل شخصی خودشان چیست؟ در بسیاری از موارد اولویت این دو مورد جابجا میشود و در نتیجه کارگردان/تهیه کننده به آنچه مورد تایید شخص خودشان است فکر میکنند و بعد متوجه میشوند که این انتخاب چندان کمکی به فیلم نمیکند.
من متاسفانه یک بار با کارگردانی مواجه شدم که عاشق درامز (سازهای کوبه ای) بود، من هم برایش با درامز کار کردم اما در انتهای پروژه کمپانی سازنده متوجه شد که در استفاده از درامز زیاده روی شده است. گاهی اوقات آهنگساز میتواند قضاوت بهتری داشته باشد و باید در مقابل آنچه که از اثر دریافت میکند، بهترین عکس العمل را نشان دهد.
آهنگساز قبل از شروع کردن یک پروژه جدید، باید بپرسد که مخاطبین او چه کسانی هستند و رده سنی و جنسیت آنها چیست؟ ما قرار است برای چه افرادی جذاب باشیم؟ من گاهی هنگام انجام دادن کار برای رده سنی 8 تا 13 برای کمپانی دیسنی دچار مشکل میشوم. مانند کتاب پو (ماجراهای وینی پو The Book of Pooh) و دامبو (Dumbo)، مشکل این است که چیزی که به نظر تهیه کننده برای بچه ها جالب است، با آنچه من، به عنوان آهنگساز در نظر دارم متفاوت است. من دو بچه 8 و 12 ساله دارم، پس من درواقع میتوانم تست تماشاگر را با آنها انجام دهم.
شاید آنها از نظر موسیقی کمی بیشتر از بچه های دیگر اطلاعات داشته باشند، چون در محیطی موزیکال بوده اند. با وجود این من همواره به همان نتیجه همیشگی میرسم که این است: یکی از وظایف آهنگساز این است که تهیه کننده را به ترکیب کردن هر دو نقطه نظر تشویق کند. بسیاری از آهنگسازان تسلیم خواسته های کارگردان میشوند و ما کارمان برآورده کردن دیدگاه های کارگردان است. و این اولین اصل کار ما است.
با این وجود ما باید سعی کنیم که این پروژه را تا جایی که میتوانیم ارتقا دهیم، بنابراین من به خصوص هنگامی که مخاطب بچه های کوچک باشند، سعی میکنم که یک پله از حد عادی بالاتر بروم. بسیاری از تهیه کنندگان تصور میکنند که باید یک موسیقی پر سرو صدا و شلوغ داشته باشیم اما این اصلا واقعیت ندارد. من فکر میکنم شما از همان ابتدا میتوانید بچه های کوچک را، حتا زمانی که در رحم مادر هستند، با موسیقی جالبتری آشنا کنید.
در خصوص رابطه بین آهنگساز و تهیه کننده/کارگردان باید بگویم که هر تهیه کننده/کارگردانی با دیگران متفاوت است، پس شما باشد کار را با نوشتن برای "آنها" آغاز کنید. من با کارگردانی کار میکردم که قبلا سه مرتبه با هم کار کرده بودیم و هربار به محض اینکه صدا از حد میانه به سمت زیر شدن متمایل میشد، اعتراض میکرد و میگفت "راستش من اصلا این هارپ (چنگ) را در این قسمت دوست ندارم، سازهای زهی را هم همینطور، خیلی صدای زیری دارند" به این ترتیب هنگامی که من فیلم سوم او را کار میکردم، همه چیز تیره و خموده بود. این خانم به هیچ وجه با یک جور هارپ، ساز زهی و پیانو کنار نمی آمد.
اتفاقا من در یک مهمانی که این خانم هم در آن حضور داشت بودم و شنیدم که او از اتفاقی که در کودکی برایش افتاده بود، برای کسی تعریف میکرد. برادر کوچک او با یک هفت تیر ترقه ای در گوش او شلیک کرده بود و از آن زمان به بعد گوش او مشکل پیدا کرده بود و بعضی صداها در گوش او صدای وزوزی ناراحت کننده ایجاد میکردند. من با عصبانیت به او گفتم "تو هیچ وقت این ماجرا را برای من نگفته بودی!" و او گفت" این ماجرا چه ربطی به کار دارد؟"
و من گفتم:" تو با هارپ زیر و پیانو و همه اینها مشکل ری، پس این قضیه خیلی هم به کار ربط دارد" پس حالا متوجه شدید که بد نیست گاهی آدم استودیو را ترک کند و به مهمانی برود. گاهی مشکلات در جاهایی نامنتظر حل میشوند. در کل، هیچ اشکالی ندارد که آهنگساز از کارگردان یا تهیه کننده بپرسد "آیا در این موسیقی چیزی هست که واقعا ناراحتت میکند؟ آیا تو به دلیل خاصی از کلارینت بدت می آید؟" اما اینرا هم بگویم که اگر شما در همان طول موجی که دو نفر دیگر در آن هستند، حرکت نکنید، به درد کار با این پروژه نخواهید خورد.
جودی گری، آهنگساز مجموعه هفتگی سگ ترسویی به نام شهامت Courage the Cowardly Dog، تمام فیلمهای کوتاه لونی تونز Looney Tunes موجود در اینترنت، کارتونهای ویژه شبکه Cartoon Network و تعداد بسیاری از کارتونهای تلویزیونی دیگر است.
تاثیر متقابل، حس تشخیص کلی و داشتن طبع نمایشی و کمدی یکسان از جمله مواردی هستند که آهنگساز و کارگردان باید در آن شریک باشند. اینکه یک کارگردان قادر باشد احساسات و افکار خود را با عبارات موسیقایی ابراز کند و همچنین اگر آهنگساز بتواند افکار کارگردان را بخواند و منظور او را درک کند، امتیاز بسیار بزرگی خواهد بود. البته یک شرط لازم دیگر علاقه واقعی به جادوی سیال و دیوانه وار انیمیشن است.
هنگامی که تهیه کننده یا کارگردان یک پروژه، آهنگسازی را در نظر میگیرد، ابتدا باید حس کند که موسیقی این آهنگساز بر او تاثیر گذاشته است. او باید به یاد داشته باشد که نمونه کاری که آهنگساز ارایه میکند از آثار تازه او است و او این موسیقی را بر اساس سلیقه یک کارگردان یا تهیه کننده دیگر ساخته است.
این نمونه کار نشاندهنده کاری است که او "انجام داده" و نشان نمیدهد که او قادر به انجام چه کارهایی است. پیشنهاد من به آهنگسازان این است، در عین اینکه نمونه کار شما میتواند راهگشا باشد، اما اگر برای یک یا دو دقیقه از پروژه پیشنهادی یک موسیقی بسازید، میتواند بسیار سودمند باشد. در واقع این کار شما را بلافاصله در تیم آنها قرار میدهد و موجب میشود که باب یک گفتگوی خلاقانه گشوده شود.
هنگامی که یک آهنگساز پروژه جدیدی را آغاز میکند، او باید کارگردان/تهیه کننده را تشویق کند درباره جزئیات پروژه صحبت کند. اول بپرسید آنها چه نوع موسیقی را درنظر دارند، سپس بنشینید و به خوبی به صحبتهای آنها گوش فرا دهید.
جیمز ل. ونابل (James L. Venable)
آهنگساز مجموعه و فیلم بلند The Powerpuff Girls ، Samurai Jack، Clerks the Cartoon و 3 South
من همیشه میخواهم کارگردانانی که با من کار میکنند متوجه شوند که با آهنگسازی سر و کار دارند که خوب به حرفشان گوش میدهد و از پس هر کاری برمی آید. من کوشش کرده ام به آهنگسازی تبدیل شوم که به کارگردان برای تقق بخشیدن به ایده هایش کمک میکند و همواره تغییر را میپذیرد. به نظر من هنگام انتخاب آهنگساز باید با ذهن باز عمل کرد و از افراد جدید هم استفاده نمود.
در ضمن کارگردان هم باید آماده شنیدن تمام بخشها و جنبه های موسیقی آهنگساز باشد. چیز خوبی که در مورد آهنگسازان میشود گفت این است که میتوانند با انواع موسیقی کار کنند و این چیزی است که یک اثر انیمیشن میطلبد. پس با آهنگساز ملاقات کنید یا لا اقل تلفنی حرفهایش را بشنوید تا متوجه شوید آنها از نظر موسیقی با چه برخوردی راحت تر هستند. من شانس زیادی داشتم که چنین فکر بازی را در کوین اسمیت (Kevin Smith) و اسکات موزیر (Scott Mosier) دیدم و با آنها در پروژه های کلرکس کارتونی (Clerks the Cartoon) و جی و باب ساکت باز میگردند (Jay and Silent Bob Strike Back) همکاری کردم. در کل اگر من با کارگردانان و تهیه کنندگان بی تعصب برخورد نمیکردم، بسیاری از کارها را انجام نداده بودم. پس لزومی ندارد بگویم چرا طرفدار چنین طرز فکری هستم.
تهیه کننده، طراح و کارگردان در ابتدای یک پروژه باید یک گفتگوی خلاقانه با آهنگساز داشته باشند و از او بخواهند نمونه کاری برایشان بیاورد که تا جای ممکن به آنچه گفته شده نزدیک باشد. اگر صحنه ای از فیلم آماده شده، میتوانید از او بخواهید یک موسیقی کوتاه برای آن بنوسد. این روشی ساده تر، کم تنش تر و ارزانتر برای آغاز کار با یکدیگر است. البته نمونه کاری که آهنگساز به سلیقه خود تهیه میکند، درواقع به گروه فیلمسازی میگوید که او به کدام آثار خود بیشتر علاقه دارد و کدامها موجب مباهات او هستند اما داشتن یک نمونه کار کوتاه اما دقیق، بسیار موثرتر است. به نظر من کسانی که مسئول انتخاب آهنگساز هستند باید به دنبال موسیقیی باشند که آنها را در حیطه احساسی متاثر کند.
من علاقه دارم انواع موسیقی مورد علاقه گروه فیلمسازی را کشف کنم. بعد سعی میکنم نوع موسیقی مناسب برای پروژه را پیدا کنم. دانستن اینکه چه نوع موسیقی یا چه ترانه یا قطعه ای برای تهیه کننده/کارگردان جالب نیست هم، میتواند مفید واقع شود.
من به کارگردانان/تهیه کنندگان و طراحان توصیه میکنم که همواره به یاد داشته باشند که یک "حرفه ای" را استخدام کرده اند، پس به پیشنهادات او توجه کنند، شاید او نظری داشته باشد که از آنچه فکر میکردید نتیجه بهتری داشته باشد.
من اعتقاد دارم که موسیقی میتواند نقشهای زیادی بر عهده بگیرد. میتواند مجموعه اتفاقات احساسی داستان را تقویت کند، قسمتهای مختلف را به هم متصل کند، به روند داستان کمک کند و مانند اینها. کلید موفقیت این است که بدانیم از موسیقی چه میخواهیم و اینکه این موسیقی این نیازها را برطرف میکند یا خیر.
شکی نیست که اگر صحنه ای قبل از افزودن موسیقی به آن بهتر باشد، ما یک هشدار مهم دریافت کرده ایم. شاید این حالت به این معنی باشد که موسیقی نامناسب است یا اینکه اصلا در اینجا به موسیقی نیازی نیست. نگرانیهای خود را با کارگردان/تهیه کننده در میان بگذارید، زیرا یک آهنگساز خوب فیلم به به هر کوششی دست میزند تا مشکل را برطرف شود تا در نهایت گروه فیلمسازی از نتیجه کار بسیار راضی باشند.
دان گریدی آهنگساز مجموعه ماجراهای جانی کوئست (Jonny Quest) - که برای آن کاندید جایزه تلویزیونی امی (Emmy) شد - انگلیسی جادویی (Magic English سریالی از کمپانی دیسنی)، چندین سریال و فیلم تلویزیونی دیگر دیسنی از جمله دو انیمیشن تلویزیونی دیو و دلبر (Beauty And The Beast)، داستانهای محبوب کریسمس (Favorite Christmas Stories) و موسیقی چندین بازی بر مبنای فیلمهای دیسنی از جمله پیترپن (Peter Pan)، پوکاهانتس (Pocahontas) است.
دان گریدی معتقد است که :
در اصل ما از پنج نوع موسیقی استفاده میکنیم که با هر پروژه ای جور درمی آید. بعضی آهنگسازان یکی از این پنج نوع را بهتر از چهارتای دیگر انجام میدهد، تعدادی از آنها در دو یا سه نوع از آن مهارت دارند و آهنگسازانی هم هستند که از انجام همه آنها برمی آیند. تمام اینها به وسعت تواناییها و دانش آهنگساز بستگی دارد. این پنج نوع عبارتند از اجرای ارکسترال، صداسازی و طراحی صدا ( کار طراح صدا تهیه و تنظیم تمام صداهای فیلم غیر از دیالوگ است که در اینجه منظور افکتهای صوتی است که انواع ساز ایجاد میشود)، موسیقی مطابق با معیارهای روز/ مردم پسند، موسیقی منطقه ای و موسیقی یا ترانه مناسب زمان/مکان.
از نظر من این پنج عرصه تمام جنبه های مختلف یک پروژه را پوشش میدهند. با این وجود کارگردانان/تهیه کنندگانی هستند که در ابتدا نمیدانند چه میخواهند.از این حرف منظور بدی ندارم، میخواهم بگویم که آنها خیلی از چیزی که میخواهند مطمئن نیستند. به همین جهت آنها به آهنگساز و حس غریزی او تکیه میکنند و میخواهند ببیند او به چه نتیجه ای میرسد.
در یک فیلم انیمیشن کارگردان، تهیه کننده و طراح باید درباره نوع موسیقی که به بهترین شکل به کارشان بخورد فکر کنند. این اولین موردی است که باید بررسی شود، مورد دوم این است تمایل شخصی خودشان چیست؟ در بسیاری از موارد اولویت این دو مورد جابجا میشود و در نتیجه کارگردان/تهیه کننده به آنچه مورد تایید شخص خودشان است فکر میکنند و بعد متوجه میشوند که این انتخاب چندان کمکی به فیلم نمیکند.
من متاسفانه یک بار با کارگردانی مواجه شدم که عاشق درامز (سازهای کوبه ای) بود، من هم برایش با درامز کار کردم اما در انتهای پروژه کمپانی سازنده متوجه شد که در استفاده از درامز زیاده روی شده است. گاهی اوقات آهنگساز میتواند قضاوت بهتری داشته باشد و باید در مقابل آنچه که از اثر دریافت میکند، بهترین عکس العمل را نشان دهد.
آهنگساز قبل از شروع کردن یک پروژه جدید، باید بپرسد که مخاطبین او چه کسانی هستند و رده سنی و جنسیت آنها چیست؟ ما قرار است برای چه افرادی جذاب باشیم؟ من گاهی هنگام انجام دادن کار برای رده سنی 8 تا 13 برای کمپانی دیسنی دچار مشکل میشوم. مانند کتاب پو (ماجراهای وینی پو The Book of Pooh) و دامبو (Dumbo)، مشکل این است که چیزی که به نظر تهیه کننده برای بچه ها جالب است، با آنچه من، به عنوان آهنگساز در نظر دارم متفاوت است. من دو بچه 8 و 12 ساله دارم، پس من درواقع میتوانم تست تماشاگر را با آنها انجام دهم.
شاید آنها از نظر موسیقی کمی بیشتر از بچه های دیگر اطلاعات داشته باشند، چون در محیطی موزیکال بوده اند. با وجود این من همواره به همان نتیجه همیشگی میرسم که این است: یکی از وظایف آهنگساز این است که تهیه کننده را به ترکیب کردن هر دو نقطه نظر تشویق کند. بسیاری از آهنگسازان تسلیم خواسته های کارگردان میشوند و ما کارمان برآورده کردن دیدگاه های کارگردان است. و این اولین اصل کار ما است.
با این وجود ما باید سعی کنیم که این پروژه را تا جایی که میتوانیم ارتقا دهیم، بنابراین من به خصوص هنگامی که مخاطب بچه های کوچک باشند، سعی میکنم که یک پله از حد عادی بالاتر بروم. بسیاری از تهیه کنندگان تصور میکنند که باید یک موسیقی پر سرو صدا و شلوغ داشته باشیم اما این اصلا واقعیت ندارد. من فکر میکنم شما از همان ابتدا میتوانید بچه های کوچک را، حتا زمانی که در رحم مادر هستند، با موسیقی جالبتری آشنا کنید.
در خصوص رابطه بین آهنگساز و تهیه کننده/کارگردان باید بگویم که هر تهیه کننده/کارگردانی با دیگران متفاوت است، پس شما باشد کار را با نوشتن برای "آنها" آغاز کنید. من با کارگردانی کار میکردم که قبلا سه مرتبه با هم کار کرده بودیم و هربار به محض اینکه صدا از حد میانه به سمت زیر شدن متمایل میشد، اعتراض میکرد و میگفت "راستش من اصلا این هارپ (چنگ) را در این قسمت دوست ندارم، سازهای زهی را هم همینطور، خیلی صدای زیری دارند" به این ترتیب هنگامی که من فیلم سوم او را کار میکردم، همه چیز تیره و خموده بود. این خانم به هیچ وجه با یک جور هارپ، ساز زهی و پیانو کنار نمی آمد.
اتفاقا من در یک مهمانی که این خانم هم در آن حضور داشت بودم و شنیدم که او از اتفاقی که در کودکی برایش افتاده بود، برای کسی تعریف میکرد. برادر کوچک او با یک هفت تیر ترقه ای در گوش او شلیک کرده بود و از آن زمان به بعد گوش او مشکل پیدا کرده بود و بعضی صداها در گوش او صدای وزوزی ناراحت کننده ایجاد میکردند. من با عصبانیت به او گفتم "تو هیچ وقت این ماجرا را برای من نگفته بودی!" و او گفت" این ماجرا چه ربطی به کار دارد؟"
و من گفتم:" تو با هارپ زیر و پیانو و همه اینها مشکل ری، پس این قضیه خیلی هم به کار ربط دارد" پس حالا متوجه شدید که بد نیست گاهی آدم استودیو را ترک کند و به مهمانی برود. گاهی مشکلات در جاهایی نامنتظر حل میشوند. در کل، هیچ اشکالی ندارد که آهنگساز از کارگردان یا تهیه کننده بپرسد "آیا در این موسیقی چیزی هست که واقعا ناراحتت میکند؟ آیا تو به دلیل خاصی از کلارینت بدت می آید؟" اما اینرا هم بگویم که اگر شما در همان طول موجی که دو نفر دیگر در آن هستند، حرکت نکنید، به درد کار با این پروژه نخواهید خورد.
جودی گری، آهنگساز مجموعه هفتگی سگ ترسویی به نام شهامت Courage the Cowardly Dog، تمام فیلمهای کوتاه لونی تونز Looney Tunes موجود در اینترنت، کارتونهای ویژه شبکه Cartoon Network و تعداد بسیاری از کارتونهای تلویزیونی دیگر است.
تاثیر متقابل، حس تشخیص کلی و داشتن طبع نمایشی و کمدی یکسان از جمله مواردی هستند که آهنگساز و کارگردان باید در آن شریک باشند. اینکه یک کارگردان قادر باشد احساسات و افکار خود را با عبارات موسیقایی ابراز کند و همچنین اگر آهنگساز بتواند افکار کارگردان را بخواند و منظور او را درک کند، امتیاز بسیار بزرگی خواهد بود. البته یک شرط لازم دیگر علاقه واقعی به جادوی سیال و دیوانه وار انیمیشن است.
هنگامی که تهیه کننده یا کارگردان یک پروژه، آهنگسازی را در نظر میگیرد، ابتدا باید حس کند که موسیقی این آهنگساز بر او تاثیر گذاشته است. او باید به یاد داشته باشد که نمونه کاری که آهنگساز ارایه میکند از آثار تازه او است و او این موسیقی را بر اساس سلیقه یک کارگردان یا تهیه کننده دیگر ساخته است.
این نمونه کار نشاندهنده کاری است که او "انجام داده" و نشان نمیدهد که او قادر به انجام چه کارهایی است. پیشنهاد من به آهنگسازان این است، در عین اینکه نمونه کار شما میتواند راهگشا باشد، اما اگر برای یک یا دو دقیقه از پروژه پیشنهادی یک موسیقی بسازید، میتواند بسیار سودمند باشد. در واقع این کار شما را بلافاصله در تیم آنها قرار میدهد و موجب میشود که باب یک گفتگوی خلاقانه گشوده شود.
هنگامی که یک آهنگساز پروژه جدیدی را آغاز میکند، او باید کارگردان/تهیه کننده را تشویق کند درباره جزئیات پروژه صحبت کند. اول بپرسید آنها چه نوع موسیقی را درنظر دارند، سپس بنشینید و به خوبی به صحبتهای آنها گوش فرا دهید.
جیمز ل. ونابل (James L. Venable)
آهنگساز مجموعه و فیلم بلند The Powerpuff Girls ، Samurai Jack، Clerks the Cartoon و 3 South
من همیشه میخواهم کارگردانانی که با من کار میکنند متوجه شوند که با آهنگسازی سر و کار دارند که خوب به حرفشان گوش میدهد و از پس هر کاری برمی آید. من کوشش کرده ام به آهنگسازی تبدیل شوم که به کارگردان برای تقق بخشیدن به ایده هایش کمک میکند و همواره تغییر را میپذیرد. به نظر من هنگام انتخاب آهنگساز باید با ذهن باز عمل کرد و از افراد جدید هم استفاده نمود.
در ضمن کارگردان هم باید آماده شنیدن تمام بخشها و جنبه های موسیقی آهنگساز باشد. چیز خوبی که در مورد آهنگسازان میشود گفت این است که میتوانند با انواع موسیقی کار کنند و این چیزی است که یک اثر انیمیشن میطلبد. پس با آهنگساز ملاقات کنید یا لا اقل تلفنی حرفهایش را بشنوید تا متوجه شوید آنها از نظر موسیقی با چه برخوردی راحت تر هستند. من شانس زیادی داشتم که چنین فکر بازی را در کوین اسمیت (Kevin Smith) و اسکات موزیر (Scott Mosier) دیدم و با آنها در پروژه های کلرکس کارتونی (Clerks the Cartoon) و جی و باب ساکت باز میگردند (Jay and Silent Bob Strike Back) همکاری کردم. در کل اگر من با کارگردانان و تهیه کنندگان بی تعصب برخورد نمیکردم، بسیاری از کارها را انجام نداده بودم. پس لزومی ندارد بگویم چرا طرفدار چنین طرز فکری هستم.
تهیه کننده، طراح و کارگردان در ابتدای یک پروژه باید یک گفتگوی خلاقانه با آهنگساز داشته باشند و از او بخواهند نمونه کاری برایشان بیاورد که تا جای ممکن به آنچه گفته شده نزدیک باشد. اگر صحنه ای از فیلم آماده شده، میتوانید از او بخواهید یک موسیقی کوتاه برای آن بنوسد. این روشی ساده تر، کم تنش تر و ارزانتر برای آغاز کار با یکدیگر است. البته نمونه کاری که آهنگساز به سلیقه خود تهیه میکند، درواقع به گروه فیلمسازی میگوید که او به کدام آثار خود بیشتر علاقه دارد و کدامها موجب مباهات او هستند اما داشتن یک نمونه کار کوتاه اما دقیق، بسیار موثرتر است. به نظر من کسانی که مسئول انتخاب آهنگساز هستند باید به دنبال موسیقیی باشند که آنها را در حیطه احساسی متاثر کند.
من علاقه دارم انواع موسیقی مورد علاقه گروه فیلمسازی را کشف کنم. بعد سعی میکنم نوع موسیقی مناسب برای پروژه را پیدا کنم. دانستن اینکه چه نوع موسیقی یا چه ترانه یا قطعه ای برای تهیه کننده/کارگردان جالب نیست هم، میتواند مفید واقع شود.
من به کارگردانان/تهیه کنندگان و طراحان توصیه میکنم که همواره به یاد داشته باشند که یک "حرفه ای" را استخدام کرده اند، پس به پیشنهادات او توجه کنند، شاید او نظری داشته باشد که از آنچه فکر میکردید نتیجه بهتری داشته باشد.
من اعتقاد دارم که موسیقی میتواند نقشهای زیادی بر عهده بگیرد. میتواند مجموعه اتفاقات احساسی داستان را تقویت کند، قسمتهای مختلف را به هم متصل کند، به روند داستان کمک کند و مانند اینها. کلید موفقیت این است که بدانیم از موسیقی چه میخواهیم و اینکه این موسیقی این نیازها را برطرف میکند یا خیر.
شکی نیست که اگر صحنه ای قبل از افزودن موسیقی به آن بهتر باشد، ما یک هشدار مهم دریافت کرده ایم. شاید این حالت به این معنی باشد که موسیقی نامناسب است یا اینکه اصلا در اینجا به موسیقی نیازی نیست. نگرانیهای خود را با کارگردان/تهیه کننده در میان بگذارید، زیرا یک آهنگساز خوب فیلم به به هر کوششی دست میزند تا مشکل را برطرف شود تا در نهایت گروه فیلمسازی از نتیجه کار بسیار راضی باشند.
mag.awn.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]
-
گوناگون
پربازدیدترینها